یکبار دگر خیمه ی غمخانه بنا شد
عالم همه در ماتم و اندوه و عزا شد
در عرش و سماوات غم و ناله بپا شد
فرزند تقی کشته ی از زهر جفا شد
#جواد_کریم_زاده
نگاه کردم و دیدم غزل لبالب شد
دوباره عشق زد و واژه ها مرتب شد
دوباره سمت حرم پای بی دلم می رفت
دوباره واژه برایم شکوه مطلب شد
چقدر خلسه ی زیبای بودنش زیباست
شبیه ماه بلندی که نور هر شب شد
شب و من و غزل و عشق و یک حرم باران
و ذکر روی لبم عاشقانه یا رب شد
به چله عشق گرفتم که هادی ام باشد
به جامعه که رسیدم دعا مجرب شد
به روی سینه ی خود دست را گذاشتم و
به احترام حضورش لبم مودب شد
سلام حضرت باران سلام غربت محض
گرفت بغض و غم واژه نامرتب شد
سلام حضرت هادی سلام حضرت ماه
به گریه های شبانه دلم مقرب شد
سلام حضرت محبوب واژه های غزل
رسید اشک و لبم عشق را مخاطب شد
برای ذکر غدیریه ات چه بی تابم
به عمق جامعه ات خوش ادای مطلب شد
شکستم و غزلم گریه را زیارت کرد
شکستم و غم او جوهر مرکّب شد
به سامرای امامم چقدر باریدم
چقدر حال و هوایم شبیه زینب شد
دوباره کرببلا و دوباره شام بلا
دوباره روضه ی شام و نی و سر و لب شد ....
زینب-حسامی
یهویی😭😭😭😭😭😭😭
تومحبوب وهادی امام هدائی
منادی قرآن به امرخدایی
تورا داده عزت خداوند رحمن
که صاحب کراماتی وبا سخایی
پدر باشدت اهل جودو جواهر
جواد است وفرزندآن رهگشایی
به سامره تبعید ودوری زخانه
زحکمت برآن شهردادی جلایی
صبور وسلیم وسجایای محضی
کمال عدالت ،تومهد سخایی
همان جدّ مولای صاحب زمانی
به ماشیعیان رهبرو مقتدایی
اگر ازسر کینه وجور وظلمت
تورا معتمد داده زهر جفایی
شهادت تورا خلعتی بود زیبا
ز نسل رسولی تو نور ولایی
# شهادت امام هادی(ع) تسلیت
< بشیر>
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
6.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
【🥀'】
ای که از زهر کین جان دادی
سوختی تا ز پا افتادی
#کربلاییحسینستوده
بینیازی
گفتند: «غنا» از آرزو کاستن است
خود را به غنای طبع آراستن است
تسلیم و رضا چیست؟ به مقدار کفاف
پیمانۀ روزی از خدا خواستن است
#محمدجواد_غفورزاده
#شهادت_امام_هادی
ای آنکه هستیام شدهای از قدیمها
ای عاشقِ تو حضرتِ عبدالعظیمها
با گَرد و خاکِ صحنِ تو ادغام شد گِلَم
ویران شده چُنان حرمَت بارها دلم
تاریکیِ جهانِ مرا نورِ مُطلقی
ای جان فدایِ رویِ تو یا ایهاالنقی
در گوشه گوشهی همه عالَم نوشتهاند
بنگَر که در متونِ کُهن هم نوشتهاند :
ازبس که سبکِ بَخشش و لطفَش جوادی است
گاهی توکلِ مُتوکِل به هادی است
بیشک همیشه بخششِ تو عاری از چِراست
ثروت همیشه نزدِ گدایانِ سامراست
ای خاکِ پات سُرمهی چشمِ امیرها
سَر مینهند پای قدومِ تو شیرها
بعد از تو بس که دل به تو حسِ نیاز کرد
'صوفی نهاد دام و سَرِ حُقه باز کرد'
یک عده با تو گرچه کمی همقبیلهاند
در پُشتِ دین و اسمِ شما غرقِ حیلهاند
بیزارم از تمامیِ اربابهای شهر
دلخستهام ز جعفرِ کذابهای شهر
با سیبِ سرخِ حیله همه ناتوان شدیم
ننگا به ما که آدمکِ این و آن شدیم
از بس که خیری از همه عالم ندیده است
این جامعه به جامعه خواندن رسیده است
آقا ؛ پدر بزرگِ گُلِ آخرین تویی
یعنی برای خواندنِ او بهترین تویی
تا از قفس تمامِ جهان را رها کنی
باید خودت برای ظهورش دعا کنی
با یک دعای خود غم ما را مَحار کن
با یک دعای خود دلِ ما را بهار کن
بیتو بهار قسمتِ مردم نمیشود
هادی اگر تویی که کسی گُم نمیشود
هادی شدی که بر همگان سَر شویم ما
هادی شدی که از همه برتر شویم ما
هادی شدی که جَلدِ غمِ سامرا شویم
هادی شدی شما که کبوتر شویم ما
گمراه شد هرآنکه از این طایفه جداست
هادی شدی که پیروِ حیدر شویم ما
هادی شدی که که فاتحِ دلها شوی و بعد
از عاشقانِ فاتحِ خیبر شویم ما
هرکس غلامِ خانِ شما شد امیر شد
هادی شدی که خود همه دلبر شویم ما
هادی شدی که در همهی کوچههای شهر
از بانیانِ روضهی مادر شویم ما
زخمِ زبان زدن به تو جور است دائماً
وقتی که هم علی شدهای هم ابالحسن
آه ای امامِ شاعرِ ما شاعران سلام
ای چارمینِ علی! گُلِ حیدر نشان سلام
ای نامِ دلبرانهی تو ذکرِ نابِ ما
یک قطره از غدیریهات شد شرابِ ما
گفتم شراب و ذهنِ من انگار پَر کشید
هی جرعهجرعه روضهی سَر بسته سَرکشید
دنیای شعر و شاعریام بیشراب باد
بَزمِ شرابِ دفترِ شعرم خراب باد
شعرم به سَر رسید و به پای تو اشک ریخت
وقتِ گریز شد به کجا میتوان گریخت؟
دندان گرفتهام به جگر! روضهخوان بَس است
تنها برای کشتنِ ما خیزران بس است
ای کشتهی حسادت دنیا حسین جان
ای تشنهی مُقطَعالاعضا حسین جان...
#محسن_کاویانی
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
خبرِ گریهی گرفتاران
میرسد شببهشب به دلداران
این قبیله به فکرِ ما هستند
پیرشان کرده غُصهی یاران
نخِ تسبیحشان که میچرخد
سرِ پا میشوند بیماران
سر به دیوارِ اهلِ بیت زدیم!
خوش به احوالِ سر به دیواران!
ما گنهکارهای آلوده
پشتمان گرم شد به غفّاران
دلِ ما تنگِ سامرا شده است
ما و آقا و نَمنَمِ باران
ما طلبکارِ این کریم شدیم
بس که رو داده بر بدهکاران!
یوسفِ سامرا! نگاهی کن
ناز بفروش بر خریداران
شیرها پوزه میکشند به پات
تشنهی کشتنِ تو خونخواران
اهلِ عالم! غم و محن بسِ ماست
اینکه بیکس شده، همهکسِ ماست
گرچه از زهر حالِ مضطر داشت
به دلش داغهای بدتر داشت
حجره از نالهی «اناالعطشان»
حالوروزی شبیه محشر داشت
علیبنجواد این آخر
ذرهای خاکِ کربلا برداشت
آب شرمندهی لبانش شد
اثرِ تشنگی به حنجر داشت
بعد از آن مجلسِ شراب فقط
از غمِ عمه دیدهی تر داشت
این لباسش اگرچه خاکی شد
باز آقا لباسِ دیگر داشت
گرچه سردرد اذیتش میکرد
هرچه هم بود، لااقل سر داشت
دوروبر خنجری بهدستی نیست
قاتلش را کجا برابر داشت؟!
دخترش گرچه داغدارش بود
پشتِ صد پرده بود، معجر داشت
روضهی من فقط همین جملهست
پسرش را کنارش آخر داشت..
✍ #سیدپوریا_هاشمی
ملائک بوده دربانت همیشه
خلایق دیده گریانت همیشه
توئی ازنسل ابنا پیمبر
که ماراضامنی هنگام محشر
به شهرسامرا نور هدایت
پس ازباباامامت شد ردایت
ثوشمع محفل دلدادگانی
مرادورهنمای عاشقانی
برای شیعه نور ومقتدائی
تو پرچمداردین ورهنمایی
موذن ها اذان گو از برایت
کنار آن ضریح با صفایت
نقی هستی،شفاعت خواه هستی
بلطف ازشیعیان آگاه هستی
#شهادت امام هادی(ع)تسلیت.
< بشیر >
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
خون میچکد از چشم زمان، حضرت هادی
در غربت روز و شبتان، حضرت هادی
گلچین شدی از باغ رسالت و جهانی
بعد از تو شده فصل خزان، حضرت هادی
#یا_امام_هادی
#معصومهمشهدیزاده
به غیر زهر جفا، با کس آشنا نشدم
تمام دردم و یک لحظهام دوا نشدم
منم که از همه رفع بلا کنم امّا
دمی نبود که غرق غم و بلا نشدم
میان کوچه در آن لحظه که زمین خوردم
به ضرب کعب نی و تازیانه پا نشدم
مرا به مجلس می با شتاب آوردند
ولی غریب تر از دخت مرتضی نشدم
به روی زخم لبم پای چوب، باز نشد
نخورده چوب به لبها و بیصدا نشدم
ز کودکانم اگر چه جدا شدم اما
شبیه پیکر جدّم، جدا جدا نشدم
دلم شکست زمانی که شد کفن بدنم
خدا گواست که محتاج بوریا نشدم
به روی پیکرم اصلاً کسی قدم نزده
که پاره پاره تن از سُمّ اسبها نشدم
#نـوكـر_نـوشـت:
#علی_النقی🏴
عشق ما بر پسر #فاطمه، مادرزادیست
هرچه داريم از الطاف #امام_هادی ست
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #شهادت پیشوای دهم شیعیان #امام_هادی علیه السلام، تسلیت باد🏴
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_موسی_جمشیدیان
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم