اے ساربـان آهستہ رو ، با ناتوانان صبر کن
تو بارِ جانان میبرے ، من بارِ هجران میبــرم...
#سعدے
شعر حمید رضا برقعی امام کاظم
فلق در سینه اش آتشفشان صبحگاهی داشت
که خون آلوده پیغام از کبوترهای چاهی داشت
طراوت در هوا از ریشه زنجیر می روید
زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت
مگر خورشید را هم می توان خاموش کرد آخر
کسی از تیره ی شب در سرش افکار واهی داشت
کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است
مگر او نیت دیگر به غیر از خیرخواهی داشت
هماره آه او خرج دعا بر مردمان می شد
اگر در سینه اش یارای آهی گاه گاهی داشت
به تسبیحش قسم زنجیره ی عالم به دست اوست
چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت
عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی تر
که در آن نخنما آغوش اسرار الهی داشت
چه بنویسم از آن گودال از آن قعر سجون از زخم
از آن زندان که حکم روضه های قتلگاهی داشت
تمام کشور من کاظمین کوچک مردیست
که در هر گوشه ای از خاک ایران بارگاهی داشت
تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد
تو حول حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد
تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی
تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی
کنون دریای طوفانیست ایران ناخدایی کن
نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن
دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال
به لطف روضه های تو چه سالی میشود امسال
که ایران در تو میبیند بهار سرزمینش را
کنار سفره ی باب الحوائج هفت سینش را
ابراهیم ادهم رساله قشیریه.mp3
433.2K
ابراهیم ادهم به صحرا می شد مردی لشکری پیش وی رسید و گفت : آبادانی کجاست ، ابراهیم به گورستان اشارت کرد.
مرد لشکری یکی بر سر ابراهیم زد و سرش بشکست ، چون از وی بگذشت گفتند : این ابراهیم ادهم است ، زاهد خراسان
مرد لشکری باز گردید و عذر خواست.
ابراهیم گفت : چون مرا بزدی من برای تو از خدای تعالی بهشت خواستم .
گفت : چرا؟
گفت : دانستم که مرا از آن جفای تو خدای تعالی اجر دهد ، نخواستم که نصیب من از تو اجر و نیکویی بود و نصیب تو از من عقاب و بدی
#رساله_قشیریه
#به_روایت
#استاد
#ساعد_باقری
4_5796694416248800903.mp3
8.56M
نوشتهام غزلم آنچه دوست داری نیست
نگاهِ شعرشناسِ تو گفت، آری؛ نیست
همینکه دست، کشیدی به تارِ گیسویت
قلم نوشت، که رقصِ من اختیاری نیست
قرار بود، دلم بیقرارِ تو نشود
بیا که صحبتِ مرگ است، بیقراری نیست
بدون عطرِ تو اردیبهشت، پاییز است
بهار هم که بیاید؛ هوا بهاری نیست
بدون زندگیام؛ مُردگیست، زندگیام
جهانِ بی تو که جای امیدواری نیست
برای نیمکتِ تیر خورده با چاقو
حروفِ نامِ تو زخم است، یادگاری نیست
نترس، پای نهالی که کَندی از ریشه
به جز خیال تو ای رودِ رفته؛ جاری نیست
شکستمش؛ که مبادا تو را نظر بزند
به چشمِ آینه هم دیگر اعتباری نیست !
#رضا_قاسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آهنگ کلیپ زیبا از حامد همایون
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین علیهم السلام
پروردگارا
دستم را بگیر که دست آویز ندارم
عُذرَم را بپذیر که پای گریز ندارم
الهی به امید تو 🤲
#یا_صاحب_الزمان_عج❤️
مهدی نظری به ما عنایت کن
مارا به صراط خود هدایت کن
مهدی! اگر از منتظرانت بودیم
چون دیده ی نرگس نگرانت بودیم
با این همه روسیاهی و سنگدلی
ای کاش که از همسفرانت بودیم
💚 #اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ 💚
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حال دنیا را
پرسیدم من از فرزانه ای
گفت : یا آّب است,
یا خاک است , یا پروانه ای !
گفتمش احوال عمرم را بگو , این عمر چیست ؟
گفت یا برق است , یا باد است , یا افسانه ای!
گفتمش این ها که می بینی , چرا دل بسته اند
گفت یا خوابند , یا مستند , یا دیوانه ای !
گفتمش احوال جانم را پس از مردن , بگو ؟
گفت یا باغ است یا نار است , یا ویرانه ای !
#ابوسعید_ابوالخیر
@
این مطرب ازکجاست.mp3
895.5K
این مطرب از کجاست که برگفت نام دوست
تا جان و جامه بذل کنم بر پیام دوست
دل زنده میشود به امید پیام یار
جان رقص میکند به سماع کلام دوست
تا نفخ صور بازنیاید به خویشتن
هرکو فتاد مست محبت ز جام دوست
من بعد از این اگر به دیاری سفر کنم
هیچ ارمغان نمی برم الا سلام دوست
رنجور عشق به نشود جز به بوی یار
ور رفتنیست جان ندهد جز به نام دوست
وقتی امیر مملکت خویش بودمی
اکنون به اختیار و ارادت غلام دوست
بالای بام دوست چو نتوان نهاد پای
هم چاره آن که سر بنهی زیر بام دوست
گر کام دوست کشتن سعدیست باک نیست
اینم حیات بس که بمیرم به کام دوست
#غزل
#سعدی
#خوانش
#استاد
#ساعد_باقری
تمام افرینش سبز پوش است💙
حریم عرش لبریز از سروش است🧡
ملایک پای کوبان نغمه بر لب❤️
محمد خلعت بعثت به دوش است💚
پیشاپیش عیدتان مبارک🤍
❤️الّلهُمّ❤️
❤️صلّ❤️
❤️علْی🧡
🧡محَمَّدٍ 🧡
🧡وآلَ🧡
🧡محَمَّدٍ💛
💛وعَجِّل💛
💛 فرَجَهُم💛
💛الّلهُمَّ 💚
💚صلّ💚
💚علْی 💚
💚محَمَّدٍ💙
💙وآلَ💙
💙محَمَّدٍ💙
💙وعَجِّل💜
💜 فرَجَهُم💜
💜الّلهُمَّ 💜
💜صلّ💖
💖علْی 💖
💖محَمَّدٍ 💖
💖 وآلَ❤️
❤️محَمَّدٍ❤️
❤️وعَجِّل❤️
❤️ فرَجَهُم🧡
🧡الّلهُمَّ 🧡
🧡صلّ🧡
🧡علْی💛
💛محَمَّدٍ 💛
💛وآلَ💛
💛محَمَّدٍ💚
💚وعَجِّل💚
💚 فرَجَهُم💚
مبعث رسول اکرم محمد مصطفی (ص) ، خاتم الانبیاء، بر شما دوستان پیشاپیش مبارک 🌹🌹
🌹 سلام علیکم و رحمت الله و برکاته
🍀بسم الله الرحمن الرحیم
🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
☀️ عصرروز چهارشنبه ، بیستم اسفند ماه به خیر
📿ذکر روز چهارشنبه : صد مرتبه
💐یاحی و یاقیوم💐
☘️🌹☘️🌹☘️🌹☘️
مثل پسرت علی، فضیلت داری
در روز جزا، حق شفاعت داری
تو یار محمدی و بابای علی
حق پدری گردن امّت داری
در یاری مصطفی ز جان راغب بود
دینداری او بر همگان غالب بود
حیدر که جهانیان به او مینازند
پرورده ی دستان ابوطالب بود
حیدر که ازو دین خدا کامل شد
قرآن خدا برای او نازل شد
هر چیز که داشت از ابوطالب داشت
از فضل پدر، فضل پسر حاصل شد
نوکر نوشت :
کلید کعبه باشد بین دستان ابوطالب
چه معنا میدهد این کار در شان ابوطالب
خدا یعنی که زایشگاه حیدر را به او داده
چه میداند کسی از سرّ پنهان ابوطالب
صلی الله عليک يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
السلام علیک یا ابی طالب
سالروز رحلت حضرت ابی طالب، پدر حیدر کرار ، تسلیت باد
بر دل می نشیند نام و ذکر حسین
چه زیبا می نشیند نام نکوی حسین
فریاد زنید و نام او گویید یا حسین
پیمانه عشق و دل است نام نکوی حسین
سروش.ش
تو می روی دلم می ریزد
مکن بر دل من چنین
که جان و دل من می ریزد
سروش .ش
خدا صبر داده بودم مادرم را
چو دید پیکر شهید برادرم را
عجب صبری داشتند مادران شهدا
کاش بود می دید این حال پسرش را
سروش .ش
امروز جمال تو بر دیده مبارک باد
بر ما هوس تازه پیچیده مبارک باد
گلها چون میان بندد بر جمله جهان خندد
ای پرگل و صد چون گل خندیده مبارک باد
خوبان چو رخت دیده افتاده و لغزیده
دل بر در این خانه لغزیده مبارک باد
نوروز رخت دیدم خوش اشک بباریدم
نوروز و چنین باران باریده مبارک باد
بی گفت زبان تو بیحرف و بیان تو
از باطن تو گوشت بشنیده مبارک باد
#مولانا
خبرت هست؟
که بی روی تو آرامم نیست
طاقت بار فراق این همه ایامم نیست(:
#سعدی
🦋
کلام
تمام هنر زندگی
اینست:
در من چه می گذرد
ان زمان که دنیا در گذر است …
دکترهلاکویی
🦋
من اگر میدانستم زندگی دایرهایست که باید در آن چرخید و رقصید و کامی از لذتهایش گرفت
هرگز نه میجنگیدم
و نه کسی را از خود میرنجاندم و نه به هر اتفاق خوب،با تردید نگاه میکردم.
و شعور را مثل نان
جزء جدانشدنیِ رفتارم میدانستم و کمی به خودم و آدمهای زندگیم فضا میدادم تا آزادانه دقیقههای بودنشان را آنطور که دلشان میخواهد زندگی کنند
نه آنطور که من میخواهم.
و بطور قطع به آنهایی که درگیر حسد و بخل و کینه بودند
اجازهی حضور در زندگیم را نمیدادم.
من اگر میدانستم زندگی آفرینشِ فضایی سرخوشانه از بودن است
به تمام بایدها پشت میکردم و رها میشدم.
رها و رها و رها...
#شیما_سبحانی
قلم ها توان نوشتن
و کلمات توان توصیف تو را ندارند
گاهی باید از خیال کمک گرفت برای وصف تو
#پیمان_چینی_ساز
❖
#حضرت_ابوطالب علیهالسلام
#مثنوی
🔹هوادار محمد🔹
کسی از شعر، از توصیف از اندیشه آن سوتر
کسی از دیگران برتر کسی دیگرتر از دیگر
کسی بشکوه، همچون بوقبیس و صور و نور است او
نفسگیر است وصف نام او، صعبالعبور است او
به جا ماندهست در دوران هزاران رمز و راز از او
سخن گفتهست در لفافه تاریخِ حجاز از او
به تکلیف ازل باید برون از وزن و از قالب
تمام عمر بنویسم ابوطالب ابوطالب ابوطالب
ابوطالب که آرامش گرفت آرامش از لحنش
نمکگیر است دنیا تا ابد از سفرۀ پهنش
برای زنگیان لبخندهایش حکم آزادیست
کلید کعبه دور گردنش میراث اجدادیست
بخوان او را که طعم واژههایش چون رطب باشد
قلم در دست او چون رقص شمشیر عرب باشد
زمین نشناختش در آسمان پیچیده آوازش
بخوان او را بخوان ابیات «لامیّه» است اعجازش
دلش مانند آتش زیر خاکستر حرارت داشت
که پنهان بر سر سجاده با توحید خلوت داشت
چه توحیدی که در اندیشه انسان نمیگنجد
که ایمانش درون کفۀ میزان نمیگنجد
به قرآن از صمیم قلب بر این باورم مردم
اگر ایمان او کفر است من هم کافرم مردم
در آن دوران که دوران، گرم انکار محمد بود
ابوطالب به تنهایی هوادار محمد بود
به توصیف وجودش این سخن از مصطفی کافیست
که در شعب ابوطالب، ابوطالب مرا کافیست
زمینی نیست آغوشش، پر از رمز و پر از راز است
چه دستی دارد او احمدنواز است و علیساز است
خدایی که علی را با محمد آشنا کرده
مساجد را در آغوش ابوطالب بنا کرده
به قرآن از صراط مستقیمش قبله بود آگاه
به استقبال فرزندش ترک برداشت بیتالله
قدم از او صلابت را به هنگام خطر آموخت
علی، حیدر شدن را از تماشای پدر آموخت
هلا شاعر هرآنجایی که غم شد بر دلت غالب
بگو آهسته با خود یا علی بن ابیطالب
تو سلطان نجف هستی، پر از دُر کن جهانم را
در ایوان طلایت از طلا پر کن دهانم را
خودت تقدیر شعرم را پر از شور و شعف بنویس
برایت از پدر گفتم، برایم یک نجف بنویس
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
ما آدمها توی اسفند بیشتر از هر وقت دیگری خستهایم اما نمیدانم چرا به جای اینکه نفسی تازه کنیم، سرعتمان را بیشتر و بیشتر میکنیم تا هر طور شده مثل قهرمان دوی ماراتن، از خط پایان این ماه عجیب و غریب بگذریم!
اسفند را باید نشست
باید خستگی در کرد
باید چای نوشید...
یازده ماه تمام، دردها، رنجها و حتی خوشیها را به جان خریدن که الکی نیست، هست؟!
اسفند را نباید دوید
اسفند را باید با کفشهای کتانی، قدم زد!
پس روزهای رفته ی سال را ورق میزنم .......
چه خاطراتی که زنده نمی شوند.......
چه روزها که دلم می خواست تا ابد تمام نشوند.......
وچه روزها که هر ثانیه اش یک سال زمان میبرد.......
چه فکرها که آرامم کرد و چه فکرها که روحم را ذره ذره فرسود.......
چه لبخندها که بی اختیار بر لبانم نقش بست و
چه اشک ها که بی اراده از چشمانم سرازیر شد......
چه آدم ها که دلم را گرم کردند و
چه آدم ها که دلم را شکستند......
چه چیزها كه فکرش را هم نمیکردم و شد ...
و چه چیزها كه فکرم را پرکرد و نشد.......
چه آدم ها که
شناختم و چه آدم ها که فهمیدم هیچگاه نمیشناختمشان.......
و چه.......!
و سهم یک سال دیگر هم یادش بخیر می شود.......
کاش ارمغان روزهایی که گذشت آرامشی باشد از جنس خدا......
آرامشی که هیچگاه تمام نشود......
و دوست خوب من...
من برای تمام آدم های روی این زمین آرزوی سعادت دارم،
تو كه عزیز دلی جای خود داری!
بخند كه بهاری که در راه است...
با شكوفه لبخند تو زییاتر خواهد بود
آرزو دارم ...
هر طپش قلبت
آمیخته با آمین های خدا
برای آرزوهای قشنگت باشد..