eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
19.2هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لایو زنده همین الان از صحن گوهر شاد حرم امام رضا علیه السلام
دقایقی بعد لایو زنده از مرقد منور آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
لایو زنده همین الان از مرقد مطهر و منور امام رضا علیه السلام @ShifteganeTarbiat
نائب الزیاره مخاطبین گرانقدر هستیم التماس دعا 🤲🙏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همسر شهید علی محمدی، فیزیکدان و دانشمند هسته‌ای: دکتر علی محمدی در سال 84 شماره تلفنی به من داد و گفت اگر نیامدم خانه، گم شدم، زخمی شدم یا کشته شدم، قبل از اینکه به پلیس یا اورژانس زنگ بزنی، با این شماره تماس بگیر! فکر می‌کنید این شماره متعلق به چه کسی بود؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴تهدید حمله به برج خلیفه 🔹انصارالله از خانواده ها و شهروندان ساکن برج خلیفه و اطراف آن می خواهد که فوراً محل را ترک کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پیام اقامه نماز آیت الله رئیسی در کاخ کرملین، از نظر حاج قاسم سلیمانی!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «وَ إِن تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَإِذَا كُنَّا تُرَابًا أَإِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ ۗ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ ۖ وَأُولَٰئِكَ الْأَغْلَالُ فِي أَعْنَاقِهِمْ ۖ وَأُولَٰئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» و اگر (ازچیزى) در شگفتى فرو مى روى، عجیب گفتار آنهاست که مى گویند: «آیا هنگامى که ما خاک شدیم، (بار دیگر زنده مى شویم و) به خلقت جدیدى باز مى گردیم؟!» آنهاکسانى هستند که به پروردگارشان کافر شده اند. و غل و زنجیرها در گردنشان است. و آنها اهل دوزخند، و جاودانه در آن خواهند ماند. (سوره مبارکه رعد/ آیه ۵) 🌹🌹🌹 ❇ تفســــــیر بعد از بحثى که درباره نشانه هاى عظمت خداوند در آیات قبل گذشت، درآیه مورد بحث به مسأله معاد مى پردازد و با ارتباط و پیوستگى خاصّى که میان مسأله مبدأ و معاد است، این بحث را تحکیم مى بخشد و مى گوید: و اگر (از چیزى) تعجّب مى کنى، عجیب گفتار آنهاست که مى گویند: آیا هنگامى که خاک شدیم، (بار دیگر زنده مى شویم و) به خلقت جدیدى برمى گردیم؟ (وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ أَءِذَا کُنَّا تُرَابًا أَءِنَّا لَفِى خَلْق جَدِید). این همان تعجّبى است که همه اقوام جاهلى از مسأله معاد داشتند و آفرینش و حیات جدید را بعد از مرگ محال مى پنداشتند، در حالى که در آیات گذشته و سایر آیات قرآن به این مسأله به خوبى پاسخ داده شد که چه فرقى است میان آغاز خلقت و تجدید خلقت؟ همان کسى که قادر بود در آغاز آنها را بیافریند قادر است بار دیگر جامه هستى و حیات را در اندامشان بپوشاند. گویى اینها آغاز خلقت خویش را فراموش کرده اند که در تجدید آن، بحث و گفت‌وگو مى کنند. سپس وضع فعلى و سرنوشت آینده این گروه را در سه جمله بیان مى کند. نخست مى گوید: آنان کسانى هستند که به پروردگارشان کافر شده اند (أُوْلَـئِکَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ). چرا که اگر خداوند و ربوبیّت او را قبول داشتند، هرگز درباره قدرت او در مسأله معاد و تجدید حیات انسان تردید نمى کردند. بنابراین خرابى کار آنها در معاد، مولود خرابى کارشان در توحید و ربوبیّت خداست. آیه مى فرماید: و آنان غل و زنجیرها در گردنشان است (وَ أُوْلَـئِکَ الاَْغْلاَلُ فِى أَعْنَاقِهِمْ). و سوم اینکه آنها اهل دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند و جز این، نتیجه وانتظارى درباره آنان نیست (وَ أُوْلَـئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ). (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵ سوره مبارکه رعد)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹نماز برای اباد کردن دنیاست سخنان تاثیر گذار و زیبا استاد پناهیان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فروپاشی خانواده و قتل، سرانجام روابط آزاد فامیلی ♨️ماجرای خانواده ای که به و محرم و نامحرم اعتقادی نداشتند و به اصطلاح خودشان مثل خواهر و برادر و بدون رعایت حدود، در کنار هم بودند؛ اما... 🎙به نقل از خانم سریر استاد دانشگاه و وکیل پرونده
شیفتگان تربیت
* 💞﷽💞 قسمت (6). #نگاه_خدا رفتم پایین نگاه به صفحه نکردم گوشیو برداشتم: هووووییی دختره خل و دیونه ،
* 💞﷽💞 قسمت (7). شامو که خوردم رفتم تو اتاقم ،گلو گذاشتم کنار عکس مامان رو تختم دراز کشیدم گوشیم زنگ خورد شماره خونه مادر جون بود - سلام مادر جون خوبین؟ مادر جون: سلام عزیز دل مادر تو خوبی؟ - خیلی ممنون آقاجون خوبه؟ مادر جون: خوبه ،ولی همش بهونه تو رو میگیره ،چرا نمیای یه سری به ما بزنی ؟ - الهی قربونتون برم ، چشم فردا حتما میام مادر جون: الهی فدات شم باشه منتظرت هستیم اینقدر خسته بودم که بعد خداحافظی از مادر جون رفتم تو کما 😃 صبح نزدیکای ساعت 10 بیدار شدم رفتم دوش گرفتم لباسامو پوشیدم رفتم سمت خونه مادر جون زنگ در و زدم ،در که باز شد کل خاطراتم مرور شد مادرم چقدر عاشق این خونه بود😔 ،یه حوض وسط حیاط دور تا دورش گل و گلدونای قشنگ ، اطراف خونه هم پر از درخت😍 ده دقیقه ای به حیاط خیره شدم که با صدای مادر جون به خودم اومدم رفتم داخل خونه مادر جونو بغل کردم و صورتشو بوسیدم - سلام مادر جون خوبین؟ مادر جون: سلام به روی ماهت ،خیلی خوش اومدی - آقا جون کجاست ؟ مادر جون :بالا تو اتاقشه! - پس من میرم پیش اقاجون مادر جون:برو مادر ببینه تو رو خوشحال میشه رفتم سمت اتاق آقاجون ،از لای در نگاهش میکردم و خیره شده به عکس مامان و گریه میکنه ( مامانمو اقا جون خیلی به هم وابسته بودن جونشون واسه هم در میرفت،تو فامیل همه میدونستن مامانم چقدر بابایی) - سلام اقا جون آقاجون : سلام سارای من رفتم کنارش نشستم و سرمو گذاشتم روی پاهاش اقاجونم دست میکشید رو موهامو میبوسید سرمو ( هر موقع حالم بد بود تنها جایی که آرومم میکرد پاهای اقا جونو ،دست کشیدن به موهام بود) - آقا جون خیلی دلم براتون تنگ شده بود، شرمنده که دیر اومدم آقا جون : اشکال نداره بابا ،تو هم حالت از ما بهتر نبود شنیدم دانشگاه قبول شدی؟ سرمو بلند کردمو نگاهش کردم شما از کجا خبر دارین ؟ آقا جون: دیروز حاج رضا زنگ‌زد گفت ،بابا خیلی مبارکت باشه،موفق باشی - الهی قربونتون برم من صدای مادر جون اومد: اکه صحبتاتون تمام شده بیاین ناهار آماده است بوی قرمه سبزی کل خونه رو پیچیده بود ،منم عاشق قرمه سبزی بودم ناهارمونو که خوردیم ،سفره رو جمع کردم ،ظرفا رو شستم ،اومدم کنار آقا جون تو پذیرایی نشستم ،مادر جون از روی طاقچه یه چیزه کادو شده رو آورد مادر جون: سارا جان این کادوی دانشگاهته امیدوارم دوستش داشته باشی کادو رو گرفتم بازش کردم چادر مشکی بود ،( من موقعی میخواستم چادر بزارم که مادرم سلامتیشو به دست بیاره ،وقتی خدا سر قولش نبود من چرا باشم) - لبخند زدمو : دستتون درد نکنه خیلی زحمت کشیدین آقا جونم دست کرد تو جیبش ،یه سکه آورد بیرون : بیا عزیزم ،اینم کادوی من پریدم تو بغلش و محکم بوسیدمش : من عاشقتونم دستتون درد نکنه بعد نیم ساعت آقا جون رفت اتاقش یه کم استراحت کنه مادر جون : سارا مادر ،میخوام یه چیزی بهت بگم که گفتنش برام خیلی سخته - نمیدونستم چی میخواد بگه ،ولی دلم آشوب بود مادر جون: حاج رضا که پدر و مادرش فوت شده ،تو دار دنیا یه برادر داره و بس الان وظیفه ماست که این حرف و بزنیم - چی شده مادر جون ،چرا اینجوری صحبت میکنین مادر جون: هر مردی نیاز به همدم داره ، درسته که تو هستی کناره بابا ولی هیچ کس نمیتونه جای همسرو براش پر کنه ( اشک تو چشمام پر شد،دو ماه نگذشته چرا این حرف و میزنن ) - مادر جون چه طور راضی شدین این حرف و بزنین ،مگه مامان فاطمه دختر شما نبود ،چه طور میخواین خودتون با دستای خودتون واسه دامادتون زن بگیرین😢
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 این خانواده مسیحی درحال نقل کرامتی از امام زمان هستند که اتفاق جالبی می‌افته. 🔵 تا آخر ببینید....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 درمان سوختگی‌های قدیمی 🔺اين كليپ را انتشار دهید تا به هموطنامون خدمتی كرده باشيم🔻 📚استاد خیراندیش