eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
527 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
187 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
7.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | فیلم مستند مصاحبه زیرخاکی با کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
📷👆اسرای عراقی در عملیات مورخ ۹ آبان ۱۳۵۹ ؛ بهمراه بخشی از تجهیزات مهندسی ارتش بعث عراق کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💠 روزی که آبادان یک تنه از ایران دفاع کرد. ♦️در ذوالفقاری چه گذشت؟ پس از گذشت ۴۰ روز از شروع جنگ تحمیلی یعنی نهم آبان سال ۱۳۵۹ و در حالی که دشمن شهر مقاوم  را به محاصره خود در آورده بود و با زدن پل و عبور از رودخانه و رسیدن به روستای سادات و سپس نخلستان های ذوالفقاری؛ قصد تصرف شهر را داشت؛ حماسه مردمی منطقه ذوالفقاری آبادان رقم خورد و اگر هوشیاری و حضور به موقع مردم نبود؛ شهر آبادان نیز همچون به تصرف عراق در می آمد و ادامه جنگ دچار تغییرات اساسی می شد و جبران آن را برای مدافعان اسلام دشوارتر می کرد. ♦️عبور از رودخانه و ورود به ذوالفقاری ذوالفقاری آخرین منطقه در شهر آبادان و کنار رودخانه بهمنشیر با انبوهی از نخلستان ها است که ساحلی زیبا را در کنار رودخانه همراه با عطر معطر سبزیجات کشت شده در میان نخلستان ها به وجود آورده و البته مردمی که مهربان؛ قانع و شجاع در خانه های ساده خود زندگی می کنند. غلامرضا پاکروح از نیروهای مردمی جانباز در حماسه ذوالفقاری در مورد ورود ارتش بعث عراق به منطقه می گوید: من مقابل در سپاه بودم که که تا آن زمان تنها نامش را شنیده بودم سر رسید و با حالتی پریشان دائم می گفت می خواهم فرمانده سپاه را ببینم؛ من که فقط یک بسیجی بودم موضوع را با یکی دیگر از دوستانم مطرح کردم. عبدالحسن بنادری فرمانده عملیات وقت سپاه آبادان نیز می گوید: به من اطلاع دادند که یک نفر آمده و با شما کار دارد؛ البته در آن زمان او را نمی شناختم؛ او به من گفت: عراقی ها از بهمنشیر آمدن توی ذوالفقاری و می خواهند شهر را بگیرند. از وی پرسیدم شما کی هستی؟ گفت: من دریا قلی هستم و در منطقه ذوالفقاری اوراق فروشی دارم؛ صبح زود عراقی ها از رودخانه عبور کردند. بهش گفتم در راه که می آمدی کسی را هم دیدی؟ گفت: در مسیر هر کس را دیدم بهش خبر دادم؛ این را گفت و رفت. بعد از شنیدن این خبر؛ نیروهایی را که در سپاه آبادان بودند در قالب گروه های دو یا سه نفره(۹ گروهان) سازماندهی کردیم و تعدادی از آن ها را به خرمشهر و بخشی دیگر را نیز به منطقه ذوالفقاری اعزام کردیم که البته در میانشان سه نفر بیسیم چی هم بود. حماسه ذوالفقاری تقریبا تا غروب آفتاب ادامه پیدا کرد و جبهه تقریباً آزاد شد؛ دشمن شکست خورده بود و تعدادی از آنان از بین رفته بودن و هواپیماهای فانتوم نیز پل شناور عراقی ها را زده بود؛ فرمانده ارشد اسرای عراقی در منطقه به این موضوع اذعان داشت که ما تردیدی برای تصرف آبادان نداشتیم و قصدمان تصرف آن بود اما سرعت عمل مردم در آن زمان قدرت فرماندهی عراق را از آنان گرفته بود. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🌷: که بودند آنان که گروه گروه در خرمشهر زیر شنی تانک های روسی له شدند و با نارنجک های اسرائیلی تکه تکه شدند و در هر قدم از هر کوچه شهر؛ شهیدی دادند تا نام شیعه را مترادف با معنای مرد نگاه دارند و حدیث اَلسّلمانُ مِنّا اَهلَ البَیت را درباره فرزندان "سلمان فارسی" تفسیر کنند؟ که بودند آنان که در ایستگاه هفت و دوازده و ذوالفقاریه ... جنگیدند تا آبادان "عَبادان" نشود؟ که بودند که رنگ سرخ خون پاکشان از فراز مسجد جامع بر آسمان پاشید و غم شهادتشان جاودانه در غروب سوسنگرد ماند؟ که بودند آنان که را کردند؟ 📚منبع: کتاب حلزون های خانه به دوش؛ مقاله تحلیل آسان کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
🗓 ۲۳ آبان‌ ماه ۱۳۵۹ ♦️در چنین روزی؛ ارتش بعثی صدام در دشت خوزستان به #دهلاویه هجوم برد و آن را بطور
🔺نبرد نابرابر در ؛ روستای کوچکی است در استان خوزستان و در منطقه دشت آزادگان. این روستا در شهرستان سوسنگرد(۱۲ کیلومتری غرب سوسنگرد و ۱۵ کیلومتری جنوب شرق ) و در کنار جاده اصلی سوسنگرد _ بستان قرار دارد. تا قبل از سال های ؛ دهلاویه روستای گمنامی بود؛ اما امروز؛ مقتل یکی از به یادماندنی ترین اسطوره های دفاع مقدس؛ است که مسافران و زائران زیادی را به سوی خود می کشاند. دهلاویه همچنین شاهد حضور بزرگمردان دیگری همچون ؛ ؛ و ده ها رزمنده دیگر بود که با شهادتشان از اسلام عزیر و از این مرز و بوم دفاع کردند. در ابتدای جنگ تحمیلی؛ علی تجلایی با ۵۰ رزمنده تبریزی به دهلاویه رفت تا از جبهه سوسنگرد دفاع کند. او در یکی از یادداشت هایش درباره مقاومت در دهلاویه نوشته است: در هجوم دشمن به محور دهلاویه؛ ده ها تانک و نفربر و بیش از ۴۰۰۰ نیروی پیاده شرکت داشتند. با من تماس گرفتند که عقب نشینی کنم؛ در جواب گفتم تا آخرین نفر خواهم ایستاد. دشمن در چند روز اول جنگ؛ نتوانست از سمت جاده بستان _ سوسنگرد پیشروی کند و ناچار به پیشروی از سمت شمال منطقه(تپه های الله اکبر) شد. در آن چند روز؛ روستاهای دو سمت جاده بستان _ سوسنگرد؛ از حمله دشمن در اَمان ماندند؛ اما با تصرف بستان؛ دشمن حمله خود را از امتداد این جاده سازماندهی کرد و پیش آمد. با کشیده شدن آتش جنگ به سمت پل سابله؛ دهلاویه خالی از سکنه شد و اهالی روستا به شهرها و روستاهای دورتر رفتند. گزارش ها حاکی بود که در دهلاویه؛ نیروهای عراقی؛ خانه های مردم را به غارت برده اند. صبح روز ۲۳ آبان بود که قوای دشمن؛ با کمک ۴۰ دستگاه تانک؛ پیش آمدند. نیروهای خودی در دهلاویه تا ساعت ۱۸ مقاومت کردند. وقتی تاریکی شب فرا رسید؛ توان مدافعان و مهمات آن ها کاهش یافته بود و بسیاری هم شهید شده بودند. مدافعان برای کمک به سوسنگرد؛ از دهلاویه عقب نشینی کردند و با به جا گذاشتن ده ها شهید؛ به سوسنگرد رفتند و دهلاویه به دست دشمن افتاد. عملیات آزادسازی دهلاویه در سال بعد؛ از بامداد ۲۶ خرداد ۱۳۶۰ آغاز شد و در همان ساعات اولیه روستای مخروبه دهلاویه آزاد شد و نیروهای خودی تا یک کیلومتری غرب روستا پیش رفتند. دشمن دوبار دست به ضد حمله زد و نیروهای خودی مجبور به عقب نشینی شدند. متن گزارش (فرمانده عملیات) در روز ۲۷ خرداد چنین بود: ✍دهلاویه مظلوم است. امروز ۲۷ خرداد؛ در حدود ۳۰۰ متری شرق دهلاویه مستقر شدیم. دیروز ساعت ۴/۳۰ بامداد؛ حمله کردیم. دشمن را تا یک کیلومتر عقب راندیم. حرکت خودروها در یک کیلومتری غرب دهلاویه به سمت آنجا را دیدیم. برادران خمپاره انداز بسیجی؛ مواضع دشمن را در این روستا زیر آتش گرفتند و تعدادی از سنگرهای دشمن منهدم شد. ۲۹ خرداد ۱۳۶۰؛ دشمن با پشتیبانی آتش توپخانه به دهلاویه حمله آورد. نیروهای رستمی؛ خسته بودند و تعدادشان نسبت به دشمن کم بود. دامنه حمله هر لحظه بیشتر می شد؛ دستور عقب نشینی بسمت شرق روستا صادر شد. رزمندگان که هر متر از زمین را با زحمت پس گرفته بودند؛ عقب نشینی برایشان تلخ بود. طبق دستور؛ به شرق رفتند؛ اما هیچ جان پناهی نبود؛ توپخانه خودی به کمک شان آمد؛ لابه لای سنگرها و دیوار خرابه ها؛ کار به جنگ تن به تن کشید. دود غلیظ؛ منطقه را برداشته بود. ساعت ۲/۳۰ بامداد سی ام خرداد ۱۳۶۰ بود و فقط ۴۰ گلوله مانده بود. رستمی؛ آر.پی.جی برداشت و یک تانک را نشانه گرفت و بعد جستی زد و به خاکریز جلویی رفت تا از حال بقیه افرادش مطلع شود.دید همه شهید شدند. گلوله خمپاره نزدیک او به زمین خورد. ترکش به سرش اصابت کرد. با دستمال؛ سر او را بستند تا جلوی خونریزی را بگیرند؛ اما فایده نداشت. او پر کشید و به آرزویش رسید و به درجه رفیع شهادت نایل گردید. پس از اطلاع از این موضوع سریع خود را به منطقه رساند. او با دیدن یار نزدیک و همرزم خود؛ : رستمی گفت: خدا رستمی را دوست داشت و برد؛ اگر ما را هم دوست داشته باشد می برد ... که این دوری زیاد طول نکشید و "شهید چمران" در همان محل شهادت "شهید ایرج رستمی" با اصابت گلوله خمپاره ۶۰ به شدت مجروح شد که در حین انتقال به بیمارستان به شهادت رسید و به هم سنگر خود پیوست. 🕊🕊 ▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹 ✍پ.ن: با آغاز هجوم سراسری ارتش عراق به خاک میهنمان و در آن شرایط حساس و بحرانی؛ این دکتر چمران و سروان ایرج رستمی بودند که ستاد جنگ های نامنظم را ایجاد کردند. آنان با همکاری نیروهای سپاه؛ اقدام به طرح ریزی چندین عملیات در منطقه خوزستان کردند که منجر به وارد آمدن ضربات سختی به دشمن بعثی شد و در نتیجه از پیشروی بیشتر دشمن به عمق خاک ایران جلوگیری به عمل آمد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
9.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | ناگفته‌هایی از از روزهای شروع جنگ کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
📸👆 در مقر سپاه سوسنگرد؛ همراه با دوربین مادون قرمز اوایل دوران جنگ کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
42.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | ضرورت بزرگداشت هفته دفاع مقدس از زبان 🔸سردار یونس شریفی؛ رزمنده و جانباز دفاع مقدس؛ راوی کتاب: 🔸او برای اهالی دشت آزادگان و هویزه و خانواده‌ها و دوستداران شهدا نامی آشناست. 🔸وی مسئول عملیات سپاه هویزه در روز‌های آغاز تهاجم دشمن؛ مسئول تفحص شهدای هویزه؛ فرمانده سپاه آبادان و سوسنگرد بوده است. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
🗓 ششم بهمن ۱۳۶۰ در آمل چه اتفاقی افتاد؟ 