#محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
حالا که هدف، گلوی اصغر شده است
چشمان خود سهشعبه هم، تر شده است
زیر لب خود کمان چنین میگوید:
بیچاره رباب! تازه مادر شده است...😢
✍ شاعر: شهریار سنجری
@ShiaLine📚پایگاهمذهبیخطشیعه
#محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
از فرط عطش نفس بگیرد، سخت است
رحمی دل دشمن نپذیرد سخت است
این را همهی حرملهها میدانند
بر دست پدر، پسر بمیرد سخت است😢
✍ شاعر: میثم مؤمنی نژاد
@ShiaLine📚پایگاهمذهبیخطشیعه
#محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
◼️ امام حسین علیهالسلام، در پشت خیمهها، برای علی اصغرش قبری حفر نمود...
سیدالشهدا علیه السلام، بدن مطهر علی اصغر علیه السلام پشت خیمه ها را آورد.
ثُمَّ نَزَلَ الْحُسينُ عَن فَرَسِهِ، و حَفَرَ لِلصَّبِيِّ بِجَفنِ سَيفِهِ، و زَمَّلَهُ بِدَمِهِ، و صَلّىٰ عَلَيْهِ
▪️ سپس امام حسین علیه السلام از اسب پیاده شد و با شمشیرش قبری برای علی اصغرش حفر کرد و بدن او را با خون گویش، خون آلود کرد و بر او نماز خواند.
📚مقتل الحسين علیهالسلام،خوارزمي،ج ۲ ص۳۲.
📚العبرات،ج۲ ص۸۶.
@ShiaLine📚پایگاهمذهبیخطشیعه
#محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
◾️تیر از حرمله خوردی و تو میخندی باز ؟!
کُشت من را لب خونین ... ولی خندانت ...
در نقلی آمده است:
وقتیکه که تیر سه شعبه مسموم حرمله ملعون بر گلوی نازنین شش ماهه علی اصغر علیهالسلام نشست،
فَتحَ الطِّفلُ عَینَیهِ فَنَظرَ إلیٰ وَجهِ أبیهِ و تَبسَّمَ
▪️آن نازدانه، اندکی گوشه چشمش را باز کرد و نگاهی به روی پدر انداخت و تبسّمی نمود؛ سپس روح مطهّرش به سمت آسمان پر کشید.
📚امواج البکاء، فاضل بسطامی،ص۱۲۳.
@ShiaLine📚پایگاهمذهبیخطشیعه
#محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
◼️ در این فکر بودم که تیر را به کجا بزنم که سفیدی گلوی شش ماهه نمایان شد...
نقل کردهاند:
وقتی که سیدالشهدا علیه السلام در برابر لشکر عمرسعد ملعون، برای شش ماهه اش طلب آب نمود، همهمه ای میان لشکر درگرفت.
یکی میگفت:
جرعه ای آب به او بدهید. اگر بزرگ ها گناه دارند، گناه کودکان چیست؟!
دیگری می گفت:
عطش حسین به نهایت رسیده و نزدیک است که کوتاه بیاید. کمی صبر کنید تسلیم میشود.
بعد از او کسی میگفت:خیر؛ او را بکشید و کسی از این خاندان باقی نگذارید...
🔻عمر سعد که اختلاف لشکر را دید، ترسید که فتنه ای حساس به پا شود. برای همین حرمله را صدا زد و گفت:
ای حرمله! اختلاف لشکر را تمام کن و ما را از سر و صدایشان راحت کن.
حرمله گوید:
من تیری را در کمان گذاشتم و فکر میکردم به کجا بزنم.
در همین حین، دیدم که باد وزیدن گرفت و پارچه ای که روی گلوی آن طفل بود، کنار رفت و سفیدی گلویش نمایان شد همانند نقره براق.
پس تیر را پرتاب کردم و درست روی گلوی آن طفل نشست و گوش تا گوشش را برید.
وقتی که طفل، حرارت تیر را احساس کرد، دستش را از قنداقه بیرون آورد و چشمانش را به صورت پدرش باز کرد و مثل مرغ ذبح شدهای، بال بال میزد.
📚بحرالمصائب ج۴ص٣۴۵
📚يوم الحسین علیهالسلام ص١٨۴
#شب_هفتم
@ShiaLine📚پایگاهمذهبیخطشیعه
#شب_هفتم #محرم
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
◼️ امام حسین علیه السلام، خون شش ماهه خود را به آسمان پاشید
مرحوم سیدبن طاووس در کتاب لهوف مینویسد:
➖ چون حضرت امام حسين عليهالسّلام قتلگاه جوانان و يارانش را نگريست، براى جنگ با دشمن با نفس نفيس خود عزيمت فرمود و ندا در داد:
آيا مدافعى هست كه از حرم رسول اللَّه دفاع كند؟!
آيا خداشناسى هست كه در حقّ ما هراس خدا را در پيش گيرد؟!
آيا فريادرسى هست كه به اميد رحمت خدا به فرياد ما برسد؟!
آيا ياورى هست كه به اميد آنچه در نزد خداست ما را يارى رساند؟!
➖ در اين وقت ناله زنان بلند شد و امام به باب خيمه آمد و فرمود:
خواهرم زينب، بچه كوچك مرا بياور تا با وى وداع کنم.
امام او را گرفت تا ببوسد، حرملة بن كاهل تيرى انداخت كه آن گلوگاه كودك را سوراخ كرد (بُرید) پس امام به زينب فرمود:
او را بگير.
➖ بعد خون صغير را با دو كف دست بگرفت تا پر شدند و آن خون را به سوى آسمان پاشيد و فرمود:
«چه آسان است آنچه در محضر خدا بر من وارد مىآيد».
➖ حضرت امام باقر (عليه السّلام) مىفرمايد:
از آن خون قطرهاى به زمين فرود نيامد.
📚 لهوف، سید بن طاووس رضوان الله تعالی علیه، ص۱۴۹.
@ShiaLine📚پایگاهمذهبیخطشیعه