🥀🕊🌹💐🌹🕊🥀
🌓 #باز_شب_شده
❤️ #دلم_بهانه_می_گیرد
دردهایی هستند که هیچ #مرهمی آنها را #تسکین نمی دهد ، دردهایی که هر از چند گاهی #تیر خلاصشان را به #قلب نشانه می روند اما ...
دردهایی مثل #دلتنگی، مثل #تنهایی مثل #فاصله_هایی که هیچگاه به مقصد نمی رسند ، مثل کوچه های #بن_بست .
وقتی از لای کتابهای قدیمی #نامه_ای پیدا می کنم که به سختی خوانده می شود ، از بس عمر #نامه بلند است، وقتی که تاریخ #نامه مرا به سالهای #جنگ پرت می کند، وقتی در #آرامشم ولی #نامه قبل از #عملیات نوشته شده ، #طوفانی میشوم و وجودم پر از صدای #رگبارهایی می شود از مبداء ناکجا .
حالا #دلتنگی مهمان ناخوانده ام می شود و #اشک پهنای صورتم را پائیزی می کند و این #حال همیشگی ، #حسرت نبودنت است .
🌹ش🌹ه🌹ی🌹د🌹
#دلتنگم ، #تنهایم و فاصله ام تا تو به اندازه #بی_نهایت است .
مرا در کوران #حوادث دریاب وقتی پر از ترس #گم شدنم .
من می گویم
🌴 شب #بهشتی تو #بخیر
تو بگو عاقبت شما
🌹 #ختم به #خیر و #شهادت
🌷 #شهید_عزیزم
🌷 #رفیق_تنهایی_هایم
#امشبم را به نام تو #متبرک می کنم.
🌗 #شبتون_شهدایی🌷
@Shohadaye_khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
#شهادت_سردار_شهید_ابراهیم اوغلی 🌷#شهادت بسيار غريبانه اي داشت😔 شهادت بسيار غريبانه اي داشتند و شها
#✍یادداشتی از شهید
در يكي از يادداشتهاي شهيد چنين نوشته شده است كه بعد از شهادت #حمزه خلخالي و #زينال ورمزيار بود! #عمليات نزديك است خيلي نزديك، و من سخت دلم هواي ديدار #شهيدان كرده.
دلم سخت بي قراري مي كند براي #لقاء_حق و سخت شوق ملاقات عزيزان #شهداء به خصوص #زينال و #حمزه مهربان دارم.
منظور اينكه شهيد واقعاً يقين پيدا كرده بود كه رفتني است و همه بچه هاي گردان نيز يقين پيدا كرده بودند كه فلاني #شهيد مي شوند و در قبل از عمليات در راه بازگشت از انديمشك چون #شهيد موفق به خريد عطر نمي شوند، بچه هاي اظهار مي دارند كه برادر ابراهيم اوغلي شب حمله شما را معطر مي كنيم چون شما حتماً شهيد مي شويد و بزرگوار در جواب آنها فقط مي گويد:
🌷«اللهم الرزقني توفيق الشهاده في سبيلك و لا تردني الي اهلي»🌷
🕊#شهدای_شهرستان_خوی
@Shohadaye_khoy
🌹معرفی شهدای شهرستان خوی🌹
🌷#شهید_یوسف_علم_قلیلو شهيد بزرگوار در #تاريخ ۱۳۴۵ در يك روز پاييزی در خانواده ای كشاورز و مدهبی
📜#فرازی_از_زندگينامه_شهيد:
💫وی علاقه زياد به #قرآن و تعاليم دينی داشت و در همه مجالس اسلامی شركت می نمود.
تا اينكه به ندای رهبر خويش لبيك گفته و در كلاس های آموزش #اسلحه شركت كرد تا در صورت لزوم به انقلاب و اسلام كمك كند.
🔺ايشان در فروردين ماه #تاريخ ۱۳۶۱/۰۱/۰۷ ، ۲۵ روز مشغول گذراندن دوره اموزشی #نظامی شد.
در اين مدت هم از لحاظ عقيدتی و نطامی خود را كاملاً ساخته بود چرا كه قرآن هم می فرمايد« با هر چه امكان داريد آماده شويد. برای جنگ با كافران.»
🔺در #تاريخ۱۳۶۱/۲/۶ با گذراندن دوره آموزشی موفق به اعزام شد.
در جبهه #مهاباد مانند ساير رزمندگان همتای خويش مشغول مبارزه بود تا #بيست روز كه تقسيم بندي كامل شده بودند و در تمامی #عمليات های منطقه شركت داشتند از جمله در عملياتی كه منجر به پاكسازی دهكده هايی شده، شركت فعالانه داشت و در برنامه های شهری نيز شركت داشتند مخصوصاً در يك درگيری شهری خانه تيمی در تاريخ ۱۳۶۱/۲/۲۷ كه بعد از ظهر اتفاق افتاد و منجر به كشته شدن بيش از بيست نفر از عوامل دمكرات و زخمی شدن يكی از رهبران گروهك های ضد خدايی دمكرات شد،شركت داشتند ولی بعد از آن بنا به مصلحتی مسئولين ايشان را با گروهي به يك پايگاهی در جاده #مياندوآب و #مهاباد در روستايی فرستادند.
در اين پايگاه نيز مسئوليت خويش را به خوبی انجام داده و با اينكه در #تاريخ ۱۳۶۱/۳/۱۵كه مصادف با حركت خونين ۱۵ خرداد ۱۳۶۱ به رهبری امام بود در يك درگيری به خيل #شهداء پيوست.💔
🌷روحش شاد و یادش گرامی باد.🌷
️
@Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷
فقط #شهدا را که #تفحص نمی کنند!
گاهی باید آدم های زنده ( مرده) را هم
#تفحص کرد و پیدا کرد!!
#خود شان را...
#دل شان را...
#عقل شان را...
گاهی در این #راه پر پیچ و خم مردانگی ، غیرت ، دین ، عزت ، شرف ، تقوا... را #گم می کنیم...
نمی گوییم نداریم!
داریم!
اما #گم می کنیم...
باید گشت و #پیدا کرد...
نگردیم، وِل #معطل هستیم!
باید بگردیم و در این #رمل زار دنیا ! که هر آن ممکنِ باد بیاد و قسمت دیگه وجودمان را زیر #رمل های #دنیا گم کند...
خودمان را #پیدا کنیم...
ببینیم کجای #قصه_ایم...
کجای سپاه #مهدی_عج هستیم...
کجا به درد #آقا خوردیم...
کجا #مثل آقا عمل کردیم...
کجا مثل #شهید دستواره اینقدر کار کردیم تا از #خستگی خوابمان نبرد ، بلکه #بیهوش بشیم !
کجا مثل #شهید_ابراهیم_هادی برای فرار از #گناه چهره مان را #ژولیده کردیم...
حرف آخر !
به قول بچه های #تفحص ، نقطه صفرِ صفر و #گرا ، دست مادرمان #حضرت_زهرا_س است...
همون #مادری که وقتی #شهید_برونسی ، راه را در #عملیات گم کرد ، وقتی #توسل به مادرش #حضرت_زهرا_س کرد ، حضرت گفت چهار تا به راست پنج تا به چپ!!
رفتند و #مسیر را پیدا کردند...
پس #گرا و نقطه صفرِ صفر ، دست مادرمان #حضرت_زهرا_س است ...
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
@Shohadaye_khoy
🌷🍃🌷🍃🌷
#عاشقانه_های_شهدا
#بزرگ_مردان_کوچک
تیم #تخریب رفت که یه معبر باز کنه تا نیرو های گردان بتونن یه تک شبانه به دشمن بزنن...
از سیم خاردار که گذشتن و وارد میدان مین شدن پای یکی از بچه ها رفت روی مین #منور...
مین #منور منطقه رو روشن میکرد و باعث میشد همه عملیات لو بره،از طرفی بیش از هزار درجه سانتیگراد حرارت داره و کلاه آهنی رو حتی #ذوب میکنه...
حتی نمیشه بهش نزدیک شد
تا بقیه رفتن فکری کنن دیدن این #نوجوان غیرتی که سوختن رو از مادر یاد گرفته خودش فورا دست به کار شد...
کلاهش رو انداخت روی مین و خوابید روش
شکمش آب شد، بدنش میجوشید...
#پلاکش هم آب شد
اشک گوشه ی #چشم ما و #لبخند گوشه ی لب او...
معبر زده شد و #عملیات با موفقیت انجام شد...
#السلام_علیک
#یا_فاطمه_الزهرا
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم
️
@Shohadaye_khoy
10.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌴 جبهه های ما کربلا بود و
شیر بچه های لشکر ویژه ۲۵ کربلا
اصحاب آخرالزمانی سیدالشهدا ...
.
🎥 #دقایقی قبل از #حرکت #رزمندگان #لشکر ویژه ۲۵ #کربلا به #عملیات #کربلای پنج_📆 #زمستان ۱۳۶۵ _🎙#مداحی #نوجوان #آملی در جمع #رزمندگان ...
.
#مسافران_کربلا
#زائران_ابا_عبدالله
#لشکر_ویژه_۲۵_کربلا
💢 جلسات بچه های جبهه
▪️کت و شلوار پوش نداشت!!!
▫️لباس ها همه یکدست و یکرنگ بود
▪️ میز و صندلی و اتاق جلسات نداشتند!!!
▫️زیر چادرهای خاکی برگزار میشد
▪️ بالا و پایین نشستن نداشت!!!
▫️همه کنار هم مینشستند
▪️صرفا جهت وقت گذرانی نبود!!!
▫️هدفمند بود و مفید
▪️شعار و وعده و وعید نمیدادند
▫️ختم به عمل و نتیجه میشد
▪️نگاه هایشان به لنز و دوربین نبود
▫️دوربین بود که معطوف بزرگیشان بود
.
📷 جلسه ی #فرماندهان لشکر ویژه ۲۵ #کربلا
_قبل از #عملیات #والفجر هشت ۱۳۶۴🇮🇷
🥀🕊🌹🌴🌹🕊🥀
#بزرگ_مردان_کوچک
#روزه_دار_سيزده_ساله
در #ماه_رمضـان سال 63 از طرف لشگر25 کربلا به پايگاه #شهيد_مدنے اعزام شديم
#پايگاه لشگر 8 نجف اشرف
چون قـرار بود بہ مقر #عمليـات منتقـل شويم حکـم #مسـافر را داشتيم و #روزه بر ما واجب نبود اما ڪسانے ڪہ در #ماه_مبـارڪ در پايگاه #اهـواز مےماندند مےبايست #روزه مےگرفتند از جملہ مسئولين ستاد و امام جماعت و مکبر كہ #نوجوان 13 ساله اے بود #روزه داشت.
#هوای اهـواز بسيار گرم بود و حتے يڪ ساعت بدون نوشيـدن آب #قابل تحمل نبود.
اواخر #ماه_مبـارڪ ڪه #بہ اهـواز برگشته بودم احساس ڪردم نصف گوشت #بدن اين #نوجـوان آب شده است.
در واقع #ايمان از چهره #نحيف اين #نوجوان (مکبر نماز خانه) متجلے بود و هر وقت ياد آن صحنه مےافتم و آن #گرماے طاقت فرسا ، از خودم #خجـالت مےڪشم كہ چرا نمےتوانستيم #روزه بگيريم.
راوی :
#حبيب_اله_ابوالفضلی
شادی روح #امام_راحل و #شهدا
#صلوات
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد
#و_عجل_فرجهم