🎥 ببینید | شامگاه پنجم بهمن ۱۳۶۰؛ صدای تیر اندازی شدیدی در شهر پیچید. گروهی که خود را سربه داران جنگل معرفی کرده بودند و وظیفه خود را رهایی خلق می دانستند؛ عملیاتی را برای گرفتن و اعلام حکومت خود مختاری و سپس حرکت به سوی تهران و سقوط نظام داشت. در سال ۶۰؛ با سازمان یافتن نیروهایشان؛ خود را برای عملیات های ترور آماده کردند و از جمله آن ها بشهادت رساندن امام جمعه شهر آمل و پاسدار همراهش که داماد او هم بود در برابر چشمان دخترش به گلوله بستند. شبِ ۶بهمن؛ گروه اتحادیه کمونیست های ایران؛ عملیات خود را با تیر اندازی بسمت پایگاه بسیج؛ شهربانی و کمیته انقلاب؛ آغاز کردند. نیروهای مدافع شهر با اندک سلاح های خود در برابر این گروه مارکسیستی و مزدور تا صبح دفاع کردند. با طلوع آفتاب؛ مردم که ماجرا را کاملاً فهمیده بودند؛ به کمک مدافعان شهر شتافتند. هر کس هر گونی یا شن و ماسه ای داشت به میان آوردند تا بوسیله ی آن بتوانند سنگر ساخته و از شهر خود دفاع کنند؛ چون که از طرف جنگل های هراز در جنوب شهر نیروهای اتحادیه کمونیست ها خود را بطرف شهر رسانده بودند. با سنگر ساختن مردم؛ جان پناه بسیاری در شهر درست و مدافعان شهر توانستند بوسیله این سنگر ها از شهر خود در برابر نیرو های مزدور دفاع کنند و آنان را عقب براند. جنگ تا شبِ ۶بهمن ادامه داشت و با مقاومت نیرو های بسیج و سپاه؛ شهربانی و کمیته انقلاب که فقط بخاطر ساختن سنگرهای بسیار توسط مردم امکان پذیر شد؛ اکثر اعضای این گروه کشته و دستگیر و تحویل دادگاه انقلاب برای محاکمه شدند. بدین ترتیب این غائله با کمک مردم و مقاومت نیرو های شهر ختم شد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
19.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⌛️ ۶ بهمن ١٣۶٠ 🔴 ماجرای تصرف آمل 🌠 شهر هزار و یک سنگر ⛔️ توطئه ضدانقلاب در اوایل دهه ۶۰ 🔸گروهکی با نام های_ایران که نحله فکری دانشجویان خارج از کشور بودند با نگاه مارکسیستی چینی مائو و بر مبنای همان دیدگاه؛ بعد از پیروزی انقلاب برای ایجاد یک حکومت کاملا کمونیستی؛ فعالیت خود را در شمال ایران آغاز کردند. آن ها بر این باور بودند که اگر بتوانند شمال ایران را تصرف کنند می توانند یک حکومت محلی تشکیل داده و با همراهی مردم!!! بر انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی غلبه کنند. 🔸با همین نگاه؛ در جنگل های شمال؛ شروع به آموزش سنگین نیروهای خود کردند و از طرفی به ایجاد پایگاه؛ ترور داماد امام جمعه آمل و ... کردند. آن ها با این استراتژی که آمل گلوگاه مازندران است و با گرفتن آن می توان بر استان های شمالی دست یافت؛ در شب ششم بهمن به پایگاه بسیج و دادستانی حمله کردند. در این بین ابتدا مقاومت نیروهای بسیج و بعد ژاندارمری و کمیته انقلاب و سپاه و ... باعث ایجاد مقاومت سنگین در برابر تهاجم آن ها شد. با طلوع صبح و خبر یافتن مردم؛ کل شهر یکپارچه علیه تجاوز این گروهک به شهر شد و در هر کوی و برزنی سنگری برای دفاع ایجاد شد و همین شد که آمل به شهر هزار سنگر معروف شد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
📸👆شهدای مقاومت مردم آمل ششم بهمن 🔺منافقین و کمونیست ها با فکر اینکه انقلاب تازهٔ ایران و درگیری با عراق فرصت مناسبی برای ضربه به جمهوری اسلامی و تجزیه آن است؛ دست به قیامی بنام یا در شهر آمل یا هزار سنگر در تاریخ ششم بهمن سال ۱۳۶٠ زدند. 🔺 با خیال خام تصرف شهر راهبردی آمل و قطع خطوط ارتباطی شمال کشور و سپس تجزیه به کمک شوروی و مزدوران آن؛ دست به چنین اقدامی زدند امّا با مقاومت مردم غیور شهر آمل و هزار سنگر مواجه شدند. مردم انقلابی آمل در آن روز حماسه ای به نام خود در تاریخ ثبت کردند و شهدایی را فدای راه این انقلاب کردند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra