فرقی نمی کند معشوق باشی یا عاشق ...
پدر یا مادر ...
فرزند یا همسر....
عبارت «دوستت دارم» را جدی بگیریم،
غوغایی به پا می کند ...
سلام بر دل های پاک و عاشق
چه عشق سمائی چه زمینی
منشأ هر دو از آنه خداست
سلام ای دل عاشق
صبحت بخیر
#یا_صاحب_الزمان
روزهـــــا نــو نشــــده
کــهنهتر از دیروز اســت
گرکند یوسـف زهرانظری
نــــــــــوروز اســـــت
#اللهم_عجل_لوليک_الفرج
زندگی حتی وقتی انکارش می کنی، حتی وقتی نادیده اش می گیری، حتی وقتی نمی خواهی اش از تو قوی تر است.. از هر چیز دیگری قوی تر است. آدم هایی که از بازداشتگاه های اجباری برگشته اند دوباره زاد ولد کردند. مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند ، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه هاشان را دیده بودند، دوباره به دنبال اتوبوس ها دویدند، به پیش بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند. باور کردنی نیست اما همین گونه است. زندگی از هر چیز دیگری قوی تر است...
باید یک بار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن قدر که اشک ها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد...!
.
با انسانهای مثبت معاشرت کن؛
چون آنها بر اندیشه وعقل ورفتارت تأثیر می گذارند؛
و تو بصورت ناخودآگاه به انسانی مثبت تبدیل خواهی شد؛
آنگاه شروع به تاثیر بر دیگران خواهی کرد !
👈اگر کسی با تندی تو را نصیحت کرد،
سخنش را قطع نکن
چون در پشت تندی اش محبت عمیقی قرار دارد،
مانند کسی نباش که ساعت زنگدار را می شکند فقط به جرم این که او را بیدار کرده است!
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#مدح
#غزل
تصوّر می کنم در ذهنِ خود ایوان زرّین را
برای درد ها پیدا نمودم راه تسکین را
پرستیدند آتش را اگر آبا و اجدادم
خدا را شکر از چشمان تو آموختم دین را
اگر فرهاد قبل از کوه، اوصاف تو را می خواند
رها می کرد از اول غرورِ تلخِ شیرین را
دمی پیش فقیرانی و گاهی عرش اعلایی
طراز عشق تو تعیین کُند بالا و پایین را
رکوعت حلقه ی انفاق را در گوش عالم کرد
کدامین شاه اینگونه کرامت کرده مسکین را؟؟
عصا را اژدها کردی شما… امّا نمی دانم
چرا؟! موسی گرفته در میان خلق تحسین را
زمانی که کمی اعجاز را ظاهر کنی، قطعا
مریدان نجف گویند،…حتی مردم چین را
مرا با جنتِ آب و درخت و حور، کاری نیست
نمی خواهم بدون تو دمی این دام رنگین را
برای زاهدان بی علی قرآن چنین فرمود:
فقط پر کرده از مصحف الاغی بار خورجین را
«علیٌ حُبه جُنه قسیم نّار والجنه»
برایت می سرایم باز هم این بیتِ تضمین را
شکوه رد شمست را درِ خیبر تداعی کرد
شنیدم در پس پرده تو داری بر تر از این را
وقارت داده درسی قنبرت را که یقین دارم
کُند تدریس بر هارون مَکی نیز تمکین را
محبت بر تو کار هر کس و ناکس نمی باشد
نهادی بی هوا بر دوش ما این بار سنگین را
زمان قبض روح عاشقان می آیی از این رو
زیارت نامه باید گفت در آن لحظه تلقین را
#علی_اصغر_یزدی
#صلوات
هر یک از دایره جمع به راهی رفتند...
ما بماندیم و "خیال تو" به یک جای مقیم
#سعدی
نقاشی اثر #مجید_اروری
به بَزمِ دیگران
دامن کشآن ؛
تا کِی توان رفتن؟
بسوی عاشقآن هم
گاه گاهی میتوان آمد..
#صائب_تبریزی
63.mp3
2.38M
غزل شمارهٔ ۶۳
روی تو کس ندید و هزارت رقیب هست
در غنچهای هنوز و صدت عندلیب هست
(هر چند دورم از تو که دور از تو کس مباد
لیکن امید وصل توام عنقریب هست)
گر آمدم به کوی تو چندان غریب نیست
چون من در این دیار هزاران غریب هست
در عشق خانقاه و خرابات فرق نیست
هر جا که هست پرتو روی حبیب هست
آن جا که کار صومعه را جلوه میدهند
ناقوس دیر راهب و نام صلیب هست
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست
فریاد حافظ این همه آخر به هرزه نیست
هم قصهای غریب و حدیثی عجیب هست
62.mp3
3.87M
غزل شمارهٔ ۶۲
مرحبا ای پیک مشتاقان بده پیغام دوست
تا کنم جان از سر رغبت فدای نام دوست
واله و شیداست دایم همچو بلبل در قفس
طوطی طبعم ز عشق شکر و بادام دوست
زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
بر امید دانهای افتادهام در دام دوست
سر ز مستی برنگیرد تا به صبح روز حشر
هر که چون من در ازل یک جرعه خورد از جام دوست
بس نگویم (من نگفتم )شمهای از شرح شوق خود از آنک(ولی)
دردسر باشد نمودن بیش از این ابرام دوست
گر دهد دستم کشم در دیده همچون توتیا
خاک راهی کان مشرف گردد از اقدام دوست
میل من سوی وصال و قصد او سوی فراق
ترک کام خود گرفتم تا برآید کام دوست
حافظ اندر درد او میسوز و بیدرمان بساز
زان که درمانی(آرامی) ندارد درد بیآرام دوست