اگر جنگیده بودم دست کم حسرت نمیخوردم
ولی من بر شکست بی جدال خویش می گریم!
#فاضل_نظری
مکن عیبم اگر پیرم ولی یاد تو پا برجاست
که حسرت خوردن ای شیرین من دندان نمیخواهد..
#علیرضا_نورعلیپور
از آن چشمی که میداند زبانِ بیزبانی را
نکویان یاد میگیرند طَرزِ نکتهدانی را
به نزد آنکه باشد تنگدل از دستْ کوتاهی
درازی عیب میباشد، قبای زندگانی را
نمیخواهی که زخمت را به مرهم احتیاج افتد
سپر از سینه کن! تیرِ جفای آسمانی را
کنون کز رَعشهی پیری به جامم مِی نمیماند
چه حاصل گر دهد دوران شرابِ کامرانی را
به سانِ سایه گر از ناتوانیها زمینگیرم
ز همراهان نیام واپس بنازم سختجانی را
ز رویش دیده محروم است و دل از مژدهی وصلش
که دوران بسته بر دل شاهراهِ شادمانی را
دلم سیمای جنگ از چهرهی صلحِ تو مییابد
به آن چشمی که بیند در تغافل همزبانی را
بود روزی که مِی در پردهی شب جلوهگر ماند
به ظلمت گر نشان دادند آبِ زندگانی را
کلیم! اُلفت به خارِ این چمن بهتر بود از گل
که دامنگیریاش دارد نشانِ مهربانی را..
#کلیم_کاشانی
از این قشنگتر نمیشه گفت که استاد +حسین منزوی گفته:
رها ز سلطهی پاییز در بهارِ اتاق
گلی به نامِ تو در بازوانِ من وا شد
جهان به چشمِ دلِ من دوباره زیبا شد
به دوریِ تو مگر میشود شکیبا شد؟
دچار وسوسهی بوسهی تو بود لبم
سخن ز بوسه که شد میروی؟ یکی طلبم
تو نیستی و خیالت مرا بغل کرده
ببین چقدر ز دنیای واقعی عقبم...
گره نزن به سر زلف و روی شانه بریز
بخواه تا که بیفتد بلا به جان شبم
به تلخکامی فنجان قهوه میمانم
چقدر از هوس بوسهٔ تو لب به لبم!
شنیدهام غزلم را برای یارش خواند
از اینکه شعر مرا دوست داشت، در عجبم!
#امیرحسین_پاسبان