eitaa logo
خاطرات همسران
48.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
3 فایل
سوتی هاتون رو اینجا ارسال کنید👇 @FFF_MMM نرخ تبلیغات کانال(فقط تبلیغات ) 🤩🙊👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2756182185C5e3c10daec
مشاهده در ایتا
دانلود
سعیدم، این خاطره واسه داداشم بود ، یبار داداش بزرگم رفته واسه خونشون انار بخره، انار ترش دوس داره رفته خیابون یه دستفروش روی گاری ، میوه میفروخته انار داشته داداشم رفته پیشش بهش گفته انارا چجوریه، شیرینه؟؟؟ طرف گفته اره خیلی شیرینه مث قنددد داداشم گفته پس نه مرسی نمیخام یارو گفته چرا نمیخای؟ داداشم گفته من انار ترش دوس دارم اینام ک میگی شیرینه طرف گفته بیا ببر برعکسی اینا خیییییلی ترررررشن😂😂😂 داداشم گفته مگه نگفتی شیرینه؟😳🤔 یارو گفته میخاستم بخری ببری فقط، امتحان کن همشون ترررشن😂😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
من تازه نامزد کرده بودم بعد عروسی همسایه نامزدم بود .اقا من رفتم ارایشگاه و قر وفرو مانیکور و پدیکورو هزار تا کوفت و زهرمار😒بعد اقا من یه کفش پاشنه بلند پوشیدم دقیقا راه رفتنم شده بود عین گاوی که رو یخ راه میره هی لیز میخوره 🙈 اقا خلاصه من رفتم لباسامو دراوردم داشتم از وسط مجلس رد میشدم کفشام گیر کرد به لباس مادر عروس اقا من زارت پرت شدم وسط مجلس و همزمان زااااارت لباس مادر عروس جر خورد هیچی حالا منو جمع و جور کردن و بردن نشوندن رو صندلی که بیشتر از اون خرابکاری نکنم😁 جالبش اونجاس که خواهر شوهرم و مادر شوهرم کلا منو به گردن نمیگرفتن که این عروس ماس😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
چند روز بود عقد کرده بودیم دوبارپشت سرهم ب شوهرم گفتم عمو?هی میومدم درستش کنم بدتر یادم میرفت اسمشو 🤦‍♀😂 # 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
خونه پدر شوهرم ختم قران داشتن قرار بود حدودا 100اقا رو دعوت کنن شب قبلش مادر شوهرم گفت فردا زود بیا که کمک کنی ما هم طبقه بالا پدر شوهرم بودیم هیچی دیگه من نشستم تا ساعت پنج صبح فیلم دیدم روز بعد شش بعد از ظهر ازخواب بیدار شدم زود خونه رو جمع کردم رفتم پایین دیدم مادر شوهرم غذا رو درست کرده و خونه رو مرتب کردن اشپزخونه رو کامل شسته بود چون مرغا رو سرخ کرده بود گفت چرب شده به من گفت چرا دیر اومدی گفتم فکر کردم شاید از خانوم هاشونم بیاد باهاشون بیان بالا خونه ما از صبح دارم خونه رو تمیز می کنم😐 خلاصه گفت همه کارا رو کردم فقط ببین سوپ خوب شده منم با اعتماد به نفس نگاش کردم گفتم خوبه فقط ربش کمه گفت اضافه کن بهش اقا شیشه بزرگ رب رو گرفتم بالا سر دیگ که یه دفه از دستم افتاد تو دیگ و کل خونه غرقرشد تو سوپ 😱😭 پاشیده بود به همه جا بعد هر کاری کردم سوپ داغ بود نتونستم در بیارم شیشه رو حتی خواستم با دستم درش بیارم که یهو مادر شوهرم رسید از خجالت گفتم کی شیشه رب رو چرب کرده گذاشته در یخچال چرب بوذ از دستم سر خورد😐😐😐😂😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
امام حسین عليه السلام: همچون کسی عمل کن که می داند به خاطر گناهانش مؤاخذه می شود و به خاطر نیکوکاری، پاداش می یابد اعْمَلْ عَمَلَ رَجُلٍ يَعْلَمُ أَنَّهُ مَأْخُوذٌ بِالْإِجْرَامِ مَجْزِيٌّ بِالْإِحْسَانِ بحارالأنوار جلد75 صفحه127
یه پیرزنی که خیلی به هم به فارسی مسلط نبوده مریض میشه و بچهاش میبرنش پیش پزشک کشیک بیمارستان، این خانوم شناسه های افعال زبان فارسی رو اشتباه بکار میبرده می‌خواسته بگه دارم میمیرم؛ به دکتر میگه آقای دکتر داری میمیری دکترم طفلکی تازه اومده بوده برا گذروندن طرح پزشکی، متوجه نبوده منظور این خانوم چیه و از ترس مدام عرق میریخته که این چی میگه ! بهش میگه چرا آخه من جوونم طوریم نیس که بمیرم خانومه گفته نه نه آقای دکتر شما نمیدونی داری میمیری !!!! یهو یکی از بچها از پشت در میشنوه و میاد میگه وای مادر چرا آقای دکترو میترسونی ؟! و توضیح میده که ایشون زیاد به فارسی مسلط نیست و ‌... 😅
یه پیرزن که به فارسی خیلی مسلط نبوده خیلی سال پیش که سون آپ تازه به نوشابه ها اضافه شده بود میره مشهد اونجا از یکی از سوپر مارکت ها میخواسته نوشابه بخره و تموم نوشابه ها سون آپ بودن، موقع حساب سوپرمارکتیه با لهجه میگه ۱۱۰ تومن این خانوم یه چیز دیگه میشنوه و هول میشه میگه چی؟!!!!سردرد میاره؟! طرفم بیشتر از این خانوم هول میشه که مبادا بقیه مشتری ها بشنون و ازش نوشابه نخرن میگه خانووووم چرا حرف تو‌دهن من میذاری گفتم صد وووو دهههه تومننن😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
حدودا ده سال پیش برا اولین بار بعنوان یه شهرستانی با خواهرام رفته بودیم بازار پونزده خرداد تهران ، جنسای متنوع و قیمت مناسب و.. یکی از این پاساژا فک کنم اسمش پاساژ رضا بود یه قسمتایی راهروهای باریکی داشتن و کلا اون بازار در حالت عادی همیشه شلوغه، ماهم که مدهوش اجناس مغازه ها بودیم یهو چهارتایی باهم رفتیم تو آینه ته راهرو😵‍💫😵‍💫😵‍💫😵‍💫 ته راهرو یه آینه زدن که کل دیوارو گرفته اینقدرم شلوغه بود که خودتو نمیدیدی تو آینه خلاصه هرچی آدم اونجا بود پوکیده بودن از خنده🤣🤣🤣 ما خودمون از اونا بیشتر 😂😅
ی سوتی داغ داغ یروز رفتم دکتر از اول که کارت کشیدم به منشی گفتم برا بیمه تکمیلی نامه بده. اونم گفت باشه تا آخر سه مرحله کارت کشیدم. برا ویزیت ،نوار قلب،اکو، وقتی اکو تموم شد خانمی که کنار آقای دکتر بود از قضا همسر آقای دکتر پاکت اکو داد دستم گفت تبرکی گذاشتم داخل پاکت منم کلی تشکر کردم آمدم بیرون رفتم خیابان سوار واحد شدم یخورده جلوتر یادم آمد نامه تکمیلی نگرفتم ، چون ترافیک بود زیاد دور نشه بودم پیاده شدم آمدم مطب دکتر به منشی گفتم خانم آخر نامه منو ندادی بعد از چند بار گفتن الان رفتم برگشتم. منشی گفت چرا خانم دکتر گذاشته تو پاکت اکو بهت گفته تو هواست نبود. 😳😳😅😅😂😂😂😂😂😂 واااااااقعا. من شنیدم تبرکی. گذاشته. چون تولد امام جواد بود. فکر کردم دکتر به مریضا هدیه میده. اینجا بود که مطب رفت رو هوا. منشی دکتر چنان خندید. 😂😂😂 تا بیام خونه تو راه که یادم میومد با خودم میخندیم. 😅😅😅😅 تکمیلی را تبرکی شنیدم 😁😁😁 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
من یه بار آرایشگاه بودم داشتم موهامو کوتاه میکردم آرایشگره آشنا بود یهو گوشیم زنگ خورد تو کیفم رفت سمت گوشیم که بیاره برام منم گفتم نه نمیخاد ولش کن بعدن زنگ میزنم بهش دیدم گوش نمیده 😐 همینجور نگاه میکردم دیدم رفت گوشی خودشو برداشت گفت الو😫😫😫 نگو گوشی خودش آهنگ زنگش مثل من بوده 😑😑😑 ..... یه بار وقتي دستمو دراز كردم با عموي شوهرم دست بدم، به خيال خودم كه عموي شوهر محرمه، و همينجوري دستم رو هوا موند و اونم اشاره كرد به خانومش و گفت عمو جون با زنعمو دست بده😫 🤭 @Sooti_Hamsaran
سلام .من این سوتی رو‌دیشب دادم 😂😂من و خواهرم داشتیم میرفتیم دنبال به ادرس برای مصاحبه کار (اخرشم دیدیم از این شرکتای ابکیه بدرد نخور بود 😏)یه خیابون رفتیم که نمیدونستم تا تهش دو طرفه نیست و ازیه قسمتی به بعد یه طرفه میشه 😂منم خیابونا رو بلد نبودم‌و تازه گواهینامه گرفتم .هیچی دیگه رفتم داخل خیابون یه طرف 😂😂 بر عکس ماشینای دیگه حرکت میکردم دیدم چرا همه ماشینا برعکس میان 😂😂😂بعدش یه مرده بنده خدا فهمید من اشتباه اومدم واستاد جلو ماشینا رو‌گرفت تا من تونستم دور بزنم 😂😂😂 یه ترافیکی شده بود ،😂😂😂😂 البته من و خواهرم کلا این طوری بودیم 😂😂😂😂😂😂اصلا هم بروی خودم‌نیاوردم که خیابون یه طرفه رو اشتباه اومدم و فقط تا مقصد خندیدیم 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام خمیر دندان ما تمام شده بود به داداشم گفتیم بگیره اونم رفته داروخونه گفته از اینا بده😂😂 آبجی ام بدون اینکه نگاه کنه به دندوناش زده داشت دندوناش رو مسواک می‌کرد گفت خمیر داندونش خوبه خیلی کف کرد طعم صابون هم میده من برداشتم نگاه کردم روش نوشته بود خمیر ریش😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran