🔴آیتالله مکارم شیرازی، معامله و درآمد حاصل از بازی همستر را جایز ندانست
🔹دفتر آیتالله مکارم شیرازی: با توجه به ابهامات زیادی که این نوع ارزها دارند، از جمله اینکه منشا استخراج آن روشن نیست و نیز غالبا اعتبار آن از سوی دولتها پذیرفته نشده و همچنین منشا سوءاستفادههای زیادی شده، معامله، سرمایهگذاری و درآمد حاصل از آن جایز نیست.
سلام به همه دوستان ❤😍
اولا خاطرات در مورد خواستگاری و ازدواجتون خیلی قشنگه....
دوما برم سراغ سوتی خودم
من شب قدر امسال با مامانم رفته بودیم مسجد برای احیا
بعد از اول تا آخر مراسم یه خانومی هی به من نگاه میکرد بعد حدس زدم که خواستگاره
واقعا هم بود آخر مجلس اومد خواستگاری کرد و مامانم گفت سنش کمه
منم عصبی شده بودم که آخه شب احیا موقع خواستگاری....
تا اینکه شب عید فطر تو خواب داشتم هذیون میگفتم که داداشم صدام زد بعد بهم گفتم آبجی داشتی هذیون میگفتی...
گفتم چی میگفتم😳🥴؟؟
گفت میگفتی این پسره نباید بیاد خواستگاری این مایع دستشویی میمونه😂😂😂
شرفم رفت...🤣
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
یه سال با یکی از دوستام رفتم مشهد
رفتیم یه مغازه ک زرشک بخریم ، کارتون رو میز بود خیلیم ارتفاع داشت
گفتم زرشکاتو بیار ببینم چجورن ، گف تو این کارتونه
منم ن گذاشتم ن برداشتم ، دستمو گرفتم ب میز و پریدم بالا😂😂😂
مرده پوکیده بود از خنده ، میگف خو صبر میکردی یه مشتشو بردارم نشونت بدم😂
مائی
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
یه پسره هست تو دوران کودکی هم محله ایمون بود!
الان جوری خودشو میگیره انگار کیه.
یادش رفته بچه بود هر وقت ماکارونی داشتن می دوید تو کوچه میگفت: ما امشب برنج دراز داریم 😂😁
سلام دوستان
من عکس صفحه ی گوشیم عکس شوهرم و دوتا پسرامه بعد شوهرم میگه من تو آینه نگاه میکنم از خودم میترسم تو چجوری عکس منو گذاشتی روی صفحه ی گوشیت ؟ میگم میخوام وقتی یه مشکلی برام پیش اومد به عکست نگاه کنم و به خودم بگم یه مشکل بزرگتر از اینم دارم .😂😋😂😂 اینجوری مشکلاتم دیگه اصلا به چشم نمیاد😅😅😂😁😁😂
سلام من الی هستم باز هم با یه خاطره اومدم وقت زایمان اولم که خیلی هم سخت بوددرد زیادی داشتم۱۲شب بستری شدم زنگ زدم مامانم گفتم بیاد پیشم اونم خواب آلو وعصبی با لج گفت به مادرشوهرت بگو بیاد و آخرشم گوشیا تاااق قطع کردمنم دررررد داشتم به شوهرم گفتم رفت مامانشا آورد حالا بعد یه ساعت مامانم زنگ زده میگه خواب بودم چی میگفتی منم گفتم هیچی ننه بگیر بخواب🤣🤣🤣بعدش من تاصبح درد کشیدم گریه میکردم مادر شوهرم گریه میکرددیگه اخراش پسرشم فحش میدادم اونم میون گریه میگفت دور از جون دور از جون🤣🤣🤣الان یادم میفته میخوام خودمان محو کنم🥵🥵البته بعدش مادر شوهرم سر سفره حالا همه جمع نشسته بودیم تعریف میکرد منم پیش پدرشوهرم اینااز خجالت دلم میخواست محو بشم فقط گفتم من که هیچی یادم نیست😑😑و اینکه اشتباه موقع زایمان طرف شوهر پیش آدم باشند بلاخره خواهر و مادرت که نیستن بعدش یه چیزاییا به روی آدم میارن ده روز اول زایمانمم ایشون پیشم بود واقعا ممنونم ازش ولی از مادرم دلگیرم که نیامد حتی ایشون لباس زیراما میشست.چون بعد یکسال که خواهر شوهرم زایمان کردهمه کارهای دخترشان خودش انجام داد و مدام میگفت که وظیفه منه حالا میگم شایدم مستقیم تو روم نگفت ولی بارفتارش نسبت به دخترش بهم فهموند
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام خاطره ای از یکی از همسایه هامون یکروز این همسایه اومد در خونه ما وگفت باماشینتون مناببریند تافلان خیابون منم گفتم باشه برو اماده شو بیا، درپارکینگ ببرمتون بنده خدا اومد سوارماشین شد هرچی گفتم بیاجلو گفت نه رفت صندلی عقب نشستا من بردمش گذاشتمش سرخیابونی که کارداشت ومن خدافظی کردم اومدم رسیدم دم درپاکینگ پیاده شدم درپارکینگ راباز کنم دیدم یک جفت کفش دم درپارکینگ هستش نگو این بنده خدا حواسشون نبوده کفشاشونا درمیارندا سوار ماشین شدند منم چون نشست صندلی عقب متوجه نشدم که کفش نپوشیدن بعد که اومدو گفت من خندیدما کفششونا دادم بهشون سنگ زمرد
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام دوستان🙂
خوبین؟
امیدوارم که زندگی و ایام به کام همتون شیرین مثله عسل باشه😉
دوستان چالش این سری کانال قرار این باشه
شیرین ترین و جذاب ترین و با مزه ترین اتفاق یا خاطره زندگیتون که هر وقت با یاد آوریش حاله دلتون خوب میشه و لذت می برین چیه ؟🤔
تا به حال اصلا بهش فک کردین؟
حالا همین خاطره یا اتفاق رو واسه کانال بفرستین و با دوستان کانال به اشتراک بزارید که حاله دل هممون خوب بشه🙃
منتظر پیام های شما عزیزان هستیم🙏😊👇
@FFF_MMM
دوستان[از لحظات کوچک لذت ببرین،قدر باهم بودن را بدانید و در پایان این چیزی است که زندگیتون را ارزشمند می کند..♥️]
یکی از همسایه های قدیمیمون که هنوزم خونه مامانم میاد امروز داشت میگفت چشام آب آلبالو داشت عمل کردم👀
فکرکنم منظورش آب مروارید بود ولی ربطشو به آلبالو نمیدونم🙄
ولی به این نتیجه رسیدیم دوستای مامانم هم مثل خودشن😂
مثلا یکی از همسایه هامون فامیلش مهاجر بود مامانم از همون اول صداش میکنه خانوم خاجه😜 دیگه الان هممون صداش میکنیم خانوم خاجه اون بنده خدا هم جوابمون رو میده😁
تو جلسه قرآنشون هم یه خانمی هست که فامیل شوهر مرحومش فیاضی بوده مامانم به جای خانوم فیاضی صداش میزنه خانم بیضی ،تازه جالبش اینجاست که دیگه کل جلسه قرآن و اطرافیانشون این بنده خدا رو به نام خانم بیضی میشناسن🤣
لای رختخواباش یه برگه پیدا کردم از مامانم میپرسم این چیه میگه سهام بکینگ پودر شیمی بعد خواهرم با خنده میگه این سهام پتروشیمیه😂😂😂
یعنی مامان جونم یه دایرت المعارف پر از اصطلاحات من در آوردیه😁
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
ما یک عروسی رفتیم عروس مذهبی نبود خانواده داماد مذهبی بودند. عروسی تو خونه عروس بود.
بعد عروس رفت دم در بدرقه و اومد تو. اومد تو فکر کرد همه فامیلهای داماد رفتند. تا اومد تو شروع کرد به رقصیدن و کل کشیدن. نمیدونست عمه داماد هنوز نرفتع.
بلند بلند میگفت اه اه خسته شدیم از دستشون بیایین برقصید از لجشون و کل میکشید و میرقصید. همه ما هم مات نگاهش میکردیم
هرچی اشاره میدادیم نمیفهمید😂😂😂😂😂
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤭 @Sooti_Hamsaran
دوستم تعریف میکرد یه روز تو تاکسی نشسته بود و داشتم با خودم ادرسی رو که میخوام برم مرور میکردم
باید سر خیابون شهید کریمی پیاده میشدم
نزدیک که شدم
بلند گفتم
خیلی ممنون اقا
من سر همین خیابون شهید میشم
میگفت راننده و مسافرا اینقدر خندیدن که راننده نمیتونست بره
بعدم گفت برو اقا کرایه نمیخواد بدی
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran
این سوتی دوستمه
میگفت من ۱۶ سالم بود تو ارایشگاه کار میکردم...بعد یه خانم اومد تو ارایشگاه گفت تو چقدر نازی و خوشگلی و اینا..این دخترم ذووووق بعد گفت تو رو برای پسرم میخوام ..پسرم دانشجو پزشکی اینم تعریف میکنه میگه خداوکیلی تا اسم بچه پنجمم انتخاب کرده بودم...تازه داشتم مدل لباسم برای خواستگاریمم پیدا میکردم..کلا این خانمه تا یه سال میومدو میرفت ...اونم مجانی موهاشو رنگ میکرد...تا اینکه از اون محل رفت فهمید اصلا پسر نداشته..گفت لعنتیئی اولین خواستگارم رسما روح بوده...میگفت حالا خوب شد پاشد رفت وگرنه من تو فکر اجاره لباس عروس بودم..کلی بدهکار میشدم بعد🤣🤣🤣🤣
#سوتی_بفرست 😁🖐
🤣 @Sooti_Hamsaran