هیئت شهدای گمنام شهر نوش آباد
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_چهاردهم 💠 باورم نمیشد پس از شش ماه که لحظهای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد
✍ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_پانزدهم
💠 صورت بزرگ مرد زیر حجم انبوهی از ریش و سبیل خاکستری در هم رفت و به گریههایم #شک کرده بود که با تندی حساب کشید :«چرا گریه میکنی؟ ترسیدی؟»
خشونت خوابیده در صدا و صورت این زندانبان جدید جانم را به لبم رسانده بود و حتی نگاهم از ترس میتپید که سعد مرا به سمت خانه هل داد و دوباره بهانه چید :«نه ابوجعده! چون من میخوام برم، نگرانه!»
💠 بدنم بهقدری میلرزید که از زیر چادر هم پیدا بود و دروغ سعد باورش شده بود که با لحنی بیروح ارشادم کرد :«شوهرت داره عازم #جهاد میشه، تو باید افتخار کنی!»
سپس از مقابل در کنار رفت تا داخل شوم و این خانه برایم بوی #مرگ میداد که به سمت سعد چرخیدم و با لبهایی که از ترس میلرزید، بیصدا التماسش کردم :«توروخدا منو با خودت ببر، من دارم سکته میکنم!»
💠 دستم سُست شده و دیگر نمیتوانستم روی زخمم را بگیرم که روبنده را رها کردم و دوباره خون از گوشه صورتم جاری شد.
نفسهایش به تپش افتاده و در سکوتی ساده نگاهم میکرد، خیال کردم دلش به رحم آمده که هر دو دستش را گرفتم و در گلویم ضجه زدم :«بذار برم، من از این خونه میترسم...» و هنوز نفسم به آخر نرسیده، صدای نکره ابوجعده از پشت سرم بلند شد :«اینطوری گریه میکنی، اگه پای شوهرت برای #جهاد بلنگه، گناهش پای تو نوشته میشه!»
💠 نمیدانست سعد به بوی غنیمت به #ترکیه میرود و دل سعد هم سختتر از سنگ شده بود که به چشمانم خیره ماند و نجوا کرد :«بذارم بری که منو تحویل نیروهای امنیتی بدی؟»
شیشه چشمانم از گریه پر شده و به سختی صورتش را میدیدم، با انگشتان سردم به دستش چنگ زدم تا رهایم نکند و با هقهق گریه قسم خوردم :«بخدا به هیچکس هیچی نمیگم، فقط بذار برم! اصلا هر جا تو بگی باهات میام، فقط منو از اینجا ببر!»
💠 روی نگاهش را پردهای از اشک پوشانده و شاید دلش ذرهای نرم شده بود که دستی #چادرم را از پشت سر کشید و من از ترس جیغ زدم. بهسرعت به سمت در چرخیدم و دیدم زن جوانی در پاشنه درِ خانه، چادرم را گرفته و با اخم توبیخم کرد :«از #خدا و رسولش خجالت نمیکشی انقدر بیتابی میکنی؟»
سعد دستانش را از حلقه دستانم بیرون کشید تا مرا تحویل دهد و به جای او زن دستم را گرفت و با یک تکان به داخل خانه کشید.
💠 راهرویی تاریک و بلند که در انتهایش چراغی روشن بود و هوای گرفته خانه در همان اولین قدم نفسم را خفه کرد. وحشتزده صورتم را به سمت در چرخاندم، سعد با غصه نگاهم میکرد و دیگر فرصتی برای التماس نبود که مقابل چشمانم ابوجعده در را به هم کوبید.
باورم نمیشد سعد به همین راحتی رهایم کرده و تنها در این خانه گرفتار شدم که تنم یخ زد. در حصار دستان زن پر و بال میزدم تا خودم را دوباره به در برسانم و او با قدرت مرا به داخل خانه میکشید و سرسختانه نصیحتم میکرد :«اینهمه زن شوهراشون رو فرستادن #جهاد! باید محکم باشی تا خدا نصرت خودش رو به دست ما رقم بزنه!» و من بیپروا ضجه میزدم تا رهایم کند که نهیب ابوجعده قلبم را پاره کرد :«خفه شو! کی به تو اجازه داده جلو #نامحرم صداتو بلند کنی؟»
💠 با شانههای پهنش روبرویم ایستاده و از دستان درشتش که به هم فشار میداد حس کردم میخواهد کتکم بزند که نفسم در سینه بند آمد و صدایم در گلو خفه شد.
زن دوباره دستم را کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، تحقیرم کرد :«تو که طاقت دوری شوهرت رو نداری، چطوری میخوای #جهاد کنی؟» میان اتاق رسیده بودیم و دستم هنوز در دستش میلرزید که به سمتم چرخید و بیرحمانه تکلیفم را مشخص کرد :«تو نیومدی اینجا که گریه کنی و ما نازت رو بکشیم! تا رسیدن #ارتش_آزاد به داریا، ما باید ریشه #رافضیها رو تو این شهر خشک کنیم!»
💠 اصلاً نمیدید صورتم غرق اشک و #خون شده و از چشمان خیس و سکوت مظلومانهام عصبی شده بود که رو به ابوجعده اعتراض کرد :«این لالِ؟»
ابوجعده سر تا پای لرزانم را تماشا کرد و از چشمانش نجاست میبارید که نگاهش روی صورتم چسبید و به زن جواب داد :«#افغانیه! بلد نیس خیلی #عربی صحبت کنه!» و انگار زیبایی و تنهاییام قلقلکش میداد که به زخم پیشانیام اشاره کرد و بیمقدمه پرسید :«شوهرت همیشه کتکت میزنه؟»
💠 دندانهایم از #ترس به هم میخورد و خیال کرد از سرما لرز کردهام که به همسر جوانش دستور داد :«بسمه! یه لباس براش بیار، خیس شده!» و منتظر بود او تنهایمان بگذرد که قدمی دیگر به سمتم آمد و زیر لب پرسید :«اگه اذیتت میکنه، میخوای #طلاق بگیری؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
┅═✧❁🌷✧❁🌷✧❁🌷 ❁✧ ═┅┄
🚩هیئت شهدای گمنام نوش آباد
@shohada_gomnam_noushabad
36.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 پویانمایی «داستان راستان»
🔹 در سرزمین منا
🔸 با مضوع شکرگزاری از خداوند متعال و افزایش نعمت
#تصویری #پویانمایی #داستان_راستان
┅═✧❁🌷✧❁🌷✧❁🌷 ❁✧ ═┅┄
🚩هیئت شهدای گمنام نوش آباد
@shohada_gomnam_noushabad
Tavasol-Ahangaran_YasDL.com.mp3
6.85M
🤲 دعای توسل
🎤 با نوای حاج صادق آهنگران
┅═✧❁🌷✧❁🌷✧❁🌷 ❁✧ ═┅┄
🚩هیئت شهدای گمنام نوش آباد
@shohada_gomnam_noushabad
🚨 ماجرای عجیب رفتن #رهبر_انقلاب به گلزار شهدا بدون محافظ
💠 یکی از مسئولین بنیاد شهید تعریف میکند رهبر انقلاب در یکی از سفرهای استانی شب با خانواده شهدا دیدار داشتند. بعد از ملاقات رفتیم محل اسکان تا ایشان استراحت کنند. رهبر انقلاب بعد از نماز صبح فرمودند من میخواهم به گلزار شهدا بروم ما به ایشان گفتیم ما برای شما رفتن به گلزار شهدا را جزء برنامهها قرار دادهایم فرمودند: نه همین الان میخواهم بروم. بالاخره رفتیم وقتی به گلزار رسیدیم به محافظین خود گفتند کسی همراه من نیاید میخواهم تنها بروم! رفتند سر قبر یک شهید که همسر و دختر شهید آنجا بودند دختر شهید افتاد روی پای آقا و شروع کرد به گریه کردن. بعد از احوالپرسی و چند دقیقه صحبت ایشان برگشتند. برای ما خیلی سوال شد رفتیم و از آن خانمها سوال کردیم قضیه چه بود. همسر شهید گفت دیشب من از طرف بنیاد شهید سهمیه ملاقات با رهبر انقلاب داشتم ولی به دخترم سهمیه نرسید بدون اطلاع او رفتیم به ملاقات و برگشتیم. اما دخترم فهمید که ما با رهبر انقلاب دیدار داشتیم خیلی ناراحت شد رفت داخل اتاق و عکس پدر شهیدش را بغل گرفت خیلی گریه کرد. صبح موقع اذان نمازش را که خواند گفت مادر بلند شو بریم گلزار شهدا! گفتم الان؟ آخه چرا الان؟ مگه چی شده؟ با گریه گفت بابا اومد به خوابم گفت دخترم اگر میخواهی آقای خامنهای را ملاقات کنی بعد از نماز صبح بیا سر قبر من!
┅═✧❁🌷✧❁🌷✧❁🌷 ❁✧ ═┅┄
🚩هیئت شهدای گمنام نوش آباد
@shohada_gomnam_noushabad
⭕️آیتالله فاطمینيا:
از اثری که گناهان روی روح میگذارد نباید غافل شد. همانطور که هیچ کار خیری را گرچه در ظاهر چشمگیر نباشد نباید کوچک شمرد؛ چون دارای نور معنوی ونسیم الهی است. هیچ عمل گناهی را هم نباید کوچک شمرد، چون دارای ظلمت است!
به خود عمل نباید نگاه کرد و آن را کوچک شمرد؛ بلکه باید دید مخالفت چه کسی را میکنیم!
