eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.8هزار عکس
4هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر که قبل از قصۀ ‌»قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست غمی در جان زهرا می‌شود تکرار در تکرار صدای گریه می‌آید به گوشش از در و دیوار تمام آسمان‌ها می‌شود روی سرش آوار که دارد در وجودش روضه می‌خواند کسی انگار برایش روضه می‌خواند صدایی در دل باران که یا أماه! أنا المظلوم، أنا المقتول، أنا العطشان خدا را ناگهان در جلوه‌ای دیگر نشان دادند که خوبِ آفرینش را به زهرا ارمغان دادند صدای کودکش آمد، تمام عرش جان دادند ملائک یک به یک گهوارۀ او را تکان دادند صدای گریه آمد، مادرم می‌سوخت در باران برای کودک خود پیرُهن می‌دوخت در باران وصیت کرد مادر، آسمان بی‌وقفه می‌بارید حسینم هر کجا خُفته، قدم آرام بردارید! تن او را به دست ابری از آغوش بسپارید جهان تشنه‌ست، بالای سر او آب بگذارید زمان رفتنش فرمود: می‌بخشید مادر را کفن‌هایم یکی کم بود، می‌بخشید مادر را بمیرم بسته می‌شد آن نگاه آهسته آهسته به چشم ما جهان می‌شد سیاه آهسته آهسته صدای روضه می‌افتد به راه آهسته آهسته زنی آمد به سوی قتلگاه آهسته آهسته بُنَّیَ تشنه‌ای مادر برایت آب آورده… سید حمیدرضا برقعی
. تعدادی حشره کوچولو در یک برکه، زیر آب زندگی می کردند. آنها تمام مدت میترسیدند از آب بیرون بروند و بمیرند. یک روز یکی از آنها بر اساس ندای درونی از ساقه یک علف شروع به بالا رفتن کرد... همه فریاد می زدند که مرگ تنها چیزی است که عاید او میشود، . چون هر حشره‌ای که بیرون رفته بود برنگشته بود. . وقتی حشره به سطح آب رسید نور آفتاب، تن خسته او را نوازش داد و او که از فرط خستگی دیگر رمقی نداشت روی برگ آن گیاه خوابید. وقتی از خواب بیدار شد به یک سنجاقک تبدیل شده بود. . حس پرواز پاداش بالا آمدنش بود. . سنجاقک بر فراز برکه شروع به پرواز کرد و پرواز چنان لذتی به او داد که با زندگی محصور در آب قابل مقایسه نبود... تصمیم داشت برگردد و به دوستانش هم بگوید... بگوید که بالای آن ساقه ها کسی نمی میرد ولی نمی توانست وارد آب شود چون به موجود دیگری تبدیل شده بود. . شاید بیرون رفتن از شرایط فعلی ترسناک باشد، اما مطمئن باشید خارج از پیله تنهایی و غم و ترس، تلاش برای رفتن به سوی کمال عالی است! . نترسیم و همین حالا تغییر را آغاز کنیم ......
یک لحظه بنگر و بین حال را زان لحظه بین این و قال را چه زیبا و مهر گشایند ز هم سرا رشته شادمانند ز هم حال خوش دارند و قیل و قال هم سروشانه عشق می سرایند ز هم گسترده حال خوش ز هم برند ندای خوش دلیرانه ز هم برند چنان مست حال خویش شوند حسرت ز دل ناکسان خویش شوند یک لحظه بنگر و بین حال را زان لحظه بین این و قال را سروده عرفانی آرامش دل
این یادگاری راازمَن داشته باشید! قبل ازآنڪه اقامه‌یِ نماز را بگوئید ، یڪ سلام به حسین ع بدهید ، این نمازتان عالی میشود:) آیت الله مجتهدی تهرانی[رحمة‌الله‌علیه]
از شبنم عشق خاک آدم گل شد شوری برخاست‌ فتنه‌ای‌حاصل‌شد سر نشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطرهٔ خون چکید ونامش دل شد 👌😊🌹
•💛• دلش نمے‌اومد ڪنه ... اما ؛ باز هم گفت : این باره آخره... مواظب بارِ آخرهایـے باشیم ڪه بارِ آخرتمان را سنگین میڪند... 🙂☝️🏻 🍃
🔴مرغ کشورهای خارجی غازه غاز کشور خودمون مرغه درحالی‌که بخشهای زیادی از جنگلهای استرالیا در آتش می‌سوزد، طوفان شدید بهمراه بارش و رگبار عجیب باران و تگرگ این کشور رو درنوردیده، شدت آتش سوزی به حدی بود که حدودا یک میلیارد حیوان در آتش سوختن داشتم به این فکر میکردم اگر این اتفاقات تو ایران میفتاد مردممون چه حرفایی میزدن؟ احتمال زیاد این حرفارو میزدن: _این همه مرگ به کشورهای دیگه فرستادیم، همش به خودمون داره برمی‌گیرده _چرا هرچی بلا و بدبختیه برای کشورهای مسلمونه، هرچی خوبی و خوشی برای کشورهای خارجکی _چرا تو ایران به دنیا اومدیم _یکی میگفت تقصیر روحانیه، یکی میگفت تقصیر رهبره، یکیم میگفت تقصیر سپاهه _کار خودشونه _قبل انقلاب کجا اینجوری بود؟ این بلاها نبود _ انقدر که فکر جنگیدن با دنیا هستید یکم کشور خودمون رو مدیریت کنیم تو آتیش نسوزیم و زیر رگبار نمیریم _کاشکی گاو بودیم تو سوئیس ولی آدم نبودیم تو ایران _دیگه چیا میگفتیم؟ بنظرتون الان درمرحله‌ای هستیم که مرغ همسایه برامون غازه، نواقص کشورهای غربی و متمدن رو نمیبینیم، همچنین پیشرفتها و خوبی‌های کشور خودمون رو، همه چیز رو تو کشورمون سیاه میبینیم، همه سیاهی‌های کشورهای غربی رو سفید و زیبا بدترین چیز برای یک کشور خودباختگی و خودکم‌بینی و عدم اعتماد بنفس هستش. تا وقتی این حس رو داشته باشیم نمیتونیم پیشرفت کنیم. پیشرفتهایی هم که داشتیم تو سالهای اخیر در برخی قسمتها، بخاطر این بوده که خودمون رو باور کردیم وقتی دیدمون به داخل اینطوری شد و همه چی رو سیاه دیدیم، همین میشه که تو یک عملیات نظامی عظیم که پایگاه آمریکا تو عراق رو زدیم و کل دنیا بهت‌زده شده بودن از این قضیه، ما خودمون اصلا برامون مهم نبود از اون طرف سپاه هواپیمارو در شرایط بسیار سخت، به اشتباه زد، چنان جو سیاه و خرابی توکشور راه افتاد که انگار 80میلیون نفر کشته شدن. درحالیکه عکس‌العمل کشورهای پیشرفته رو میدیدی، این رو یه چیز خیلی عادی دیده بودن که تو شرایط جنگی طبیعیه ماها ایرادهای خودمون رو هزار برابر میکنیم و درباره‌ش صحبت میکنیم و موفقیت هامون رو هزار برابر کوچیک میکنیم و ازش می‌گذریم حسین_دارابی
ذوالنّون زني را ديد، از او پرسيد از غايت محبت؟ فرمود: اي ياوه گو! محبت را غايت نيست! گفت؛ چرا؟ فرمود: از آن كه محبوب را غايت نيست
محفل ما بین معشوق دل به سامان می برد کفر نه  ایمان و جان و دل  به سامان می برد ملکی که ز یادش روشن نما شود عالم تاب بین یارش به کاشانه مهر و محبت  می برد باز ان سلیمان رهرو شد تا شیطان خارشود تو بین  سلیمان ز هر قدمش گلستان می برد یاری که دل را جوید  ره گم نخواهد کرد او غم را کنار شادی  به سرای یار می برد عاشق مستی و شیدایی است یار من آن عاشق پیر خراباتی  دل به خرابات می برد چه عیش و چه نوشی  بود و رنده گی او چه رندانه دل به دلبر مشتاق می برد هر گوشه زین سرای بنگر و شیدایی بین ان دل شیدا  مستانه جان  به بوستان می برد سراینده، باز مست عیش و باده نشینی شدی بین سراینده عاشقانه  دل به خرابات می برد آرامش دل 97/12/13 تقدیم به روح حاج قاسم که روح آن بزرگوار واقعا نمادی از عشق الهی بود و این سروده عرفانی از عرفان چنین انسان های والا حکایت دارد  
زندگی شیرینست مثل شیرینی یک روز قشنگ زندگی زیبایی ست مثل زیبایی یک غنچه ی باز زندگی تک تک این ثانیه هاست زندگی چرخش این عقربه هاست سلام دوستان خوبم✋ صبحتون مهدوی🌸https://eitaa.com/Asheghan_Amiralmomenin
سلام و صبح همه دوستداران شعر و ادب پارسی بخیر سپاس خدای را به جا می آوریم و همه شما را به گروه شعر و طنز قرارگاه بسوی ظهور دعوت می نماییم یا علی مدد 💐شکر خدا که نام "علی" ع بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" ع هم از آن ماست 💐از "یا علی" ع زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست... http://eitaa.com/joinchat/3261595663Cc664d1dfa7