eitaa logo
Shomaresh Makoos4
68 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
10.1هزار ویدیو
199 فایل
شمارش معکوس ۴ - ارتباط با ادمین : @NadAliMazharAlajaeb
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از محسن قنبریان
📖 درسهای نهج البلاغه ▫️ شرح خطبه ۲۱۶ چکیده جلسه دوم / ۹آذر۱۴۰۳ حجت الاسلام قنبریان 🔸 ۴مقدمه: 1⃣ وجود یا انکار حق! • منکرین وجود حق، آنچه حق می خوانیم را بازتاب اجرای قواعد و تکالیف درباره مردم می دانند. حق نزد اینان انعکاس موقعیت هر شخص در جامعه است. قرار دادن هرچیز جای خود، لازمه اش این است که بدون آن جایگاه، حق مستقل و فطری و بشری وجود ندارد! برخی از اهل مذهب هم حق را زاده حکم شرع می دانند نه چیزی غیر آن. سوسیالیست های افراطی هم حق را از آن جامعه و فرد را مکلف می دانند. • قائل به وجود حق نوعی حق مستقل منهای جایگاه و موقعیت اجتماعی برای انسان قائل اند؛ که خود طیف هستند. در بزرگان ما "حقاً للمخلوق" شیخ انصاری، حق فطری یا طبیعی شهید مطهری(مجموعه آثار ج۱۹ص۱۵۸) و... احتمالا در این قسم قرار گیرند. 2⃣ حق، جعل و اعتبار است ولو متکی به تکوین. حق، از مقولات ماهوی و اعراض نیست اعتباری عقلایی است. اعتبار، حد و تعریف چیزی را به چیز دیگر دادن است ادعائاً؛ مثل شیر خواندن انسان شجاع. در تکوین، "حق" یعنی "هست" ، "ثابت"؛ انَّ الجنه و النار حق و... از این قسم است؛ حال در عالم اعتبار اگر چیزی را حق کسی می دانیم، انشاء و ایجاد آن را برایش کمال وجودی می دانیم. حق علف برای گوسفند و حق فکر و انتخاب برای انسان در بیان شهید مطهری از این قبیل است (ر.ک: همان) 3⃣ تفاوت حق/ حکم/ تکلیف؟ • اقوال معروف درباره حق: سلطنت اعتباریِ ضعیف تر از مِلک(مشهور)/ منتزع از احکام تکلیفی و وضعی/ نفس جواز تکلیفی یا وضعی(منکر حق مستقل) • حکم دست شارع و قانون گذار است و غیر قابل اسقاط و انتقال؛ اما حق نوعی سلطه و اختیار است دست خود فرد لذا معمولا نشانه اش قابلیت اسقاط و انتقال است. • تکلیف مقابل هست و قابل جمع با حق در همان مورد و همان جهت نیست. هر حقی البته تکلیف برای مقابلش ثابت می کند. انتخاب هم حق و هم تکلیف است؛ از یک جهت نیست از جهت حق جامعه، تکلیف فرد و از جهت فرد، حق است.قابل اسقاط نیست مثل حق حضانت در بیان شیخ که مصلحت دیگری در آن است و لذا غیر قابل نقل و اسقاط است. ❓چه فرقی می کند چیزی را حق بدانیم یا حکم؟! مثلا قوامیت مرد در خانواده را اگر حق مستقل بدانیم؛ اختیاری است که بر پایه نفع شخصی هرچه خواست بکند؛ الا آن چیزی که دلیل خاص منع کند(مثل کشتن یا...)! اما اگر حکم باشد یا از مجموع تکالیف و احکام انتزاع شده باشد؛ بر پایه رعایت مصالح خانواده باید اعمال شود.لذا مثلا برای رسیدن زن به حقوق مصرح اش (کسب و بیعت و...) باید زمینه سازی کند نه اینکه همه را به نفع خود تاویل ببرد!(دقت کنید) • مامقانی در نهایه المقال در حاشیه مکاسب (بحث خیار فسخ) بر تعریف حق( سلطنت اعتباری) چیزی افزوده: "حق" امتیازی است که به شخص تعلق گرفته؛ "حکم" قاعده ای که به رابطه مربوط است، قطع نظر از اینکه چه کسی طرف رابطه است. در حق، قطع رابطه با شخص همیشه ممکن نیست برخی موارد بخاطر شدت ربط و علاقه قابل اسقاط و انتقال نیست مثل حضانت و ولایت. 4⃣ دو مقام حق: اهلیت تمتع/ اهلیت استیفاء • ممکن است کسی صلاحیت و استحقاق حق داشته باشد، اما خود او مجاز به استیفاء و اجراء نباشد! مثل صغیر و مهجور که واجد حق است اما اهلیت استیفاء ندارد • چالش ها در حقوق سیاسی -محل بحث خطبه۲۱۶ و...- است که مثلا حق هم داشته باشند مثل مهجورین اند که باید قیّم یا ولیّ برایشان استیفاء کند یا خود حق استیفاء هم دارند؟! اینها به غایت در فقه سیاسی موثر و مکتب ساز است. ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
هدایت شده از محسن قنبریان
📖 درسهای نهج البلاغه ▫️ شرح خطبه ۲۱۶ چکیده جلسه دوم / ۹آذر۱۴۰۳ حجت الاسلام قنبریان 🔸 ۴مقدمه: 1⃣ وجود یا انکار حق! • منکرین وجود حق، آنچه حق می خوانیم را بازتاب اجرای قواعد و تکالیف درباره مردم می دانند. حق نزد اینان انعکاس موقعیت هر شخص در جامعه است. قرار دادن هرچیز جای خود، لازمه اش این است که بدون آن جایگاه، حق مستقل و فطری و بشری وجود ندارد! برخی از اهل مذهب هم حق را زاده حکم شرع می دانند نه چیزی غیر آن. سوسیالیست های افراطی هم حق را از آن جامعه و فرد را مکلف می دانند. • قائل به وجود حق نوعی حق مستقل منهای جایگاه و موقعیت اجتماعی برای انسان قائل اند؛ که خود طیف هستند. در بزرگان ما "حقاً للمخلوق" شیخ انصاری، حق فطری یا طبیعی شهید مطهری(مجموعه آثار ج۱۹ص۱۵۸) و... احتمالا در این قسم قرار گیرند. 2⃣ حق، جعل و اعتبار است ولو متکی به تکوین. حق، از مقولات ماهوی و اعراض نیست اعتباری عقلایی است. اعتبار، حد و تعریف چیزی را به چیز دیگر دادن است ادعائاً؛ مثل شیر خواندن انسان شجاع. در تکوین، "حق" یعنی "هست" ، "ثابت"؛ انَّ الجنه و النار حق و... از این قسم است؛ حال در عالم اعتبار اگر چیزی را حق کسی می دانیم، انشاء و ایجاد آن را برایش کمال وجودی می دانیم. حق علف برای گوسفند و حق فکر و انتخاب برای انسان در بیان شهید مطهری از این قبیل است (ر.ک: همان) 3⃣ تفاوت حق/ حکم/ تکلیف؟ • اقوال معروف درباره حق: سلطنت اعتباریِ ضعیف تر از مِلک(مشهور)/ منتزع از احکام تکلیفی و وضعی/ نفس جواز تکلیفی یا وضعی(منکر حق مستقل) • حکم دست شارع و قانون گذار است و غیر قابل اسقاط و انتقال؛ اما حق نوعی سلطه و اختیار است دست خود فرد لذا معمولا نشانه اش قابلیت اسقاط و انتقال است. • تکلیف مقابل هست و قابل جمع با حق در همان مورد و همان جهت نیست. هر حقی البته تکلیف برای مقابلش ثابت می کند. انتخاب هم حق و هم تکلیف است؛ از یک جهت نیست از جهت حق جامعه، تکلیف فرد و از جهت فرد، حق است.قابل اسقاط نیست مثل حق حضانت در بیان شیخ که مصلحت دیگری در آن است و لذا غیر قابل نقل و اسقاط است. ❓چه فرقی می کند چیزی را حق بدانیم یا حکم؟! مثلا قوامیت مرد در خانواده را اگر حق مستقل بدانیم؛ اختیاری است که بر پایه نفع شخصی هرچه خواست بکند؛ الا آن چیزی که دلیل خاص منع کند(مثل کشتن یا...)! اما اگر حکم باشد یا از مجموع تکالیف و احکام انتزاع شده باشد؛ بر پایه رعایت مصالح خانواده باید اعمال شود.لذا مثلا برای رسیدن زن به حقوق مصرح اش (کسب و بیعت و...) باید زمینه سازی کند نه اینکه همه را به نفع خود تاویل ببرد!(دقت کنید) • مامقانی در نهایه المقال در حاشیه مکاسب (بحث خیار فسخ) بر تعریف حق( سلطنت اعتباری) چیزی افزوده: "حق" امتیازی است که به شخص تعلق گرفته؛ "حکم" قاعده ای که به رابطه مربوط است، قطع نظر از اینکه چه کسی طرف رابطه است. در حق، قطع رابطه با شخص همیشه ممکن نیست برخی موارد بخاطر شدت ربط و علاقه قابل اسقاط و انتقال نیست مثل حضانت و ولایت. 4⃣ دو مقام حق: اهلیت تمتع/ اهلیت استیفاء • ممکن است کسی صلاحیت و استحقاق حق داشته باشد، اما خود او مجاز به استیفاء و اجراء نباشد! مثل صغیر و مهجور که واجد حق است اما اهلیت استیفاء ندارد • چالش ها در حقوق سیاسی -محل بحث خطبه۲۱۶ و...- است که مثلا حق هم داشته باشند مثل مهجورین اند که باید قیّم یا ولیّ برایشان استیفاء کند یا خود حق استیفاء هم دارند؟! اینها به غایت در فقه سیاسی موثر و مکتب ساز است. ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
هدایت شده از محسن قنبریان
رهبر انقلاب درباره مرجعیت زن چه/چرا گفتند؟! این یادداشت دو مقصد دارد: ۱. حضرت آیت الله خامنه ای درباره مرجعیت زن دقیقا چه گفتند؟! ۲. چرا ایشان در دیدار مخصوص بانوان در دوسال پیاپی یکبار وزارت زن و اینبار مرجعیت زن را مطرح می کنند؟! ☆ ☆ ☆ 1⃣ چه گفتند؟! • "بنده حتی معتقدم بسیاری از مسائل زنانه که موضوعش زنان هستند و مردها درست موضوع را تشخیص نمی دهند، خانمها از مجتهد زن تقلید کنند"! (۱۴۰۳/۹/۲۷) • برخی بزرگواران آن را نقض فتوای مشهور مبنی بر شرط مذکر بودن در مرجعیت -حتی در بخش زنان- ندانسته و آنرا در حد موضوع شناسی بهتر زنان در این امور تقلیل دادند! • برخی یادداشتها هم به اقوال و ادله ای پرداختند که مرجعیت زنان -اقلا برای زنان- را بلامانع می دانند! بنظر می رسد سخن رهبر انقلاب بیش از اولی و کمتر از دومی را می گوید با این تفاوت که مجتهده زن را در این بخش از مسائل زنان اعلم می داند! • توضیح اینکه؛ از دیر زمان فقهاء بین مقام افتاء با قضاء و ولایت تمایزاتی قائل بوده اند از جمله یکی در همین مساله زنان که برخی افتاء آنها را پذیرفته اند اما مناصبی مثل قضاء یا تصدی امور عامه را نه. آیت الله حکیم در مستمسک عروه آورده: "افتی بعض المحققین بجواز تقلید الانثی و الخنثی"؛ تقلید(در همه مسائل نه فقط مسائل ویژه زنان مثل دماء ثلاث و...) از زنان را برای زنان فتوای برخی از محققین فقه شمرده است. ▫️دلیل موافقین جواز تقلید از زن -اقلا از سوی زنان- این است: • دلیل تقلید یکی اطلاقات ادله و عمده بناء عقلاء(سیره رجوع جاهل به عالم) است؛ چیزی که موجب تقیید آن اطلاقات یا ردع از بناء عقلاء باشد و مرجعیت را مختص به مردان کنند در بین نیست (مستمسک عروه/ حکیم) • روایات اختصاص به مردان دو دسته است: - روایت ابی خدیجه و عمربن حنظله ⬅️ اینها مختص مقام قضاء است نه افتاء - روایت عامربن عبدالله که در مقام افتاء است ⬅️ اما ضعیف است و اعتباری ندارد!(مبانی منهاج الصالحین / سید تقی طباطبایی قمی) • در مقابل صحیحه عبدالرحمن بن حجاج است که امام(ع) برای مساله حج صبی، مادر او را به حمیده ارجاع می دهد ⬅️ ظاهر این ارجاع به زن (حمیده) برای گرفتن حکم شرعی است نه گرفتن روایت؛ چنانچه ایشان هم برای همسر ابن حجاج روایت نقل نکرد بلکه فتوا داد! (الاجتهاد و التقلید/ رضا صدر) • بالاتر اینکه اساساً حال فتوا همان حال روایت است. برای حجیت فتوا همان ادله حجیت خبر(روایت) آورده می شود؛ از اینرو همانگونه که حجیت روایت مختص به مردان نیست، حجیت فتوا هم مختص آنها نیست (بحوث فی الاصول / محقق اصفهانی) • اما اگر کسی اطلاق ادله تقلید را منصرف به مردان بداند: - اگر وجه انصراف، ملاحظه غلبه باشد ⬅️ این غلبه اثبات انصراف نمی کند - اگر وجه، لفظ "علماء"(جمع مذکر) باشد ⬅️ مثل "فقراء" در الصدقات للفقراء است که تلبس به مبدا(علم) را ثابت می کند نه اختصاص مردان (کتاب البیع ج۲ / محمد علی اراکی) • اما ادعای ردع بر بناء عقلاء: اگر کسی از مذاق شرع، استتار زن را بفهمد و اینکه شارع راضی به تصدی امور عامه و اداره آنها را برای زن نیست؛ و این را رادع از سیره جاری رجوع جاهل به عالم بداند! ⬅️ این هم قابل قبول نیست چون اخص از مدعاست! جواز تقلید از زن حتما مستلزم تصدی امور عامه نیست و بین ایندو (افتاء و تصدی امور عامه) مباینت است؛ چرا که ممکن است زنی مجتهده مستتره و در کمال استتار هم باشد اما جاهل به رای او عمل کند، بخصوص اگر مرجعیت برای خود زنان مطرح باشد. (مبانی منهاج الصالحین سید تقی قمی) • مزید بر آن اینکه اهل سنت به عدم اعتبار رجلیت در افتاء قائل بوده اند و در همان زمان معصومین مثل عایشه و... را از مفتیان می دانستند. این در مرآی معصومین بوده ولی تخطئه ای نشده است (الاجتهاد و التقلید / سید رضا صدر) 🔅 جمع بندی بخش اول اینکه قول به مرجعیت زن در همه مسائل -اقلا برای زنان- فتوای شاذ و بی استدلالی نیست. آیت الله خامنه ای دقیقا این فتوای برخی محققین را نگفتند بلکه از مرجعیت زنان در مسائل خاص زنان (نه همه مسائل) گفتند؛ با این تفاوت که در این بخش بعلت موضوع شناسی دقیق تر مجتهدش را اعلم از مردان شمردند و از لزوم تقلید زنان در این بخش گفتند. ادامه یادداشت را در بخش دوم مطالعه کنید ☑️ @m_ghanbarian
هدایت شده از محسن قنبریان
📖 درسهای نهج البلاغه ▫️ شرح خطبه ۲۱۶ چکیده جلسه دوم / ۹آذر۱۴۰۳ حجت الاسلام قنبریان 🔸 ۴مقدمه: 1⃣ وجود یا انکار حق! • منکرین وجود حق، آنچه حق می خوانیم را بازتاب اجرای قواعد و تکالیف درباره مردم می دانند. حق نزد اینان انعکاس موقعیت هر شخص در جامعه است. قرار دادن هرچیز جای خود، لازمه اش این است که بدون آن جایگاه، حق مستقل و فطری و بشری وجود ندارد! برخی از اهل مذهب هم حق را زاده حکم شرع می دانند نه چیزی غیر آن. سوسیالیست های افراطی هم حق را از آن جامعه و فرد را مکلف می دانند. • قائل به وجود حق نوعی حق مستقل منهای جایگاه و موقعیت اجتماعی برای انسان قائل اند؛ که خود طیف هستند. در بزرگان ما "حقاً للمخلوق" شیخ انصاری، حق فطری یا طبیعی شهید مطهری(مجموعه آثار ج۱۹ص۱۵۸) و... احتمالا در این قسم قرار گیرند. 2⃣ حق، جعل و اعتبار است ولو متکی به تکوین. حق، از مقولات ماهوی و اعراض نیست اعتباری عقلایی است. اعتبار، حد و تعریف چیزی را به چیز دیگر دادن است ادعائاً؛ مثل شیر خواندن انسان شجاع. در تکوین، "حق" یعنی "هست" ، "ثابت"؛ انَّ الجنه و النار حق و... از این قسم است؛ حال در عالم اعتبار اگر چیزی را حق کسی می دانیم، انشاء و ایجاد آن را برایش کمال وجودی می دانیم. حق علف برای گوسفند و حق فکر و انتخاب برای انسان در بیان شهید مطهری از این قبیل است (ر.ک: همان) 3⃣ تفاوت حق/ حکم/ تکلیف؟ • اقوال معروف درباره حق: سلطنت اعتباریِ ضعیف تر از مِلک(مشهور)/ منتزع از احکام تکلیفی و وضعی/ نفس جواز تکلیفی یا وضعی(منکر حق مستقل) • حکم دست شارع و قانون گذار است و غیر قابل اسقاط و انتقال؛ اما حق نوعی سلطه و اختیار است دست خود فرد لذا معمولا نشانه اش قابلیت اسقاط و انتقال است. • تکلیف مقابل هست و قابل جمع با حق در همان مورد و همان جهت نیست. هر حقی البته تکلیف برای مقابلش ثابت می کند. انتخاب هم حق و هم تکلیف است؛ از یک جهت نیست از جهت حق جامعه، تکلیف فرد و از جهت فرد، حق است.قابل اسقاط نیست مثل حق حضانت در بیان شیخ که مصلحت دیگری در آن است و لذا غیر قابل نقل و اسقاط است. ❓چه فرقی می کند چیزی را حق بدانیم یا حکم؟! مثلا قوامیت مرد در خانواده را اگر حق مستقل بدانیم؛ اختیاری است که بر پایه نفع شخصی هرچه خواست بکند؛ الا آن چیزی که دلیل خاص منع کند(مثل کشتن یا...)! اما اگر حکم باشد یا از مجموع تکالیف و احکام انتزاع شده باشد؛ بر پایه رعایت مصالح خانواده باید اعمال شود.لذا مثلا برای رسیدن زن به حقوق مصرح اش (کسب و بیعت و...) باید زمینه سازی کند نه اینکه همه را به نفع خود تاویل ببرد!(دقت کنید) • مامقانی در نهایه المقال در حاشیه مکاسب (بحث خیار فسخ) بر تعریف حق( سلطنت اعتباری) چیزی افزوده: "حق" امتیازی است که به شخص تعلق گرفته؛ "حکم" قاعده ای که به رابطه مربوط است، قطع نظر از اینکه چه کسی طرف رابطه است. در حق، قطع رابطه با شخص همیشه ممکن نیست برخی موارد بخاطر شدت ربط و علاقه قابل اسقاط و انتقال نیست مثل حضانت و ولایت. 4⃣ دو مقام حق: اهلیت تمتع/ اهلیت استیفاء • ممکن است کسی صلاحیت و استحقاق حق داشته باشد، اما خود او مجاز به استیفاء و اجراء نباشد! مثل صغیر و مهجور که واجد حق است اما اهلیت استیفاء ندارد • چالش ها در حقوق سیاسی -محل بحث خطبه۲۱۶ و...- است که مثلا حق هم داشته باشند مثل مهجورین اند که باید قیّم یا ولیّ برایشان استیفاء کند یا خود حق استیفاء هم دارند؟! اینها به غایت در فقه سیاسی موثر و مکتب ساز است. ادامه در بخش دوم ☑️ @m_ghanbarian
هدایت شده از محسن قنبریان
رهبر انقلاب درباره مرجعیت زن چه/چرا گفتند؟! این یادداشت دو مقصد دارد: ۱. حضرت آیت الله خامنه ای درباره مرجعیت زن دقیقا چه گفتند؟! ۲. چرا ایشان در دیدار مخصوص بانوان در دوسال پیاپی یکبار وزارت زن و اینبار مرجعیت زن را مطرح می کنند؟! ☆ ☆ ☆ 1⃣ چه گفتند؟! • "بنده حتی معتقدم بسیاری از مسائل زنانه که موضوعش زنان هستند و مردها درست موضوع را تشخیص نمی دهند، خانمها از مجتهد زن تقلید کنند"! (۱۴۰۳/۹/۲۷) • برخی بزرگواران آن را نقض فتوای مشهور مبنی بر شرط مذکر بودن در مرجعیت -حتی در بخش زنان- ندانسته و آنرا در حد موضوع شناسی بهتر زنان در این امور تقلیل دادند! • برخی یادداشتها هم به اقوال و ادله ای پرداختند که مرجعیت زنان -اقلا برای زنان- را بلامانع می دانند! بنظر می رسد سخن رهبر انقلاب بیش از اولی و کمتر از دومی را می گوید با این تفاوت که مجتهده زن را در این بخش از مسائل زنان اعلم می داند! • توضیح اینکه؛ از دیر زمان فقهاء بین مقام افتاء با قضاء و ولایت تمایزاتی قائل بوده اند از جمله یکی در همین مساله زنان که برخی افتاء آنها را پذیرفته اند اما مناصبی مثل قضاء یا تصدی امور عامه را نه. آیت الله حکیم در مستمسک عروه آورده: "افتی بعض المحققین بجواز تقلید الانثی و الخنثی"؛ تقلید(در همه مسائل نه فقط مسائل ویژه زنان مثل دماء ثلاث و...) از زنان را برای زنان فتوای برخی از محققین فقه شمرده است. ▫️دلیل موافقین جواز تقلید از زن -اقلا از سوی زنان- این است: • دلیل تقلید یکی اطلاقات ادله و عمده بناء عقلاء(سیره رجوع جاهل به عالم) است؛ چیزی که موجب تقیید آن اطلاقات یا ردع از بناء عقلاء باشد و مرجعیت را مختص به مردان کنند در بین نیست (مستمسک عروه/ حکیم) • روایات اختصاص به مردان دو دسته است: - روایت ابی خدیجه و عمربن حنظله ⬅️ اینها مختص مقام قضاء است نه افتاء - روایت عامربن عبدالله که در مقام افتاء است ⬅️ اما ضعیف است و اعتباری ندارد!(مبانی منهاج الصالحین / سید تقی طباطبایی قمی) • در مقابل صحیحه عبدالرحمن بن حجاج است که امام(ع) برای مساله حج صبی، مادر او را به حمیده ارجاع می دهد ⬅️ ظاهر این ارجاع به زن (حمیده) برای گرفتن حکم شرعی است نه گرفتن روایت؛ چنانچه ایشان هم برای همسر ابن حجاج روایت نقل نکرد بلکه فتوا داد! (الاجتهاد و التقلید/ رضا صدر) • بالاتر اینکه اساساً حال فتوا همان حال روایت است. برای حجیت فتوا همان ادله حجیت خبر(روایت) آورده می شود؛ از اینرو همانگونه که حجیت روایت مختص به مردان نیست، حجیت فتوا هم مختص آنها نیست (بحوث فی الاصول / محقق اصفهانی) • اما اگر کسی اطلاق ادله تقلید را منصرف به مردان بداند: - اگر وجه انصراف، ملاحظه غلبه باشد ⬅️ این غلبه اثبات انصراف نمی کند - اگر وجه، لفظ "علماء"(جمع مذکر) باشد ⬅️ مثل "فقراء" در الصدقات للفقراء است که تلبس به مبدا(علم) را ثابت می کند نه اختصاص مردان (کتاب البیع ج۲ / محمد علی اراکی) • اما ادعای ردع بر بناء عقلاء: اگر کسی از مذاق شرع، استتار زن را بفهمد و اینکه شارع راضی به تصدی امور عامه و اداره آنها را برای زن نیست؛ و این را رادع از سیره جاری رجوع جاهل به عالم بداند! ⬅️ این هم قابل قبول نیست چون اخص از مدعاست! جواز تقلید از زن حتما مستلزم تصدی امور عامه نیست و بین ایندو (افتاء و تصدی امور عامه) مباینت است؛ چرا که ممکن است زنی مجتهده مستتره و در کمال استتار هم باشد اما جاهل به رای او عمل کند، بخصوص اگر مرجعیت برای خود زنان مطرح باشد. (مبانی منهاج الصالحین سید تقی قمی) • مزید بر آن اینکه اهل سنت به عدم اعتبار رجلیت در افتاء قائل بوده اند و در همان زمان معصومین مثل عایشه و... را از مفتیان می دانستند. این در مرآی معصومین بوده ولی تخطئه ای نشده است (الاجتهاد و التقلید / سید رضا صدر) 🔅 جمع بندی بخش اول اینکه قول به مرجعیت زن در همه مسائل -اقلا برای زنان- فتوای شاذ و بی استدلالی نیست. آیت الله خامنه ای دقیقا این فتوای برخی محققین را نگفتند بلکه از مرجعیت زنان در مسائل خاص زنان (نه همه مسائل) گفتند؛ با این تفاوت که در این بخش بعلت موضوع شناسی دقیق تر مجتهدش را اعلم از مردان شمردند و از لزوم تقلید زنان در این بخش گفتند. ادامه یادداشت را در بخش دوم مطالعه کنید ☑️ @m_ghanbarian
23.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | هوش مصنوعی، امتداد هوش اجتماعی 🔰 آیت‌الله میرباقری: ◀️ همچنان که فنّاوری‌ها به‌منزلۀ قوای منفصل انسان هستند و مقیاس تصرف او را در طبیعت تغییر می‌دهند، هوش مصنوعی هم امتداد هوش اجتماعی است و تابع آن عمل می‌کند. ☑️ @mirbaqeri_ir
23.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | هوش مصنوعی، امتداد هوش اجتماعی 🔰 آیت‌الله میرباقری: ◀️ همچنان که فنّاوری‌ها به‌منزلۀ قوای منفصل انسان هستند و مقیاس تصرف او را در طبیعت تغییر می‌دهند، هوش مصنوعی هم امتداد هوش اجتماعی است و تابع آن عمل می‌کند. ☑️ @mirbaqeri_ir
📽 جایگاه و نسبت ما با آن 🔰 آیت‌الله میرباقری: 1⃣ همچنان که فنّاوری‌ها به‌منزلۀ قوای منفصل انسان هستند و مقیاس تصرف او را در طبیعت تغییر می‌دهند، هوش مصنوعی هم امتداد هوش اجتماعی است و تابع آن عمل می‌کند. 2⃣ ما نباید مواجهۀ غیرمعقول و جاهلانه با تمدّن غرب داشته باشیم.‌ ما نباید منزوی شویم. ما باید بر فنّاوری‌های غربی و ازجمله هوش مصنوعی، مسلّط شویم و آنها را در فرایند تمدن‌سازی اسلامی هضم کنیم. 3⃣ مدیران تمدن کنونی در مرحلۀ هوش مصنوعی می‌خواهند فرهنگ‌ها و زبان‌ها را همسان کنند و زبان‌های اختصاصی به خُرده‌زبان تبدیل شود. اگر کشور ما فنّاوری هوش مصنوعی را مُسخّر کند و بر آن تفوّق پیدا کند، جامعۀ نخبگی ما می‌تواند فرهنگ و زبان معنایی جدیدی را در جهان گسترش دهد. ☑️ @mirbaqeri_ir