eitaa logo
خاطرات همسران
48.8هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
2.5هزار ویدیو
3 فایل
سوتی هاتون رو اینجا ارسال کنید👇 @FFF_MMM نرخ تبلیغات کانال(فقط تبلیغات ) 🤩🙊👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2756182185C5e3c10daec
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام یک خاطره ی ماندگار دارم از دوران بچگی: هفت یا هشت سالم بود،خونه پدر بزرگم بودیم و خاله ها همه جمعمون جمع بود؛ به من پول دادن گفتن برو از سر خیابون تخم مرغ بخیر برای شام! ۱۰/۲۰تا تخم مرغ خریدم و اومدم، راه خونه تا خیابان تاریک بود، از اون طرف ایام محرم هم بود، کسی هم تو کوچه نبود، شروع کردم برای خوردم مداحی خواندن و زنجیر زدن...با تخم مرغ🐣🐣 😄😄😄😄😄😄😂😂😂😂😂 دیگه خلاصه بگم که فکر کنم یکیش سالم رسید به خونه...😂😂😂😂😂 این خاطره تو کل اقوام چرخیده و معروف شده...
یه بار دلم نمیگرف گفتم یکیو اوسکول کنم رفتم سراغ گوشیم ببینم کی آنلاین دیدم یکی از دختر عموهام آنلاین و داره تو گروه خوانوادگیمون میچته بهش پیام دادم:سلام خوبی؟ اون بنده خدا هم سریع سین زد گفت سلام ممنون تو خوبی گفتم:یه کاری داشتم گف جانم بفرما گفتم:خونع ای گف آرع گفتم:برو ی نگا ب شیر آبتون بکن ببین آب میاد اونم گف باشه بعد چن دیقه پیام داد نوشته بود اره میاد گفتم چی؟؟؟ گفت آب دیگه گفتم پس میخاسی نوشابه بیاد😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
🔴 ظاهر عجیب نیکی کریمی در فرش قرمز جشنواره برلین 🔹 وی جوایز بخش شوتینگ استار را به برندگان اهدا کرد
امام‌ صادق‌ (عليه‌السلام) : سه چيز است كه اگر مؤمن از آنها مطلع شود، باعث طول عمر و دوام بهره مندى او از نعمت‏ها مى‏ شود... ✅طول دادن ركوع و سجده ✅زياد نشستن بر سر سفره‏اى كه در آن ديگران را اطعام مى‌كند. ✅خوش رفتارى ‌اش با خانواده. 📚 كافى، ج 4، ص 49
🏠چند روز پیش که فرشامونو داده بودیم فرش شویی من با دمپایی تو سالن میچرخیدم خلاصه ظهر شد وموقع نماز منم خسته واز شدت کمر درد روچهار پایه شروع کردم به خوندن نماز رکعت اول تموم شد رکعت دوما که شروع کردم متوجه شدم با دمپایی دارم نماز میخونم حالا از شدت خستگی حال نداشتم دوباره از اول بخونم به صورت نامحسوس دمپایی هارو زیر میز از پام در اوردم ا😂😂😂😂امیدوارم خدا ببخشم 🤲 😁🖐 🤭 @Sooti_Hamsaran
مریم هستم 🖐 دوستم تعریف میکرد اون موقع که کار آموز بودم نشسته بودم روی یکی از صندلی های بخش جلوی دفتر مدیریت و داشتم پنج دقیقه اخر سریالمو میدیدم بعد میگفت این سریال قدیمی کره ای و یه چیز تو مایه های جومونگ بود بعد یهو استادم امد از دفتر مدریت بیرون گفت سعیدی منم میخاستم بگم بله استاد قاطی کردم گفتم بله عالیجناب 😂😂😂 میگفت یهو دیدم استادم چشاش شد عینهو توپ اینم اثرات فیلم دیدن زیاد😁🙈 😁🖐 🤭 @Sooti_Hamsaran
