eitaa logo
شوق پرواز🕊🇮🇷
318 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
بسم الله ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ #سیده_موسوی نویسنده(گاهی می‌نویسم) «نشر بدون #لینک و #نام #نویسنده #جایز_نیست. کپی مطالب #متفرقه با ذکر صلوات 15 #کانالهای دیگر @seedammar @sodaneghramk #ناشناس👇🏻 https://daigo.ir/secret/81199999838
مشاهده در ایتا
دانلود
‏لن تجد أحن من الله عليك… ❤ مهربانتر از خدا پیدا نمی‌کنی...❤ ‎
‏چند ماهی میشه ازشون خبری نیست. قبلا به ما بال شکسته ها سر میزدند. هرچند نباید گفت شاید یکی نامحرم باشد توفیق گرفته شود. ولی دلمان براشون تنگ شده !! (دعا کنید شاید یکی دعاش گرفت) «قرار بر پرواز بود سراغی از ما بگیرید ای پرستوهای عاشق طریق ‎ » @ShugheParvaz
«قرار بر پرواز بود. ولی بال شکسته را چه به پرواز سراغی از ما بگیرید ای پرستوهای عاشق طریق ‎» @ShugheParvaz
«مناجات» پروردگارا! چنان از نگاه لطفت به من بنگر که همانند کسی که اجابت کردی و به اطاعتت واداشتی و اطاعتت کرده بنگر! پروردگارا! ای نزدیکتر از رگ گردن به من، ای نزدیکی که هرگز دور از آنکه فریفته تو است و نمی‌شوی و ای با وجود و کرمی که هرگز بخل بر آنکه امید احسانت دارد نمیکنی پروردگارا! به من دلی عطا کن که عاشق و بیقرار تو، مشتاق قرب تو باشد و زبانی که دائم به ذکر تو باشد و غیر کلام حق و صدقش به سوی تو بالا نرود و از نظر حقیقی تقرب تو را بجوید. پروردگارا! هرکه تو را شناخت و به معرفتت رسید، گمنام و بی نشان نشد. هرکه از شر این دنیا و آخرت به تو پناه برد، هرگز خار ذلیل نشد. و اگر تو به او توجه کردی عبده کسی دیگر نشد. پروردگارا! هرکه مسیر زندگیش سمت تو هدایت داد عاقبت بخیر شد و در مسیر نور قرار گرفت. هرکه از شر تاریکی این عالم به تو پناه برد پناه یافت؛ من عبد، ضعیف و ناتوان از شر این دنیا و گناهانم، به درگاه تو پناه آورده‌ام پس تو خدایی یا ارحم الراحمین. ✍ @ShugheParvaz
«امید و اعتماد» ✍ 📸 بعضی وقتها باید چشم بست و رفت جای که نیست؛ جان گرفت، بال در آورد و پرواز کرد. گاهی خستگی چنان در درونمان فورا می‌کند که نمی‌دانیم، چگونه از آن رهایی پیدا کنیم! باید رها رهاتر از هرچه پرنده در آسمان شد. نگذاریم و اجازه ندهیم به بعضی از صداها دانه‌ی ناامیدی در قلب و درونمان بکارند. خدا هست، به او اعتماد کنیم؛ همان طور که مادر موسی اعتماد کرد و در رود نیل او را رها کرد، موسی اعتماد کرد و به وسط رود نیل رفت، ابراهیم اعتماد کرد و وسط آتش نمرود ماند... اگر می‌خواهم تمام آنها را بگویم شب و روزها از من می‌گیرند به او اعتماد کنیم!! راستی خودمان را هم باور کنیم! «امام على عليه السلام : هر چه اميد داريد ، به خداى سبحان داشته باشيد و به كسى جز او اميد مبنديد ؛ زيرا هيچ كس، به غير خداوند متعال اميد نبست، مگر آن كه نوميد بازگشت .» ( غرر الحكم : ۲۵۱۱ ) @ShugheParvaz
«او با من است» گاهی قلم خسته نیست بلکه توان حجم این همه کلمات را ندارد. گاهی تار و پود کاغذ از سنگینی اشک و کلمه از هم نمی‌پاشد بلکه صبوری می‌کند. گاهی بغض انقدر گلویت را می‌فشارد که کلمه‌ها اشک می‌شوند، مجالی به جوهر قلم نمی‌دهند تا آنها را بر کاغذ بچیند. گاهی قلم در دست می‌لرزد، تمام صفحات را سیاه چروکی می‌شوند، از بس می‌نویسی، مچاله می‌کنی آخر سر هم سطل زباله نوش جان می‌کند. چه بگویم از حال دل، قلم و کاغذ که سکوت اختیار کردند. می دانم، غرق کلمات باید شد باید خواند، دید و نوشت آنچه خواندی و دیدی و شنیدی! من سالهاست پی چیزیم که در دیار بود ولی ندیدم؛ بلکه احساسش کردم همیشه کنارم بود و هست، هرچه نوشتم او در دلم جاری کرد. نویسندگی، نعمت بزرگیست (شوق پرواز) قدر این نعمت را بدان. «نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ و ما به او از رگ گردنش نزدیک‌تریم. ایه ۱۶ سوره ق» کپی📛🚫 https://t.me/ShugheParvaz https://eitaa.com/ShugheParvaz
«شناخت» ✍ هر شب سرگردان خیال خویش هستیم. افسوس از یاد برده‌ایم، اصل خویش را! اگر نفس خود را نیابیم و معنا تحلیل نکنیم؛ چگونه به رب خویش برسیم؟! پیامبر(ص) : «هرکس خود را بشناسد، قطعاً خدایش را خواهد شناخت.» وقت بگذار برای شناخت نفس خویش؛ که آخر قصه به وصلی قشنگی ختم می‌شود. «عبد رحمان گر شدی هر دو جهان در سعادتی» https://eitaa.com/ShugheParvaz
9.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هادی دلها🌹❤️ هادی دلهای مشتاق و پر شوق پرواز شدی، تا معلمی باشی برای پرواز سوی ❤️ ✍ @ShugheParvaz
4_5812163788937369881.mp3
زمان: حجم: 172K
"در سکوت اشک ها" ✍ امشب هر چقدر خواستم احساساتم را بنویسم، نشد. گویی سنگینی آه بر قلمم چیره شده است. توان نوشتن ندارم، اما شکر خدا که چشمانم همچون ابر بهاری می‌بارند. وقتی قلم یاری نمی‌کند، بغضی سنگین سینه‌ام را می‌فشارد، و پناهی جز خدا نمی‌ماند. بارالها، پناهم باش که جز در خانه تو مأمنی ندارم. به تو روی آورده‌ام، با دلی خسته و شکسته، با اشک‌هایی که نه از سر ضعف، بلکه از شوق بازگشت به تو جاری است. ای مهربان‌تر از هر پناه، دلم آرامش می‌طلبد؛ همان آرامشی که در یاد توست. «أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» @ShugheParvaz
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند فرزند و عیال و خانمان را چه کند دیوانه کنی هر دو جهانش بدهی دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند @ShugheParvaz
«دردهایم بال دارند» خواستم پرنده باشم، پرواز کنم. نمی‌گویم نشد، اما دارد دیر می‌شود... پس وقت پرواز، کِی‌ست؟ چه روزی، چه ساعتی، چه لحظه‌ای؟ شوق پرواز همهٔ وجودم را گرفته، می‌ترسم، نه از سقوط از اینکه این شوق، همانند بسیاری آرزوها، در سینه بماند و خاک بخورد... تسلیم شدم، اما نه تسلیم باخت. من از آن‌هایی‌ام که راه را، اگرچه با زخم، با اشک، با تنِ خاکی، اما ادامه می‌دهند. به‌جای یک سال، حاضر شدم چند سال صبر کنم، تلاش کنم، حتی اگر هر طلوع، فقط یک قدم پیش روم. گاهی از حالِ خودم گریه‌ام می‌گیرد... اما هنوز: خدا هست، نگاهِ رحمان و رحیمش هست، نشانه‌ها هست. و من، زخم‌خورده‌ام شاید، ولی ناامید؟ هرگز. بارها زمین خورده‌ام، ولی بارها، دستی از جنس نور، مرا بلند کرده... حالا... غرق سکوتم. چشمانم درد دارند، اما هنوز به آسمان نگاه می‌کنند. هنوز، بال‌هایم جان دارند. تا وقتی چشمم به آسمان است، زمین مرا شکست نخواهد داد. @ShugheParva