┅═✧❁🌷✧❁🌷✧❁🌷 ❁✧ ═┅┄
🚩هیئت شهدای گمنام نوش آباد
@shohada_gomnam_noushabad
02.mp3
21.08M
🎙#مناجات_شعبانیه
🔺بانوای #حاجمیثممطیعی
🕌 حرم مطهر امام رضا علیه السلام_ ۲۲ فروردین ۱۳۹۹
┅═✧❁🌷✧❁🌷✧❁🌷 ❁✧ ═┅┄
🚩هیئت شهدای گمنام نوش آباد
@shohada_gomnam_noushabad
990112-Panahian-AshnaieBaBakhiMazaminMonajateShabaniye-04-64k.mp3
5.93M
🎙 آشنایی با برخی مضامین دلنشین مناجات شعبانیه(۴)
📅 قسمت سوم | بلوغ معنوی و نقش آن در مناجات | ۹۹/۰۱/۱۲
🕌 جلسات مجازی
🔻موضوعات:
- بلوغ معنوی چه موقع بدست میآید؟
- اثر بلوغ معنوی بر روی انسان و مناجات؟
- چگونه به بلوغ معنوی برسیم؟
┅═✧❁🌷✧❁🌷✧❁🌷 ❁✧ ═┅┄
🚩هیئت شهدای گمنام نوش آباد
@shohada_gomnam_noushabad
🗓سالروزمهمتبیینعلتعزلمنتظری
🏳بانامهامامبهمجلسشورایاسلامی
💠امام خمینی
‼️باسلام خدمت نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی و وزرای محترم، شنیدم در جریان امر حضرت آقای منتظری نیستید و نمیدانید قضیه از چه قرار است. همین قدر بدانید که پدر پیرتان بیش از ۲سال است در اعلامیهها و پیغامها تمام تلاش خود را نموده است تا قضیه بدین جا ختم نگردد، ولی متأسفانه موفق نشد. از طرف دیگر وظیفه شرعی اقتضا میکرد تا تصمیم لازم را برای حفظ نظام و اسلام بگیرد. لذا با دلی پرخون حاصل عمرم را برای مصلحت نظام و اسلام کنار گذاشتم. ان شاء الله خواهران و برادران در آینده تا اندازهای روشن خواهند شد. سفارش این موضوع لازم نیست که دفاع از اسلام و نظام شوخی بردار نیست؛ و در صورت تخطی، هر کس در هر موقعیت بلافاصله به مردم معرفی خواهد شد. توفیق همگان را از خداوند متعال خواستارم! ۶۸/۱/۲۶
#نشربامنبع
@Jahade_tabeini
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت حاج قاسم به نقل از سید حسن نصرالله درباره درس عرفان
┅═✧❁🌷✧❁🌷✧❁🌷 ❁✧ ═┅┄
🚩هیئت شهدای گمنام نوش آباد
@shohada_gomnam_noushabad
🚨محمدرضا پهلوی:
🔻من نزدیک ترین فرد به خداوندم! «امروز به شما میگویم، نه در تجربه و نه در عمل هیچکس نمیتواند ادعا کند که بیش از من به خداوند و ائمهی معصومین نزدیک است!»
🎙سخنرانی ۴ بهمن ۴۱، قم
📙کتاب حاشیههای مهمتر از متن، ص۹۶
┅═✧❁🌷✧❁🌷✧❁🌷 ❁✧ ═┅┄
🚩هیئت شهدای گمنام نوش آباد
@shohada_gomnam_noushabad
✔️✔️ "جملاتی که نباید به دوست افسرده خود بگوییم"
همه ی ما گاهی در زندگی مان احساس #افسردگی داریم. افسردگی، نا امیدی و بی علاقگی به کارها و آدمهایی که از بودن با آنها لذت می بردیم را در ما ایجاد می کند.
گاهی ممکن است وقتی با دوستان افسرده مان حرف می زنیم برای دلداری دادن به آن ها چیزهایی بگوییم که بیشتر به آنها آسیب بزنیم.بنابرین دقت کنید از گفتن این جله ها بپرهیزید:
• من میدونم چه احساسی داری.
• همه این لحظات بد رو در زندگی خودشون دارند.
• دلیلی وجود نداره ناراحت باشی.
• مردم دیگر شرایط بدتر از تو را تجربه می کنند.
• چرا خودت رو با چیز دیگه ای سرگرم نمیکنی.
• این چیزیه که تو فکر میکنی ، شاید در واقعیت درست نباشه.
• چرا فراموش نمیکنی.
• چرا از داروهای ضد افسردگی استفاده نمیکنی.
✔️✔️ در این مواقع بهترین راه همدل بودن و شنوده خوبی بودن است , در این مواقع فرد دوست دارد حرف بزند و شما شنوده خوبی باشید و با اصول همدلی و حرکات سر تایید حرفها مبنی بر گوش دادن شما بی قید و شرط را نشان دهید ,
افراد در این شرایط به هیچ عنوان نباید نصیحت و سرزنش شوند .
┅═✧❁🌷✧❁🌷✧❁🌷 ❁✧ ═┅┄
🚩هیئت شهدای گمنام نوش آباد
@shohada_gomnam_noushabad