مادرشوهر من چند بار به روح مادرم و پدرم فحش داد(پدرو مادرو تو تصادف از دست دادم) ی مدت باهاش قهر بودم ولی به اصرار خواهر شوهرمو همسرم با هم خوب شدیم البته به ظاهر از اونموقع هیچوقت نتونستم دوسش داشته باشم خونه ما دوطبقس طبقه اول اون زندگی میکنه طبقه دوم ما هر وقت غذا درست میکردم براش میبردم و تو غذا مورچه تف و خیلی چیزای کثیف دیگه میریختم تو غذا همیشه هم ازم تشکر میکرد میگفت چ خوشمزه بود و اینا تو خونه تنها زندگی میکنه پدرشوهرم فوت شده بخاطر همین مطمئن بودم خودش میخوره 😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂 حقش بود 😁🖐 🤭 @Sooti_Hamsaran
پیش خالم نشسته بودم اونم داشت به پسرش املا میگفت ☺️ درس اون روز پسرخالم درمورد شهید فهمیده بود خالم خواست بگه که حسین فهمیده نارنجک به کمر بست و پرید زیر تانک ، نمیدونم چیشد گفت خب عزیزم بنویس حسین فهمیده تانک به کمر بست و پرید زیر نارنجک🤣🤣🤣🤣🤣 اخخخخخخ که چقد بهش خندیدم حالا خودشم خندش بند نمیومد😅🤣هی میگفت شهید فهمیده رو وقتی داشت تانک به کمرش میبسته تصور میکنم🤣🤣 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام به همگی دوستان من سال دهم که بودم معلم زیستمون اقا بود، یه مدتی میشد کمرم خیلی درد میکرد، توی اینترنت سرچ کرده بودم ولی گفتم از این معلمم بپرسم خلاصه یه روز اومد سر کلاس، بهش گفتم استاد یه سوال دارم، گفت بفرمایید گفتم استاد کمرم مدتیه درد میکنه توی نت زده بود مال پروستاتمه😂😂( حالا من دخترم🤣😂) بیچاره سرخ و سفید شد، بعدش اینقد با دوستام خندیدن بهم که گفتم الان جر میخورن😂 عایا این رفتار درستیه با یه اسکله بیسواد؟  😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
بعد از نماز داشتم تسبیحات حضرت زهرا (س) را می‌گفتم دخترم که پنج سالش هست اونم داشت به قول خودش تسبیحات می‌گفت یهو برگشت تسبیح خودش را داد به من و گفت که مامان اینو بگیر پیس پیس کن😂😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
عقد خواهرشوهرم بود و با گوشی فیلم میگرفتن وسطای که عاقد داشت حرف میزد من یهو یه عطسه زدم🤧🤧🤧🤧🤧🤧 صدا عطسه‌م هم خیلی بلند بود چند روز بعد عقد داشتیم فیلم رو نگاه میکردیم که یهو صدای عطسه من اومد همه گفتن وای کی بود اینقدر بلند عطسه زد😳😳😳😳 منم یه لبخند ملیحی زدم😊😊😊 و به روی خودم نیاوردم 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
بچه که بودم عادت داشتم سرنمازمامانم گردنشو بچسبم و روکولش برم اون بنده خداهم هیچی نمیگفت بعده نمازفقط یکم دعوا میکرد😁😂 خلاصه ماهمینجوری بااین حرکت قدکشیدیم تقریبا۵‌یا۶سالم شد یروزسرنمازظهرمامانم رفتم گردنشو بچسبم بعدمدت ها این بنده خدا سنگینی روحس کرد هی سعی داشت سرنماز دست منوجداکنه ازگردنش منم سمج چسبیده بودم😂 توی قنوت بوده که ازشدت فشاری که به گردنش واردمیشه بیهوش میشه😕 بعد ازنیم ساعت حدودابهوش میادکه تااونموقع داییم و بابام اومده بودن ومن اصلا صدام درنیومده بود که چرا بیهوش شده😁😂😜 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran