#آشݒَݫۍاَزݩُوعاِفطارے
کیک_ساده_وانیلی👩🍳👨🍳
تخم مرغ. ⬅️ 4عدد
آرد. ⬅️ 3 ليوان
شکرد. ⬅️ 1/5 ليوان
شیر ⬅️1 ليوان
روغن مایع نصف پیمانه
بکینگ پودر ⬅️1 ق غ
وانیل کمی
تخم مرغارو در دماي محيط قرار داده بعد تخم مرغارو به همراه شکر و وانیل را با هم مخلوط کرده و با همزن خوب میزنیم تا پف کنه و کرم رنگ بشه بعد شیر و روغن مایع رو به ترتیب اضافه میکنیم و آرد و بکینگ پودر را که قبلا3 بار با هم الک کردیم طي دو مرحله ب مواد اضافه كرده و ب شكل دوراني مخلوط كرده ودر قالبی که قبلا چرب کردیم میریزیم ودر فری که قبلا گرم شده با درجه حرارت 180درجه بمدت 45 دقيقه قرار ميدهيم.
شما اگه دوست داشته باشید میتونید تو آرد کمی دارچین و یا پودرنسکافه و یا پودرکاکائوبزنید من خودم اینکارو کردم و خیلی عالی شد.
در ضمن اونهایی که فر ندارند میتونند روی گاز درست کنند ..قابلمه تفلن رو کمی چرب کنید و یک لیوان استیل وسط قابلمه بذارید و قتی گرم شد مایع کیک رو بریزید.
اطراف لیوان و بعد دم کنی روش بذارید و با حرارت کم دم کنید به مدت 45 دقیقه. (البته شعله پخش کن حتما حتما بذارید )
نوش جان التماس دعا🖤
@shohaadaae_80
24.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•|#شب_قدر {•🤲🏻•}
✨نماهـنگ ♡گفتے بیــا♡
🎤باصداے حاج محمد رضا طاهرے...
@shohaadaae_80
4_5855073518701512074.mp3
9.56M
#درساخلاق✨
👤حجتالاسلام و المسلمین عالی🎙
❇️ موضوع : عواملبرکتدرزندگی🌺
#جلسه_چهارم4⃣
#کلام_عالی🦋
#ویژه_ماه_رمضان🌙
•👂| @shohaadaae_80 |👂•
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#رنج_مقدس🍀 #قسمت_بیستوسوم3⃣2⃣ بلند می شود؛ می آید و مقابلم زانو می زند. چشمانش را تنگ می کند و
#رنج_مقدس🍀
#قسمت_بیستوچهارم4⃣2⃣
با صدای زنگ پیامک نیمخیز میشوم. مسعود است که پیام زده:
_ بیداری خواهری؟
_ سلام داداشِ خودم. نبینم بیداری خرس خواب!
فضولی زیر لب میگویم و مینویسم:
_ مسعود طوری شده؟
_ اگه بگم دلم میخواد با یکی صحبت کنم مسخرهم نمیکنی که؟
دلم برایش میسوزد و مینویسم:
_ قربون دلت داداش من. چیزی شده؟
_ با سعید دعوام شده.
سعید و دعوا. ته دعوای سعید این است که آنقدر در سکوت نگاهت میکند تا تو حالت ابلهی پیدا میکنی و تقصیرها را گردن میگیری، شکلک تعجب میفرستم و مینویسم:
_ سر چی؟ واقعاً میگی یا دوتایی دارید تایپ میکنید تا من رو سرکار بذارید؟
پیام نرسیده، همراهم زنگ میخورد، با عجله دکمهی وصل را میزنم تا کسی بیدار نشود. صدای مسعود میپیچد که:
_ چه عجله! همه خواباند؟
_ واقعا چیزی شده، گوشی رو بده سعید.
_ میگم با هم دعوامون شده، تو میگی گوشی رو بده به سعید!
صدای بادی که توی گوشی می پیچید، باعث می شود که بپرسم :
- نمی خواهی بگی چی شده؟
نفسش را بیرون می دهد:
- ولش کن قضیه اش مفصله. الان دلم می خواد برام حرف بزنی. یه خورده حرف های متفاوت تا حالم عوض بشه.
چقدر خوب که سعید و مسعود قضیه ی سهیل را نمی دانند؛ و الا باید کلی حرف های این ها را هم بشنوم. می گویم :
- اول یه خبر خوب بهت بدم که امروز لباس جنابعالی رو تا حد پرو آماده کرده ام. علی وقتی اومد و دید برای تو رو آماده کرده ام پیراشکی شکلاتی هایی رو که خریده بود بهم نداد و گفت:
- برو به داداش مسعود جونت بگو برات بخره.
می خندد:
- برادر حسود. خودم برات چند کیلو می خرم میارم هر شب جلوش ده تا ده تا بخور تا دق کنه. البته حالش رو هم می گیرم. حالا اون لباس من رو دوختی؟
اوهومی می کنم و دراز می کشم. دوباره نگاهم به ماه می افتد :
- مسعود! الان داشتم فکر می کردم که کاش جای ماه بودم اما بعدش دلم نخواست؛ یعنی حس کردم که ماه بودن برام کمه. میدونی چرا؟
صدایش آرام است و از آن مسعود پر شر و شور خبری نیست.
- جالبه! چرا؟
دست آزادم را زیر سرم می گذارم :
-دارم فکر می کنم که آدم تا کجا میتونه پیش بره. منظورم رو متوجه می شی؟ جوابم را نمی دهد و فقط صدای نفس ها و خش خش پاهایش را می شنوم.
- مسعود من دلم نمی خواد مثل همه ی آدم ها باشم. امروز مامان حرف عجیبی زد. می گفت : این همه دور و برمون کسایی هستند که مدرک گرفتند و هیچ.
راست می گفت این همه درس خوندن و مدرک گرفتن که چی بشه؟ که به همه بگن لیسانس داریم یا ارشد. خب بعدش چی؟ آدم احساس کوچیک بودن می کنه.
صدایی از مسعود نمی آید.
- هستی داداشی؟ حرف هام بیشتر اذیتت نمی کنه؟
- نه، نه، بگو. حرفات داره از خریتم کم می کنه.
با ناراحتی می گویم :
- ا مسعود...
- خب چی بگم؟ راستش رو گفتم دیگه. من خر سر چی با سعید دعوام شده و این قدر تو لکم. اون وقت تو چه حرف های گنده تر از قد و قواره ات می زنی!
- مسعود می کشمت. اصلا دیگه برات نمی گم.
به اعتراضم محل نمی دهد و می گوید:
- چند روز پیش یکی از بچه ها وقتی کلاس تموم شد با حالت مسخره ای گفت :
بخونید بخونید از صبح تا شب خربزنید. آخرش چی می شه؟ وقتی مردید تو آگهی ترحیمتون می نویسند مهندس ناکام بدبخت زجر کشیده ی پول ندیده، مرحوم فرید فریدی. حالا با این حرف های تو می بینم شوخی جدی ای کرد این بچه.
- بالاخره مسیر زندگی توی دنیا همینه دیگه. هر چند من نمی خوام اسیر این مسیر و تکرارهای بی خودش بشم.
مسعود نمی گذارد حرفم تمام شود:
- دوست داری ابر قدرت مطلق باشی؟
- آره.
- و اولین کاری که با این قدرتت می کردی؟
از سوالش جا می خورم و با تردید می پرسم :
- تو چی فکر می کنی؟
هردو سکوت می کنیم.......
#بہشیرینےڪتاب📖
✏️نویسنده: نرجس شکوریان فرد
#ادامهدارد...⏰
📔📕📗📘📙📓📔📕📗📘📙📓
#ڪپے_فقط_باذڪرآیدے_ڪانال👇🌱
♡{ @shohaadaae_80 }♡
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#رنج_مقدس🍀 #قسمت_بیستوچهارم4⃣2⃣ با صدای زنگ پیامک نیمخیز میشوم. مسعود است که پیام زده: _ بیداری
#رنج_مقدس🍀
#قسمت_بیستوپنجم5⃣2⃣
هر دو سکوت میکنیم. واقعاً چه میخواهیم از این زندگی؟ گیرم که ابر قدرت هم شدم چه چیزی بیشتر نصیبم میشود. همه که یکسان هستند. دو چشم، دو ابرو، بینی، مو، دماغ، دهن، دست، پا ... اما اگر همین سلامتی نباشد هیچ ابر قدرتی، ابر قدرت نیست. مرگ هم که همه را یک جا میبرد. پس حقیقت را کجا پیدا کنم. مسعود میگوید:
_ نه همون حرف اولت. ماه بودن هم کمه، حالا که دارم نگاه میکنم نمیخواهم ماه باشم و باشی، وامداره خورشیده، از خودش چیزی نداره. دلم میخواد خودم باشم. پر قدرتتر و عظیمتر. دلم میگیره وقتی فکر میکنم که دارم مثل همه زندگی میکنم.
میخورم مثل همه،
میخوابم مثل همه،
عصبانی میشم و فحش و عربده مثل همه،
درس میخونم مثل همه...
نفس عمیقی میکشد. ذهنم آیندهای که هنوز نیامده را میبیند و بر زبانم مینشیند:
_ زن میگیری مثل همه،
بچهدار میشی مثل همه،
جون میکنی،
ماشین و خونه میخری مثل همه،
بیشتر جون میکنی و بزرگترش میکنی مثل همه، آخرش...
و دلم نمیآید آخرش را بگویم؛ اما مسعود ادامه میدهد:
_ میمیرم مثل همه،
چالم میکنند مثل همه،
بو میگیرم مثل همه،
میپوسم مثل همه...
اَه اَه اَه حالم بد شد لیلا.
دلم نمیخواد اینطوری باشم. دلم نمیخواد بپوسم. الآن که میگی میبینم حالاشم دارم میپوسم، نیاز به مردن و خاک شدن ندارم.
_ خداییش حالم از این روال عادی به هم میخوره. میدوند و کار میکنند که بخورند. میخورند که کار کنند.
_ مثل آقا گاوه و خانم خره.
_ اِ با ادب باش...
میخندد و میگوید:
_ لیلا خانم، حرف من و تو یکی بود. فقط من اصل رو گفتم، تو تفسیرش رو.
امان از دست مسعود. حالش که خوب باشد حریفش نمیشوم.
_ کاش بهمون درست میگفتن کی هستیم؟ دنیا چیه؟ قرار خدا با ما سر چیه؟ نگاهش به ما چیه؟ میخواد باهامون چیکار کنه؟ کجا ببردمون؟
_ همیشه بدم میآد از بیصرفه تموم شدن!
_ به خاطر اینه که خدا خواسته همیشه باشی. دنیا فقط یه فرصت کوتاه دورهی اوله.
_ دست گرمی دیگه؟
با خنده میگویم:
_ پیشنیازه مسعود.
_ اَه... یه اسم قشنگتر بذار خواهر من. پیشنیاز هم شد اسم؟
مسعود سه واحد پیشنیاز خورده بود و همهاش ناله میکرد.
_ هر چی تو بگی. دستگرمی... اما این دستگرمی خیلی کوتاهه. بعد وارد اصل قضیه میشی که دیگه پایانی نداره.
نمیدانم وجودمان امشب عطش چه چیزی را پیدا کرده است. وقتی خوشیهایت نقص پیدا میکند یا شاید به تهِ تهِ شادی که میرسی تازه میفهمی غمگینی. از اینکه به انتها رسیدهای لذت نمیبری. دلت یک بینهایت میخواهد که تمام کمیها و زیادیها، سختیها و رنجها، راحتیها و خوشیها در کنارش کوچک باشد... میگویم:
_ ما باید به خدا برسیم مسعود!
_ خانوم خانوما، این در حد علما و عرفاست. من فوق دیپلم معماریام. دارم برای فرار از سختی و یک نواختی زندگی، طبق یه اعتقاد مزخرف دیگه برنامه میریزم.
هرچند که زندگیم واقعا تغییر خاصی نمی کنه و فقط ظاهرا آسایشش بیشتر می شه ، اما محتواش رو نمی دونم.
اشاره ی حرف های مسعود را متوجه نمی شوم.
- آره منم دیپلم خیاطی و فوق دیپلم ریاضی ام ؛ ولی اگه قرار باشه زندگی رو نفهمیم باید قیدش رو بزنیم . دلم می سوزه اگه مثل بقیه ی دخترا با یه کیف آرایش و پنجاه دست لباس بمیرم.
- منم با دکترای معماری و یه دفتر مهندسی و ده دست کت و شلوار .
می خندم:
- بدبخت ،ناکام ،دست کوتاه.
مسعود کلمه اضافه می کنه :
-سنگ قبر شیک ،مرده ی سرگردان ،زمان پایان یافته . آخ آخ کاش زنگ نزده بودم ! حالم بدتر شد . کل آرزوهام رو بر باد دادی . حالا به چه امیدی درس بخونم؟
- با امید به فرداهایی بهتر...
- از این شعارهای تبلیغاتی !
- خب چی بگم تقصیر تلویزیونه .
می خندیم...
- ای خداییش منو بگو به چه انگیزه ای خیاطی کنم ،غذا بپزم ،شوهر کنم ،به بچه داری برسم .
و سکوت .
#بہشیرینےڪتاب📖
✏️نویسنده: نرجس شکوریان فرد
#ادامهدارد...⏰
📔📕📗📘📙📓📔📕📗📘📙📓
#ڪپے_فقط_باذڪرآیدے_ڪانال👇🌱
♡{ @shohaadaae_80 }♡
#حرفخوب💚
👈آره مشتی
شهید نشد؛ مُـرد
همون که یه دقیقه هم
مثݪِ شـهدا زندگی نکرد
فقط حرفش رو میزد [🚫]
#بحرفنیستبعملِ🌱
•🌺| @shohaadaae_80 |🌺•
4_5891166370862730858.mp3
20.01M
#بهوقتعاشقی🌙
مناجات سحرگاهی
🎤سیدرضا نریمانی
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
#حرفخوب💚 👈آره مشتی شهید نشد؛ مُـرد همون که یه دقیقه هم مثݪِ شـهدا زندگی نکرد فقط حرفش رو میزد [🚫]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از 『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
🔶 تلاوت قرآن به نیابت از شهدا
🍃جزء بیستم0⃣2⃣
🌷 ثواب آن هدیه به حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) به نیابت از شهید محمدحسین عطری🌹
📣 لطفا نشر دهید تا همه در ثواب این ختم سهیم باشند🦋
•♡| @shohaadaae_80 |♡•
هدایت شده از 『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
6285583_135.mp3
3.95M
📖|تندخوانےوترتیل جزءبیستم0⃣2⃣
🎤|قـارے: استاد معتـز آقایـے
•✨[ @shohaadaae_80 ]✨•
#هَمـڳآمبـــآڪَلٰامۅَحے
جزء0⃣2⃣قرآن کریم:
♦️ آیه ۶۲ سوره نمل:«أَمَّنْ يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوءَ...﴿۶۲﴾»
♦️ترجمه:«كيست كه هرگاه درماندهاى او را بخواند، اجابت نمايد و بدى و ناخوشى را برطرف كند....»
📌نکته اخلاقی:
مناجات با خداى سبحان و راز ونياز با او كارى پسنديده و لازم است، دعا به درگاه او و درخواست حل مشكلات خصوصاً هنگام درماندگى، براى همگان ضرورى است.
✳️در چند مورد دعای ما مستجاب نمیشود:
🤲🏻دعاى ما، طلبِ خير نبوده وما گمان مىكرديم خير است.
🤲🏻نحوهى درخواست، جدّى و همراه با درماندگى نبوده است.
🤲🏻در دعا اخلاص نداشتهايم، يعنى اگر به درگاه خداوند رو كردهايم، به ديگران نيز چشم اميد داشتهايم.
⁉️البتّه گاهى به جاى استجابتِ آنچه مىخواهيم، خداوند حكيم مشابه آن را به ما مىدهد و گاهى به جاى خواستهى ما، كه نزد خداوند به مصلحت ما نيست، خداوند بلائى از ما دور مىكند و گاهى به جاى برآوردن حاجت در دنيا، در قيامت جبران مىكند.
💚وَ قالَ رَبُّکمُ ادْعونی اسْتَجِبْ لَکمْ💚
🤲🏻التماس دعا🤲🏻
📿@shohaadaae_80📿.
🌹🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌱🍃🌹
#حرفخوب💚
👤یه اُستادی میگفت :
ما برای بالا رفتن و رسیدن به هدف
باید یقین کنیم که #گناه ما رو بدبخت کرده‼️
وَاِلاخُـدا برایِ هر روزِ ما برنامه خـاص داره...👌🏻
+برنامـهیِرشد..!💛
•🌱| @shohaadaae_80 |🌱•
#دُعآےهَرروزبَݩدگے
شرح مختصری ازفراز دعای روز بیستم ماه مبارک رمضان🌙
🍁🍁🍁
مرحوم آیت الله مجتهدی تهرانی درشرح فرازی میگویند: دراینجا منظور از ابواب بهشت یعنی اینکه خداوندا مارا ازگناهانی که درطول عمرخویش انجام داده ایم پاک ساز..وحسنات وکارهای نیک مارا افزون کن..|چراکه تا انسان گنهکار باشد وازخیرات وحسنات به دورباشد، بهشت براوحرام میشود وتنها هنگامی درب های بهشت روی او گشوده میشود که هیچ گناهی براو نباشد واینکه میگوییم درهای بهشت رابر روی ما بگشای، به این خاطراست که خداوند به ما عنایت فرماید تاطوری دردنیا زندگی کنیم که بتوانیم درآخرت ازهر دری که خواستیم وارد بهشت شویم.
🍁🍁🍁
نمازشب بیست ویکم ماه رمضان؛ نمازهای مخصوصی برای هرشب ماه مبارک رمضان از امیرالمومنین(ع) روایت شده وثوابهای زیادی برای هرشبی ذکرفرموده اند.این نمازهای مستحبی تماما دورکعت، دورکعت خوانده میشود وخواندن آن درحالت نشسته هم جایزاست، لکن ایستاده افضل است.
🍁🍁🍁
نماز شب بیست ویکم ماه رمضان، هشت رکعت( چهار تادورکعتی) است که درهر رکعت بعداز حمد هرسوره که بخواهی میتوان یک مرتبه خواند وامیرالمومنین(ع) درثواب آن فرمود: گشوده میشود ازبرای او درهای آسمان...
🍁🍁🍁
پروردگارا به محبتت این دعاهارا برما مستجاب گردان..❣
🌟التماس دعای مخصوص فرج🌟
☆|@shohaadaae_80|☆
🍁🍁🍁
💛النگوهای طلا💛
🔷 من معمولاً چند النگوی طلا در دست داشتم و عباس هر وقت النگوهای طلا را میدید، ناراحت میشد و میگفت: «ممکن است زنان یا دخترانی باشند که این طلاها را در دست تو ببینند و توان خرید آن را نداشته باشند؛ آنگاه طلاهای تو آنان را به حسرت وامیدارد و درنتیجه تو مرتکب گناه بزرگی میشوی. این کار یعنی فخرفروشی... در جامعه ما فقیر زیاد است؛ مگر حضرت زینب سلاماللهعلیها النگو به دست میکردند یا... .»
🔶 حقیقت این است که روحیه زنانه و علاقهای که به طلا داشتم باعث شده بود نتوانم از آنها دل بکنم... بعد از شهادت عباس، به یاد گفتههای او در آن روزها افتادم و تمام طلاهایم را به رزمندگان اسلام هدیه کردم.
🔷راوی: خانم زهرا بابایی
🔶 شهید عباس بابایی
☆|@shohaadaae_80|☆
『سَـربـٰازانِ دَهـہهَشتـٰادیٖ』
سلام بر همراهان عزیز و همیشگیمون😌 خیلی ممنونیم که با همراهی ها و نظراتتون باعث دلگرمی و انرژی بیشتر
#چالش_عکس🖼
خیلی فوق العاده و حرفهای😍
*یارفیقومنلارفیقله*
#شبهایقدر🌙
#چالش_عکس🖼
خیلی دلبرانه و بدون ریا😍
*یارفیقومنلارفیقله*
#شبهایقدر🌙