فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰مناجاتی که در همه سال، همه ائمه میخواندند...
✍چرا مناجات از زبان اهل بیت با مناجات های خودساخته ما تفاوت دارد؟!
چرا ما باید به همان صورتی که آنها با خدا صحبت کردند صحبت کنیم؟!
یک رازی وجود دارد!!
مسئله این است که احساس ما نسبت به خداوند آمیخته ای از مهابت و محبت است و نه عشق ما به خداوند حق دارد ادب را کنار بزند و نه ادب ما محضر او باید مانع انس شود. رعایت این ظرافت در گفتگو کار هر انسانی نیست و فقط «عقل کامل» یعنی چهارده معصوم میتوانند این هنرآسمانی را ارائه دهند.
مابقی عرفایی که مناجاتنامه دارند یا به خطا رفته اند یا از ائمه تقلید کرده اند.
حالا با علم به این ظرافت به مناجات شعبانیه سر بزنید تا عقل از سرتان برود.
دو خوانش غزل ۱۶۷ حافظ.m4a
5.06M
غزل شمارهٔ ۱۶۷
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد
به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد
به صدر مصطبهام مینشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد
خیال آب خضر بست و جام اسکندر(کیخسرو)
به جرعه نوشی سلطان ابوالفوارس شد
طربسرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار منش مهندس شد
لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گنه موسوس شد
کرشمه تو شرابی به عارفان بنمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
چو زر عزیز وجود است شعر من آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد
ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ از این راه رفت و مفلس شد
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
صبح یک روز نو بهاری بود
روزی از روز های اول سال
بچه ها در کلاس جنگل سبز
جمع بودند دور هم خوش حال
بچه ها گرم گفت و گو بودند
باز هم در کلاس غوغا بود
هر یکی برگ کوچکی در دست
باز انگار زنگ انشا بود
تا معلم زگرد راه رسید
گفت با چهره ای پر از خنده
باز موضوع تازه ای داریم
آرزوی شما در آینده
شبنم از روی برگ گل برخاست
گفت می خواهم آفتاب شوم
ذره ذره به آسمان بروم
ابر باشم دوباره آب شوم
دانه آرام بر زمین غلتید
رفت و انشای کوچکش را خواند
گفت باغی بزرگ خواهم شد
تا ابد سبز سبز خواهم ماند
غنچه هم گفت گرچه دلتنگم
مثل لبخند باز خواهم شد
با نسیم بهار و بلبل باغ
گرم راز و نیاز خواهم شد
جوجه گنجشک گفت می خواهم
فارغ از سنگ بچه ها باشم
روی هر شاخه جیک جیک کنم
در دل آسمان رها باشم
جوجه کوچک پرستو گفت
کاش با باد رهسپار شوم
تا افق های دور کوچ کنم
باز پیغمبر بهار شوم
جوجه های کبوتران گفتند
کاش می شد کنار هم باشیم
توی گلدسته های یک گنبد
روز و شب زائر حرم باشیم
زنگ تفریح را که زنجره زد
باز هم در کلاس غوغا شد
هر یک از بچه ها به سویی رفت
و معلم دو باره تنها شد
با خودش زیر لب چنین می گفت
آرزو هایتان چه رنگین است
کاش روزی به کام خود برسید
بچه ها آرزوی من این است
»مرحوم قیصر امین پور«
✨﷽✨
🌹حکایت
روزی امام حسن با برادرش امام حسین علیه السلام مشغول نوشتن بودند. حسن به برادرش حسین علیه السلام گفت: خط من بهتر از خط تو است. حسین: نه، خط من بهتر است. حالا که این طور است مادرمان فاطمه علیها السلام در حق ما قضاوت کند.
- مادر جان! خط کدامیک از ما بهتر است؟
زهرای مرضیه برای این که هیچ کدامشان ناراحت نگردند، قضاوت را به عهده امیرالمؤمنین گذاشت و فرمود: بروید از پدرتان بپرسید. پدر جان شما بفرمایید خط کدامیک از ما بهتر است؟
علی علیه السلام احساس کرد اگر قضاوت کند یکی از آنان ناراحت خواهد شد، از این رو فرمود: عزیزانم بروید از جدتان پیامبر اکرم بپرسید.
- پدر بزرگ و مهربان خط کدام یک از ما بهتر است؟
پیامبر: من درباره شما قضاوت نمی کنم، مگر این که از جبرئیل بپرسم. جبرئیل خدمت رسول خدا رسید عرض کرد: یا رسول الله! من هم در بین ایشان قضاوت نمی کنم باید اسرافیل بین آنان قضاوت کند. اسرافیل گفت:من نیز تا از خداوند پرسش نکنم، قضاوت نخواهم کرد. اسرافیل: خدایا! خط حسن بهتر است یا خط حسین؟ خطاب آمد: قضاوت به عهده مادرشان فاطمه علیها السلام است باید بگوید خط کدام یک از آنان بهتر است.
