eitaa logo
سیاست نیوز
1.8هزار دنبال‌کننده
11.5هزار عکس
5هزار ویدیو
45 فایل
🔹 سیاست نیوز رسانه‌ای مستقل؛ با نگاهی متفاوت و عدالت‌ محور برای پوشش اخبار و تحلیل رویداد های سیاسی تبلیغات : https://eitaa.com/joinchat/3014066770Caf064355cb
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
توضیحات دادستان آبادان در پی انتشار فیلم کتک‌زدن زن جوان در شهرستان آبادان 🇮🇷 @nohoomeday
6.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اظهارات دختری که در ابادان مورد ضرب و شتم قرار گرفت 🔹کاتر برای دفاع از خودم به همراه دارم/ خانواده طرف مقابل ابتدا به من حمله ور شدند. 🔹به رسانه های خارجی ارتباطی ندارد و تمام شایعات آنها واقعیت ندارد؛ مردم توجه نکنند. 🔹کارم را قانونی پیگیری می‌کنم 🇮🇷 @nohoomeday
دیوان محاسبات تخلف دولت روحانی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی را تایید کرد 🔹تصویر فوق بخشی از گزارش دیوان محاسبات است که تایید می‌کند مبلغ خرید ساختمان دانشکده فناوری‌های نوین از محل اعتبارات صندوق توسعه ملی و یک میلیارد یورو کمک هزینه برای مقابله با کرونا صرف شده است. 🔹پیش از این، مسئولین و رسانه‌های دولتی بارها ادعا کرده بودند این مبلغ از محل دیگری پرداخت شده است./ فرهیختگان 🇮🇷 @nohoomeday
هدایت شده از قیام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸اولین در تولید شد. 🔹واکسنHPV دومین پرفروش دنیاست ومراحل ساخت بسیار پیچیده ای دارد. 🔸یک جوان نخبه ۲۸ساله و تیم او درقالب شرکتهای خصوصی ایرانی توانسته اند پنج نوع واکسن را تولید کنند و تا آبان ماه انتظار میرود واکسن را نیز تولید کنند. ⚜قرارگاه یاوران اقتصاد مقاومتی⚜ 🔹🔹قیام🔸🔸 🆔 @Qiam_ir
☀️اگر خاتمی یا عبدالله نوری بیایند اصلاح‌طلبان به اتفاق نظر می‌رسند 🔸اصولگرایان بیشتر سردرگم هستند تا اصلاح‌طلبان! ناصر قوامی، چهره سیاسی اصلاح‌طلب: 🔹 مشکل اصلاح طلبان، اتحاد و وحدت نیست به عنوان مثال اگر سید محمد خاتمی بیاید و تایید صلاحیت شود، همه اصلاح‌طلبان بی چون و چرا به اتفاق نظر می‌رسند یا عبدالله نوری بیاید اتفاق نظر ایجاد می‌شود. 🔹 وضعیت کشور به گونه‌ای است که کمتر کسی تمایل دارد، برای ریاست جمهوری کاندیدا شود. علتش این است که مایوس هستند از اینکه بخواهند اوضاع و احوال را رو به راه کنند، جلوی گرانی را بگیرند و در نهایت وضعیت اقتصادی را سر و سامان دهند. به نظر می‌رسد اصلاح‌طلبان تا حدودی ناامید هستند در مقابل در جناح اصولگرا نیز مشخص نیست که چه کسی، کاندیدا می‌شود./برنا 🇮🇷 @nohoomeday
*روایتی از فداکاری یک دختر ۲۰ ساله در دفاع مقدس* محمدرضا سنگری فارغ‌التحصیل دکترای زبان و ادبیات فارسی و نویسنده منظومه سه جلدی دفاع مقدس خاطره‌ای از اولین روزهای حمله صدام به ایران اسلامی و دفاع مردم خرمشهر روایت کرد که در ادامه می‌خوانید. من جزو آخرین نفراتی بودم که از خرمشهر خارج شدم. پل خرمشهر شیبی داشت که هر کسی که می‌خواست عبور کند، عراقی‌هایی که آن طرف پل مستقر بودند، از بالا او را هدف قرار می‌دادند. ماشینی که پر از زخمی بود وقتی آمد از روی پل برود، با آرپی جی آن طرف هدف قرار دادند. عراقی‌ها حتی نفر را با آرپی جی می‌زدند. آرپی جی سلاحی است که برای انفجار از آن استفاده می‌کنند، برای هدف قرار دادن وسایل نقلیه بزرگ. حالا در نظر بگیرید اگر کسی را با این آرپی جی می‌زدند چه اتفاقی می‌افتاد! فرد متلاشی می‌شد، تکه تکه می‌شد.