#حکایت_روز
✅ #حکمت_خداوند
🔶در روستایی در #ماه_رمضان سیلی آمد و گندمزار پیرمرد کشاورزی را برد.
پیرمرد ناراحت شده و یک کوزه آب برداشت و با یک کلنگ به پشتبام مسجدِ روستا رفت. آب را از کوزه خورد و با کلنگ بخشی از سقف مسجد را ویران کرد و گفت: «خدایا برای تو روزه بودم، روزهات را خوردم و خانهی تو را خراب کردم تا تو خانهی مرا دیگر خراب نکنی و بدانی خانهخرابی چه اندازه سخت است.»
🔶یک سال سقف مسجد سوراخ بود. سال بعد٬ گندمزار آن مرد دو برابر محصول داد.
پسر پیرمرد گفت: «پدرم یاد دارم سال گذشته سیل گندمهایمان را برد، رفتی و سریع سقف مسجد را سوراخ کردی، حالا که محصول را همان خدا دو برابر داده و جبران سال گذشته شده است، چرا یادت نمیافتد که بروی از خدا تشکر کنی و سقفی را که پارسال سوراخ کردی، مرمت و درست کنی؟؟؟
🔶ای پدر! الحق که انسان٬ خیلی در برابر نعمتهای خدا ناسپاس است.»
🆔 @ShiaLine
📲 #با_ما_همراه_باشید
@dars_akhlaq (4).mp3
زمان:
حجم:
2.9M
🎙شرح دعای #روز_چهارم_ماه_رمضان
🔰 با صدای موسوی قهار
🔰و شرح آیتالله #مجتهدی تهرانی(ره)
🆔 @ShiaLine
📲 #با_ما_همراه_باشید
#معرفی_کتاب
#ماه_رمضان
📚 در محضر ماه مبارک رمضان
📝 نوشتهٔ: استاد ابوالفضل شیخی
📜 کتابی نسبتا جامع در باب فضائل ، أعمال ، احکام شرعی و مناسبت های ماه رمضان
🆔 @ShiaLine
📲 #با_ما_همراه_باشید
#حدیث_روز
👌روزه نگرفتن بدون عذر شرعی ...
▪️قال الصادق عليه السلام من افطر يوما من شهر رمضان خرج روح الايمان منه .
🔸امام صادق عليه السلام فرمود : هر كس يک روز #ماه_رمضان را بدون عذر ، بخورد روح ايمان از او جدا می شود .
📚وسائل الشيعه، ج 7 ص 181، ح 4 و 5
📚من لا يحضره الفقيه ج 2 ص 73، ح 9
🆔 @ShiaLine
جزء 5قرآن کریم.mp3
زمان:
حجم:
7.6M
📖 قرائت جزء پنجم #قرآن_کریم
✨ #تندخوانی(تحدیر)
✨حجم 7.2 مگ
🕕زمان: 31 دقیقه
🎙قاری: احمد دباغ
🆔 @ShiaLine
👌 #تلنگر
از کاسبی پرسیدند:
چگونه در این کوچه پرت و بی عابر
کسب روزی میکنی؟
گفت:
آن خدایی که فرشته مرگش
مرا در هر سوراخی که باشم
پیدا میکند،
چگونه فرشته روزیش مرا گم میکند.
🆔 @ShiaLine
📲 #با_ما_همراه_باشید
@dars_akhlaq (5).mp3
زمان:
حجم:
7M
🎙شرح دعای #روز_پنجم_ماه_رمضان
🔰 با صدای موسوی قهار
🔰و شرح آیتالله #مجتهدی تهرانی(ره)
🆔 @ShiaLine
📲 #با_ما_همراه_باشید
#حکایت_روز
✅ #داستان_واقعی
از شهر خوی حدود صد سال پیش گروهی در قالب یک کاروان به زیارت کربلا رفتند. آنها هنگام عصر در کاروانسرای «خانقین» برای استراحت اُتراق کردند.
کاروانیان در کاروانسرا، کیسههای طلایی را دیدند که بر روی زمین رها شده بود در حالی که نه جسدی آنجا یافتند و نه کیسهها را در جایی پنهان دیدند. همگی به فکر فرو رفتند. برخی گفتند: این کیسهها را کربلاییهایِ کاروانِ قبل برای ما هدیه گذاشتهاند. برخی دیگر گفتند: مالِ حرامی است که کسی رهایش کرده تا به دست کربلاییها برسد و ردّ مظالم کرده است. و...
اکثر افراد کاروان کیسههایِ طلا را برداشتند ولی در بین کاروان، پیرمردی به نام «میرزا هاشم» بود که با این کار مخالفت کرد و گفت: هر چه هست ما نمیدانیم و برداشتنِ این کیسهها بر ما حلال نیست. چهار نفر دیگر هم از افراد کاروان که با او همفکر بودند، کیسههای طلا را برنداشتند.
میرزا هاشم تصمیم گرفت از کاروان جدا شود و با آن چهار نفر بقیهی مسیر را به سمت کربلا ادامه دهد. کاروان به راه افتاد و میرزا هاشم هم با دوستانش با فاصلهای اندکی از کاروان راهی شدند.
آنان بعد از دو روز در مسیر، گرفتار راهزنان شدند. راهزنان وقتی کاروان آنها را دیدند، درون بارهای آنان را گشتند ولی دیدند به جز آذوقهی راه، چیزی همراهشان نیست پس بر آنان رحم کردند و به آنها اجازه دادند تا به سفر خود ادامه دهند.
هنگامی که میرزا هاشم و دوستانش اندکی راه رفتند، با سر بریدهی همکاروانانِ خود روبرو شدند که به خاطر آن کیسههای طلا، هم طلاهایشان را گرفته بودند و هم سرهایشان را ذبح کرده بودند.
میرزا هاشم و همراهان، خیلی نگران و ناراحت شدند و همسفران خویش را همانجا دفن کردند میرزا هاشم به دوستان خویش گفت: ای دوستان من آگاه باشید! مَثَل این دنیا هم مانند: طلایی است که انسان را وسوسه میکند تا آن را بردارد ولی غافل از آن است که در مسافتی بعد، به خاطر همین طلا، سرش را بر باد خواهد داد.
پدرانمان این مال و منال را در زمین رها کردند و اکنون بعد از مرگ حساب آن را میدهند، پس اگر ما هم عاقل باشیم چیزی را که دیگران رها کردهاند، برنمیداریم و فقط چیزی را برمیداریم که در مسیر سفر، مورد نیاز ماست.
🆔 @ShiaLine
📲 #با_ما_همراه_باشید