eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
527 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
187 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین نماز و عروج ملکوتی 🌷 از سنگر برادر جانباز علیرضا معینیان ... _ سلام...! سلام علیکم...! _ ظاهرا خیلی خسته ای؛ خدا قوت. ممنون _ کی رسیدید؟ همین الآن _ چکار کردید؟ الحمدلله همه بچه ها رو کشیدیم عقب و تو سنگرهای خط خودمون مستقر شدند. _ خودت چکار می کنی؟ منم می رم یه جائی استراحت کنم؛ خیلی خسته ام _ خو بیا پیش خودمون استراحت کن ممنون؛ هنوز نماز نخوندم؛ آفتاب هم داره در میاد _ باشه؛ بیا تو سنگر خودمون نمازتم همین جا بخون! _ توی این سنگر که جای خودتون هم نیست! می رم پیش بچه های یه جائی پیدا می کنم _ نه بابا کجا می خوای بری؛ بیا برات یه جا باز می کنیم آقا حمید. عبدالرحمن یکم جا بدید علی بیاد نمازش رو بخونه پیش خودمون هم استراحت کنه! _ باشه فرمانده هر چه شما دستور بدید؛ چه جائی بهتر از سنگر شما یا الله...! _ بیا؛ یا علی دستتو بده به من بیا بالا! 🔺علی آخرین نمازش را صبح روز یکم بهمن ۶۵ با تیمم خاک شلمچه؛ همراه با درد جراحات عمیق سر و پهلو از کربلای ۴ و جسمی خسته از عملیات شبِ گذشته خواند و به خواب رفت و همزمان با صدای انفجار گلوله ای سنگین در میان سنگر کوچکشان برای همیشه به آسمان پرواز کرد🕊 و و را نیز با خود برد تا به کاروان (فرمانده ) و دوستان شهیدش رسید و تا ۱۱ اردیبهشت ۹۹ در انتظار دیدار مادر مهربانش در باغ های بهشت منتظر ماند. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
♦️رسول با محبت 🌷 جوان خنده رو و با ادب و خوش اخلاقی بود که خیلی به دوستانش اهمیت می داد و لحظه ای از آن ها غافل نمی شد. یکی از دوستان ایشان؛ بود. شهید سامانی در بود و رسول مرتباً به خاطر دیدن او به این گروهان رفت و آمد داشت. من هم بواسطه این آمد و شد با آشنا شده و سلام و علیک پیدا کرده بودم. هم اینکه مقداری صمیمی شدیم یک شلوار سبز سیر عراقی نو که غنیمت پیدا کرده بود به من هدیه داد و هم به یاد او خیلی دوستش داشتم که به مرور پاره شد. یادم می آید در فردای وقتی که همه در حال عقب نشینی بودیم؛ رسول را دیدم که سراغ ناصر سامانی را می گرفت و دنباش می گشت و می خواست خبر سلامتیش را بشنود. در موردی که بعد از شهادتش با خانواده شهید ناصر سامانی دیدار می کردیم؛ پدر شهید محمدیان هم آمده بود و آرام و بی صحبت در گوشه ای نشسته و در افکار خود غرق شده بود. در آن جا مردان بزرگی دیدم که افتادگی و متانت و تواضع در سیمایشان موج می زد. افرادی که تا آخر؛ پای عهدشان با خدای خود ایستادند و تمام سرمایه خودشان را تقدیم خدایشان کردند. ✍ راوی: سید فخرالدین سید صدر ❇️ هدیه به ارواح طیبه شهدای هشت سال دفاع مقدس؛ به ویژه شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهواز؛ صلواتی را هدیه بفرمایید. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra