هدایت شده از شعرهای من
🍂🍂🍂
پرنده ،پرواز را بخاطر بسپار ...
منم خیال پرواز داشتم ...
همچون دوران کودکی ...
شاد و سرمست بودم ازاین پرواز ...
بال پرواز نداشتم ...
ولی بودن خود بال ...
صدای خنده هاشون ...
خنده می آورد بر لبان این من خسته ...
میگرفتم بال پرواز ...
چه باشکوه و زیبا بود ...
دنیای قشنگ کودکی ...
پرنده ...
بال پرواز از دست دادم ...
باز هم خیال پرواز ...
ولی افسوس ...
هر دو بال م نیست ...
هر کدامش در پی طوفانی ...
هر کدامش از پی طوفانی ...
ومرا چه به اوج پرواز ...
خیال پرواز هم نمیکنم ...
تا میکنم ،میگذارم لای خاطرات گم شده ام ...
خاطرم نیست مادر ...
خاطرم نیست پدر ...
من گم شدم در این طوفان ...
من خود خاطره بودم در این فراسوی...
پرنده ...
اوج پرواز را بخاطر بسپار ...
روزی گم خواهی شد ...
در میان این اوج پرواز ...
وفقط یک اسم ...
شاید هم فقط یک پر ...
شاید هم یک لبخند ...
بر لبان دختر غمگین ...
جاری شود از دیدن تو ...
وبگویم در آخر ...
بودین خود پرواز ...
بودین خود بال ...
هستین خود خاطره ...
ومن گم شدم در این خاطره ...
اغراق نگفتم ...
مادر ...
پدر ...
🌸🌸🌸
تقدیم به مادران و پدران سفر کرده
🍂🍂🍂
لیلا اسربار
🕯✨🕯✨🕯✨
✨
🕯
خدایا؛
هرگاه دلم رفت تا محبّت کسی را بگیرد
تو او را خراب کردی
خدایا به هرکه و هرچه دل بستم
تو دلم را شکستی
عشق هر کسی را در دل گرفتم
تو قرار از من گرفتی
هر کجا خواستم دل مضطرب و دردمندم را آرامش دهم؛
یا در سایه ی امیدی و به خاطر آرزویی؛
برای دلم امنیتی به وجود آورم،
تو یکباره همه را برهم زدی ودر طوفان های وحشتزای حوادث رهایم کردی
تا
هیچ آرزویی در دل نپرورم و هیچ خیری نداشته باشم
و هیچ وقت آرامش و امنیتی در دل خود احساس نکنم ...
تو اینچنین کردی تا به غیر از تو محبوبی نگیرم
و به جز تو آرزویی نداشته باشم
و جز تو به چیزی یا به کسی امید نبندم
#مصطفی_چمران
مشکی از تن به درآرید ربیع آمده است
خم ابرو بگشایید ربیع آمده است
مژده ای،ختم رسل داد که:آید به بهشت
هر که بر من خبر آرد که ربیع آمده است
حلول ماه ربیع الاول بر شما خوبان مبارک باشه🌸😍🌺
🌼 بسم الله الرحمن الرحیم 🌼
🌸مهربان خدای من
🍁هر روز تو را شاکرم
🌺برای شب هایی که
🍁به صبح می رسانم
🌼گرچه آینده پنهان است
🍁اما چون تو کنارمی آرامم
الهی به امید لطف تو💐
🌸
«8آبان1386»
قيصر امين پور، شاعر و نويسنده نامدار معاصر کشورمان، جان به جان آفرين تسليم کرد.
در سال 1367، وي تدريس در دانشگاه را آغاز کرد و در سال 1368 نيز، موفق شد جايزه موسوم به «مرغ آمين بلورين» را کسب کند.
روحش شاد و یادش گرامی
اون روزی که یاد گرفتی از کسی انتظار چیزی رو نداشته باشی یه قدم به بلوغ فکری نزدیکتر شدی و البته چندین قدم هم به آرامش.....
ای درخت آشنا
شاخه های خویش را
ناگهان کجا جا گذاشتی؟
یا به قول خواهرم فروغ:
«دستهای خویش را
در کدام باغچه
عاشقانه کاشتی؟!»
این قرارداد
تا ابد میان ما
برقرار باد :
چشمهای من به جای دستهای تو...!
من به دست تو آب می دهم
تو به چشم من آبرو بده
من به چشمهای بی قرار تو
قول میدهم:
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم!
#قیصر_امین_پور🕊🥀
امروزیازدهمین سالگرد درگذشت قیصر شعر فارسی است؛ شاعری که از جنوب آمد و در قلب شعر فارسی نشست. قیصر امینپور از جمله شاعرانیست که آوازهی شخصیتش همراه با شعرش در تاریخ ادبیات فارسی جاودانه خواهد ماند.
#روحش شاد و یادش #گرامی🙏
هیچوقت بابت عشقهایی که نثار دیگران کردهاید
و بعدها به این نتیجه رسیدهاید
ذره ای برای عشق شما
ارزش قائل نبودهاند،
افسوس نخورید.
شما آن چیزی را که باید به زندگی ببخشید، بخشیدید.
و چه چیزی زیباتر از عشق...
هر رنج دوست داشتن،
صیقلیست بر روح...
و با هر تمرین دوست داشتن، روح تو زلالتر میشود...
شل سیلور استاین
🌻️
ماجرای ﺧﺎﮐﺴﭙﺎﺭﯼ حضرت حافظ
ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﺣﺎﻓﻆ از دنیا میرود ﺑﺮﺧﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﮐﻮﭼﻪ ﻭ ﺑﺎﺯار ﺑﻪ ﻓﺘﻮﺍﯼ ﻣﻔﺘﯽ ﺷﻬﺮ ﺷﯿﺮﺍﺯ ﺑﻪ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ میریزند ﻭ ﻣﺎﻧﻊ ﺩﻓﻦ ﺟﺴﺪ ﺷﺎﻋﺮ ﺩﺭ ﻣﺼﻼﯼ ﺷﻬﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ، به این ﺩﻟﯿﻞ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺷﺮﺍﺏﺧﻮﺍﺭ ﻭ ﺑﯽﺩﯾﻦ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺷﻮﺩ.
ﻓﺮﻫﯿﺨﺘﮕﺎﻥ ﻭ ﺍﻧﺪﯾﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﮐﺎﺭ ﺑﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺖ برمیخیزند. ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﮕﻮ ﻣﮕﻮ ﻭ ﺟﺮ ﻭ ﺑﺤﺚ ﺯﯾﺎﺩ، ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻣﯿﺎﻥ ﭘﯿﺸﻨﻬﺎﺩ میدهد ﮐﻪ ﮐﺘﺎﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻓﺎﻝ ﺑﮕﯿﺮﻧﺪ ﻫﺮ ﭼﻪ ﺁﻣﺪ ﺑﺪﺍﻥ ﻋﻤﻞ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ.
ﮐﺘﺎﺏ ﺷﻌﺮ ﺭﺍ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮐﯽ میدهند
ﻭ ﺍﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ میکند ﻭ ﺍﯾﻦ ﻏﺰﻝ ﻧﻤﺎﯾﺎﻥ میشود:
ﻋﯿﺐ ﺭﻧﺪﺍﻥ ﻣﮑﻦ ﺍﯼ ﺯﺍﻫﺪ ﭘﺎﮐﯿﺰﻩ ﺳﺮﺷﺖ
ﮐﻪ ﮔﻨﺎﻩ ﺩﮔﺮﺍﻥ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﻧﻮﺷﺖ
ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﻧﯿﮑﻢ ﻭ ﮔﺮ ﺑﺪ ﺗﻮ ﺑﺮﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺎﺵ
ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺁﻥ ﺩِﺭﻭَﺩ ﻋﺎﻗﺒﺖ ﮐﺎﺭ ﮐﻪ ﮐﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﮐﺲ ﻃﺎﻟﺐ ﯾﺎﺭﻧﺪ ﭼﻪ ﻫﺸﯿﺎﺭ ﻭ ﭼﻪ ﻣﺴﺖ
ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺸﻖ ﺍﺳﺖ ﭼﻪ ﻣﺴﺠﺪ ﭼﻪ ﮐﻨﺸﺖ
ﻫﻤﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻌﺮ ﺣﯿﺮﺕ ﺯﺩﻩ میشوند ﻭ ﺳﺮﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﯾﺮ میافکنند. ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺩﻓﻦ پیکر حافظ انجام میشود ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﺎﻓﻆ ﻟﺴﺎﻥ ﺍﻟﻐﯿﺐ ﻧﺎﻣﯿﺪﻩ ﺷﺪ