eitaa logo
خاطرات همسران
48.4هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.6هزار ویدیو
3 فایل
سوتی هاتون رو اینجا ارسال کنید👇 @FFF_MMM نرخ تبلیغات کانال(فقط تبلیغات ) 🤩🙊👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2756182185C5e3c10daec
مشاهده در ایتا
دانلود
من خیاطم و پارچه هم تو کانال و حضوری تو خونم میفرشم بعد رفتم که ارد قنادی بگیرم میخواستم بجای که بگم دو کیلو ارد گفتم دو مترارد بدین مرده یه عالمه خندید😊😅😅😅 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام ی سوتی دادم ک خودم کلی خندیدم من ی دختر دارم سوم راهنماییه همیشه تایم صب هستش بعد خودم ساعت ۶ و نیم بلند میشم صبحانه اماده میکنم بعضی روزا خودمم صبحی هستم باهم میخوریم و میریم بیرون دخی میره مدرسه منم سرکار😇دیروز بلند شدم صبحانه خوردم و اماده شدم و رفتم بیرون یهو نزدیک محل کارم ساعت هفت و ۱۵ دقیقه یادم افتاد دخی رو بیدار نکردم 😁😁چنان هول کردم ک نگو سریع زنگ زدم ب همسرم اونم خوابالو گوشی رو جواب نمیداد مجبور شدم برگردم زنگ ایفونو زدم همسرم اومد گفت کیه گفتم منم دخی رو بیدار کن یادم رفته اونم شوکه شده بود😆😆و رفتم حالا ب نظرتون من الزایمر دارم 😅 مامای مهربونم😚 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
حالا ک موتورم روشن شده یکی دیگه بگم دیدید مد شده ظروف مسی ب عنوان بشقاب غذا خوری میزارن پدرشوهر بنده رفته بود و ۱۲ عدد بشقاب غذا خوری مسی بزرگ خریده بودمهمون داشتن باشونم رودربایستی داشتن بشقابا رو میز گذاشتن ک مهمونا گفتن چ خوبه دیگ نمیشکنه لب پرم نمیشه شستنشم راحته ک یکدفعه انگار خون ب مغزم نرسید گفتم خیلی عالیه مس خاصیت داره فقط خیلی بزرگن مهمون زیاد غذا میکشه یهوهمه ساکت شدن اومدم درستش کنم گفتم ب خاطر چاق شدن میگم دیدم خیلی اوضاع خیطه همه اشتهاشون کور شده گفتم منظورم خودم و شوهرمو میگم ک پدرشوهر جان بحث و عوض کرد ولی مادرشوهر جان ک از اون مهمونا خوشش نمیومد و ب زور گفته بودشون تو اشپزخونه گفت دمت گرم🤣🤣 مامای مهربونم
سلام درموردازدواج زودهنگام. من توسن 13سالگی وشوهرم 17سالگی عقدکردیم البته یک سال شوهرم رفت واومدتاتونست مادرم روراضی کنه اول مادرش فرستادمادرم گفت بهش بگوفعلاشماهردوتاتون بایددرس بخونین وقتی دیدمادرم به هیچ سراطی مستقیم نیس خودش پیشقدم شد😀ایقدراومدورفت مادرم هم سنگ جلوپاش انداخت تامجبوربه تسلیم شدولی بهش گفت بایدپنج سال صبرکنی تادخترم بزرگتربشه اونم قبول کردولی بازم بیشترازسه سال صبرنکردوعروسی گرفتیم الان 27ساله زیریک سقفیم شکرخدا خیلی راضیم دوتادخترام هم توسن 18سالگی ازدواج کردن شکرخداموفقن. به نظرمن ازدواج دختراز18تا25خوبه بعدش دیگه خیلی سختگیرمیشن 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام یک عموداشتم بیمار بود وبعلت بیماری نتوانست ازدواج کند . چند سال بعد ازاینکه فوت کرد مقداری نبات داخل اتاقش بود گردوخاکی یک رفیق بابام داشت به نام حسن کچل که آمد خانه مان بابایم هم پشت سر هم‌به او چای نبات میداد . به بابام گفت پس خودت نمی خوری 😌😌😔 بابام گفت من زیاد خوردم و نمیتوانم دیگر بخورم چون خیلی دوستت دارم بهت چای نبات میدم 😅😅😅😅 وبا این ترفند حدود یک کیلو نبات را به خورد عام حسن داد ☺☺☺☺☺ 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
😂😂 اولین باری که رفتم امتحان رانندگی بدم افسر گفت بزن دنده یک حرکت کن، من زدم دنده عقب. افسر گفت چرا دنده عقب؟ گفتم‌ میخوام خیز وردارم ولی خدایی حقم نبود با لگد پرتم کنه بیرون😁😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
شوهرم گفت چرا خونه تمیز نیست درحالی که تمام روز خونه بودی؟! گفتم چرا ما پولدار نیستیم با اینکه تو همه روزو میری سرکار؟!😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
روز عید بود ما مهمون داشتیم شیرینی گرفته بودیم زیاد بود... تصمیم گرفتیم یه بشقاب برا همسایه ببریم 😊 شوهرم رفت دم درشون پسرشون درو بازکرد بشقابو گرفت منتظر ایستاد ببینه مناسبتش چیه🧐 شوهرم هم هول شدگفت ببخشید اینا زیاد اومده آوردیم برا شما😬 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
تو پاساژها دقت کردین بعضی مردا دست خانومشونو میگیرن...😍 چون اگه دستشو ول کنن میرن خرید میکنن.🤦‍♀ رمانتیک بنظر میرسه ولی درحقیقت اقتصادیه😝 😂😂😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
تازه ازدواج کرده بودیم داشنم لباسای اضافه رو جمع میکردم ، تو لباسای شوهرم یه پلیور کاموایی بد رنگ شل و ولی بود گفتم اه این چیه ندیدم تا حالا بپوشی 😕 رد کنم بره ؟ گفت رد کن چیزی نگفت دیگه بعد با چند تا لباس و وسیله بردم خونه مادر شوهرم بده به فقیر خواهر شوهرامم اونجا بودن داشتم توضیح میدادم این لباس گشاد زشتم توی لباسای شوهرم بوده هیچ وقتم ندیدم بپوشش گفتم بدید اگه کسی خواست ورش داره مادر شوهرم نگاه کرد گفت عههه اینو من براش بافته بودم😐😐😐🤦‍♀🤦‍♀😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
یسری شب ساعت نه اینا بود که حوصلمون سر رفت گفتیم بریم دور دور.مادرشوهرمم چون تنهاس گفتیم زنگ بزنیم بهش اونم بیاد. خلاصه همونطور که داشتیم تو خیابون می‌چرخیدیم یه جا کاکتوس می فروخت🌵🪴 پیاده شدیم چندتا خریدیم شوهرم گفت نفری یکی وردارید در ماشینو زدم برید بشینید پولشو حساب کنم بقیه من میارم.😊 اولین ماشین که شبیه مال ما بود درشو باز کردم به مادرشوهرم میگم مامان بفرما شما جلو بشین. اونم میگه نه دخترم خودت بشین. همینجوری تعارف هم میکردیم دیدم شوهرم صدا میکنه.😱😩 نگاه کردم دیدم راننده هم منتظر که کدوم جلو میشینیم😅😢 یه زمانی هم قرار بود خواهرم بیاد سرخیابون باهم بریم جایی. دیدم یه ماشین نیگر داشته فک کردم خواهرمه بهش دست تکون دادم سرعت قدمامو زیاد کردم با لبخند میرفتم سمتش.تقریبا یه سی قدمیش دیدم خواهرم نیست. اصلن راننده یه اقاس😩 سرعتمو کم کردم رسیدم سرخیابون پشتمو کردم بهش منتظر خواهرم شدم.😂😂 البته این سوتی مخفی موند ولی اولی نمیشد چون شاهد داشتم🤣🤣🤣
سلام خدمت همگی مخصوص ادمین جون من بیشتر از اینکه سوتی بزارم سوتی هارو می خونم من چهارده ساله ازدواج کردم ولی هنوز که هنوزه احساس خوشبختی ندارم یعنی فکر می کنم شوهرم منو بخاطر خودم😔 نمی خواداحساس بدی بعضی وقتا بهم دست میده من از این چند سالی که ازدواج کردم فقط 😔دو سالش تنها زندیگی کردیم یا برادر شوهرم پیشمون بوده یا خواهر شوهرم یا با داداشم خونه گرفتیم الان در حال حاضر با برادر شوهرم زندگی می کنیم قزیه مال دیشب هست هر وقت دوست داره برادر شوهرم مهمون دعوت می کنه مشورتم که خدا رو شکر بلد نیست شوهرمم اینقدر ساده ست که فکر می کنه همه به فکرشن نگو دارن بدبختمون می کنن تازه بهش می گم مهمون دعوت کردی وسایل بگیر بیار زورش می گیره ببخشید طولانی شد لطفا راهنمایی کنید منم چطوری می تونم شوهرم قانع کنم که جدا خونه بگیریم خسته شدم شوهرمم حرفم اصلا گوش نمیده 😔😔 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran