eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
4.4هزار ویدیو
51 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم رمیده شد و غافلم من درویش که آن شکاری سرگشته را چه آمد پیش چو بید بر سر ایمان خویش می‌لرزم که دل به دست کمان ابروییست کافرکیش خیال حوصله بحر می‌پزد هیهات چه‌هاست در سر این قطره محال اندیش بنازم آن مژه شوخ عافیت کش را که موج می‌زندش آب نوش بر سر نیش ز آستین طبیبان هزار خون بچکد گرم به تجربه دستی نهند بر دل ریش به کوی میکده گریان و سرفکنده روم چرا که شرم همی‌آیدم ز حاصل خویش نه عمر خضر بماند نه ملک اسکندر نزاع بر سر دنیی دون مکن درویش بدان کمر نرسد دست هر گدا حافظ خزانه‌ای به کف آور ز گنج قارون بیش
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
از شیر غیر از شیر بودن بر نمی‌آید یعنی که درپای شما جز سر نمی‌آید از سینه‌ات جز عشقِ احمد در نمی‌آید مثل تو در کل عرب دیگر نمی‌آید تو حمزه‌ای، سنگر شدی حتی پیمبر را اسم تو تار و مار کرده کل لشگر را وقتی که افتادی زمین، دین هم زمین افتاد پای تنت پیغمبر اکرم زمین افتاد حتی امیرالمؤمنین محکم زمین افتاد زهرا میان خانه از این غم زمین افتاد مُثله شدی یعنی عبا لازم شدی دیگر بالاترین داغ بنی هاشم شدی دیگر بالا تنت آمد همین‌که خواهری جان داد حرف عبا شد پا به پایش مادری جان داد با روضه‌های ثانی پیغمبری جان داد شمشیرها آمد علیِ اکبری جان داد یک کوچه وا شد از روی مرکب سوار افتاد کل حرم مثل علی به احتضار افتاد آیات قرآن را روی سرنیزه‌ها بردند سر را جدا بردند و پیکر را جدا بردند کار جوانان شد علی را با نوا بردند با چه عذابی نور را بین عبا بردند عمه اگر بیرون نمی‌آمد پدر میمرد بابا خودش در وقت تشییع پسر میمرد ✍
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
من هرگز ضرورت اندوه را انکار نمی‌کنم، چرا که می‌دانم هیچ چیز مثل اندوه روح را تصفیه نمی‌کند و الماس عاطفه را صیقل نمی‌دهد... اما میدان دادن به آن را نیز هرگز نمی‌پذیرم، چرا که غم حریص است و بیشترخواه و مرزناپذیر! هر قدر که به غم میدان بدهی، میدان می‌طلبد و باز هم بیشتر و بیشتر ...
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
1_4370761584.mp3
زمان: حجم: 19.91M
مختاباد 👇👇 ┏━━━🌷💌💐━━━┓ @Sheroadab_alavi ┗━━━💐💌🌷━━━┛
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
🔶شعرِ آموزشِ نماز 🌼🌼🌼🌼🌼🌼 📿🕌📿 ای کودکِ خوش خبر گل دخترو گل پسر وقتِ نماز خوندنه بگو اللهُ اکبــــــــــر 📿🕌📿 میاد صدایِ اذون سپیده چون دمیده بپوش لباسِ تمیز انگار که صبحِ عیده 📿🕌📿 خبر بده به دوستات با شادی و با نشاط برو به سمتِ مسجد تا مستجاب شه دعات 📿🕌📿 به سمتِ قبله بِایست صفِ نماز دیدنیست نیّت و تکبیر بگو نیّت ولی توو دلیست 📿🕌📿 توو حمد وسوره عزیز باید باشی بی کلام چون حمد و سوره‌ات رو میخونه کامل امام 📿🕌📿 اللّٰــــــــهُ اکبـــــــر بگو برو به سمتِ رکوع سبحـــانَ ربـــّی بگو بعدش‌بِایست‌باخضوع 📿🕌📿 حالا برو به سجـــــــده شبیهِ یک فرشته