حضرت فاطمه علیها السلام فرمود:
عزیزانم دانه های این گردن بند را میان شما پراکنده می کنم هر کدام از شما بیشترین دانه ها را جمع کند خط او بهتر است. آن گاه دانه های گردن بند را پراکنده کرد، خداوند به جبرئیل دستور داد به زمین فرود آمده دانه های گردن بند را بین ایشان تقسیم کند تا هیچ کدام آن دو بزرگوار رنجیده خاطر نشود. جبرئیل نیز برای احترام و تعظیم ایشان امر خدا را بجا آورد.
📚 بحار ج 43، ص 309
🌹
خوشبختی را کجا میتوان یافت؟"
از خدا پرسید: «خوشبختی را کجا میتوان یافت؟»
خدا گفت: «آن را در خواستههایت جستجو کن و از من بخواه تا به تو بدهم.»
با خود فکر کرد و فکر کرد: «اگر خانهای بزرگ داشتم بیگمان خوشبخت بودم.»
خداوند به او داد.
«اگر پول فراوان داشتم یقیناً خوشبختترین مردم بودم.»
خداوند به او داد.
اگر… اگر… و اگر…
اینک همه چیز داشت اما هنوز خوشبخت نبود.
از خدا پرسید: «حالا همه چیز دارم اما باز هم خوشبختی را نیافتم.»
خداوند گفت: «باز هم بخواه.»
گفت: «چه بخواهم؟ هر آنچه را که هست دارم.»
خدا گفت: «بخواه که دوست بداری، بخواه که دیگران را کمک کنی، بخواه که هر چه را داری با مردم قسمت کنی.»
او دوست داشت و کمک کرد و در کمال تعجب دید لبخندی را که بر لبها مینشیند و نگاههای سرشار از سپاس به او لذت میبخشد.
رو به آسمان کرد و گفت: «خدایا خوشبختی اینجاست؛ در نگاه و لبخند دیگران.»
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
🌹🌹🌹🌻🌻🌹🌹🌹🌻🌻
شعبان که نبودش قمر وتاج فلک ها.
با آمدن نور حسین جلوه گر افتاد.
عباس چو زاییده بشد درشب چهارش.
جمع سه و چهار آمد و آدینه سر افتاد.
تکمیل بشد بوی خوشش در شب پنجم.
با زینت سجاد چنین در بصر افتاد.
از نیمه این ماه نتوان وصفِ سخن گفت.
نرگس به عنایات خدا جلوه گر افتاد.
چون برقدم مهدی موعود بخندید.
برجمع ضیافت شده گان خاصتر افتاد.
هرکس به ارادت بدهد دل به چنین ماه.
گویند که با آل علی هم سفرافتاد.
بایدکه خس ناصبی پست بداند.
باصاحب عصرهرکه درافتاد بر افتاد.
#افخمی عقدا
🌺 جانبازان ، شهدای زنده
🌹 امام خمینی (ره) :
♦️«وقتی امثال شما قدرتمندان روحی را میبینم با این روحیه بزرگ و با این عظمت روح، خجالت میکشم که خودم را یک انسان متعهد بدانم. زبان و پیام ما عاجز از ترسیم مقام بلندپایه عزیزانی است که برای اعتلای کلمه حق و دفاع از اسلام و کشور اسلامی جانبازی نموده اند».
♦️«به اسلام بزرگ برای داشتن این جانبازان در راهِ حق، که برای اسلام و میهن اسلامی خود از همه چیز خویش میگذرند تبریک تقدیم میکنم».
🌹امام خامنه ای:
♦️وقتى جانباز صبر مىكند، وقتى پاى خدا حساب مىكند، وقتى يك جوان نيرومند زيباى برخوردار از محسنات طبيعى، با كورى يا از دست دادن پا، دست، كبد، سلامتى و محروم از بسيارى از خيراتى كه انسان بر اثر سلامت جسمانى از آنها برخوردار مىشود، در ميان ساير مردم راه مىرود، اما شاكر است، اما احساس سرافرازى و سربلندى مىكند كه در راه خدا كارى كرده؛ اين قيمت و ارزشش از شهداى ما كمتر نيست و گاهى هم بيشتر است
بچشان بر دل ما طعم عبودیت را
سجدههامان به نگاه تو بها میگیرد💚
#امام_سجاد
#یاسیدالساجدین
🔻|
نور سجاد مطهر گر رسد بر هرکسی
گر بود کافر همان لحظه مسلمان میشود
خط زند عشقش گناهان محو گردد هر بدی
هر کژی از حب او چون خط بطلان میشود
در میان سجده هایش فخر بفروشد زمین
زان که غرق بوی خوب رب منان میشود
زینت عُبّاد باشد مقتدای ساجدان
محو نوع سجده او روح ایمان میشود
نور او عالم کند محو تجلی هر زمان
با حضور او به سجده شمس پنهان میشود
هر دعایش همچو نغمه صیقلی بخش دل است
روشنی بخش دل مخلوق و انسان می شود
از دعاهایش مشو غافل که مفتاح است آن
هر مریضی با دعایش زود درمان میشود
خود خدا داند که این از روی کفر و شرک نیست
گر بخواهد ساجدین هر آنچه را آن میشود
#خاکسار
🕊🌻💫