eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
531 دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
218 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
4.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | حضور میدانی آیت‌الله خامنه‌ای نماینده امام در شورای عالی دفاع؛ رئیس‌جمهور و امام جمعه وقت تهران در جبهه‌های جنگ تحمیلی 🔺دیدار رهبر با فرماندهان و رزمندگان پس از _ فروردین ماه سال ۱۳۶۷ 📍دامنه‌‌ ارتفاعات‌ شیندِروِی عراق _ ناحیه‌ مرزی استان های کردستان _ کرمانشاه و دشت حلبچه _ خرمال؛ سید صادق 📽 عزیزی را که در فیلم مشاهده می‌کنید؛ زمانی رئیس جمهور این سرزمین بود؛ درست در اوج بحران ها و مشکلات و مصیبت های جنگ تحمیلی؛ بقدری خاکی و بی ادعا بود که به جای پایتخت نشینی و تماس تلفنی و ویدئوکنفرانس؛ خودش پای کار بود و درست در وسط میدان نبرد و پا به پای رزمندگان و مردم خدمت می کرد و از انقلاب و کشور پاسداری و حفاظت می کرد. 🌺 🙏 برای سلامتی؛ عافیت و طول عمر شریفش؛ صلواتی ختم کنید. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
ای همسفران باری اگر هست ببندید! این خانه اقامتگهِ ما رهگذران نیست... 🌷 ؛ کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
عطرِ نفَس شما از هرکجا گذشت؛ شد ..! ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ حلبچه؛ رودخانه کلر محور لشکر مقدس۱۴ امام‌ حسین(ع) امدادگران واحد بهداری عکاس: محمدعلی سلیمانی کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
باد و باران دل‌هـا را می لرزاند حال آنکه آن ها "سر" سپردند و "دل" به آب زدند... سالک که باشی راه می سازی و تا خـدا امتداد می دهی ... اسمش را هر چه می‌خواهی بگذار بگذار ... "والفجر ۸" 🌷تصاویری از حضور رزمندگان در کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
سلام بر آنان که مشتاقانه ندا سر می‌دادند سوی دیار عاشقان؛ سوی خدا می‌رویم به می‌ رویم... 📸 بهمن ماه ۱۳۶۴ بیمارستان طالقانی قبل از عزیمت به کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
13.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 ببینید | فتح الفتوح عبور از لحظاتی همراه با رزمندگان پدافندی و پشتیبانی لشکر ۲۷ محمد رسول الله(ص) ✍پ.ن: در میان شور و شوق رزمندگان؛ صدای رزمنده ای شنیده می شود که را صدا می زند و به دنبال او می گردد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🗓 ۷ مرداد ۱۳۶۲ سالروز 💠 نخستین آزادسازی مهران شهر "مهران" پس از گذشت نزدیک به سه سال از آغاز جنگ تحمیلی همچنان در اِشغال عراق بود؛ تا اینکه در ۷ مرداد ماه ۱۳۶۲ به انجام رسید و این شهر به دست رزمندگان ارتش و سپاه آزاد شد... حمله در ساعت ۲۳ با رمز "یا الله" آغاز و نیروهای خودی از سه محور جاده دهلران _ مهران؛ "زالو آب" در شمال مهران و دشت مهران به سوی دشمن یورش بردند. در این حمله یک تیپ زرهی مستقر در منطقه و یک گردان پیاده از ارتش و ۳ لشگر؛ ۲ تیپ؛ یک تیپ پیاده و یک تیپ زرهی از سپاه به صورت ادغامی وارد عمل شدند ... در محور جنوبی با توجه به پیشرفت های به عمل آمده از سوی نیروهای ایران؛ از آنجا که فرصت کافی برای کشیدن خاکریز از یال بلندی های "قالویزان" به سمت روستای "فیروز آباد" در دشت مهران و از آنجا تا روستای "فرح آباد" به دست نیامد؛ اهداف مورد نظر در این محور به طور کامل تامین نشدند... در محور شمالی با توجه به اهمیت بلندی های زالوآب و کله قندی؛ علیرغم محاصره کامل کله قندی توسط نیروی خودی؛ عراقی ها تالش فراوان می کردند تا از محاصره خارج و یا منطقه اِشغالی را حفظ کنند؛ بدین منظور تا چند روز به وسیله چرخبال و با "اسلینگ" به نیروهای محاصره شده خود آذوقه و مهمات می رساندند و از جناح دیگر تلاش می کردند که خط ایرانی ها را در "دوراجی" شکسته و به جناح چپ خود ملحق کنند و جدای از شکستن محاصره کله قندی؛ با محاصره "نمه کلانبو" موقعیت جناح شمالی نیروهای ایرانی را متزلزل کرده و پس از آن در محور میانی؛ ایرانی ها را از دشت مهران پس برانند؛ لذا با گذشت ۱۱ شب از آغاز عملیات؛ بارها بر این امیدواری اصرار ورزیدند و به مواضع تازه فتح شده ایران پاتک زدند ... نهایتاً " فرمانده لشگر ۲۷ محمد رسول الله(ص) با یک گردان وارد عمل شد و همان شب این مشکل هم از سر راه رزمندگان اسلام برداشته شد. فرمانده عراقی این محور(کله قندی) سرهنگ "جاسم یعقوب" بود که به اسارت نیروهای ایرانی درآمده و هنگام انتقال به عقبه؛ به علت شدت جراحات وارده جان باخت... در این عملیات؛ راه ایلام _ مهران _ دهلران؛ بلندی های زالو آب و نمه کلانبو و دشت مهران به گستره ۴۵ کیلومتر مربع آزاد و ارتباط جبه های میانی و جنوبی از طریق این دو جاده فراهم شد ... در گزارشی که از شمار خسارات و تلفات و غنایم دشمن گرفته شده بود چنین آمده است: سقوط ۱ فروند هواپیما؛ ۳ فروند چرخبال؛ انهدام ۱۰ انبار مهمات؛ ۳ دستگاه لودر و بولدوزر؛ ۱۶ قبضه خمپاره انداز؛ ۶۰ قبضه تیربار؛ ۳۳ دستگاه خودرو؛ ۷۰ دستگاه تانک و نفربر و به غنیمت گرفتن ۱۵ دستگاه خودرو؛ ۵ دستگاه لودر و بولدوزر؛ ۱۶ قبضه خمپاره انداز؛ ۳ دستگاه تانک؛ بیش از ۱۰۰۰ قبضه تیربار؛ ۵۱ قبضه خمپاره انداز ۸۰ و ۱۲۰ میلیمتری و شماری سلاح و تجهیزات انفرادی؛ شماری کشته و زخمی گزارش شده است... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🩸 📍 مکان: مهران؛ 🗓 تاریخ: مرداد ۱۳۶۲ کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🌿 سلام بر آنان که مشتاقانه ندا سر می‌دادند سوی دیار عاشقان؛ رو به خدا می‌رویم به می‌ رویم... و اینک ما به راهی می‌رویم که شما راه گشودید... ⏳بهمن ماه ۱۳۶۴ 📍بیمارستان طالقانی خرمشهر 🔹قبل از عزیمت به کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
3.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | مکالمه بیسیم با (فرمانده تیپ ۸ نجف) در سنگر فرماندهی 🟢 این فیلم مربوط به در تابستان ۱۳۶۱ می باشد؛ چون در حین مکالمه؛ به مثلثی های معروف اشاره می شود. ▫️ردانی پور در این تماس؛ نکاتی را به احمد کاظمی یادآور می شود و در طی آن به لهجه شیرین اصفهانی با او مزاحی هم می کند ... که خود؛ در آن شرایط دشوار عملیات؛ تلطیف روحیه و بهجتی در دل نیروها ایجاد می کرد😊😊 🌴جاویدالاثر ردانی پور؛ فرمانده قرارگاه فتح سپاه و همکار سردار سرلشگر ؛ از فرماندهان اصلی قرارگاه خاتم الانبیا(ص) در عملیات رمضان بود. طلبه و شاگرد آیت الله العظمی بهاءالدینی و بهجت؛ تا پیش از این؛ در و به عنوان جانشین (فرمانده تیپ ۱۴ امام حسین[ع]) شرکت داشت که در همین زمان برادرش به شهادت می رسد. او یکسال بعد(تابستان ۱۳۶۲ و تنها دو هفته بعد از ازدواجش) در در منطقه حاج عمران آسمانی شد و پیکر مطهرش نیز هیچگاه به میهن باز نگشت. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🇮🇷 انتخابات ریاست جمهوری در جنگ قرار بود در آخرین روزهای مرداد ماه ۱۳۶۴؛ انتخابات چهارمین دوره‌ی ریاست‌ جمهوری برگزار شود. خیلی دوست داشتم در تهران باشم؛ هم به این دلیل که شناسنامه همراهم نبود تا رأی بدهم؛ هم این که در کنار بچه‌های محل در جریان برگزاری انتخابات باشم. وقتی از برادر "مصطفی عبدالرضا"(معاون گردان شهادت) درخواست کردم مرخصی دو سه روزه‌ای بدهد تا بروم و برگردم؛ خندید و گفت: بین این همه رزمنده که این‌جا و جاهای دیگه‌ی جبهه هستند؛ فقط حضرتعالی می‌خوای رأی بدی؟ خوب که فکر کردم؛ دیدم راست می‌گوید. هیچ ‌کدام‌مان شناسنامه همراه نداشتیم. پس تکلیف رأی دادن چی می‌شد؟ که عبدالرضا گفت: غصه نخور. قراره روز جمعه؛ صندوق ر‌أی سیّار بیارن این‌جا تا همه رأی بدن. وقتی پرسیدم: خب وقتی شناسنامه نداریم؛ چی‌کار کنیم؟ گفت: اون دیگه با خود مسئولینه. شما فقط رأیت رو بده. صبح روز جمعه ۲۵ مرداد ۱۳۶۴؛ کوه‌پیمایی صبحگاهی برگزار نشد و راحت‌باش دادند. صبحانه را که خوردیم؛ نزدیک ساعت ۸ بود که دو دستگاه نیسان پاترول به اردوگاه آمدند. بلندگوی تبلیغات اعلام کرد: "همه‌ی نیروها برای شرکت در انتخابات؛ در محوطه‌ی صبحگاه به‌ خط شوند." اعلام شد "کارت پلاک" خود را همراه بیاوریم. قبل از این که فرم مخصوص را پر کنیم و رأی خودمان را بدهیم؛ نمایندگان وزارت کشور تذکراتی دادند. از جمله این که هیچ‌ کدام از برادران حق ندارد اطراف صندوق اخذ رأی؛ به تبلیغ برای کاندیدایی خاص بپردازد. هر چند که همه‌ی بچه‌ها زیر لب نام را زمزمه می‌کردند؛ او تذکر داد: هر رزمنده فقط حق یک رأی دارد و اگر کسی تخلف کند؛ شرعاً حرام است. حتی اعلام کرد رأی خود را جلوی همدیگر ننویسیم. به‌ جای شناسنامه؛ پشت کارت پلاک مهر زدند. آن‌ قدر سختگیر بودند که به نیروهایی که به هر دلیلی کارت پلاک نداشتند؛ اجازه‌ی رأی دادن ندادند. مسئول صندوق؛ جوانی حدود ۱۷ساله بود که خیلی خوش ‌برخورد و خنده‌رو بود. نمی‌دانم چرا از او خوشم آمد و بنا گذاشتم تا هم از او و هم از صحنه‌ی ر‌أی دادن بچه‌ها چندتایی عکس بگیرم. نام او را که پرسیدم؛ خودش را "سیدمهدی تهرانی‌ نژاد" معرفی کرد. وقتی پرسید از کدام محله‌ی تهران آمده‌ام؛ تا گفتم تهران‌نو؛ با خنده گفت که پسرخاله‌اش اهل آن‌جاست که او را شناختم و همین باعث شد زودتر رفیق شویم. یوسف محمدی و جعفرعلی گروسی در کنار صف بچه‌ها ایستادند. یوسف گفت: که دوست دارد موقع انداختن رأی به صندوق از او عکس بگیرم که گرفتم. آن روز این شهیدان در عکس های انتخاباتی ای که گرفتم؛ بودند و امروز جایشان ... ۱) . شهادت: جمعه ۱۳۶۴/۱۲/۰۲ در در ۲) . شهادت: تیر ماه ۱۳۶۵ در در ۳) . شهادت جمعه ۱۳۶۶/۰۷/۱۷ در . ۴) . شهادت: پنج‌شنبه ۱۳۶۵/۱۰/۲۵در در ۵) . شهادت: دی ماه ۱۳۶۵ در در (اگر درست یادم باشد) ۶) . شهادت: دی ماه ۱۳۶۵ در در (اگر درست یادم باشد) راکی: حمید داودآبادی کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
چ ناز؛ نماز می‌خواندید. جزیره که از اول بود؛ شما آن را کردید... 📍خوزستان؛ ؛ زمستـــان ســـال ۱۳۶۴ 🔸نماز خواندن سردار و 🔹این دو عزیز؛ چند ماه بعد هر دو در آسمانی شدند... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra