eitaa logo
خاطرات همسران
48.1هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
3 فایل
سوتی هاتون رو اینجا ارسال کنید👇 @FFF_MMM نرخ تبلیغات کانال(فقط تبلیغات ) 🤩🙊👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2756182185C5e3c10daec
مشاهده در ایتا
دانلود
تجربه ثابت کرده که وقتی تو یه مهمونی با يه بچه کوچولو بازی میکنی .. شروع بازی با خودته ولی ... تموم شدنش به زمان مرگت بستگی داره یعنی تا به غلط کردم نندازتت ول نمیکنه😂😩
🔹 ارزش حجاب (ره) درباره ارزش می فرماید: اسلامی یعنی حجاب وقار، حجاب شخصیت، ساخته من فقیه نیست; این نص صریح قرآن است. آن قدری که قرآن مجید بیان کرده، نه ما می توانیم از آن حدود (محدوده) خارج شویم و نه زنانی که معتقد به این کتاب بزرگ آسمانی هستند. بنابراین، ، پاسخی است به ندای فطرت، نشانِ تمدن و فرهنگ اسلامی است، فزونی بخش حرمت زنان و مایه سلامت جسم و آرامش روان جامعه است و رعایت پوشش اسلامی در قالب دو اصل (پوشیدگی) و (سادگی)، آثار و نتایج مهمی از لحاظ فردی و اجتماعی در بر دارد. در مخزن شرف، گهری جز نیست شمشیر دیده را سپری جز نیست
🔹 ارزش حجاب (ره) درباره ارزش می فرماید: اسلامی یعنی حجاب وقار، حجاب شخصیت، ساخته من فقیه نیست; این نص صریح قرآن است. آن قدری که قرآن مجید بیان کرده، نه ما می توانیم از آن حدود (محدوده) خارج شویم و نه زنانی که معتقد به این کتاب بزرگ آسمانی هستند. بنابراین، ، پاسخی است به ندای فطرت، نشانِ تمدن و فرهنگ اسلامی است، فزونی بخش حرمت زنان و مایه سلامت جسم و آرامش روان جامعه است و رعایت پوشش اسلامی در قالب دو اصل (پوشیدگی) و (سادگی)، آثار و نتایج مهمی از لحاظ فردی و اجتماعی در بر دارد. در مخزن شرف، گهری جز نیست شمشیر دیده را سپری جز نیست
سلام در مورد اونی که خانواده شوهرش نمیزارن شوهرش کارکنه تاوقتی که پدرومادرشوهر زنده هستن این وضعیت ادامه داره چون من یه جور دیگه تجربه کردم 20سال تحمل میکنم الان بخاطربچه هام حرف میزنم کاش زودترحرف میزدم ولی زود تر به خودت بیا طلاق نگیرولی حرف بزن ازحق خودت دفاع کن
ایام حج شده و یاد سفر خودم افتادم که ماه عسل رفتیم 😊بعد چند روز از اعمال با همسر و پدر رفتیم مسجد شیعیان.. موقع نماز رسیدیم و کلی از دیدن مهر های نماز ذوق زده شدیم. چون مکه و مدینه مهر ممنوع😔. ازصدای اذان و دیدن شیعیان اونجا احساس وطن بهمون دست داد. و ای چقدر دلنشین بود صوت اشهد ان علیا ولی الله.. انشاءالله امام زمان بیان و از دست وهابیت اماکن مقدس مون بگیرن 🤲 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
پدرم روی غذا خیلی حساس هستن چربی و شوری و تندی غذا باید عالی باشه.. دوست دارن تو مهمونی غذای خوب جلوشون بزارن و خودشونم یه عمر مهمون پذیر همه اقوام بودن و هستن. چون به خونشون نزدیکم الحمدالله بیشتر از مادرشوهرم خونمون میان حدودا 5برابر😁منم همیشه یعی میکنم ازشون خوب پذیرایی کنم و غذام عالی باشه. گذست و چند وقت پبش گفتم دیگه قوم شوهر دعوت کنم و.. سر سفره نشستیم دیدم مادرشوهرم غذا کم کشیدن برا خودشون 😳اومدم یه کفگیر دیگه بکشم دیدم یا خدا اگه بکشم برا خودم نمیمونه 😱مگه میشه من اینقدر غذا کم درست کرده باشم. بنده خدا مادرشوهرم خورشت با نون خورد😭دیگه گفتم طلاقم حتمی.. اخه خیلی آبروریزی شد😄بعدا شوهرم گفت ماشاءالله هوای خانوادت خیلی داری. گفتم باور کن نمیدونم چی شد چرا پیمانه برنجم کم کردم؟ 🥺خودشم میدونست چقدر خانوادش مورد احترامم هستن.. خلاصه بخیر گذشت 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
ماه ذیقعده ماه زیارتی امام رضا جانمون.ایام اربعین ما از راهی میریم که همه موکب ها عراقی هستن و خیلی یا معرفت و با شعور.. سال گذشته در اوج خستگی و گرما به یه موکب ایرانی رسیدیم که مثل چای خونه حرم امام رضا موکب زده بودن و صدای محمد حسین طاهری که میخونه ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم گذاشته بود اخ چی صحنه ای بود هرکی میرسید به این موکب اشکاش جاری میشد😭. مخصوصاً ما مشهدیها که دلمون خیلی تنگ شده بود🥺.. انشاءالله مجدد روزی همه مون بشه مشایه اباعبدالله 🤲راستی این مداحی رو دانلود کنین منم دعا کنین یاد امام رضا افتادین😍حال دلتون امام رضا یی😍 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام اوقات به کام غم انگیز ترین روز زندگی من: پسر دومم بیست روز به دنیا اومده بود، همراه مامانم که ازشیراز برای زایمانم اومده بود تهران اومدم شیراز....شوهرم مرتب گیر داد که حتما بریم خونه بابام😡باور کنید هنوز یکساعت نشده بود که رسیدیم شیراز...منزل پدر شوهرم تا شیراز یکساعت فاصله داره،شوهرم فکر میکرد الان چقدر منتظرش هستن و به پای بچش گاوو گوسفند قربونی میکنن که اصرار داشت من هنوز خواهر و برادرامو ندیدم برم اونجا....ما که رفتیم پسر خواهرم که بیست سالش بود و سرباز،اومده بود خونه مامانم که منو وبچه رو ببینه که مامانم میگه رفتن خونه پدرشوهرش.....پسر خواهرم میگه،بگو خاله جون حداقل میذاشتی خودت و پسر زشتتو ببینیم بعد بری😔همون شب پسر خواهرم تصادف می‌کنه و فوت میشه 😭😭😭 و خانواده شوهرم منو برمیگردونن شیراز که برو مادربزرگت فوت کرده....اینا هم منو که تازه زایمان سختی داشتم و مستقیم میارن جلوی خونه خواهرم که طبق عزای پسرش رو گذاشته بودن😔😔 شوک عجیبی به من وارد شد ،واای اصلا داغون شدم،الان که دارم می‌نویسم همینجور اشک میریزم....هنوز اون صحنه تلخ یادم نرفته....و همیشه تو حسرت اینم که چرا نذاشت من یه شب بمونم تا پسر خواهرم رو ببینم چون اون تو بغل خودم بزرگ شده بود،چشمهای خواهرزادم رو فراموش نمیکنم...خاله فدای اون دل پاکش😞 چندساله خانواده شوهرم چنان بی احترامی به همسرم کردن که خودش قیدشون رو زده البته ازاول به من گفته بود دل خوشی ازخانوادش نداره،من همیشه میگم تو که خانوادت رو‌میشناختی چه اصراری به رفتن همون موقع داشتی که یه عمر حسرت دیدن خواهرزادم به دلم بمونه...داغم سرد نمیشه و‌حسرت به دلم ،چون اون تافهمیده بود من اومدم ،اومده بود دیدنم😭 اگه امکانش هست یه صلوات برای این عزیز ازدست رفته ی ما بفرستید🙏 ببخشید طولانی شد ...تن همگی سلامت ،دلتون خوش🌸 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
دوستم یه همسایه داشتن که خواستگارش بود و ولی اینا جواب منفی دادن اما بازم اون پسر هی دوستمو زیر نظر داشت و بهش گیر میداد تا اینجا داشته باشید😁 دوستم میگفت یه بار مامانم رفته خونه مامان بزرگم منم از کلاس اومدم خونه و زنگ زدم به مامانم که ببینم کجاست گفته الان داییتو میفرستم خونه بیاد دنبالت میگفت داییم اومده و سوار ماشین شدم و این همسایشون(همون خواستگارش🤦🏻‍♀) اینارو دیده میگفت اومده جلو زده به شیشه ماشین داییمم شیشه رو داده پایین پسره به دوستم گفته این آقا کی باشن؟😑😑 میگفت منم برگشتم بهش گفتم هر خری هست به توچه ربطی داره😦😐 میگه هنوز بعد سالها داییم باهام حرف نمیزنه😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام اوقات به کام غم انگیز ترین روز زندگی من: پسر دومم بیست روز به دنیا اومده بود، همراه مامانم که ازشیراز برای زایمانم اومده بود تهران اومدم شیراز....شوهرم مرتب گیر داد که حتما بریم خونه بابام😡باور کنید هنوز یکساعت نشده بود که رسیدیم شیراز...منزل پدر شوهرم تا شیراز یکساعت فاصله داره،شوهرم فکر میکرد الان چقدر منتظرش هستن و به پای بچش گاوو گوسفند قربونی میکنن که اصرار داشت من هنوز خواهر و برادرامو ندیدم برم اونجا....ما که رفتیم پسر خواهرم که بیست سالش بود و سرباز،اومده بود خونه مامانم که منو وبچه رو ببینه که مامانم میگه رفتن خونه پدرشوهرش.....پسر خواهرم میگه،بگو خاله جون حداقل میذاشتی خودت و پسر زشتتو ببینیم بعد بری😔همون شب پسر خواهرم تصادف می‌کنه و فوت میشه 😭😭😭 و خانواده شوهرم منو برمیگردونن شیراز که برو مادربزرگت فوت کرده....اینا هم منو که تازه زایمان سختی داشتم و مستقیم میارن جلوی خونه خواهرم که طبق عزای پسرش رو گذاشته بودن😔😔 شوک عجیبی به من وارد شد ،واای اصلا داغون شدم،الان که دارم می‌نویسم همینجور اشک میریزم....هنوز اون صحنه تلخ یادم نرفته....و همیشه تو حسرت اینم که چرا نذاشت من یه شب بمونم تا پسر خواهرم رو ببینم چون اون تو بغل خودم بزرگ شده بود،چشمهای خواهرزادم رو فراموش نمیکنم...خاله فدای اون دل پاکش😞 چندساله خانواده شوهرم چنان بی احترامی به همسرم کردن که خودش قیدشون رو زده البته ازاول به من گفته بود دل خوشی ازخانوادش نداره،من همیشه میگم تو که خانوادت رو‌میشناختی چه اصراری به رفتن همون موقع داشتی که یه عمر حسرت دیدن خواهرزادم به دلم بمونه...داغم سرد نمیشه و‌حسرت به دلم ،چون اون تافهمیده بود من اومدم ،اومده بود دیدنم😭 اگه امکانش هست یه صلوات برای این عزیز ازدست رفته ی ما بفرستید🙏 ببخشید طولانی شد ...تن همگی سلامت ،دلتون خوش🌸 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
حیف نون شب قبل از خواستگاری زنگ میزنه به دختره میگه : الو ! سوالای فردای بابات رو نداری؟😏😂😂 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
درود بر شما عزیزان کانال☺️ چالش جدید داریم دوستان😉 دوستان اگه زمان به عقب برگرده شما چیو جبران میکنید؟ چه انتخاب اشتباهی رو دیگه تکرار نمیکنید ؟ چه فرصت از دست داده رو ازش استفاده می‌کنید؟ دوستان من ، چی به طنز و شوخی و چه جدی پذیرای پیام‌های شما عزیزان هستم🙏👇 @FFF_MMM