خـــــــــدا واسَت نوشته جایزه‌ات بهشـــــته 📿🕌📿 سرت رو بردار از مُهر فرشته‌یِ زمینی بازم برو به سجده حالا باید بشینی 📿🕌📿 بگو به حَولِ الله برو بـه ســویِ قیام رکــعتِ دوّمین هم ادا بکن با امام 📿🕌📿 توو رکعتِ دوّمی پیش از رکوعِ نماز بخون قنوتی قشنگ به رسمِ راز و نیاز 📿🕌📿 تموم که شد دوسجده حـــالا تشهُّـــــــد بخوان با صلوات و سلام نماز تمومه ; آهان👇 ✨✨✨✨✨ یادت نره تسبیحات همیشه بعد ازسلام حساب میشه تسبیحات هزار رکعتِ تمام 📿🕌📿 گُلم نذار که خورشید سر زَنَد از پشتِ کوه قبلِ طلوعِ آفتاب نمازا هست باشکوه 🌸🌼🍃🌼🌸 زیباست‌لطفاََانتشاردهید🔶
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
فخر است برایش که بخوانند فقیرش شاهی که به درگاه تو افتاد مسیرش پیش تو که بر خاک و بر افلاک امیری خاکش به سر آن‌کس که بخوانند امیرش هرکس که به انکار تو و قدر تو پرداخت سلطان هم اگر بود کشیدند به زیرش بی‌مهر تو این گمشده سیارە‌ی تاریک آبستن رنج است چه دریا چه کویرش دل سوی تو آورده پناه از غم دنیا این طفل، یتیم است در آغوش بگیرش پیش تو مرا پیشکشی نیست جز این شعر منت به سر من بگذار و بپذیرش
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
عشقت گمانم دعوی پیغمبری دارد دل جای سر، گویا قرار رهبری دارد آرایه های قامتت مثل غزل زیباست بیچاره من، شعرت خیال دلبری دارد نازت، نیاز عاشق خود را نمی بیند بین همه، بر من نگاه سرسری دارد مغرور من، دنیا گذرگاهست باور کن فردا به دور دیگران حور و پری دارد از آتش آهم عیار سینه افزون شد پیش خدا عاشق حساب دیگری دارد
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
هیچ چیزو واسه روز مبادا نگه ندار محبت، دوستی، پول،لباس واز هر اونچه که حالا داری بهترین لذت رو ببر. همین حالا ... اگه به مبادا فکر کنی شک نکن دنیا حتما روز مبادا رو بهت نشون میده پس انداز اگاهانه برای هدفی عالی بله ولی فکر روز مبادا هرگز ... ‌
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
‏━━━━━━━━━━━ پرستو جان، رها کردی چرا کوچ خزانت را؟ به خاک انداختی آخر شکوه آسمانت را نشستی روی شاخی، ابر شد، یک‌باره باران زد کشیدی بر سر ویرانه‌ام رنگین‌کمانت را تمام خانه را پر کرده عطرِ گرمِ آوازی دوباره باز کردی جعبه‌ی آوازه‌خوانت را؟ نمان! این شاخه‌ها خشک‌اند، این دستان پوسیده قفس می‌سازد و محدود می‌سازد جهانت را... ‏━━━━━━━━━━━ ❏ علی_جوان‌نژاد
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
‏━━━━━━━━━━━ باز هم چشمت مرا این‌بار عاشق کرده‌است عقل و دل را هم‌زمان با هم موافق کرده‌است اینکه تنها عاشق خود کرده‌ای یک شهر را اختلافی وارد موضوع منطق کرده‌است! مادرم از بالشم فهمیده که می‌خواهمت باز ردّ گریه، افشای حقایق کرده‌است آه... شب‌هایی که تو آرام خوابیدی، کسی از هجوم بی‌کسی، هر ثانیه دق کرده‌است آنقدَر حرف نگفته دارم امّا حیف که شرم، آن‌ها را خلاصه توی هق‌هق کرده‌است... ‏━━━━━━━━━━━ ❏ مهدی_شاهسون
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