❣
از دل و جان خلوتی بایار میباید مرا
جان و دل خوش حالی از اغیار میباید مرا
یکنفس بی وصل اویم زندگی باشد حرام
تا نفس باقیست وصل یار میباید مرا
غیر را نبود در این خانه ره آمد شدن
خانه دل خلوت دیدار میباید مرا
#نورعلیشاه
❣
❣
جنون زلف هایت برده از من باز، بازی را
بیا پایان بده مردانه این گیسو درازی را
بکش ابرو، بزن چاقو، بده مرهم، خدایی کن
به شدت دوست دارم این مدل بنده نوازی را
تمام پاره خط های تنم را قطع کن با وصل
بر اندازیم این قانون خط های موازی را
فقط تو می توانی قاتل یک شهر باشی، بعد
به یک لبخند برداری کلاه هر چه قاضی را
بیا با اتحادی مزدوج حل شو در آغوشم
که از بنیاد برداریم اضلاع ریاضی را
دهان دائم الخمرِ خُمت را بسته تر کن باز
بیا از رو ببر یک جا، زکریاهای رازی را
#مرتضی_خدایگان
❣
❣
بوده ای در شعرمن مضمون خاطرخواه،ماه
با تو حتی میشود بر تخت ذهنم شاه، ماه
می کند خورشید طبعم چشم خود را بازتر
در سکوت آسمانم می دود هر گاه ، ماه
شرم از روی تو می کردم به هنگام سحر
شاهد راز و نیازم بود اگر ناگاه ، ماه
بیشتر حال و هوایم رنگ گلها می گرفت
در مدار عشق اگر می شد دمی همراه ،ماه
آرزو دارم شبی در کوی تو گیرم قرار
هست همپای من و این قصّهٔ جانکاه ، ماه
با محبّت زیر دستان را نظر کردن خوشست
جای دارد در دل هر قطره آب چاه ، ماه
خاطراتی دارم از شبهای بی مهتاب ، تلخ
می کشم #واسع اگر در دفترم با آه ، ماه
#سید_علی_کهنگی
❣
📕#حکایت
روزی واعظی به مردمش می گفت:
ای مردم!
هر کس دعا را از روی اخلاص بگوید، می تواند از روی آب بگذرد، مانند کسی که در خشکی راه میرود.
جوان ساده و پاکدل،
که خانه اش در خارج از شهر بود و هر روز می بایست از رودخانه می گذشت، در پای منبر بود.
چون این سخن از واعظ شنید،
بسیار خوشحال شد.
هنگام بازگشت به خانه،
دعا گویان، پا بر آب نهاد و از رودخانه گذشت...
روزهای بعد نیز کارش همین بود و در دل از واعظ بسیار سپاسگزاری می کرد.
آرزو داشت که هدایت و ارشاد او را جبران کند.
روزی واعظ را به منزل خویش دعوت کرد، تا از او به شایستگی پذیرایی کند.
واعظ نیز دعوت جوان پاکدل را پذیرفت و با او به راه افتاد.
چون به رودخانه رسیدند، جوان دعا گفت و پای بر آب نهاد و از روی آن گذشت،
اما واعظ همچنان برجای خویش ایستاده بود و گام بر نمی داشت...
جوان گفت:
ای بزرگوار!
تو خود، این راه و روش را به ما آموختی و من از آن روز چنین میکنم، پس چرا اینک برجای خود ایستاده ای، دعا را بگو و از روی آب گذر کن!
واعظ، آهی کشید و گفت:
حق،همان است که تو میگویی،
اما دلی که تو داری، من ندارم!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط از خدا بخواه 👌🏻🌱
🔆 #پندانه
✍ باطنت همیشه جلوی دوربین دیگران است
🔹همه ما وقتی جلوی دوربین میایستیم سعی میکنیم بسیار خوب بایستیم و چهرۀ خود را زیبا کنیم. تبسم کرده و موهایمان را مرتب میکنیم و... می دانید چرا؟
🔸چون زمان عکاسی میدانیم آن عکس را خواهیم دید و دوست نداریم هرگز خود را بد و با عیب و نقص ببینیم.
🔹ای کاش در همۀ لحظههای عمر، رفتار و وجود خود را مرتب میکردیم که گویی همیشه جلوی دوربین عکاسی هستیم، چون همیشه دیگران برعکس خودمان که عاجزیم، از ما عکاسی میکنند.
🍎🍏
شعر خوب است که هوش از سر انسان ببرد
مست گرداند و از تن همهی جان ببرد
آنچنان خواب کند چشم مخاطب را که
با خود او را به سوی مسلخ و قربان ببرد
لااقل شعر اگر اینهمه خوش رنگ نبود
باید از دست مریدان هنر نان ببرد
این غزل نابتر از آنچه که گفتم هست و
ترسم این است که از سینهام ایمان ببرد
کاش جای غزل و شعر تر و هر هنری
دل ما را کلمات خوش قرآن ببرد
آدمیم و به خطا آمدهایم این دنیا
سیب شعریست که باید دل انسان ببرد
ما کجا رفتن دل با خطِ قرآن به کجا
فقر این است که جان را غزلی فان ببرد
#بداهه
👤#یاصاحبصبر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۲۵ اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم #فردوسی و #زبان_فارسی گرامی باد.
منم بنده ی اهل بیت نبی
ستاینده خاک پای «وصی»
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
دلت گر به راه خطا مایل است
تو را دشمن اندر جهان خود دل است
نباشد جز از بیپدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش
هر آنکس که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست
✍ #فردوسی
🎙 امام خامنهای: من با #شاهنامه مأنوسم.
حکمت شاهنامهی حکیم ابوالقاسم #فردوسی، حکمت اوستایی نیست؛ حکمت قرآنی است. اگر کسی به شاهنامه دقت کند، خواهد دید فردوسی ایران را سروده، اما با دید یک مسلمان؛ آن هم یک مسلمان شیعه.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