ماندم زمانه با توی رعیت چه میکند
با من که پادشاه تو بودم وفا نکرد....
#زحمتکش
آتشے افتاده از چشمت به نیزارِ دلم
واے اگر طوفان بیایدرقصِ آتش دیدنے ست
#حمید_صفاریان
@Shere_naab
خدا نصیب دل هیچ کافری نکند...
کرشمه های بتی را که من پرستیدم
#بیدلدهلوی
@Shere_naab
شوربختی بین که با این سینهٔ پر زخم و داغ
رو به هر جانب که می آرم نمکدان چیده است!...
#صائب_تبریزی
@Shere_naab
ضایع چه کنی شب را، لب ذاکر و دل غافل
تو ره به خدا بردن، مستانه چه میدانی؟
#مولانا
@Shere_naab
ای صبح چه زیبا شدهای مثل همیشه
گویا که نگارم به رُخت چشم گشوده
#صبحتون_زیبا
@Shere_naab
لب بر لبم بنه به نـوازش دمی چـو نی
تـا بشــنوی نــوای غـزل های دلکشـم
#شهریار
@Shere_naab
می رانَدَم از ناز چو مرغی که به بازی
بالَش بگشایند و پریدن نگذارند...!
#شفایی_اصفهانی
@Shere_naab
از نسیمی میتوان برداشتن ما را زِ خاک
چشم ما چون دیگران بر بوسه و پیغام نیست
#صائب_تبریزی
@Shere_naab
رو از هوس بتاب كه مردانِ راهِ عشق
محرابِ طاعت از دلِ بىآرزو كنند
#حزین_لاهیجی
@Shere_naab
بگفتمش به لبم بوسهای حوالت کن
به خنده گفت کِیات با من این معامله بود
#حافظ
@Shere_naab
لیلا دوباره قسمت ابن السلام شد
عشق بزرگم آه چه آسان حرام شد
میشد بدانم كه اينكه خط سر نوشت من
از دفتر كدام شب بسته وام شد؟
اول دلـم فراق تو را سرسری گرفت
و آن زخم كوچک دلم آخر جذام شد
شعر من از قبيله خونست خون من،
فواره از دلم زد و آمد كلام شد
ما خون تازه در تن عشقيم و عشق را
شعر من و شكوه تو، رمز الدوام شد
بعد از تو باز عاشقی و باز ... آه نه !
اين داستان به نام تو اينجا تمام شد
#حسین_منزوی
@Shere_naab
به کمقدری، ز اقبال بلند سُرمه حیرانم!
که این خاکِ سیه،چون جا به چشم دلبران دارد؟!
#طالب_آملی
@Shere_naab
بیگناهے ڪم گناهے نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان پاک خود به زندان میشود
#صائب_تبریزے
@Shere_naab
شبی که پیش نظر شمع روی یار ندارم
بسان شعلۀ آتش دمی قرار ندارم
#نگاهی_نیشابوری
@Shere_naab
بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست
بگشای لب، که قند فراوانم آرزوست
ای آفتاب حُسن، برون آ، دمی ز ابر
کان چهرهی مشعشعِ تابانم آرزوست...
#مولانا
#صبح_بخیر
@Shere_naab
روز خلقت در گِل ما شوق دیدار تو بود
از همان آغاز ما را کمتحمل ساختند
#فاضل_نظری
@Shere_naab
جان بخشمت،آن ساعت ڪز لب شڪرمٖ بخشی
دانم ڪه تو،زان لبها جانے دگرم بخشی
#خاقانے
@Shere_naab
از شمس مي نويسي و با ماه مي پري
در مشت سيب سرخي و بر پشت خنجري
موي طلايي تو کجا روي من کجا ،
هندوي سبزه را چه به بازار زرگري ؟
من در کدام پرده فراخوانده مي شوم
خود پرده مي کشاني و خود پرده مي دري
تا راه مي زنم که ببينم ، مخالفي
تا آه مي کشم که بگويم ، مکدري
تو ، لذت مکاشفه در باغ هاي مست
من قفل زنگ خورده جا مانده بر دري
هم در غزل غزال تو را جُست رودکي
هم در قصيده قصد تو را داشت انوري
کابوس رد پاي تو را خواب ديده ام
از هرچه بگذريم ..مبادا که بگذری !
#احسان_افشاری
@Shere_naab
نیم عطری از گریبانش بدین روزم نشاند
آه اگر زان پیرهن بویی به سامان بشنوم
#طالب_آملی
@Shere_naab
به گیسویت، که از سویت
به دیگر سو نتابم رخ
گرم صد بار چون گیسو
به گردِ سر بچرخانی
#قاآنی
@Shere_naab