eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
531 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
218 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 8️⃣ قسمت هشتم 🍃 الی بیت المقدس 🍃 🔺خودمان را رساندیم به قرارگاه عملیاتی نصر که نزدیکی‌های خرّمشهر بود؛ قرارگاه موقتی بود. به فرماندهان ابلاغ کردیم که سریع بیایند و جمع شوند. آمدند و جمع شدند. این جلسه؛ از تاریخی‌ترین جلسات است. از نظر نظامی؛ چون آشنا بودم؛ می‌دانستم که برای ارتشی‌ها مشکل نیست؛ منتها بچّه‌های سپاه؛ چون نظامی‌های انقلابی جدید بودند؛ می‌بایست ملاحظه می‌شدند. برای این‌که آن‌ها هم کنترل شوند؛ مقدمه را طوری گفتم که احساس کنند فرصتی برای بحث نیست و به عبارت دیگر دستور ابلاغ می‌شود و باید فقط برای اجرا بروند؛ چون وقت کم بود اگر می‌خواست فاصله بین عملیات بیفتد؛ این طرح خراب می‌شد. گفتم: من مأموریت دارم(این‌طور گفتم که خودم را هم به هر عنوان مأمور قلمداد کنم) که دستور فرماندهی قرارگاه کربلا را به شما ابلاغ کنم. خواهش می‌کنم خوب گوش کنید و اگر سئوال داشتید؛ بپرسید تا روشن‌تر توضیح بدهم. مأموریت را بگیرید و بروید برای اجرا. مأموریت چه بود؟ آن مسأله فرعی است. حالت جلسه مهم بود. محکم مأموریت را ابلاغ کردم. در یک لحظه؛ همه به هم نگاه کردند و آن حالتی که پیش‌بینی می‌کردیم؛ پیش آمد. اوّلین کسی که صحبت کرد برادر عزیزمان احمد متوسّلیان؛ فرمانده تیپ ۲۷ حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) بود. ایشان در این چیزها خیلی جسور بود. گفت: چه جوری شد؟! نفهمیدم؛ این طرح از کجا آمد؟ منظورش این بود که اصلاً بحثی نشده؛ یک دفعه شما تصمیم گرفته‌اید و طرح را ابلاغ کرده‌اید. من گفتم: همین‌طور که عرض کردم؛ این دستور است و جای بحث ندارد. تا آمدیم از ایشان فارغ شویم؛ برادر صحبت کرد. احتمالاً هم صحبت کرد. من یک خرده تندتر شدم و گفتم: مثل این‌که متوجّه نیستید؛ ما دستور را ابلاغ کردیم؛ نه بحث را. از آن تَهِ جلسه؛ دیدم آقای با دست؛ دارد علامت می‌دهد و توصیه به آرامش می‌کند. خودش هم لبخندی بر لب داشت و به اصطلاح می‌گفت مسأله‌ای نیست. هم متوجّه بود که این‌طور باید گفت و هم متوجّه بود که واکنش آن برادران طبیعی است و باید تحمّلش کرد. من در اثر برخورد آرامش‌بخش برادر رحیم صفوی؛ یک خرده تحمّل خودم را بیشتر کردم. داشتم ناامید می‌شدم و فکر می‌کردم این جلسه به کجا می‌انجامد. به خودم گفتم: در نهایت به تندی دستور را ابلاغ می‌کنم. بلأخره باید اجرا شود. میدان جنگ است و باید یک مقدار روح و روان هم آماده باشد. ... اردیبهشت ۱۳۶۱ _ سالگرد عملیات الی بیت المقدس(آزادسازی خرمشهر) کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🛩 هواپیمای جت دو موتوره فالکن نیروی هوایی سپاه که در ایام عرفه سال ۱۳۸۴ در نزدیکی فرودگاه ارومیه سقوط می کند و هر یازده سرنشین هواپیما از جمله سرتیپ پاسدار فرمانده نیروی زمینی سپاه به شهادت می ‌رسند. ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 🛩 حادثه سقوط هواپیما: 🔺هواپیمای جت دو موتوره فالکن نیروی هوایی سپاه با خلبانی که خود هم فرمانده پایگاه هوایی قدر تهران و هم استاد خلبان با بیش از دو هزار ساعت پرواز بود از تهران به مقصد ارومیه عازم می ‌شود و در نزدیکی فرودگاه ارومیه موقع باز کردن چرخ های هواپیما به برج اطلاع می ‌دهد چرخ های هواپیما باز نمی ‌شود و از فرودگاه برای بازگشت به تهران اجازه می ‌گیرد. هواپیما فاصله زیادی از باند فرودگاه نگرفته بوده که خلبان به برج اطلاع می‌ دهد که هر دو موتور هواپیما از کار افتاده است و بعد از آن صدای خلبان قطع شده و هواپیما سقوط می ‌کند و هر یازده سرنشین هواپیما به شهادت می ‌رسند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
♦️با شهادت ؛ از این تصویر تاریخی؛ تنها یک تن زنده است: (حفظ الله) 🔹تمام فرماندهان حاضر در این تصویر از منتها الیه چپ به راست هر کدام به نوعی در گوشه ای از جغرافیای خاورمیانه طی ۲۰ سال اخیر به شهادت رسیده‌اند. 🔸از چپ به راست: ؛ ؛ (علویه)؛ ؛ ؛ ؛ ؛ ؛ (ابوسلیم) کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
♦️با شهادت #فواد_شکر؛ از این تصویر تاریخی؛ تنها یک تن زنده است: #سیدحسن_نصرالله(حفظ الله) 🔹تمام فرم
♦️با شهادت ؛ از این تصویر تاریخی؛ تنها یک تن زنده بود: 😭😭 🔹تمام فرماندهان حاضر در این تصویر از منتها الیه چپ به راست هر کدام به نوعی در گوشه ای از جغرافیای خاورمیانه طی ۲۰ سال اخیر به شهادت رسیده‌اند. 🔸از چپ به راست: ؛ ؛ (علویه)؛ 🌷😭😭؛ ؛ ؛ ؛ ؛ (ابوسلیم) کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
4_5778213318003004341.mp3
زمان: حجم: 5.4M
📢 بشنوید | جلسه کوتاه تنی چند تن از فرماندهان یگان‌های عمل‌کننده در _ ۲۳ تیرماه ســـال ۱۳۶۱ در این جلسه با توجه به صحبت‌های راوی مرکز اسناد در انتهای نوار و صداهای آشنایی که شنیده می‌شود؛ چهره‌هایی مانند ؛ ؛ ؛ ؛ و حضور دارند. موضوع اصلی جلسه که همزمان با اجرای عملیات تشکیل شده؛ بحث و بررسی در خصوص اقدامات جدید به منظور حفظ مواضع تصرف شده یا عقب‌نشینی است. راوی؛ شهید حسین خرازی را نماینده لشگر فتح در تیپ ۱۴ امام حسین معرفی کرده و از حضور علیرضایی نماینده لشکر فتح در تیپ ۸ نجف‌ اشرف سخن می‌گوید. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
4_5778213318003004336.mp3
زمان: حجم: 5.8M
🔊 بشنوبد | جلسه ؛ فرمانده تیپ ۸ نجف اشرف با برخی فرمانده گردان‌ها و مسئولان تیپ در آستانه . 🗓 ۲۲ تیرماه سال ۱۳۶۱ _ در این جلسه؛ احمد کاظمی برخی از آخرین تغییرات و جزئیات عملیات را به نیروهایش اعلام کرده و هماهنگی‌های لازم را انجام می‌دهد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🗓 ١٩ دی؛ یاد و خاطره شهدای عرفه گرامیباد. 🇮🇷 اسامی شهدای عرفه ... سردار سرلشگر پاسدار فرمانده‌ نيروی زمينی سپاه ‌سردار سرتيپ پاسدار فرمانده‌ی لشگر ۲۷ محمد رسول‌ الله(ص) ‌سردار سرتيپ پاسدار معاون عمليات نيروی زمينی سپاه ‌سردار سرتيپ پاسدار معاون اطلاعات نيروی زمينی سپاه ‌سردار سرتيپ پاسدار خلبان فرمانده‌ی پايگاه هوایی قدر نيروی هوايی سپاه و خلبان يكم پرواز سردار سرتيپ پاسدار فرمانده‌ توپخانه‌ نيروی زمينی سپاه ‌سردار سرتيپ پاسدار معاون طرح و برنامه‌ی نيروی زمينی سپاه سردار سرتيپ پاسدار خلبان فرمانده‌ دانشكده‌ پروازی نيروی هوایی سپاه و كمك خلبان ‌سردار سرتيپ دوم پاسدار رئيس دفتر فرماندهی نيروی زمينی سپاه سرهنگ پاسدار مهندس پرواز ‌برادر پاسدار افسر همراه فرمانده‌ نيروی زمينی سپاه کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
14.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ببینید | گریه در فراق دوست صمیمی اش شهید کاظمی + وداع حاج قاسم با پیکر حاج احمد 🌷۱۹ دی ۱۳۸۴ _ شهادت فرمانده وقت نیروی زمینی سپاه کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
6.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 حتمـــاً ببینید | ؛ ؛ و در عملیات بدر 1⃣ قسمت اول در این فیلم که حوالی ۲۳ اسفند ۱۳۶۳ طی در ساحل غربی (شرق رودخانه دجله) ضبط شده؛ جلسه تعدادی از فرماندهان یگان‌های عمل‌کننده در این عملیات به تصویر کشیده شده است. در ابتدای این فیلم؛ غلامحسین بشردوست که عینک به چشم دارد دیده شده که درخواست می‌کند احمد کاظمی و مهدی باکری را به این جلسه فرا بخوانند. در ادامه نیز فرمانده وقت تیپ ۴۴ قمر‌ بنی‌هاشم به همراه سه نفر دیگر از فرماندهان در حال بررسی نقشه منطقه دیده می‌شوند. در ادامه؛ تشکیل جلسه قرارگاه در یک گودال دیده می‌شود که در ابتدای آن بشردوست در کنار برخی فرماندهان مانند شهید محمود کاوه فرمانده تیپ ویژه شهدا و عزیز جعفری دیده می‌شوند و در ادامه؛ باکری(مدت کوتاهی پس از این جلسه در ۲۵ اسفند ۶۳ به شهادت می‌رسد) و کاظمی به این جمع اضافه می‌شوند. ادامه👇👇 کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🚨 📝دلنوشته در فراق یاران شهیدش بسم الله الرحمن الرحيم لا حول و لا قوة الا بالله لا ملجاء و لا منجى من الله الا اليه ۸۵/۲/۳ لشکر ۱۴ امام حسین (علیه السلام)؛ لشکر شهیدان الهی هب لی کمال الانقطاع الیک 🏴 السلام علیک یا ابا عبدالله و على الارواح التى حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقيت و بقى اليل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم 🏴 السلام على الحسين و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسين و على اصحاب الحسین(علیه السلام) 🔺سلام آقا مصطفی و سلام حاج حسین؛ سلام حاج احمد گُل و حاج اکبر عزیز و ای حاج رضای حبیب اللهی عزیز؛ 🔹قَسَمتان می دهم ما را فراموش نکنید؛ بخدا فراق و دوری خیلی سخت و دشوار شده، دستمان را بگیرید؛ تحمل این دنیا چه سخت است خدایا کمکم کن خدایا کمکم کن خدایا کمکم کن خدایا امیدم تو بوده و هستی اگر تو را نداشتم چه می کردم و چه می شد که هیچ نبوده و نیستیم خدایا کمکم [کن] تو را بشناسم خدایا کمکم کن تا بیشتر دوستت داشته باشم خدایا عاشقم کن خدایا عاشق و فدائیم کن خدایا تو را می خواهم و هیچ 🌷خدایا نمی توانم آنچه درون قلبم می گذرد را روی کاغذ بیاورم 🌷یا محمد یا علی یا فاطمه ✍🏻 پی‌نوشت: مقصود از شهدای مذکور ؛ ؛ ؛ و است که این در کنار هم آرمیده‌اند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💢 سقوط فــاو ... در ۲۵ فروردین ۱۳۶۷؛ عراق به ارتفاعات شاخ‌ شمیران؛ حمله‌ی محدودی می‌کند تا فرماندهان ایرانی یقین کنند؛ گارد ریاست جمهوری عراق؛ همگام با ایران؛ جبهه‌ی خود را از جنوب به شمال غرب منتقل کرده است؛ غافل از اینکه عراق خواب دیگری دیده است. سه روز بعد در ۲۸ فروردین؛ عراق به حمله کرد. همزمان نیز موشک‌باران می‌شود و سه سکوی نفتی ایران در توسط آمریکایی‌ها مورد حمله قرار می‌گیرد و متعاقب آن ناوچه‌ی و نیز با آمریکایی‌ها درگیر می‌شوند. از سوی دیگر فرماندهان سپاه که در کنفرانس "آخرین نفر؛ آخرین منزل و آخرین قطره‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ خون" با سخنرانی آیت‌الله موحدی کرمانی در کرمانشاه حضور داشتند؛ پس از اطلاع از این مسئله تعدادی از آن ها از جمله آقایان ؛ ؛ ؛ با دو هلی‌کوپتر راهی شدند تا اوضاع فاو را از نزدیک بررسی کنند. احمد غلام‌پور ساعت ۱۲ ظهر طی تماسی تلفنی با ؛ وضع را بد و رخنه‌ی دشمن را اساسی توصیف می‌کند. ارتش عراق از سویی مناطق پشت جبهه‌ی فاو را بمباران شیمیایی می‌کند تا امکان کمک‌رسانی به فاو را از بین برده باشد و از سویی آتش سنگینی روی فاو می‌ریزد. بمب ۹ تنی عراق نیز یکی از مهمترین ابزارهای تهاجمی عراق در این حمله بود. در نهایت فاو پس از سی و چند ساعت مقاومت سقوط می‌کند. ▪️⚪️▪️⚪️▪️⚪️▪️⚪️▪️⚪️▪️⚪️▪️ ⏳۲۸ فروردین ۱۳۶۷ سالروز عملیات پدافندی فاو و بمباران گسترده‌ی شیمیایی توسط عراق برآورد عمومی میزان سلاح شیمیایی بکار گرفته شده در این حمله سه برابر وسعت منطقه‌ی فاو بود که می‌توانست در حد غیرقابل تحملی برای هر موجود زنده؛ هوا و زمین را آلوده کند. 🔻سالروز سقوط فاو ارتش عراق کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🟩 روایتی ناب از فرماندهی در 🔹عملیات رمضان اگر چه با شكست روبرو شد؛ اما احمد یک حماسه خلق كرد. ▫️‌در رمضان؛ پنج مرحله عملیات انجام می‌شود که در چهار مرحله آن؛ قرارگاه سوم صاحب‌الزمان حضور دارد و تنها در یک مرحله که لشکر نصر از سمت انجام می‌دهد؛ آن‌ها حضور نداشتند. در مرحله پنجم؛ اتفاق عجیبی می‌افتد که نمی‌توان برای آن واژه مناسبی که در شأن آن باشد پیدا کرد؛ در این ماجرا فقط احمد نقش دارد. در هر چهار مرحله از عملیات با عدم‌الفتح روبرو می‌شویم؛ یعنی نقطه هدف را فتح می‌کنیم ولی مجبور به عقب‌نشینی می‌شویم. قرارگاه اصلی در مرحله پنجم تصمیم می‌گیرد یک نقطه‌ای را تصرف کند که بگوید حاصل عملیات رمضان این است تا جا پایی برای عملیات آینده شود. در مرحله پنجم قرار بود یک خاکریز دو جداره از مرز به سمت مواضع مثلثی بزنیم تا بتوانیم محل را نگه داریم. محسن رضایی از لشکر امام حسین(ع)؛ حاج رضا حبیب الهی را صدا زد و از او خواست شبانه ده کیلومتر دو خاکریز دو جداره بزند. حاج رضا حبیب الهی برای چند شب در داخل خاک ایران این کار را تمرین کرد و بعد اعلام آمادگی کرد که اگر خط را بشکنید؛ کارم را از دو طرف شروع می‌کنم. صبح با برای بازدید رفتیم و مشاهده کردیم که خاکریزی به ارتفاع چهار متر زده است! به طوری که از کامیون بالاتر بود و عراقی‌ها صبح چشمانشان را باز کردند دیدند که یک خاکریز عظیم جلویشان صف کشیده است. البته صد متر مانده بود تا دو طرف خاکریز به هم برسند که صبح شده بود و کار ناتمام ماند و عراقی‌ها تمام نیروهای زرهی‌شان را متمرکز این قسمت کرده بودند تا ما نتوانیم آن صد متر را تکمیل کنیم؛ آتش آن‌ها به حدی سنگین بود که آن صد متر تبدیل به جهنم شده بود. من و شهید ردانی‌پور آن منطقه را گشت می‌زدیم و حتی در مثلثی نزدیک بود گم شویم تا اینکه به نقطه حد رسیدیم. ما در همان نقطه صد متر بودیم که دیدیم آتش دشمن زیاد است و لودر سالمی هم که کار بکند نیست! در آنجا احمد کاظمی را دیدم که یک بلندگو در یک دستش و یک دعا هم در دست دیگرش داشت. دو نفربر هم در دو طرف خاکریز گذاشته بود و با بلندگو دستور می‌داد: "نفربر گَرد کن!" (گرد و خاک ایجاد می‌کرد) همزمان با آن دعای فرج را می‌خواند: خدایا ما هیچ نداریم و همه چیز تو هستی؛ همه بار گناهان بر دوش ما است و این تو هستی که باید ببخشی. در تمام این مدت نیز پیاده این مسیری که خاکریز نداشت و با توپ و مسلسل به آنجا شلیک می‌کردند را پیاده طی می‌کرد و نیروهایش را حفظ می‌کرد در حالی که هر لحظه ممکن بود تکه‌تکه شود. احمد دو توپ ۱۰۶ پشت خاکریز گذاشته بود؛ همچنین دو تیربار و حدود ۳۰ نفر نیرو آنجا مستقر کرده بود و به آن‌ها گفته بود به سمت دشمن شلیک کنید. دشمن با تمام تجهیزات خودش به آنجا شلیک می‌کرد و خودش آن مسیر را تردد می‌کرد و به نفربرها گفته بود این مسیر را حرکت کنند تا خاک مسطح شود تا لودر بتواند این قسمت را هم خاکریز ایجاد کند. در واقع هیچ‌چیزی جز معجزه احمد را حفظ نکرد زیرا مثل این می‌ماند که زیر دوش آب بروید و خشک بیرون بیایید. آن لودر حدود ۲۰ متر(یک پنجم از آن فاصله جهنمی) خاکریز زده بود که به وسیله گلوله تانک دشمن منهدم و راننده آن نیز به‌شدت مجروح شد. البته شهید ردانی‌پور در آن زمان بیکار ننشسته بود و به قرارگاه بی‌سیم زده بود که لودر و بولدوزر بفرستند. اما احمد تا آمدن لودرهای جدید گفت نباید بگذاریم عراقی‌ها بفهمند لودرمان را زده‌اند و به همین جهت به نفربرها دستور داد گرد و خاک کنند و کارشان را ادامه بدهند. این وضعیت ادامه پیدا کرد تا لودرهای جدید آمده بودند. ▫️احمد كاظمى به مثابه يك لشكر روايت محسن رخصت طلب راوى و تاريخ‌نگار جنگ تحمیلی از فرماندهى احمد كاظمى کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra