✨﷽✨
#داستان_کوتاه
📝 #ابلیس 😈 و #نوحنبی ✨
✍وقتی که نوح نبی علیه السلام قوم خود را نفرین کرد و هلاکت آنها را از خدا خواست و طوفان🌪 همه را در هم کوبید😱
ابلیس😈 نزد او آمد و گفت: تو حقی برگردن من داری که من می خواهم آن را تلافی کنم!!!
حضرت نوح در تعجب کرد و گفت: بسیار بر من گران است که حقی بر تو داشته باشم ، چه حقی؟ ابلیس😈
ملعون گفت همان نفرینی که درباره قومت کردی و آنها را غرق نمودی و احدی باقی نماند که من او را گمراه سازم ، من تا مدتی راحتم ، تا زمانی که نسلی دیگر بپاخیزند و من به گمراه ساختن آنها مشغول شوم👿
حضرت نوح نبی علیه السلام با این که حداکثر کوشش را برای هدایت قومش کرده بود، با این حال ناراحت شد و به ابلیس😈 فرمود:
حالا چگونه می خواهی این حق را جبران کنی؟ابلیس گفت: در سه موقع به یاد من باش! که من نزدیکترین فاصله را به بندگان در این سه موقع دارم: 😨
1⃣هنگامی که #خشم 😡 تو را فرا می گیرد به یاد من باش!
2⃣هنگامی که میان دو نفر #قضاوت می کنی به یاد من باش!
3⃣ و هنگامی که با #زن 🧕 بیگانه تنها هستی و هیچکس در آنجا نیست باز به یاد من باش!
📚بحارالانوار، ج۱۱، صفحات ۲۸۸ و۲۹۳
✅ با ما همراه شوید...
🔗 ایتا:
🌐http://eitaa.com/ShifteganeTarbiat