فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش صبحگاهی🌺🍃
✨خدایا🙏
🕊در اولین روز ماه مبارک ربیع الاول
✨درهای رحمتت را
🕊بروی دوستانم بگشا
✨خیرو برکت ، سلامتی
🕊آرامش و خوشبختی را
✨در زندگیشون جاری کن و
🕊حاجات شون را مستجاب بگردان
✨بارالها...
🕊شروع ماه ربیع الاول
✨را برای همه دوستانم شروع
🕊بهترینها مقدرفرما
آمين...🙏
🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 #السلام_علیک_یا_اباصالح_مهدی
✨دست ما بر کرم
🌼و رحمت مهـدی باشـد
✨عشق ما آمدن
🌼دولت مــهدی باشـد ؛
✨اول ماه ربیـع
🌼از کرمت یا سلطان
✨روزی ما
🌼فرج حضرت مهـدی باشد
✨أللَّھُمَ عـجِـلْ لِوَلیِڪْ ألْفَرَج 🙏
✨فرارسیدن
ماه ربیعالاول تهنیت باد💐
🌸🍃
پلیس جلومو گرفت گفتم جناب سروان ننويس باورکن ندیدم
پلیسه گفت یعنی تو چراغ قرمزو ندیدی من گفتم اونو دیدم شما رو ندیدم
عروسی یکی از اقوام مادرم که خیلی پولدارن دعوت شدیم.تالار بسیار مجلل بالا شهر تهران.تازه سلف سرویس مد شده بود😄.
خاله ام گفت میریم سر میز غذا اول ظرف برمیداریم بعد غذا میکشیم میریم سر میز خودمون میخوریم. داشت یادمون میداد.خلاصه موقع شام ما مرتب و منظم پاشدیم رفتیم سر میز غذاها😉.
چشمتون روز بد نبینه. بقیه حمله ور شده بودن ازشون بعید بود چون خیلی با کلاس بودن😂😂.
ما اون عقب وایسادیم تا خلوت شد.هیچی نمونده بود.ی ذره برنج از ته دیس ها جمع کردیم خوردیم😢.
خیلی صحنه وحشتناکی بود.
یه روز که همه خاله ها دایی ها و بچه هاشون خونه پدربزرگم بودن
اینم بگم ۵ تا خاله دارم ۵ تا دادایی و با کلی بچه خاله و دایی
خلاصه خیلی شلوغ بود
یکی از اتاق های خونه پدربزرگم پنجره های خیلی بزرگ داره با شیشه شفاف که جلوش پرده داره بود
همه فامیلا تو حیاط نشسته بودن
منم پنج سالم بود میخواستم لباس عوض کنم گفتم بزار برم پشت پرده که کسی منو نبینه
رفتم پشت پرده و برهنه در حال لباس عوض کردن هواسم هم نبود که پشت شیشه هستم و یه عالمه تو حیاط هستن یهو دیدم همه زدن زیر خنده 😂😂😂🤣🤣🤣
و مامانم اومد تندی منو جمع کرد
الان هروقت تو اتاق جلو پنجره میشینیم همه میگن یادته پشت پرده لباس عوض میکردی😂😂😐😐
وقتی که بچه بودم خونه مادربزرگ و پدربزرگم رفتیم
اونجا دخترخاله هام که دوتاشون همسن خودم بودن و پسر خاله و پسر دایی هام بودن
یه پسر خاله داشتیم اون موقع حدودا ده سالش بود اون مارو دور هم جمع میکرد که دست جمعی بازی کنیم
یک بار گفت من در گوشتون اسم یک حیوون میبرم بعد که به همتون گفتم ، اسم هر حیوونی رو که صدا زدم و مربوط به کسی بود که درگوشش گفتم بگه من
ما هم گفتیم باشه👍🏻
تا اینکه نوبت به من رسید و درگوش من گفت خر
با خودم گفتم چه بد من خر شدم😩😖
وقتی که کامل در گوش همه اسمای حیوونا رو گفت ، بعدش گفت حالا خر کیه؟🤔🧐
ما هم همصدا باهم گفتیم : من خرم ، من ، منم ، من ، منم خرم
تازه اینقدر احمق بودیم کوتاه هم نمی اومدیم ، همه دست هاشون بالا بود که من خرم😂😂😅
تا اینکه متوجه شدیم درگوش هممون گفته خر😂😂
شماهام وقتی گوشیتون هنگ میکنه بهش التماس میکنید؟؟
تازه من بهش قولم میدم 😂😂
یه سری مامانم از تهران اومده بود خونه م.نصف شب شده بود دخترم نمیخوابید رفتم تو اتاقش با عصبانیت گفتم بچه بخواب دیگه! دخترم گریه کرد خونه ام تاریک تاریک بود.مامانم پاشد بیاد تو اتاق دخترم که نزاره من دعواش کنم. من پشت در قایم شدم مامانم که اومد قدمو بلند کردم گفتم پپپپخخخ !! 😁
با ترس کوبید تو سرم گفت: خاک تو سرت حیوون😂
زن گنده نمیدونم چرا این کارو کردم🤣🤣🤣
دایی ام تعریف میکرد میگفت
بچه ک بود وتو روستا بودن
مامان بزرگم و با این داییم با الاغ داشتن ب ی جا می رفتن دایی شر و شيطون ما
شیطونیش گل میکنه بایه درخت ک میرسن این دستاش را به درخت میگیره و آویزان میمونه
حالا بعد از یه ربع مامان بزرگم میبینه داییم نیست برمیگرده میبینه
به درخت آویزون هست یه سیر کتکی اش میزنه و به راه می افتن 🙈😂😂
مامانم یه کانال آشپزی فرانسوی پیدا کرده همون چیزایی که قبلا میپخت رو میپزه فقط شمع روشن میکنه
ما هم بجای دستت درد نکنه ننه میگیم مغسی بوکو ماما 😂
به نظرم دماغ منو فرشته ها بدونِ مجوز ساخت و ساز از خدا ساختن؛ وگرنه این همه اضافه بنا تخلفه
😣😜
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز زندگی دشمن تو نیست👌