‌ نمی‌شد از روی پل عبور کرد. من از پل آویزان شدم. ۵۰ دقیقه طول کشید که از پل آویزان بودم و مسیر را طی کردم. تیرها همین طور کمانه می‌کرد و از زیر پل حرکت می‌کردم. وقتی به آن طرف رسیدم تقریبا بیهوش شدم. سه روز بود در محاصره بودم و از محاصره توانسته بودم بیرون بیایم. دیگر در خرمشهر تقریبا کسی نبود. همه کسانی هم که بودند به طور تقریبی زخمی بودند و دسته جمعی داشتند بیرون می‌آمدند. وقتی رسیدم بیهوش روی زمین افتادم. بعد از کمی که به هوش آمدم خدایش رحمت کند شهید جهان آرا آمده بود آنجا. زخمی‌های بسیاری آنجا بودند که به تدریج جان می‌دادند و یک تعداد خانم‌هایی بودند که به آن‌ها رسیدگی می‌کردند. امکانات هم بسیار کم، و رفت و آمد هم سخت بود. عراقی‌ها آن طرف پل بودند و تا ما را می‌دیدند هدف قرار می‌دادند. وقتی بهوش آمدم دیدم اسلحه‌ام نیست. با زحمت اسلحه ام را آورده بودم. کسی که آویزان شده باشد به سختی پنجاه متر را بخواهد بیاید با نارنجک و تفنگ و خشاب چقدر سنگین می‌شود و چقدر کار سختی است. وقتی جهان آرا آمد گفت: «منافقین در سطح شهر هستند، وقتی زخمی‌ها و شهدا را می‌بینند نارنجک‌‎ها و اسلحه‌ی آن‌ها را می‌برند، احتمالا اسلحه شما را هم برده باشند.» ایشان به من یک ژ۳ داد. لحظه‌ای که آنجا نشسته بودم اتفاقاتی را می‌دیدم که تا آن لحظه ندیده بودم، زخمی‌هایی که به تدریج جان می‌دادند؛ نوجوانی که بر زمین افتاده بود و از او خون می‌رفت طوری که مرتب چشمایش را باز می‌کرد و می‌بست. دختر جوانی آنجا بود شاید حدود بیست ساله. او مرتب دور سر زخمی‌ها می‌چرخید. نوجوان زخمی او را صدا کرد. وقتی صدا کرد رفت به طرفش. به او گفت سرم را روی زانویت بگذار، او نشست و سر را رو زانویش گذاشت؛ گفت یک چیزی برایم بخوان. میدیدم که مرتب خون از او می‌رود شروع کرد به خواندن. چند تا شعر خواند که یادم هست از بابا طاهر بود و آرام آرام این جوان چشمانش را بست و تمام کرد. وقتی تمام کرد سرش را آرام بر زمین گذاشت و دختر بلند شد و شروع کرد به رسیدگی به بقیه زخمی‌ها. بعدا فهمیدم که این دو خواهر و برادر بودند، این خواهر دیگر به سمت برادر برنگشت؛ چقدر سخت و دشوار است یک خواهر شهادت برادرش را ببیند و در این لحظه او را رها کند و به دیگر زخمی‌ها برسد. 🇮🇷 @nohoomeday
﷽؛ خاطره ای از مرحوم ایت الله (ره) 🔸چطور لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! 🔸 🔺دکتر علی حائری شیرازی فرزند ایت الله حایری شیرازی میگوید:👇 👈صبح جمعه بود. ساعت نزدیک ده بود که از جا بلند شدم، دیدم روی زمین جلوی تلویزیون دراز کشیده اند و کتاب می‌خوانند و چشمانشان قرمز شده، سلام کردم. خواستند از جا بلند شوند، امّا کمردرد شدید، مانع شد. دست به میز گرفتند و با حالت دولا به زحمت بلند شدند. به خاطر کمر درد فصلی که یادگار ایام طاغوت بود، نتوانستند کمر راست کنند، کج کج راه افتادند. 👈 متعجّب پرسیدم: «صبح که حالتان خوب بود، یکهو چطور شد؟» گفتند: «به کُلِه مرغی سر زدی؟» گفتم: «نه» گفتند: «برو شیرین کاری پدرت را ببین» 👈 قبلا کُله مرغی که از قدیم، پایین حیاط بود را تعمیر کرده بودم و هفت و هشت ده تا مرغ و خروس آنجا پرورش می دادم. به غیر از آن، مرغ عشق، فنچ، بلبل خرمایی و هر چیزی که ذوق ایام کودکی را در من زنده کند ...واقعا پدر راست می‌گفت: «اگر خانه ای حیاط نداشت، اهل خانه حیات ندارند». بگذریم. 👈 امّا مدّتی بود دیگر مثل سابق به پرنده ها رسیدگی نمی کردم، یک ظرف آب مکانیزه ای داشتم که با لولۀ باریک آبی به سقف کُله مرغی وصل بود. هر وقت آبش تمام می‌شد، سبک می شد و بالا می رفت و چون پر می شد، سنگینی اش آن را به پایین می آورد، تا مرغ ها بتوانند دوباره آب بیاشامند. تنظیم ظرف بهم خورده و ارتباطش با لوله جدا شده بود. خب من هم دیگر حوصلۀ درست کردن نداشتم ... 👈 گفتند: «صبح بعد از نماز آمدم به مرغها سر بزنم. دیدم زبان بسته ها نه آب دارند و نه غذا. با نخ ماهی گیری چند ساعت تلاش کردم تا ظرف آب را به سقف سه متری کله مرغی نصب کنم تا بالاخره نزدیکی های هشت و نه صبح موفق شدم ظرف آب را درست کنم. کجی کمرم برای این است. بعد دیدم غذا هم ندارند؛ رفتم در آشپزخانه دیدم فقط چند کیلو پیاز هست. همه را با رندۀ ریز، رنده کردم تا پرنده های کوچک هم بی بهره نمانند. قرمزی چشمم هم از این است ... 👈 گفتم: «چرا به خودتون رحم نمی‌کنید؟» نگاهی گذرا به من کردند و گفتند: «چون میخوام خدا به تو رحم کنه!» بعد ادامه دادند: «آهِ این طیور رو دست کم نگیریا ! کفالت اینها را تو به دست گرفتی. اینها مثل زن و بچّه و عیال تو هستند. اگر در حالی که خدا اموراتشان را به دست تو داده بهشان رسیدگی نکردی، نفرینت می کنند و خدا هم به این واسطه تو را از رحمتش دور می کند. چطور میتونی سیر و سیراب باشی وقتی این خلایق خدا که بدست تو سپرده شدند گرسنه و تشنه هستند؟» 👈بعد گویی چیزی از ذهنشان رد شده باشد سکوت کردند، چشم و ابرو در هم کشیدند و با حالت گریه ادامه دادند: «مردم هم عیال ما هستند. چطور ماها لقمه از گلویمان به راحتی پایین میره؟! وقتی خدا کفالت و اداره اُمور امتی را به دست ما سپرده و ما هرچی گذاشتن جلومون می خوریم انگار نه انگار گرسنه ای هم هست». بعد گفتند: «استغفار کن برای این بی توجّهی که داشتی». 🇮🇷 @nohoomeday
سیاست نیوز
اظهارات دختری که در ابادان مورد ضرب و شتم قرار گرفت 🔹کاتر برای دفاع از خودم به همراه دارم/ خانواده
دو روایت از درگیری یک دختر با یک خانواده در آبادان دختر آبادانی: کاتر برای دفاع از خودم به همراه دارم/ باردار نیست و این شایعات رسانه‎های خارجی واقعیت ندارد... خانواده کارمند پالایشگاه آبادان: با شوکر در خانه می چرخید و طلب پول و دلار طلا می کرد. اسید و تینر و چاقو همراهش بود و می گفت انتخاب کنید چطور شما را بزنم... همینطور که میبینید بجز مجرم بودن مامور حراست و لزوم مجازات شدید او، حقیقت سایر ابعاد ماجرا هنوز مشخص نیست آنچه مشخص است رسانه ای شدن این ماجرای کاملا شخصی، توسط یک اکانت توییتری ضدانقلاب با هدف تبدیل یک درگیری کاملا شخصی به سوژه ای ضد زن علیه نظام انجام شده که ناکام خواهد ماند 🇮🇷 @nohoomeday
16.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 ماجرای اصلی ضرب و شتم دختر جوان توسط حراست پالایشگاه 🔺نقش شبکه‌های معاند در به تصویر کشیدن ماجرا⁉️ 🇮🇷 @nohoomeday