eitaa logo
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
481 دنبال‌کننده
10هزار عکس
5هزار ویدیو
40 فایل
کانال معرفی شهدای شهرستان خوی🌷 به حول و قوه الهی در راستای معرفی شهدای پرافتخار شهرستان شهید پرور خوی ایجاد شده است. #کپی_آزاد🌹باصلوات بر ظهور حضرت مهدی(عج) جهت ارتباط با یکی از مدیران کانال به منظور مطرح کردن انتقاد و پیشنهادهای خودتان↙ @karbobala_72
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌷🌷🌷 #معرفی_شهید_علیرضا_امامی #شهید علیرضا امامی از خيل عاشقانی بود كه جهت اجراي احكام حياتبخش و دي
در سال در شهر و در كانوني گرم و باصفا پای به عرصه هستي نهاد و در دامن عفيف مادري تربيت یافت كه جز و و و به وي نياموخت و در تربيت پدری كه جز بر وی نگفت و از وی نخواست. از همان اوان كودكي دلي داشت و انوار ايمان قلبش در اعمال و رفتارش تجلی داشت. جهت كسب علم به مدرسه رفت و در اثر هوش و ذكاوتی كه داشت موفق در تحصيل بوده و مورد و مربيان خود قرار مي گرفت ولي موفقيت بيشترش در كسب بود و سير طريق الی ا... در آن سن و سال انجام فرايض ديني و واجبات شرع مقدس مخصوصاً برپايی حاكی از ايمان و تقوايش بوده و عزاداري و سوگواري خالصانه اش در ماه خون و قيام محرم نشانه عشق و علاقه اش به حضرت عليه السلام بود. زماني كه زمزمه هاي خواهي و اسلامي امت خداجو به رهبري خميني سلام عليه به گوش خورد، بي تأمل از لبيك گويان به امر ولي فقيهش شد. بي باك و بي هراس در صف و راه حق درآمد و در كليه راهپيمائيها و تظاهرات بی مهابا شركت مي كرد و خطر را به جان مي خريد. چون هدفي والا داشت، چند روز مانده به صبر و قرارش گرفته شده و گويا به دنبال اي می گشت. او به اميد وصال به خدايش بود و سرانجام در راه ‌آرمان مقدس در مبارزه با بي خبران و عمال مزدور پهلوي شديداً از ناحيه شكم گرديد و به /11/14در بيمارستان تبريز به درجه رفيع شهادت نايل آمد و به لقاي حق رسید. ️🌷روحش شاد،یادش گرامی🌷 ️ 🕊 @Shohadaye_khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
#شهيدسهراب‌نصيرزاده🌷در اروميه به دنيا آمد و تا كلاس يازدهم تحصيل كرد📚 ولي به علت فقر مالي يك سال م
خاطرات 📝مادر 🌷 اگر بخواهم خاطرات سهراب را بازگو كنم به اندازه 22 سال از او خاطره دارم . اما خاطراتم را از جايي شروع مي كنم كه پسرم 22 ساله بود و روزهاي آخر زندگي اش در اين دنيا🖤 . تحصيلاتش📖 هنوز تمام نشده بود . يك روز در خانه🏡 بودم كه ديدم پسرم به خانه آمد . بي مقدمه گفت مامان مي خواهم به جبهه بروم 🦋. ولي من مخالفت كردم . ولي او در جواب گفت كه من حتماً بايد بروم . حتي اگر من هم نروم پدر يا برادرم بايد بروند، چون در آن كه خواهيم رفت اشرار و ❌عراقي ها به زنان و خواهرهايمان و به بچه ها و پيران ما اذيت و آزار مي رسانند و به خاطر اين مسئله مهم هم كه شده بايد بروم . چون تاب تحمل اين ننگ بزرگ را ندارم . در آن زمان پسرم سرما خورده بود اما با اين حال مي گفت كه اينجا كشور 🇮🇷ما هم هست . نبايد اجازه دهيم كه دشمنان به آن تجاوز كنند . بعد از اين صحبت ها پسرم از خانه خارج شد و بعد از مدتي برگشت . دو روز بعد اعلام كردند كه داوطلبان براي اعزام به جبهه بايد به مسجد🕌 سيدالشهدا مراجعه كنند . من هم كه نمي دانستم پسر من هم داوطلب رفتن به منطقه جنگي شده است اين مسئله را در خانه🏡 مطرح كردم و ناگهان ديدم سهراب كه در بستر بود زود بلند شد و حاضر شد . به من گفت مادر جان من هم اسم نويسي كرده ام تا به منطقه كردستان اعزام شوم و راهي مسجد سيدالشهدا شد تا هماهنگي لازم را انجام دهد.🌷 پسرم در آنجا سخنراني مي كرد و به بقيه مي گفت بايد همه حاضر باشيم تا فردا صبح با روحيه اي بالا، به خاطر خدا و به خاطر مردم عازم شويم . شب 🌙كه به خانه آمد با عجله دنبال لباس بود و من يك دست لباس ارتشي كه مال پدرش بود آوردم تا بپوشد و چون سهراب قد بلندي داشت لباسهاي پدرش برايش كوچك مي آمد و مجبور شدم به لباسها تكه بدوزم تا اندازه اش شود . صبح⛅ شد و موقع رفتن، من و سهراب با هم به بيرون رفتيم . آنجايي كه همه جمع شده بودند در آنجا پسرم از همه قدبلندتر بود . برگشت و به من دست تكان داد و گفت اين راه كه مي رويم به خاطر دين 📿و مذهب و كشور🇮🇷 است . اگر برگشتم كه هيچ ولي اگر برنگشتم نبايد ناراحت باشي و اين آخرين لحظه و آخرين جمله اي بود كه از سهراب شنيدم . 🍃سپس سوار اتومبيلها🚌 شدند و به اروميه و از آنجا عازم نقده شدند . پسرم و همرزمانش چهار روز با اشرار مبارزه 👊كردند و سهراب هر چند بيش از چهار روز مبارزه نكرد ولي الهي اين چنين بود كه در همان روزهاي اول جهاد و در راه خدا شهيد شود .🕊 بعدها از دوست او از چگونگي شهادت سهراب پرسيدم . و او گفت كه در حال مبارزه بوديم كه سهراب وارد خانه اي شد و از آن خانه مداركي📃 را پيدا كرد كه به دشمنان مربوط مي شد . وقتي سهراب را مي آورد از پشت سر مورد اصابت گلوله قرار گرفت و پايش زخمي شد ولي او همچنان با اراده اي💪 كه داشت خودش را به ما رسانيد و مدارك را به ما داد و گفت اين و مدارك نبايد به دست دشمنان برسد و بعد پايش را بست و همچنان پيشاپيش ما در حركت بود تا اينكه آنقدر خون از بدنش رفت و به درجه رفيع شهادت❣ نائل گشت . 🍃شهيد سهراب نصيرزاده فردي باايمان، نمازگزار و به فضائل نيكو آراسته شده بود و پسرم با اخلاق🙂، رفتار و سرانجام با شهادتش به نهايي خود در زندگي رسيد و ما را در پيش خدايمان روسفيد كرد . اميدوارم كه ياد شهيدمان 💔در خاطرمان زنده و راهشان هميشه پررهرو باشد .🌷 @Shohadaye_khoy