🌸السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَعْدَ اللَّهِ الَّذِي ضَمِنَهُ
سلام بر تو اى وعده الهى كه خدا آن را ضمانت كرده است
از زیارت آل یاسین
🌸امام مهدى عليه السلام:
من يادگار خدا در زمين و جانشين و حجّت او بر شما هستم
كمال الدّين ص331
🌸امام مهدى عليه السلام:
براى تعجيل در فرج بسيار دعا كنيد، كه فرج من فرج شما نيز هست
أكثِروا الدُّعاءَ بِتَعجيلِ الفَرَجِ فَإنَّ ذلِكَ فَرَجُكُم
كمال الدین ص485
بعد از شهادت شهید رجایی مردم ۴۰ روز زیارت عاشورا خواندند که رئیس جمهور خوب نصیبشون بشه و امام خامنهای شد رئیس جمهورشان.
حالا تا انتخابات حدودا ۴۰روز مانده....
از امروز روزی یک مرتبه زیارت عاشورا بخوانیم به این نیت که رئیس جمهور انقلابی، دلسوز و عزیزی چون شهید رئیسی نصیب مردم و انقلاب بشه 🤲
✅ لطفا پست رو نشر بدید.
#شهید_جمهور
12.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
به کارگر خسته گفت ناهار خورده اید
مسخره اش کردند..
انسان بزرگ با رفتنش
دیگران را شرمنده می کند💔😭
#شهید_جمهور
#شهید_خدمت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به بچه هاتون بجای آموزش بلاگری، فهم و شعور یاد بدید👌🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی قنوت میگیری کنار قبر زهرا
برا منم دعا کن، أَين بقية الله
🦋چوپان بیچاره خودش را کشت که آن بز چالاک از آن جوی آب بپرد نشد که نشد. او میدانست پریدن این بز از جوی آب همان و پریدن یک گله گوسفند و بز به دنبال آن همان... عرض جوی آب قدری نبود که حیوانی چون بز نتواند از آن بگذرد… نه چوبی که بر تن و بدنش میزد سودی بخشید و نه فریادهای چوپان بخت برگشته!
👳♂پیرمرد دنیا دیدهای از آن جا میگذشت وقتی ماجرا را دید پیش آمد و گفت من چاره کار را میدانم. آنگاه چوب دستی خود را در جوی آب فرو برد و آب زلال جوی را گل آلود کرد.
🐏بز به محض آنکه آب جوی را دید از سر آن پرید و در پی او تمام گله پرید...! چوپان مات و مبهوت ماند. این چه کاری بود و چه تأثیری داشت ؟
پیرمرد که آثار بهت و حیرت را در چهره چوپان جوان میدید گفت:
تعجبی ندارد تا خودش را در جوی آب میدید حاضر نبود پا روی خویش بگذارد. آب را که گل کردم دیگر خودش را ندید و از جوی پرید و من فهمیدم این که حیوانی بیش نیست پا بر سر خویش نمیگذارد و خود را نمیشکند چه رسد به انسان که بتی ساخته است از خویش و گاهی آن را میپرستد...
🌸🌸🌸
📚دسته گل
روزی، اتوبوس خلوتی در حال حرکت بود. پیرمردی با دسته گلی زیبا روی یکی از صندلی ها نشسته بود. مقابل او دخترکی جوان قرار داشت که بینهایت شیفته زیبایی و شکوه دسته گل شده بود و لحظه ای از آن چشم برنمیداشت. زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید. قبل از توقف اتوبوس در ایستگاه، پیرمرد از جا برخواست، به سوی دخترک رفت و دسته گل را به او داد و گفت: متوجه شدم که تو جذب این گل ها شدهای. آنها را برای همسرم خریده بودم و اکنون مطمئنم که او از اینکه آنها را به تو بدهم خوشحال تر خواهد شد. دخترک با خوشحالی دسته گل را پذیرفت و با چشمانش پیرمرد را که از اتوبوس پایین می رفت بدرقه کرد و با تعجب دید که پیرمرد به سوی دروازه آرامگاه خصوصی آن سوی خیابان رفت و کنار نزدیک در ورودی نشست.
🌸🌸🌸
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آسمان گریه میکند، انگار
در غمت سوگ بر دلش دارد
در هوای نبودنت حالا
توی هر صحن، سخت میبارد...
5.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شما مکالمهی تلفنی شهید سید ابراهیم رییسی را با فرزند شهید مدافع حرم مسلم خیزاب میشنوید:
6.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ عاقبت بی حرمتی به والدين
سخنران حجت الاسلام عالی
✨﷽✨
📚#حکایت
✍میگویند که دو برادر بودند پس از مرگ پدر یکی جای پدر به زرگری نشسته دیگری تا از وسوسه نفس شیطانی به دور ماند از مردم کناره گرفته و غار نشین گردید. روزی قافلهای از جلو غار گذشته و چون به شهر برادر میرفتند، برادر غارنشین غربالی پر از آب کرده به قافله سالار میدهد تا در شهر به برادرش برساند. منظورش این بود که از ریاضت و دوری از خلایق به این مقام رسیده که غربال سوراخ سوراخ را پر از آب میتواند کرد بی آنکه بریزد.
چون قافله سالار به شهر و بازار محل کسب برادر میرسد و امانتی را میدهد، برادر آن را نخ بسته و از سقف دکان آویزان میکند و در عوض گلوله آتشی از کوره در آورده میان پنبه گذاشته و به قافله سالار میدهد تا آن را در جواب به برادرش بدهد.چون برادر غارنشین برادر کاسب خود را کمتر از خود نمیبیند عزم دیدارش کرده و به شهر و دکان وی میرود. در گوشه دکان چشم به برادر داشت و دید که برادر زرگرش دستبندی از طلا را روی دست زنی امتحان میکند، دیدن این منظره همان و دگرگون شدن حالت نفسانی همان و در همین لحظه آبی که در غربال بود از سوراخ غربال رد شده و از سقف دکان به زمین میریزد.
چون زرگر این را میبیند میگوید: «ای برادر اگر به دکان نشستی و هنگام کسب و کار و دیدن زنان آب از غربالت نریخت زاهد میباشی، وگرنه دور از اجتماع و عدم دسترس همه زاهد هستند!»