eitaa logo
شیفتگان تربیت
12.3هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.7هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «وَهَلْ أَتَاكَ حَدِيثُ مُوسَىَ» و آیا خبر موسی به تو رسیده است؟ (سوره مبارکه طه/ آیه ۹) ❇ تفســــــیر از اینجا داستان موسى (علیه السلام)، پیامبر بزرگ خدا شروع مى‌شود و در بیش از هشتاد آیه بخش‌هاى مهمى از سرگذشت پرماجراى او تشریح مى گردد تا دلدارى و تسلی خاطرى باشد براى پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنان که در آن ایام در مکّه، سخت از سوى دشمنان در فشار بودند. تا بدانند این قدرت هاى شیطانى در برابر قدرت خدا تاب مقاومت ندارند و این نقشه‌ها همگى نقش بر آب است. و نیز از این سرگذشت پر محتوا با درس هاى آموزنده اش، مسیر خود را در مسأله توحید و خداپرستى و مبارزه با فراعنه و ساحران هر عصر و زمان، و همچنین مبارزه با انحراف هاى داخلى و گرایش هاى انحرافى، بیابند، درس هائى که مى تواند در سراسر دوران انقلاب اسلام، راهنما و راهگشاى آن‌ها باشد. 🌺🌺🌺 مجموعه آیاتى را که در این سوره از موسى(علیه السلام)، بنى اسرائیل و فرعونیان سخن مى گوید مى توان به چهار بخش تقسیم کرد: بخش اول: از آغاز نبوت و بعثت موسى و اولین جرقه‌هاى وحى سخن گفته و به تعبیر دیگر، بحث از مدرسه‌اى است کوتاه مدت و پر محتوا که موسى (علیه السلام) در آن وادى مقدس در آن بیابان تاریک و خلوت، دوره آن را گذراند. بخش دوم: از دعوت موسى و برادرش هارون(علیه السلام) نسبت به فرعون و فرعونیان به آئین یکتاپرستى و سپس درگیرى هاى آنها با دشمنان سخن مى گوید. بخش سوم: از خروج موسى(علیه السلام) و بنى اسرائیل از مصر و چگونگى نجات آن‌ها از چنگال فرعون و فرعونیان و غرق شدن و هلاکت آن‌ها بحث مى کند. بخش چهارم: پیرامون گرایش تند انحرافى بنى اسرائیل از آئین توحید به شرک و پذیرش وسوسه‌هاى سامرى و مبارزه قاطع و شدید موسى (علیه السلام) با این انحراف سخن مى گوید. 🌺🌺🌺 اکنون به آیات مورد بحث که مربوط به بخش نخست است باز مى گردیم: این آیات، با تعبیر لطیف و جذابى این چنین مى گوید: آیا خبر موسى به تو رسیده است ؟! (وَ هَلْ أَتاکَ حَدِیثُ مُوسى). بدیهى است این استفهام براى کسب خبر نیست، که او از همه اسرار آگاه است، بلکه به تعبیر معروف این استفهام تقریرى و یا به تعبیر دیگر استفهامى است که مقدمه بیان یک خبر مهم است، همان گونه که در زبان روزمره نیز هنگام شروع به یک خبر مهم مى گوئیم: آیا این خبر را شنیده اى که...؟ (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۹ سوره مبارکه طه) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠موشن گرافیک احکام: لباس کفار نپوش ! 🔸احکامی که باید بدانیم •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
6.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : دین ، حرف غیر علمی ندارد •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#عاشقانه_مذهبی #امین_هانیه قسمت23 ڪلید رو انداختم تو قفل و در رو باز ڪردم،از حیاط سر و صدا مے اوم
