جهت ارتباط با ادمین کانال لحظه ای با شهدا 👇 👇 👇 👇
@shahid_313_14
لحظـــــ⌛ـه اے با شهـــــ♡ـدا
جهت ارتباط با ادمین کانال لحظه ای با شهدا 👇 👇 👇 👇 @shahid_313_14
منتظر انتقاد و پیشنهاد شما عزیزان هستیم
#تلنگرانه
⇜از #شهدای گمنام
↫به #خواهران مومن
خواهرم
خون❣ از من
#حجاب از تو
شفاعت از من ✨
#حیا از تو
🇮🇷#لحظه_ای_با_شهدا_را_دنبال_نمائید 👇 🇮🇷
🌷 @Shohada31314 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمین.زمین.بهشت
آقا رسولی بگوشی؟😭
@Shohada31314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸🔹چه کسی می تواند کشور را به نقطه مطلوب برساند⁉️⁉️
#ایران_قوی
#ما_رای_میدهیم
#انتخابات
#انتخابات #انقلاب #گاندو #جاسوسی #سیاست #سرویس_جاسوسی #نطنز #اطلاعات #امنیت #مردم
@Shohada31314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔘بنظر شما هدف امثال جیسون رضاییان و گیلبرت و....🍂،الان دقیقا چیه و برای چه چیزی تلاش میکنن؟؟؟!🤔
🔺آیا اگر از هدف اونها باخبر باشیم حاضریم تن به خواستهشون بدیم یااینکه خلاف خواسته اونها عمل میکنیم؟🤔
🔺قطعا سرویسهاے اطلاعاتے و
دستگاههاے جاسوسے دشمن خیر
و صلاح ما رو نمیخوان❗️❕
پسسسس فریب نمۍخوریم و همگی پای صندوق های رأی حاضر میشویم😎👊🏿
#ایران_قوی
#برای_اقتدار_ایران
#ما_رای_میدهیم
#انتخابات #انقلاب #گاندو #جاسوسی #سیاست #سرویس_جاسوسی #نطنز #اطلاعات #امنیت #مردم
@Shohada31314
#طنز.جبهه 😂😂
داشتم تو جبهه مصاحبه می گرفتم
کنارم ایستاده بود که یهو یه خمپاره اومد و بوممم...
نگاه کردم دیدم یه ترکش بهش خورده و افتاده روی زمین
دوربین رو برداشتم و رفتم سراغش
بهش گفتم توی این لحظات آخر اگه حرف و صحبتی داری بگو
در حالی که داشت شهادتین رو زیر لب زمزمه می کرد ، گفت:
من از امت شهید پرور ایران یه خواهش دارم:
اونم اینکه وقتی کمپوت می فرستید جبهه
خواهشاً اون کاغذ روی کمپوت رو جدا نکنید
بهش گفتم: بابا این چه جمله ایه؟
قراره از تلویزیون پخش بشه ها!
یه جمله بهتر بگو برادر...
با همون لهجه ی اصفهانیش گفت:
اخوی! آخه نمی دونی ، تا حالا سه بار به من رب گوجه افتاده..
🇮🇷#لحظه_ای_با_شهدا_را_دنبال_نمائید 🇮🇷
🌷 @Shohada31314 🌷
•♥️• #عاشقانهاےازجنسشهدا}
•😅• #طنزشهدا}
روز عروسیش خیلے خسته شده بود😓 مدام درگیر ڪارها بود و رفت و آمد. #شوخے می ڪرد و به هر ڪسے ڪه میرسید میگفت:
_زن نگیرے! ببین به چه روزی افتادم ، زن نگیرے.😄🍃
حتی به ما #خواهرها هم میرسید میگفت: آبجی زن نگیرے➺😂
•🌻• #شهیدمحمدتقیسالخورده
#لحظه_ای_با_شهدا_را_دنبال_نمائید 👇
↳•❥| @Shohada31314 ♥️ 』
سلام خدمت شما دوستان روزه دار💐
ضمن آرزوی قبولی طاعات و عبادات🤲🤲 لطفا از کانال لحظه ای با شهدا، در اين ماه مبارک حمایت کنید و به دوستانتان معرفی کنید ❤️ 🌹
💥💐💐💐التماس دعا💐💐💐💥
لینک کانال 👇👇👇
@Shohada31314
@Shohada31314
@Shohada31314
@Shohada31314
@Shohada31314
@Shohada31314
@Shohada31314
@Shohada31314
جهت ارتباط با ادمین کانال لحظه ای با شهدا 👇
@shahid_313_14
@shahid_313_14
@shahid_313_14
❤️❤️🌹❤️🙏❤️🌹❤️❤️
جوان کافری عاشق دختر عمویش شد،عمویش یکی از رؤسای قبایل عرب بود.
جوان کافر رفت پیش عمو و گفت: عموجان من عاشق دخترت شدهام آمدم برای خواستگاری....
عموگفت:حرفی نیست ولی مهر دختر من سنگین است...!
جوان کافر گفت:عموجان هرچه باشد من میپذیرم.
عموگفت:در شهر بدیها (مدینه)
دشمنی دارم که باید سر او را برایم بیاوری آنوقت دختر از آن تو...!!
جوان کافر گفت:عمو جان این دشمن تو اسمش چیست...؟!
عمو گفت :اسم زیاد دارد؛ ولی بیشتر او را به نام علیبن ابیطالب می شناسند...
جوان کافر فوراً اسب را زین کرد با شمشیر و نیزه و تیر و کمان و سنان راهی شهر بدیها (مدینه) شد...
به بالای تپّهی شهر که رسید دید در نخلستان جوان عربی در حال باغبانی و بیل زدن است. به نزدیک جوان عرب رفت.
گفت:ای مرد عرب تو علی را میشناسی ...؟!
جوان عرب گفت: تو را با علی چهکار است...؟!
جوان کافر گفت :آمدهام سرش را برای عمویم که رئیس و بزرگ قبیلهمان است ببرم چون مهر دخترش کرده است...!
جوان عرب گفت: تو حریف علی نمیشوی ...!!
جوان کافر گفت :مگر علی را میشناسی ...؟!
جوان عرب گفت :بله من هر روز با او هستم و هر روز او را میبینم..!
جوان کافر گفت : مگر علی چه هیبتی دارد که من نتوانم سر او رااز تن جدا کنم...؟!
جوان عرب گفت:قدی دارد به اندازهی قد من هیکلی همهیکل من...!
جوان کافر گفت:خب اگر مثل تو باشد که مشکلی نیست...!!
مرد عرب گفت:اول باید بتوانی من را شکست بدهی تا علی را به تو نشان بدهم...!!
خب حالا چی برای شکست علی داری...؟!
جوان کافر گفت:شمشیر و تیر و کمان و سنان...!!
جوان عرب گفت:پس آماده باش..
جوان کافر خندهای بلند کرد و گفت: تو با این بیل میخواهی مرا شکست دهی ...؟! پس آماده باش..شمشیر را از نیام کشید.
جوان کافر گفت: اسمت چیست...؟!
مرد جوان عرب جواب داد عبدالله...!!
(بندهی خدا) و
پرسید نام تو چیست...؟!
گفت:فتاح ،و با شمشیر به عبدالله حمله کرد...
عبدالله در یک چشم بههم زدن کتف و بازوی جوان کافر را گرفت و به آسمان بلند کرد و به زمین زد وبا خنجر خود جوان کافر خواست تا او را بکشد که دید اشک از چشمهای جوان کافر جاری شد...
جوان عرب گفت: چرا گریه میکنی...؟!
جوان کافر گفت: من عاشق دختر عمویم بودم آمده بودم تا سر علی را ببرم برای عمویم تا دخترش را به من بدهد حالا دارم به دست تو کشته میشوم...
مرد عرب جوان کافر را بلند کرد و گفت: بیا با این شمشیر سر مرا ببُر و برای عمویت ببَر...!!
جوان کافر گفت :مگر تو کی هستی ...؟!
جوان عرب گفت منم (( اسدالله الغالب علیبن ابیطالب )) که اگر بتوانم دل بندهای از بندگان خدا را شاد کنم؛ حاضرم سر من مِهر دخترعمویت شود..!!!
جوان کافر بلند بلند زد زیر گریه و به پای مولای دو عالم افتاد و گفت :من میخواهم از امروز غلام تو شوم یاعلی
پس👈فتاح شد 👈قنبر غلام علیبن ابیطالب...
▫️یاعلی! تو که برای رسیدن جوانی کافر به آرزویش سر هدیه کردی ...
▫️یا علی! ما دوستداران تو مدتیاست گرفتار انواع بلاها و بیماریها و ...شدهایم ترا به حق همان غلامت قنبر دستهای ما را هم بگیر...
◾️هر چقدر از روایت لذت بردی، ارسال کن.
✴️ بر جمال پر نور مولا امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام )صلوات...🍃🤝 🍃
یاعلی مدد🌹🌹🌹🌹❤️
#لحظه_ای_با_شهدا_را_دنبال_نمائید
@Shohada31314