eitaa logo
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
527 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.5هزار ویدیو
187 فایل
🔺کانال شهدای مسجد حضرت فاطمه الزهرا(س) کوی فاطمیه اهـــــــواز 🔹ارتباط با مدیر کانال @SeyedAmirhosseinHosseini #تصاویر_شهدا #زندگینامه_شهدا #خــــاطــرات_شهــدا #وصیت_نامه_شهدا
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
🗓 ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ 🔥بمباران هوایی فرودگاه مهرآباد تهران در نخستین تهاجم سراسری ارتش صدام به ایران 🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ ▪️سرآغاز جنگ تحميلی عراق عليه ايران؛ با هدف برانداختن نظام نوپای جمهوری اسلامی ❇️ اولین پیامی که بعد از حمله عراق از رادیو تلویزیون ایران پخش شد. 🔹در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹؛ رژیم بعث عراق با کمک‌ کشورهای غربی و عربی؛ یک جنگ همه‌جانبه علیه مردم ایران آغاز کرد. در شرایطی که آغاز جنگ تحمیلی در ۳۱ شهریور؛ جو جامعه را دگرگون کرده بود؛ صدور پیام‌هایی از سوی آیت‌الله خامنه‌ای؛ امام جمعه وقت تهران و امام خمینی؛ آرامش را در دل‌های مردم تزریق کرد. 🔹اولین کسی که در رادیو تلویزیون حاضر شد و برای ملت عزیزمان پیامی داد امام جمعه‌ تهران؛ آیت‌الله خامنه‌ای بود. ایشان در پیام جالب و به یادماندنی خود؛ ضمن بیان تجاوز نیروهای مزدور عراق به ایران؛ اعلام داشتند که ارتش جمهوری اسلامی ایران به این تجاوزات پاسخ قاطع خواهد داد. این اولین پیامی بود که در مورد جنگ؛ از رادیو تلویزیون ایران پخش شد. هر کس که این پیام را می‌شنید احساس آرامش پیدا می‌کرد. 🔹در همان شب؛ تلویزیون پیام امام خمینی(ره) را نیز پخش کرد. ایشان معمولا در ۳۱ شهریور در رابطه با بازگشایی مدارس؛ صحبتی می‌کردند که در آن اشاره‌ای هم به شروع جنگ داشتند. منتهی روح بزرگ ایشان باعث شده بود که اصلاً تهاجم عراق را اول مطرح نکردند؛ اول همان بحث آغاز کار مدرسه‌ها را مطرح کردند. در حاشیه بحث؛ حمله‌ عراق به ایران را هم مطرح نمودند که آن پیام هم آرامش بخش و هم تهییج کننده بود. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
20.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🗓 ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ _ شروع جنگ تحمیلی هشت ساله علیه ایران؛ با هدف سرنگونی نظام نوپای اسلامی 🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️🔹▫️ 🎥👆ببینید | گزارش و تحلیل خبرگزاری انگلیس از روزهای آغاز جنگ کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
12.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌿 انَّ مَعیَ ربّی _ خدا با من است 🌴 بر اساس آموزه های قرآنی: اعتماد به خدا؛ اساس نصرت ماست 🌱🔹🌱🔹🌱🔹🌱🔹🌱🔹🌱🔹🌱 ⌛️ ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ _ آغاز تجاوز رسمی عراق به خاک کشورمان؛ شروع ♦️بعد از حمله هوایی صدام به فرودگاه های ایران به منظور فلج کردن نیروی هوایی کشور؛ هر چند به دلیل استتار مناسب جنگنده های ایرانی با شکست مواجه شد؛ اما باعث ایجاد ترس گسترده در مردم تهران شده بود. حتی همان روز نمایندگان مجلس فریاد می زدند: نیروهای نظامی ما کجا بودند که صدام حمله کرد ... 