•••┈✾~😍~✾┈•••
ما در چه شماریم؛ که خورشید جهانتاب
گردن به تماشای تو از صبح کشیده است...
#صائبتبریزی
برون کردی مرا از دل چو دل با دیگری داری
کجا یاد آوری از من؟ که از من بهتری داری
چه محتاجی به آرایش؟ که پیش نقش روی تو
کس از حیرت نمیداند که بر تن زیوری داری
من مسکین سری دارم فدای مهر توست ارچه
تو صد چون من به هر جایی و هر جایی سری داری
نشاید پر نظر کردن به رویت کان سعادت را
مبارکناظری باید که نیکومنظری داری
نثار توست سیم اشک من لیکن کجا باشد
بر توسیم را قدری؟ که خود سیمینبری داری
شکایت کردم از جور تو یاران را و گفتندم:
برو بارش بهجان میکش که نازکدلبری داری
چو فرهاد اوحدی دانم که روزی بر سر کویت
ببازد جان شیرین را که شیرینشکّری داری
#اوحدی_مراغهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شعر انتخابی علی حسنی در مرحله دوم-شب نهم رقابت شاعران
بریده تیغ بخل آسمان لبهای صحرا را
پر از خون کرده خشم صخره ها پهلوی دریا را
زمستان در غروب دشت گرد مرگ پاشیده
بهاری برنمی خیزد بگیرد دست گلها را
همین ساعت که لندن کودکانش را بغل کرده
نوازش می کند موشک عروسکهای صنعا را
اگر نقاش بودم غنچه ای را نقش می کردم
که با لبخند خود بهتر کند احوال دنیا را
شکایت را به یعقوب پیمبر می برم آخر
چه باید کرد فرزندان ناباب یهودا را
سوالی در سکوت و سایه ی شب مانده بی پاسخ
جواب روشنی حل می کند روزی معما را
#علی_حسنی
#لبنان #فلسطین #مقاومت
با که گردون سازگاری کرد تا با ما کند
بر مراد دانه هرگز آسیا گردیده است؟
#کلیم_کاشانی
#دیوارنوشت
با احتیاط
به آدمها اعتماد کنید!
یه سریها تکیهگاه نیستند؛
خودِ پرتگاهن!🧨🕸
دلم یک باغ میخواهد که در یک عصر پاییزی
ببینم از غزل در استکانم چای میریزی
#محمد_عارف_حسینی
#عصرتون_زیبا🍁🍂
ما قرار دوری زلف تو با خود داده ایم...
تا نسیمی می وزد، تدبیر بر هم می خورد...!!🗿
#دانش_مشهدی
گفتنی نیست ولی بی تو کماکان در من
نفسی هست، دلی هست، ولی جانی نیست...
#محمد_عزیزی
بشنوید از شعر و مضمونهای مخصوص #حسین_صفا
به جای حرف زدن ، در هراس هستم که
چگونه از همه پنهان کنم دهانم را...!!!
سؤال میکنم از های و هویِ قیچی ها
که از شما چه کسی می بُرد زبانم را؟؟!
عجب مسابقه ای..!! می دوم به دنبالم!!
برای من رُقبا فکر های تیزِ من اند
عجیب نیست اگر از نفس بیندازم
و گوشهای بنشانم دوندگانم را...
چنان که دانه به دانه ، به جای دیدن من
که نقشِ اوّلْ در سینمای خود بودم...
دهان به دستْ نشستند نقشِ منفی ها
"و مثل تخمه شکستند استخوانم را..."
میان کوچه قدم میزنم وَ میگویم:
چه خوب میشد اگر کوچه بودم و هر شب
چهار چرخه می آمد که رأس ساعتِ ۹
تُهی کند...بتکاند زباله دانم را...
4_5830239450860360724.mp3
8.65M
دلم طوفانیه ازغم...🌿
#صدایمکن
#سهیل_غنیپور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂در هوای پاک صبح
❤️نفس بکش و درونت را
🍂از طراوت و تازگی پر کن
❤️غصه های دیروز
🍂در گذشته جا مانده
❤️تو به امروز رسیده ای
🍂و اکنون آغازی دوباره است
❤️تا آینده پر امیدت را رقم بزنی
سلام صبحتون بخیر❤️❤️
صبح میتواند خلاصه ای باشد
از خنده هایت ؛
تُ بخند !
جهان بهانه ای میشود
برای دوست داشتنت ... 🙃❤️
#سین_برزگر
هیچ زنی بی انگیزه صبح ها زود بیدار نمی شود.
چای دم نمی کند،
سفرهی صبحانه را پهن نمی کند،
هیچ جای خانه را با عشق برق نمی اندازد.
ودم دمای ظهر، بوی غذا کل خانه اش را برنمی دارد.
در کل هیچ زنی خانه را
اینطور گرم نگه نمی دارد،
مگر اینکه،
یک دوستت دارم جانانه
از طرف مردی که دوستش دارد،
شنیده باشد.
#رضا_باقری 🌱💛
بیمار چشم اویم و آن سنگدل، مرا
درمان که بگذریم، دعا هم نمیکند...👨🦯
#سجاد_سامانی
راز داری کن و از من گله در جمع مکن
باز بازیچه مشو ، بارِ سفر جمع مکن
با حضور تو قرار است مرا زجر دهند
خویش را مایه ی دلگرمی هر جمع مکن
به گناهی که نکردم به کسی باج مده
آبرویی هم اگر هست بِخر، جمع مکن!
ترسم آسیب ببیند بدنت ، دور خودت
این همه هرزه ی آلوده نظر جمع نکن
آخرین شانه ی تو سهم عقابی چو من است
روی آن چلچله و شانه به سر جمع مکن
تا بر آمد نفسم جمع هوادارت سوخت
رو به روی منِ دیوانه ، نفر جمع مکن
#کاظم_بهمنی🍃
(📚عطارد/ 📌آخرین شانه)