✅شعر #علامه طباطبایی در #پاسخ به درخواست #ملکه_انگلیس
سال ها پیش #ملکه انگلستان از #ادیبان و شاعران جهان خواسته بود در گفتگوی « #شمع_و_پروانه» شعر بسرایند و سخن بگویند.آن #دعوت انگیزه ای شد که #مرحوم علامه طباطبایی شعری در گفتگوی پروانه و بلبل بسرایند.
#تاریخ سرایش این شعر به #ظاهر 1320شمسی است.
دوش به یاد دل ویران شدم
چون خط ایّام پریشان شدم
عاقبتم سینه زغم تنگ شد
پای شکیبائی من لنگ شد
شمع به دستی و به دست دگر
ساغر و مینا، شدم از در به در
نیمه شب از خانه گریزان شدم
گاهِ سحر سوی گلستان شدم
گاهِ بهار و شب مهتاب بود
خرگه گُل بود و لب آب بود
جشن بُد و شیوۀ سرو و سمن
کرده پر از غلغله صحن چمن
بر سر هر بوته گلی، گل زدند
پای سمن زیور سنبل زدند
نغزْ نسیمی که ز خاور وزد
خود لب گل، گل لب نسرین گزد
رقص کنان نسترن و یاسمن
چنگ زنان، چنگ زنان چمن
تازه عروسان چمن گرم ناز
پرده در افتاده برون جسته راز
مرغ سحر هر چه به دل راز داشت
چون نیِ بیخویش در آواز داشت
ما بغُنودیم بیک کُنج باغ
من خودم و شیشه و جام و چراغ
لیک دلم چون خم می جوش داشت
شاهد اندوه در آغوش داشت
بسته لب و دیده و گوش از جهان
گرمْ سر از تابش سوز نهان
چشم و لبی را که ز غم بسته بود
گریه گهی خنده گهی میگشود
دیدم و پروانه به گرد چراغ
گردد و بزمی است دگر سوی باغ
لیک سراسر همه خاموشی است
جلوه گه راز، فراموشی است
در دو سر باغ دو تا جان فروش
این بطواف آمده آن در خروش
عالم پروانه همه راز بود
عالم بلبل همه آواز بود
گفت به پروانۀ خامش، هَزار
هان تو هم از سینه نوائی بیار
با دل پر سوز ترا تب سزاست
در جلوی ناز نیازت رواست
گفت به مرغ سحر آرام شو
بستۀ دامی، برو و رام شو
راستی ار عاشق دل رفتهای
این همه از بهر چه آشفتهای
گفت مرا یار بدینسان کند
بیخود و بیتاب و پریشان کند
گفت بگو زنده چرا ماندهای
تخم وفا گر به دل افشاندهای
صاعقۀ عشق به هر جا فتاد
نام و نشان سوخته بر باد داد
یا به دل اندیشۀ جانان میار
یا به زبان نام دل و جان میار
پیش نیاور سخن گنج را
ور نه فراموش نما رنج را
فارغ ازین پند چو پروانه گشت
از دل و جان بیخود و بیگانه گشت
خویش بر آتش زد و خاموش شد
رخت برون بُرد و فراموش شد
📔زمهر افروخته، علی تهرانی، ص134-135
🚩🚩🚩
▫️تنهاترین امام زمین، مقتدای شهر
تنها، چه میکنی؟ تو کجایی؟ کجای شهر؟
▫️وقتی کسی برای تو تب هم نمیکند
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر
▫️تو گریه میکنی و صدایت نمیرسد
گم میشود صدای تو در خندههای شهر
▫️دل خوش نکن به ندبه جمعه، خودت بیا
با این همه گناه نگیرد دعای شهر
▫️اینجا کسی برای تو کاری نمیکند
فهمیدهام که خستهای از ادعای شهر
▫️گاه از نبودنت مثلا گریه میکنند
شرمندهام از این همه کذب و ادای شهر
🍀🌺🌸🌺🍀
#اللهمعجللولیڪالفرج
چشم و دل باز کردم ز نام تو
بر لبم آغاز کردم نام، تو
بس که نامت زیباست و دلربا
آشکار و نهان آغاز کردم نام تو
عالمی زیبایی است نامت مهربان
چون ز دل آغاز کردم نام تو
عاشقم عاشق نام و نشانت جان من
من به جانم آغاز کردم نام،تو
اللهم عجل لولیک الفرج
🔻 #متن_کامل_شعر
📌 روایت میثم مطیعی از ماجرای سهمیه بندی بنزین و اغتشاشات پس از آن
میهن من! باز زخم از نابرادر خورده ای
گرم جنگ رو به رو، از پشت خنجر خورده ای
حرف دارد با دل ما، قدر یک تاریخ حرف
سرخی خون شهیدان بر سپیدی های برف
خاک میهن! باز هم جسم شهیدی سهم توست
شرحه شرحه پیکر سرو رشیدی سهم توست
باز اهریمن به میهن آتشی افروخت آه
در میان شعله دیدم خشک و تر میسوخت آه
کفر و ظلمت باز از صورت نقاب انداخته
جاهلیت شعله بر جان کتاب انداخته
در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض
در هجوم های و هو گم شد صدای اعتراض
در کمین بودند گرگان، فتنه در سر داشتند
خوابهایی دیده بودند و سر شر داشتند
خواب میدیدند هر قشری به میدان پا نهد
هر گروهی با شعاری در خیابان پا نهد
این یکی فریاد استعفای دولت سر دهد
آن یکی در آتش تعطیلی مجلس دمد
هر یکی چیزی بگوید، حق و باطل گم شود
موجی از سردرگمی ها قسمت مردم شود
خویش را در خیل مردم جا دهد آشوبگر
فتنه انگیزد میان این و آن با صد شرر
آتشی خیزد که خاموشی نگیرد سالها
کینه هایی که فراموشی نگیرد سالها
صبح یکشنبه کلامی روی آتش آب ریخت
فتنه را دیدم که حیران و هراسان میگریخت
تا صف مردم از اين آشفتگی ها دور شد
اغتشاشی کور بر جا ماند و فتنه کور شد
با کلامی مختصر نیرنگشان بر باد رفت
خرج های چند سال دشمنان بر باد رفت
گرچه بعضی از خودی ها آن زمان دلخور شدند
از سوال و شبهه و نقد و تأمل پر شدند
از چه رو آقا خودش را خرج دولت کرد باز؟
خویش را آماج تیغ طعن و تهمت کرد باز
غافل از این که چه جنگی پشت این صحنه به پاست
در کمین گاهند گرگان لحظه ای غفلت خطاست
خضر راه است او، دگر چون و چرا کردن چرا؟
نور ماه است او، تو راه از چاه بشناس و بیا
از ریاض و لندن و پاریس این آتش رسید
دود آن هم میرود در چشمشان، خواهند دید
حاجیان بار بسته جانب میقات غرب!
چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟
با صف اول نشینان فاش میگوییم راز
اعتراض ما سر جای خودش باقیست باز
اعتراض ما به سستی های تدبیر شماست
از گرانیها، از این شش سال تأخیر شماست
از معطل کردن کشور سر میز فریب
که نشد از آن بجز تحریم روزافزون نصیب
دم به دم از گفتگو با اجنبی دم میزنید
پس چرا در گفتگو با مردم خود الکنید؟
با تلاش و عزم و باور، راه حل در داخل است
بارها فرمود رهبر: راه حل در داخل است
جان مولا با ولی این عهد و پیمان مشکنید
این نمک خوردید صد بار، این نمکدان مشکنید
با چراغ لاله ها اینک ره ما روشن است
راهیان صبح میدانند فردا روشن است
🔹 قم، حرم مطهر حضرت معصومه (س)
🗓 چهارشنبه ۹۸/۰۸/۲۹
بی قرار توام ودر دل تنگم گله هاست
آه بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست
مثل عکس رخ مهتاب که افتاده در آب
در دلم هستی وبین من وتو فاصله هاست
آسمان با قفس تنگ چه فرقی دارد
بال وقتی قفس پر زدن چلچله هاست
بی تو ار لحظه مرا بیم فرو ریختن است
مثل شهری که به روی گسل زلزله هاست
باز می پرسمت از مسئله دوری وعشق
وسکوت تو جواب همه مسئله هاست
#فاضل_نظری
✅ آیا خود امام زمان مایل و منتظر ظهور است؟
✍جواب: ابتدا باید بدانیم که امام زمان از همۀ ما بیشتر آرزوی ظهور را دارد و برای آن دعا میکند و بارها به شیعیان نیز فرمودهاند برای تعجیل در ظهورم دعا کنید. آن حضرت با دیدن این همه ظلم و فساد در دنیا، بیش از ما ناراحت میشود و منتظر روزی است که بتواند عدالت و معنویت و اسلام را در تمام جهان حکم فرما نماید.
طبق روایت امام صادق، منظور از مضطر (ناچار) در آیۀ ۶۲ سورۀ نمل، امام مهدی است؛ یعنی ایشان در دوران غیبت در حال ناچاری به سر میبرند و هر آن منتظر پایان این دوران است.
📚 الاحتجاج، طبرسی، ج۲
📚 تفسیر قمی ج۲، ص۱۲۹
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
هرکسی با هر مدرک تحصیلی، شهامت تزریق
یک آمپول ساده را به بیماری ندارد چون
میداند در صورت خطا باید پاسخگو باشد.
هرکسی با هر مدرک تحصیلی، حاضر نیست
چند آجر را روی هم بچیند، چون میداند
علاوه بر دانش و تجربه باید آجرها درست
چیده شوند چون اگر دیوار کج باشد
باید پاسخگو باشد.
هر کسی با هر مدرک تحصیلی، حتی
مرتبط حاضر نیست، نسبت به تنظیم
موتور یک اتومبیل اقدام کند ، چون
میداند در صورت عدم توانایی و اشتباه
کردن باید پاسخگو باشد.
هر کسی با هر مدرک تحصیلی، حتی
مرتبط حاضر نیست، نسبت به بستن
یک کلید معمولی برق اقدام کند، چون
میداند در صورت اتصال و خرابی باید
پاسخگو باشد .
هر کسی با هر مدرک تحصیلی، حاضر نیست
دو قطعه فلز را به هم جوش دهد چون
میداند در صورت عدم توانایی علاوه بر
آسیب زدن به چشم خود باید پاسخگو باشد .
هر کسی با هر مدرک تحصیلی، حاضر
نیست پشت توپ پنالتی بایستد چون
میداند در صورت گل نزدن باید پاسخگو باشد.
و هرکسی با هر مدرک تحصیلی و ....
و اما هستند کسانی که با هر مدرک تحصیلی
و با هر میزان تجربه و دانش که حاضر
هستند مسئول، رئیس، مدیر
عضو شورا و... شوند و خدمت کنند.
چون قرار نیست پاسخگو باشند
و در بدترین شرایط از خدمت کردن
محروم مى شوند !!
زندگی مثل دوربین عکاسی است
روی مسائل مهم
تمرکز کن؛،
لحظات خوب رو ثبت کن؛
نکات منفی رو بهتر کن
و اگه کارت خوب پیش نرفت
کافیه فقط یه عکس دیگه بگیری
🌺🌺🌺🌹🌹🌹
رنج ها گنج هایی در دل خود دارند،
و دردها آسودگی هایی به همراه؛
برای دیدن باید دیده گشود،
برای گشودن باید پرده ها را زدود،
زخمها چشم میشوند و شکست ها درس،
اگر هوشیاری باشد و شکیبایی یارش،
عزیزترین یارانمان در حقیقت،
چالش برانگیزترین لحظاتِ
زندگی مان می شوند،
و عدو سبب خیر می شود.
"هیچ آگاه شدنی بدون رنج نیست"
یونگ
5d074aae4e8acc67404936c2_-2203317823532096282.mp3
14.25M
🍃❤️غزلی از سعدی شیرازی❤️🍃
🍃🌸با دکلمه استاد حسن حاج صدری
🍃🎼🌸آوای همایون
🍃🌸❤️🌸🍃
🍃❤️جَنگازطرفدوستدلآزارنباشد؛
یاری که تحمل نکند یار نباشد
🍃❤️گربانگبرآیدکهسریدرقدمیرفت؛
بسیار مگویید که بسیار نباشد
🍃❤️تا رنج تحمل نکنی گنج نیابی؛
تا شب نرود صبح پدیدار نباشد
در ره عشق جان فدا باید شد
چون گرد شمع همچون پروانه باید شد
سوز و گداز عشق چه صفایی دارد
فرط این سوز و گداز پروانه باید شد
عاشقی و دلبری هنر می خواهد
بحر معشوق خود باهنر باید شد
از پس آن همه جاذبه زیبایی رخ یار
چون ز عشق لیلی , مجنون باید شد
در فراسوی ما چه زیبا می گذرد
چون به زیبایی ،، فراسوی یار باید شد
فراسوی ما
✨🌸🍃🌼🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🌸🍃🌼🌸🍃🌼
🍃🌼
🌸
✨ تربیت یا اصالت؟ ✨
در تاریخ آمده است به رسم قدیم روزی شاه عباس در اصفهان به خدمت شیخ بهائی رسید.
پس از سلام و احوالپرسی از شیخ پرسید: «در برخورد با افراد اجتماع اصالت ذاتی آنان بهتر است یا تربیت خانوادگیشان؟»
شیخ گفت: «هر چه نظر حضرت اشرف باشد همان است ولی به نظر من اصالت ارجح است.»
و شاه بر خلاف او گفت: «شک نکنید که تربیت مهمتر است!»
بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچیک نتوانستند یکدیگر را قانع کنند. به ناچار شاه برای اثبات حقانیت خود او را به کاخ دعوت کرد تا حرفش را به کرسی نشاند.
فردای آن روز هنگام غروب، شیخ به کاخ رسید. بعد از تشریفات اولیه وقت شام فرا رسید. سفرهای بلند پهن کردند و برای روشن کردن مهمانخانه، پادشاه دستی به کف زد و با اشاره او چهار گربه شمع به دست حاضر شدند و آنجا را روشن کردند!
درهنگام شام، شاه دستی پشت شیخ زد و گفت: «دیدی گفتم تربیت از اصالت مهمتر است. ما این گربههای نا اهل را اهل و رام کردیم که این نتیجه اهمیت تربیت است.»
شیخ در عین اینکه هاج و واج مانده بود گفت: «من فقط به یک شرط حرف شما را میپذیرم و آن اینکه فردا هم گربهها مثل امروز چنین کنند!»
شاه که از حرف شیخ سخت تعجب کرده بود گفت: «این چه حرفی است! فردا مثل امروز و امروز هم مثل دیروز! کار آنها اکتسابی است که با تربیت و ممارست و تمرین زیاد انجام میشود.»
ولی شیخ دست بردار نبود که نبود تا جایی که شاه عباس را مجبور کرد تا این کار را فردا تکرار کند. آن شب شیخ فکورانه به خانه رفت. او وقتی از کاخ برگشت بیدرنگ دست به کار شد چهار جوراب برداشت و چهار موش در آنها نهاد.
فردا او باز طبق قرار قبلی به کاخ رفت. تشریفات همان و سفره همان و گربههای بازیگر همان.
شاه که مغرورانه تکرار مراسم دیروز را تاکیدی بر صحت حرف هایش میدید زیر لب برای شیخ رجز میخواند که در این زمان شیخ موشها را رها کرد.
یک گربه به شرق دیگری به غرب آن یکی شمال و این یکی جنوب.
این بار شیخ دستی بر پشت شاه زد و گفت: «شهریارا ! یادت باشد اصالت گربه موش گرفتن است گرچه تربیت هم بسیار مهم است ولی اصالت مهمتر!
یادت باشد با تربیت میتوان گربه اهلی را رام و آرام کرد ولی هرگاه گربه موش را دید به اصل و اصالت خود بر میگردد و همان گربه نا اهل و ناآرام و درنده میشود!»
🌺🌺🌺
🌸🍃🌸🍃🌸
🌹سلام صبح شنبه تون بخیر و شادی
امروز را با
شکرگزاری آغازکنیم🌷🍃
باشکرگزاری برای تمام آنچه
اکنون هست🌷🍃
شکربرای امروز و لحظههای زیبایی
که پیش روداریم
برای تمام خوبیهاییکه
امروزمیتوانیم داشته باشیم🌷
خدایاشکربرای تمام نعمتها
🌷الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین🌷
🍂🍃🍂🍃🍂🍃