🟠 عصر آن روز خدمت امام رسید؛ اما امام آرام و مطمئن فرمود: صدام مرگ خودش را نزدیک کرد ... 🎞👆ببینید | بعد از خواندن این مطلب؛ ویدئو را مجدداً نگاه کنید. زمان؛ نشان داد امام خمینی درست گفت ... صدام نابود شد و همان هایی که صدام؛ آن ها را سال ها عذاب داد صندلی اعدام را از زیر پای صدام کشیدند ... 🔺🔵🔺🔵🔺🔵🔺🔵🔺🔵🔺🔵🔺 💀؛ جنایتکاری که با هدف براندازی و ساقط کردن ؛ جنگ ۸ ساله را بر تحمیل نمود؛ در نهم دیماه ســـال ۱۳۸۵ اعدام شد. او حتی نتوانست ذره ای از خاک کشورمان در اختیار گیرد و سرانجام این جرثومه فساد و تباهی از صحنه گیتی محو شد. ☠️☠️ 🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸🔹🔸 🌴 حاج قاسم سلیمانی گفت: اعتماد به خدا اساس نصرت ماست ... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
صبح؛ طلوعِ دیدار با شماست! بر لب سلام و با جان درود ... کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
اینگونه غرق خون شدند ... وجب به وجب وطن را با خونِ دل دفاع کردند ... 📍هورالهویزه؛ سال ۱۳۶۳ 🔹محور لشگر۱۴ مقدس امام حسین(ع) 📸عکاس: مرتضی اکبری کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
👆 عظمت مقاومت یک ملت ♦️ گوشه‌هایی از کمک‌های فراوان قدرت‌ها به صدام در جنگ تحمیلی به روایت رهبر انقلاب اسلامی
26.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 ببینید | مجموعه شش قسمتی 1⃣ قسمت اول؛ مقطع اول جنگ؛ ما قبل جنگ ♦️در اوایل سال ۱۳۵۹؛ مقارن با اعلام قطع رابطه آمریکا با ایران که به محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی انجامید؛ درگیری‌های عراق با ایران وارد مرحله جدیدی شده و صدام عملاً به ایجاد وضعیت جنگی دست زد. کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
🔴 جنگ در آبادان 🔹یک روز پس از تجاوز رسمی ارتش صدام به خاک ایران ⌛️اول مهر ۱۳۵۹ 🎙رادیو به جای آهنگ مهر و مدرسه؛ آماده‌ باش و آژیر قرمز و هشدار حمله هوایی را پخش می‌کرد. در فاصله کوتاهی؛ بوی مرگ در تمام کوچه و خیابان‌ها پیچید. پیام افتتاح مدرسه؛ کلاس و درس که همیشه از زبان رئیس آموزش و پرورش شنیده می‌شد این بار با خبر شهادت رئیس آموزش و پرورش همراه بود. و سی نفر از همکارانش؛ شروع سال تحصیلی را با خون سرخ‌شان به همه دانش‌ آموزان تبریک گفتند و این چنین بود که مدرسه؛ جبهه و اسلحه؛ جای قلم را گرفت. بوی باروت جای بوی کتاب نو را ... لباس بسیج جای روپوش مدرسه و نیمکت‌ها سنگر شدند. ؛ مشق شد و معلم؛ فرمانده و دانش‌آموز و دانشجو شهید شدند. جنگ همه را غافلگیر کرده بود. آبادان آرام و سرزنده و پرتلاش به معرکه جنگ تبدیل شده بود ... هر روز خبر ویرانی یک تکه از شهر به گوشم می‌رسید ... 📚 ای از کتاب: کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
💠 پـــلاک خـــاکی 💠
💥خاطرات تلخ از روزهای اول جنگ 🎙از زبان بانوی دزفولی ▫️به یاد دارم؛ شهریور ماه سال ۱۳۵۹ بود. برای تحصیل در کلاس چهارم ابتدایی؛ با شوق و ذوق فراوان آماده می‌شدم. زمزمه‌های جنگ به وضوح در خانه‌مان شنیده می‌شد. با رفتن برادرم "حاج احمد" به بیرون از شهر و رفت و آمدهای مشکوک و زمزمه‌های او با پدر و برادر بزرگم؛ به این نتیجه رسیدم که حتماً اتفاقی افتاده است. در آن سال؛ "محمود"؛ برادرم؛ سرباز بود و در شیراز؛ ماه‌های آخر خدمتش را سپری می‌کرد. یک روز در پشت بام خانه؛ مادرم مشغول پختن نان بود؛ کنارش ایستاده بودم. ناگهان صدای مهیبی به گوش رسید. تا آن موقع چنین چیزی ندیده بودیم؛ خیلی هراسان شدیم. طبل جنگ با حمله موشکی رژیم بعث عراق به نواخته شد. تازه دلیل رفت و آمدهای حاج احمد و زمزمه‌هایش را فهمیدم. با حملات خمپاره‌ای و بمباران چیزی در شهر برای مردم تغییر نکرد. اول مهر آن سال مدارس برقرار بودند. در روزهای بعد؛ مسئولان آموزش و پروش کم‌کم متوجه شدند که گِرا گرفتن اهداف عراق؛ برای بمباران در چه مکان‌هایی است. به ناچار محل مدارس را تغییر دادند. دانش آموزان مدرسۀ ما را به مدرسه "مهر" در محلۀ "قلعه" انتقال دادند. حملات دشمن بعثی به شهر شدید شده بود؛ اما اکثر مردم شهر را ترک نکردند و در خانه‌های‌شان ماندند. نامه‌نگاری محمود یک‌ دفعه قطع شد. فقط در نامۀ آخرش به خانواده اشاره کرده بود که: "ما را به خرمشهر می‌برند." تا مدت‌ها خبری از او نداشتیم. حاج احمد هم مرتب با یک جیپ ارتشی از سر کار می‌آمد؛ به ما سر می‌زد و می‌رفت. اوائل جنگ رادیو نبود. زمانی همسایه‌ها از اخبار جنگ مطلع می‌شدند که حاج احمد به خانه می‌آمد. از کوچک و بزرگ به طرف خانه‌مان می‌دویدند و اخبار جنگ را از او می‌‌گرفتند. حاج احمد هم برایشان از رشادت‌های رزمنده‌ها می‌گفت. بعد از استحمام؛ بلافاصله خداحافظی می‌‌کرد و می‌رفت. آمدنش خیلی کوتاه بود؛ اما رفتنش ۱۰ یا ۲۰ روز طول می‌کشید. در این مدت؛ خبری از برادرم محمود نبود. مادرم نمی دانست دلهرۀ بی‌خبری از محمود را داشته باشد یا به فکر حاج احمد و خطرات کار و مسئولیتش در جبهه باشد. تنها چیزی که در چهره‌اش می‌دیدم؛ مقاومت بود. در سال ۱۳۵۹ که عراق موشک زد؛ نمی‌دانم اولین جا کجا بود. پدرم که در آن زمان جوشکار بود به ابتکار خودش زیرزمینِ خانه را پایه‌گذاری کرد و با سقف فلزی پوشش داد تا اگر موشک به خانه‌مان اصابت کرد؛ زیر آوار نمانیم. تعدادی از آشنایان هم به این پناهگاه پناه آورده بودند. نمی‌دانم در آن سال؛ چندمین موشک بود که به دزفول اصابت کرد که به ما خبر دادند: "به خونه خوشروانی موشک خورده." داییِ مادرم بود. در آن حادثه؛ هشت نفر در خانه بودند. دایی؛ زندایی؛ میترا که تقریباً هم سن و سال هم بودیم و پنج تا پسر دایی‌ام‌ که همه یک جا شدند. اجسادشان هم نصف و نیمه پیدا شد. مادرم وقتی خبردار شد؛ به خانه فامیل رفت تا در مراسم‌شان شرکت کند. من را با خودش نبرد. اکثر شب‌ها عادت داشتم توی بغل مادرم می‌خوابیدم؛ اما آن شب تنها ماندم. حملات دشمن بعثی بیشتر شده بود. شاید بدترین شبی بود که در سن ۱۰ سالگی تجربه کردم. هیچ وقت دلهره‌ای که در آن شب ترسناک روح و جانم را آزرد؛ از خاطرم نمی‌رود. 📚 برگرفته از کتاب کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra
رفتنِ این قهرمان‌های وطن با خودشون بود برگشتشون با خدا ... 🔹مادری در حال کردن برای دفاع از وطنمون ایران 📍 تهران؛ اعزام نیرو ⏳زمستـــان سال ۱۳۶۵ 📸 عکاس: خسرو ورکانی کانال ما را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.👇 🆔 @ShohadaMasjidHazratFatimaZahra