آخرین نماز و عروج ملکوتی
🌷#شهید_علی_بهزادی
از سنگر برادر جانباز علیرضا معینیان ...
_ سلام...!
سلام علیکم...!
_ ظاهرا خیلی خسته ای؛ خدا قوت.
ممنون
_ کی رسیدید؟
همین الآن
_ چکار کردید؟
الحمدلله همه بچه ها رو کشیدیم عقب و تو سنگرهای خط خودمون مستقر شدند.
_ خودت چکار می کنی؟
منم می رم یه جائی استراحت کنم؛ خیلی خسته ام
_ خو بیا پیش خودمون استراحت کن
ممنون؛ هنوز نماز نخوندم؛ آفتاب هم داره در میاد
_ باشه؛ بیا تو سنگر خودمون نمازتم همین جا بخون!
_ توی این سنگر که جای خودتون هم نیست! می رم پیش بچه های #گروهان_نجف یه جائی پیدا می کنم
_ نه بابا کجا می خوای بری؛ بیا برات یه جا باز می کنیم آقا حمید. عبدالرحمن یکم جا بدید علی بیاد نمازش رو بخونه پیش خودمون هم استراحت کنه!
_ باشه فرمانده هر چه شما دستور بدید؛
چه جائی بهتر از سنگر شما یا الله...!
_ بیا؛ یا علی دستتو بده به من بیا بالا!
🔺علی آخرین نمازش را صبح روز یکم بهمن ۶۵ با تیمم خاک شلمچه؛ همراه با درد جراحات عمیق سر و پهلو از کربلای ۴ و جسمی خسته از عملیات شبِ گذشته خواند و به خواب رفت و همزمان با صدای انفجار گلوله ای سنگین در میان سنگر کوچکشان برای همیشه به آسمان پرواز کرد🕊 و #شهیدان_عبدالرحمن_مرغیان و #حمید_ضیائی را نیز با خود برد تا به کاروان #حاج_اسماعیل_فرجوانی(فرمانده #گردان_کربلا) و دوستان شهیدش رسید و تا ۱۱ اردیبهشت ۹۹ در انتظار دیدار مادر مهربانش در باغ های بهشت منتظر ماند.
#گردان_کربلا
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#مــردان_بی_ادعا
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
♦️رسول با محبت
🌷#شهید_رسول_محمدیان جوان خنده رو و با ادب و خوش اخلاقی بود که خیلی به دوستانش اهمیت می داد و لحظه ای از آن ها غافل نمی شد.
یکی از دوستان ایشان؛ #شهید_ناصر_سامانی بود. شهید سامانی در #گروهان_نجف بود و رسول مرتباً به خاطر دیدن او به این گروهان رفت و آمد داشت. من هم بواسطه این آمد و شد با آشنا شده و سلام و علیک پیدا کرده بودم.
هم اینکه مقداری صمیمی شدیم یک شلوار سبز سیر عراقی نو که غنیمت پیدا کرده بود به من هدیه داد و هم به یاد او خیلی دوستش داشتم که به مرور پاره شد. یادم می آید در فردای #عملیات_کربلای_۴ وقتی که همه در حال عقب نشینی بودیم؛ رسول را دیدم که سراغ ناصر سامانی را می گرفت و دنباش می گشت و می خواست خبر سلامتیش را بشنود.
در موردی که بعد از شهادتش با خانواده شهید ناصر سامانی دیدار می کردیم؛ پدر شهید محمدیان هم آمده بود و آرام و بی صحبت در گوشه ای نشسته و در افکار خود غرق شده بود. در آن جا مردان بزرگی دیدم که افتادگی و متانت و تواضع در سیمایشان موج می زد. افرادی که تا آخر؛ پای عهدشان با خدای خود ایستادند و تمام سرمایه خودشان را تقدیم خدایشان کردند.
✍ راوی: سید فخرالدین سید صدر
❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید.
#دفاع_مقدس
#قهرمانان_وطن
#رزمندگان_اسلام
#عملیات_کربلای_۴
کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇
🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra