eitaa logo
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
210 دنبال‌کننده
54 عکس
20 ویدیو
25 فایل
بسمه تعالی ♦️فعال ترین وپربارترین کانال شعرائی آئینی سازمان بسیج مداحان استان کرمانشاه درایتا👌 #شور#سرود #مدح باز نشر اشعاروسرودهای جدیدکلی ایام سال به تاریخ قمری و کلیه اشعار مهم مذهبی کشوربرا ،مجالس مذهبی با تنوع بالا و سبک های مختلف @delsokhteh313
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6028438808452665011.mp3
2.12M
😭 مداح:👌😭 •-----🖤═✾🌺✾═🖤-----• *صل الله علیکم یا اهل بیت النبوه* در کوچه ی تو پرچم روضه به سرم خورد یک کاسه ی پر خون غمت را جگرم خورد با ذکر شما تا به خذا اوج گرفتم در موقع توبه پر فطرس به پرم خورد هر روضه که رفتم به درش دست کشیدم دستم زهمان کودکی ام خاک حرم خورد شب سینه زدم صبح شدم اهل مناجات فیض شب روضه به نماز سحرم خورد ... 😭حسین جان ... هرگز نرود پشت در خانه ی اقیار پایی که به فرش حرم شاه کرم خورد باید بشود هر پسرش خادم هییت یک عمر فقط نان شما را پدرم خورد *خدا رحمت کنه همه پدر مادرا رو * شش دنگ دلم خورد به نام تو و زینب وقتی که به شش گوشه ی تو چشم ترم خورد گفتند دل شیعه حسینیه ی زهراست ... ناز قدمش روی دل دربه درم خورد تقدیر من از روضه ی تو قامت خم شد چون قصه ی تنها شدنت را کمرم خورد *والله نمی دونه ادم چی بگه ، انقدر ممنون ابی عبدالله هستیم ما رو به روضه دهه ی سوم رسوند ..." یاد همه رفیقامون " پارسالیا بخیر که دهه ی سوم زنده بودن و با ما گریه می کردن " بی مقدمه برم سمت قتلگاه منتها اینطوری بگم: اومد بالاسرش ...." رسید وقت سفر، سربه زیر شد زینب 2 حسین چشم تو روشن ، اسیر شد زینب ..... 2 هزار،هزار زخم روی پیکرت دهن وا کرد هزار سال  ز داغ تو پیر شد زینب .... چقدر پای غنیمت کتک زلشکر خورد چقدر زخمی مشته فقیر شد زینب گرسنه بود ولی تازیانه خیلی خورد غذا نبود ولی خوب سیر خورد ... زینب همان زمان که به سر نیزه ها هولش دادن ... نشست و حرف نزد ، گوشه گیر شد زینب ...
14001127eheyat-karimi-roze2.mp3
1.13M
... ا تا حالا کسی سایهٔ خواهرات رو ندیده *یه‌جوری چشماشو‌ بست، حسین‌جان من مثلِ تو دارم‌میرم ،تو هم سرت روخاک بود ، کسی بالاسرت نبود. من هم محارمم دیگه نیستن، یادش به خیر، تو‌مدینه راه میرفتم‌ جَوُونای بنی هاشم دور وبرم. اصلاً دیده نمیشدم، آخر من و چشم‌زدن...* تا حالا از این خونواده زنی رو نبردن اسارت الهی می مردم نمیدیدم اونقدر جسارت *دَم‌ درِ خیمه یکی از دخترای امیر المؤمنین دق کرد، از دنیا رفت چرا؟ آخه به این نازدانه حرف بد زدن، فهمیدی چی گفتم؟ فقط حرف بد زدن...* ــــــــــــــــــ
4_5811974569858172376.mp3
875.9K
ماجرای کربلا شرح بلای زینب است عصر عاشورا شروع کربلای زینب است شرح صدر او در نمی آید به فهم اهل دل صبر زینب آیت صبر خدای زینب است رو "اَلم نَشرَح لَک صَدرَک" بخوان کاین آیه را عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است باغبان گلشن سرخ ولایت، اشکِ اوست حافظ خون شهیدان،گریه های زینب است پرچم سرخی که عاشورا به خاک و خون فتاد بر سَرِ پا باز با صبر و رضای زینب است بهر اثبات ولایت رفت باید هر کجا ورنه کاخ ظلم و بزم می ، چه جای زینب است؟ نی همین در شام و کوفه، بلکه در وادی عشق هر کجا پا می گذاری جای پای زینب است خطبه ی او افتخار ملت اسلام شد بانگ "اَلاِسلام یَعلوا" ، در ندای زینب است پرچمش سرهای هفتاد و دو تن بر نیزه هاست ای دریغا در کف دشمن لوای زینب است
السَلامُ عَلَیکَ یا اباعَبداللّه اَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ روضه خیلی سخته، لذا بسیاری از بزرگان ما، به همینجا اکتفا میکردند که زینب وارد این مجلس شد... حق داشتند. .. بعضیا حتی استبعاد میکردند اجازه هم نمیدادند محضرشون کسی روضه رو ادامه بده. من امشب اینجوری میخوام بگم، من بی‌غیرت‌ام که روضه رو ادامه میدم، و الّا باید تو این روضه جون داد... از کسانی که خیلی احتیاط می‌کرد در محضرشم اجازه نمی‌داد روضه‌خوانا، شعرا روضه‌ی اسارت زینب کبری رو بخونند مرحوم آیت الله سید محسن اعرجی بود مخصوصا ظهر عاشورا که می‌شد، اجازه نمی‌داد روضه رو مکشوفه بخونند یه سال عاشورا دیدند دیر اومد جلسه، اما وقتی رسید دیدند چشماش کاسه ی خونه، یه کاغذ شعری تو دستشِ تا وقتی نیومده بود جلسه ذاکرین، شعرا، خطبا به حرمت سید به خودشون اجازه ندادند روضه بخوانند. ظهر عاشورا که اومد منزل ، اعمالش رو انجام داد خوابش برد تو عالم رویا مادرش فاطمه رو زیارت کرد حضرت فرمود سیدمحسن چرا نمیزاری روضه زینبم رو بخونند، گفت مادر باور نمیکنم با دخترت چنین معامله ای کرده باشند حضرت فرمود بدتر از این رو کردند... بعد دیدند سید محسن داره میاد چشماش کاسه خونه، یه کاغذ شعری دستشه قصیده ابن عَرندس حلّی رو آورد بخونه، عصر عاشورا اینجاش رو اشاره کرد این معاویه یه دختری داشت به نام ر‌َمله ، تو این مجلس که مجلس برادرش یزید، پشت پرده قرار داشت ابن عرندس نوشته وَ رَملَةٌ في ظِلّ القُصورِ مَصونَه یُناطُ عَلی اَقراطِها الدُّرِ وَ الْتَبر یعنی پشت پرده تو مصونیت کامل به سر میبره دختر معاویه کسی هم به طلا و جواهرات و زینتاش تعرض نمیکنه اماا.... و آلُ رَسولِ اللّه تُسبیٰ نِسائُهُم وَ مَن حَولَهُنَّ السِتْر یَهتِکُ و الخِدْرُ دیدن دختر ابی‌عبدلله با آستین پاره صورتش رو گرفته آی حسین....    ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
-1099817216_1336987361.mp3
10.04M
السَلامُ عَلَیکَ یا اباعَبداللّه اَلسَّلامُ عَلَى الرَّأْسِ الْمَرْفُوعِ أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ...    ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://eitaa.com/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━┛ ┏━━ °•🖌•°━━┓ https://rubika.ir/Shoaraye_aeinimadhankermanshah ┗━━ °•🖌•°━━
شعرای آئینی سازمان‌ بسیج مداحان کرمانشاه
‍ #امان_از_کوفه .. #روضه_توسل_به_حضرت_زینب_س #دروازه_کوفه #حاج_حسین_سازور عضویت در کانال شعرائی آئ
.. بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله .. زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه آبروریزی این شهر کم از شام نبود کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد دختر حیدر کرار ، امان از کوفه نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه سختی حبس به دیده نشدن می‌ارزید سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد" پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد با عصا بر لب و دندان حسینش میزد شاعر: کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت می‌کرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین .. صل الله علیک یا اباعبدالله .. ــــــــــــــــــ عضویت در کانال شعرائی آئینی 👇👇👇 @Shoaraye_aeinimadhankermanshah