قسمت24 استاد از ڪلاس بیرون رفت،سریع بہ بهار گفتم:پاشو بریم چادر رو پس بدم! با خستگے بلند شد،همونطور ڪہ از ڪلاس بیرون میرفتیم گفت:هانے بہ نظرم باید از سهیلے هم تشڪر ڪنے! تمام ماجرا رو براش تعریف ڪردہ بودم،با شڪ گفتم:روم نمیشہ!تازہ این طلبہ س توقع تشڪر از نامحرم ندارہ! دستش رو بہ نشونہ خاڪ بر سرت گرفت سمت سرم! خندہ م گرفت،از دانشگاہ خارج شدیم و رفتیم بہ سمت حسینیہ! بهار چشم هاش رو بست و هوا رو داد تو ریہ هاش همونطور گفت:آخے سال جدید میاد،هانے بے عصاب دلم برات تنگ میشہ! با حرص گفتم:من بے عصابم؟! چشم هاش رو باز ڪرد،نگاهے بهم انداخت و گفت:نہ ڪے گفتہ تو بے عصابے؟! با خندہ گونہ ش رو بوسیدم و گفتم:الان ڪہ بے عصاب نیستم!خوبم ڪہ! با تعجب گفت:خدایا خودت ختم بہ خیر ڪن،این یہ چیزیش شدہ! چیزے نگفتم،رسیدیم جلوے حسینیہ خواستم در بزنم ڪہ خانم محمدے اومد بیرون با لبخند گفتم:سلام چقدر حلال زادہ! چادر رو از ڪیفم بیرون آوردم و گرفتم سمتش. _بفرمایید دیروز یادم رفت پس بدم ببخشید! لبخندے زد و گفت:سلام عزیزم،اگہ میخواستم پس میگرفتم! سریع اضافہ ڪرد:تازہ گرفتہ بودمشا فڪر نڪنے قدیمیہ نمیخوام،قسمت تو بود از روضہ ے خانم! _آخہ.... دستم رو گرفت و گفت:آخہ ندارہ!با اجازہ ت من برم عجلہ دارم! ازش خداحافظے ڪردیم،بہ چادر توے دستم نگاہ ڪردم بهار گفت:سر ڪن ببینم چہ شڪلے میشے؟ سرم رو بلند ڪردم. _آخہ... نذاشت ادامہ بدم با حرص گفت:آخہ و درد!هے آخہ آخہ!سر ڪن ببینم! با تعجب نگاهش ڪردم. _بهار دڪتر لازمیا! چند قدم ازش فاصلہ گرفتم یعنے ازت میترسم،نگاهے بہ آسمون انداختم و بعد بهار رو نگاہ ڪردم زیر لب گفتم:خدایا خودت شفاش بدہ! با خندہ بشگونے از بازوم گرفت. _هانیہ خیلے بدے! خندہ م گرفت،حالم تو این چند روز چقدر عوض شدہ بود! چادر رو سر ڪردم،بهار با شوق نگاهم ڪرد و گفت:خیلے بهت میاد! با لبخند گفتم:اتفاقا تو فڪرش بودم دوبارہ چادرے بشم! دستم رو گرفت و گفت:خب حاج خانم الان وقت تشڪر از استادہ! _منو بڪشے هم نمیام از سهیلے تشڪر ڪنم والسلام! بازوم رو گرفت و گفت:نپرسیدم ڪہ میخواے یا نہ! شروع ڪرد بہ راہ رفتن من رو هم دنبال خودش میڪشید،رسیدیم جلوے دانشگاہ نفس نفس زنون گفت:بیا برو ارواح خاڪ باغچہ تون!من دیگہ نا ندارم! با حرص نگاهش ڪردم،از طرفے احساس میڪردم باید از سهیلے تشڪر ڪنم! با تردید وارد دانشگاہ شدم،از چند نفر سراغش رو گرفتم،یڪے از پسرها گفت تو یڪے از ڪلاس ها با چند نفر جلسہ دارہ! جلوے در ایستادم تا جلسہ شون تموم بشہ،همون پسر وارد ڪلاس شد،در رو ڪہ باز ڪرد سهیلے رو دیدم داشت با چندنفر صحبت میڪرد،پسر رفت بہ سمتش و چیزے گفت و با دست بہ من اشارہ ڪرد! شروع ڪردم بہ نفرین ڪردنش! مے مردے حرف نزنے آقا پسر خب ایستادم بیاد دیگہ! سرم رو برگردوندم سمت دیگہ یعنے من حواسم نیست! _خانم هدایتے! صداے سهیلے بود،نفسے ڪشیدم و سرم رو برگردوندم سمتش! در ڪلاس رو بست و چند قدم اومد بہ سمتم! _با من ڪار داشتید؟! هول ڪردہ بودم و خجالت مے ڪشیدم!شاهد قسمت هاے بد زندگیم بود! با تردید گفتم:خب راستش.... بہ خودم گفتم هانیہ خدا ڪہ نیست بندہ ے خداست،اون بخشیدہ پس نگران چے هستے؟! این بیچارہ هم ڪہ بهت چیزے نگفتہ و فقط ڪمڪت ڪردہ اومدے تشڪر ڪنے همین! آروم شدم. آروم اما محڪم گفتم:سلام وقتتون رو نمیگیرم بعداز جلسہ باهاتون صحبت میڪنم. دست بہ سینہ شد و گفت:علیڪ سلام اگر ڪوتاهہ بفرمایید! لحنش مثل همیشہ بود جدے اما آروم نہ با روے اخم آلود! _اومدم ازتون تشڪر ڪنم،بابت تمام ڪمڪ هایے ڪہ بهم ڪردید اگه شما ڪمڪ نمے ڪردید شاید اتفاق هاے بدترے برام مے افتاد! زل زد بہ دیوار پشت سرم و گفت:هرڪارے ڪردم وظیفہ بودہ!فقط التماس دعا! تند گفتم:بلہ اون ڪہ حتما!خدانگهدار خواستم برم ڪہ گفت:چادرتون مبارڪ!یاعلے! وارد ڪلاس شد،نگاهے بهش انداختم ڪہ پشتش بہ من بود! صبر نڪرد بگم ممنون! * ادامه.دارد.... *
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🇵🇸 🎥 آرامش کامل در عین طوفان 🌺 سایه ات برسرمان مستدام باد حضرت آقا | •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
⚠️ 💥فصلِ قطع درختان که می‌رسد؛ تنومندترین درخت‌ها برای بریدن انتخاب می‌شوند و کسی با درختان کوچک کاری ندارد. ⭕️محال است موفق باشی و دشمنی نداشته باشی! محال است در اندیشه‌ی آسمان باشی و در اندیشه‌ی زمین زدنت نباشند ارّه به دست‌ها همیشه نگاهشان به تنومندترین درخت‌هاست. 🌱باید آن‌قدر رشد کرده و قد کشیده‌باشی که زیر سایه‌ی اقتدارت بایستند و با ولع، سودای به زیر کشیدنت را داشته‌باشند. ♨️اگر از کنارت عبور می‌کنند و کاری به کارت ندارند، یعنی هنوز به اندازه‌ی کافی رشد نکرده‌ای. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
7.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 سلام ای قرار دل بی قرار 🔹 سلام ای طلوع شب انتظار 🔹 بیا ای عزیز دل فاطمه 🔹 به زخم دل شیعه مرهم بذار 🎙 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هر روز یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 «إِذْ رَأَىَ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّي آتِيكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى» هنگامی که (از دور) آتشی مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکی) درنگ کنید که من آتشی دیدم! شاید شعله‌ای از آن برای شما بیاورم؛ یا به وسیله این آتش راه را پیدا کنم!» (سوره مبارکه طه/ آیه ۱۰) ❇ تفســــــیر آنگاه مى گوید: در آن زمان که آتشى (از دور) مشاهده کرد و به خانواده خود گفت: اندکى مکث کنید که من آتشى دیدم (من به سراغ آن بروم) شاید شعله اى از آن براى شما بیاورم و یا به وسیله این آتش راهنمائى پیدا کنم (إِذْ رَأى ناراً فَقالَ لاَِهْلِهِ امْکُثُوا إِنِّی آنَسْتُ ناراً لَعَلِّی آتِیکُمْ مِنْها بِقَبَس أَوْ أَجِدُ عَلَى النّارِ هُدىً). با توجه به این که قَبَس (بر وزن قفس) به معنى مختصرى از آتش است که از مجموعه اى جدا مى کنند، و با توجه به این که معمولاً مشاهده آتش در بیابان ها نشان مى دهد که جمعیتى گرد آن جمع اند، و یا این که شعله اى را بر بلندى روشن ساخته اند که کاروانیان در شب راه را گم نکنند. 🌺🌺🌺 و نیز با توجه به این که أمکُثُوا از ماده مکث به معنى توقف کوتاه است، از مجموع این تعبیرات، چنین استفاده مى شود: موسى با همسر و فرزند خود در شبى تاریک از بیابان عبور مى کرده، شبى بود سرد و ظلمانى که راه را گم کرده بود، شعله آتشى از دور نظر او را به خود جلب کرد، به محض دیدن این شعله، به خانواده اش گفت: توقف کوتاهى کنید که من آتشى دیدم، بروم اندکى از آن براى شما بیاورم و یا راه را به وسیله آتش یا کسانى که آنجا هستند پیدا کنم. (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۱۰ سوره مبارکه طه) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 کلیپ : ویژگی تمدن آرمانی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 این آقاااا نمیذاره!!!! ✅ آفرین به این جوون آفرین به جهاد تبیینش | •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat