" لا تخسر النفس والروح
في سبيل الطين والحجر ".
«روح و روان خود را به خاطر خشت و سنگ از دست ندهید.»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عربیات
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
چون ترکِ جهان کردیم، مالکِ همه جهان شدیم.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
📚 #نادرابراهیمی
📙 #مردی_در_تبعید_ابدی
📝 @ShugheParvaz
28.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏹مجاهده با نَفْس
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#مراقبه
#جهاد_نفس
@ShugheParvaz
.
مرداد ماه امسال پر از دلتنگی بود
همه ساعاتش حکایت از دوری، فاصله، بغض و غم سنگین فراق بود.
دلتنگم!
✍ #سیده_ال_موسوی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#دلی
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
.
بیچاره دل، هردم ندایی یار من کجایی؟!
هر لحظه را من با غزل خواندم تو بی وفایی!
گر هم نباشد ماهِ من، او هست هر دقیقه
یارب! شکایت من ندارم گر نبود صفایی
✍ #سیده_ال_موسوی
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#یهویی
#شعر
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
شوق پرواز🕊🇮🇷
#سفرنامه_ی_جامانده #سیده_ال_موسوی راننده حین رانندگی هی پلک هایش روی هم می رفت و خوابش میآمد.بخ
#سفرنامه_ی_جامانده
#سیده_ال_موسوی
ام مجتبی گفت:« باید برم سر قبر مادربزرگم هرساله که میام میرم زیارتش»
جالبه باید بگردیم تا پیدایش کند حق هم داشت،شهری از قبر بود. رسم و ساخت قبر های وادی السلام ترسناک و عجیب بود.
بعضیها حفره بزرگ داشتند، بعضی ها چند طبقه بودند و بعضیها مثل سرداب در حفرهای دیوار دفن بودند.
بعد کلی گشتن گفت:« بیاید اینجا پیداش کردم.» نشستیم فاتحه خواندیم. هوا گرم بود کمی سر مزار در حد فاتحه نشیتیم رفتیم
کربلا مثل فکه، پر از رمل بود و دائم باید کتانیهایم را بتکانم. سمت خانهی(ابو نور) حرکت کردیم. هنوز از قبرستان خارج نشده بودیم که در گذر اصلی کنار درختی بنر شهید دیدم یهوی گفتم:« شهید هادی ذوالفقاری اونهاش اونجاست.»
ام مهدی گفت: « وا ترسوندی منو!! چته شهید میبنی انگار خانواده ات میبنی!؟» راست میگفت! از دیدن بنر کلی ذوق کردم.
همه باهم رفتیم سر مزار شهید کمی شلوغ بود ولی تا ما چند نفر خانم دیدند مزار خلوت کردند. فاتحه خواندیم ازش تشکر کردم دوباره دعوتم کرد که بیایم سر مزار....
ابونور! بچه های زیادی داشت بقول ام مجتبی احسنت به این خانواده که شیعهی امام علی(ع) زیاد میکنند. ولی ی موضوع همهی مارا نگران کرده بود. همه بچه ها از ۵ساله تا ۱۵ساله ی تبلت دستشان بود مجذوب تبلت بودند. حتی با ما حرف نمیزدند. ام مجتبی به آنها نگاه میکرد نگران وضع بچه ها بود. کاش فقط بازی میکردند، بلکه همه در برنامه های چون یوتیوب، اینستا... بودند. بدون هیچ نظارتی!
ام مجتبی بعد کلی حرص خوردن رفت با مادرشان حرف زد
_ببین عزیزم این کار اشتباهی هست، با این سن تبلت دستشون دادید میدونید دشمنان هرکاری دارند میکنند تا به شیعه صدمه بزنه....
ما نگران بودیم،مادرشان از صحبتهای ام مجتبی ناراحت شود، ولی خدا رو شکر نه حرفش را تایید کرد.
اینجا یاد فیلترینگ ایران افتادم.
آیا بنظرتان فیلترینگ بعضی شبکه ها در ایران درسته؟!
#سفرنامه_ی_جامانده
#عکاس_سیده_ال_موسوی
#ادامه_دارد.
#کپی_نشر_نشود
@ShugheParvaz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وَرِجائيَ كَربِلاءَ .
@ShugheParvaz
🗣 : من رویاهای پرشوری در درونم دارم و می ترسم محقق نشوند؟
﴿ وَقَالَ رَبُّكُمُ ٱدْعُونِىٓ أَسْتَجِبْ لَكُمْ﴾
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#آیه
@ShugheParvaz
بسم الله الرحمن الرحیم
"
يَوم جَدِيد بِحُب الحُسَّين ..
صَلى الله عَليكَ يا أبَا عَبدالله
صَلّىٰ اللَّهُ عَلَيْكِ يا فَاطِمة الزَّهراء
السَلام عَلىٰ جبَل الصبر زيَنب
السَّلامُ عليكَ يا صَاحبْ الزْمان
#بیـᏪــو💡
ابتَسم وَ لَو القَلب یقطُر دما...
لبخند بزن؛ گرچه دلت خون است...
#کلام_مولا❤️
.ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@ShugheParvaz
❓تخیل چیست؟
• تخیل کوششی است که ذهن هنرمند در کشف روابط پنهانی اشیا دارد. همان نیرویی که به شاعر این امکان را میدهد تا میان مفاهیم و اشیا، ارتباط برقرار کند، پل بزند و چیزی را که قبل از او، دیگری درنیافته، دریابد.
• در نتیجهٔ تخیل است که در شعر همه شاعران چیزهایی میبینیم که در دنیای خارج وجود ندارد.
• حاصل نیروی تخیل، انواع تشبیهات، استعارهها و مَجازهایی است که شاعر میآفریند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#نویسندگی_خلاق
📚 @ShugheParvaz
خدایا چگونه ناامید گردم
در حالی که نسبت به من بسیار مهربانی ..
#دعایعرفه
@ShugheParvaz
«دنیا»
✍🏻 #سیده_ال_موسوی
شب است، دل بیقرار را بگو؛ چه کند که غم دارد.
پی طبیب فرستادُ ! افسوس خود طبیب درد دارد چون درد او!
درمان را میدانند، اما چه کنند، عاقبت برگ پاییز بودند افتادند که افتادند.
هرچه امید بود پنبه شد.
اما نا امید از رحمت خدا نشدند.
بارها با دل به درد دل نشست. چون ابر بهار بارید، از حجم درد شکسته بود،
ناچار به ادامه بود.
شب است دوست دارد، بعضی لحظهها همان لحظه متوقف شوند.
همان لبخند!
همان احساس خوشبختی!
همان حس شیرین حال خوب!
همان حس که احساس جوانه زدن از خروار خاک....
باید هم شیرین و هم تلخ را تجربه کرد.
باید همچو پرنده در آسمان با وجود باد باز هم مسیر خود را ادامه میدهد.
باید همچو ابر بارید گذشت.
باید همچو شب جای خود به روز داد.
دنیا همین است. محل گذر، محل تجربه، محل رسیدن به معبود قبل از سوت پایان دنیا!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#عاقبت
#نوشتن
#دلی
#شوق_پرواز
@ShugheParvaz
رفيق القُلوب المُنكَسِرة..حُسَين 🥺🥀
همنشین دلهای شکسته...حسین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@ShugheParvaz
اللهم هواء كربلاء ونفس عميق بين الحرمين
ربي يرزقكم زيارة كربلاء🤲💔
خدایا هوای کربلا و یک نفس عمیق بین الحرمین
#ياحسين💔
#اللهم_ارزقنا_کربلاء🤲🥺
@ShugheParvaz
محبوبی حسین
@ShugheParvaz