eitaa logo
خاطرات همسران
48هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
3 فایل
سوتی هاتون رو اینجا ارسال کنید👇 @FFF_MMM نرخ تبلیغات کانال(فقط تبلیغات ) 🤩🙊👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2756182185C5e3c10daec
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱 امیرالمؤمنین عـلـے عليه السلام أكرِمْ مَن وَدَّكَ، و اصفَحْ عن عَدُوِّكَ؛ يَتِمَّ لكَ الفَضلُ. كسى را كه دوستت دارد، گرامى دار و از دشمنت گذشت كن، تا فضيلت تو كامل شود. 📚 غرر الحکم، حدیث ٢٣۶٨
یه خواستگار داشتم مهندس بود😂😂و انگار از دماغ فیل افتاده بود (تو محل ما اون موقع ها بیل کشاورزی رو رو دوششون میذاشتن میرفتن آبیاری ) حالا این بنده خدا پدرش وپدر بزرگش هم کشاورز بودن ولی تو همون جلسه همه رو مسخره میکرد مخصوصا کشاورزا رو موقعی هم که رفتیم با هم صحبت کنیم اجازه نداد من حرف بزنم کل حرف هاش این بود که خودم میبرمت مدرسه(من معلم بودم)میارمت آهنگ تو خونه نمیذاری فقط شجریان پرده خونه همیشه کشیده و.....بیچاره خیلی شکاک بود حرف هاش که تموم شد گفتم جلو پدر ومادرت درست نبود اومدم اینجا تو اتاق ، بهت بگم به در هم نمیخوریم وبه سلامت 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
من خواستگارعجیب نداشتم ولی یک آشنایک خواستگار آوردن واسه من طفلیا هرجا میرفتن خواستگاری قسمت نمیشد جمع زنانه اومدن خونه ما هنوز داماد نیومده وحرفی زده نشده مامانش میگفت دلم روشنه که اینجا قسمتمونه😐 اونا که رفتن منم زنگ زدم به همسرم اگرنیاین منوعروس کردن هاااا.... ازمن گفتن بود 😂 که آقا بالاخره بامامانش صحبت کردواومدن وبقیه ماجرا حالا همزمان اینا اومدن اونام باز پیغام میدن که کی باخانواده بیایم واسه خواستگاری ومراسم بعد،که مامانم به این آشنامون گفت یک خواستگار دیگه اومده وجواب دادیم 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
من دوتا خواستگار عجیب داشتم یکیشون رفتیم تو اتاق باهم حرف بزنیم یه کاسه تخمه اونجا بود این نشست پای ای تخمه ها تا ته کاسه رو شکست هرچی میگفتم پاشین بریم میگفت نه ادامه بده منم بهش گفته بودم به نظرم ما مناسب هم نیستیم حرفی نمیمونه دیگه م حرف نزدم نشستم این تخمه هاش تموم شد پاشدیم رفتیم😆 یکی دیگه م خانمه اومد خواستگاریم پسرش مثلا عاشق من شده بود😆این خانمه صب ما هنو خواب بودیم میدیدیم نشسته تو اتاق😆بهش میگفتیم نه.. فرداش میدیدیم زودتر از روز قبل حاضریشو زده خلاصه دیگه داشت میشد جزیی از خانوادمون که دیگه ول کرد😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
یه شب که خواهرم مهمون بود خونمون .می‌خواستیم بخوابیم گفت یه لیوان آب بزار بالاسرم من قرص بخورم منم گفتم چشششششم.رفتم آب آوردم .گلدون اتاقم که دیدم خشکه آب ریختم .آب زیاد ریختم تو گلدون از زیر گلدانی داشت می‌ریخت .لیوانو نگه داشتم آب ریخت تولیوان بعد قشنگ تنظیم کردم اون قطره قطره که داره می‌ریزه،بریزه تو لیوان بعد لیوانو گذاشتم روی زمین.خوابیدم صبح خواهرم گفت .لیوان آبی که شب بالاسرم بودآب خوردم یه مزه بدی میداد🙈🙈🙈🙈🙈 یادم افتاد لیوانی که آب آورده بودم برای خواهرم ریختم تو گلدون بعدم گذاشتم بالای سرشششش .با یه حرکت سریع لیوانو برداشتم نبینه خاکای ته لیوانو .میفهمید کله منو میکنننننددددددد.😂😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
من رفتم یه مهمانی، اب ریزش بینی داشتم یه زنه از من خوشش آمده بود برای پسرش داشت باهام حرف میزد یه چیزی خنده دار گفت منم یهوه خندیدم  خندیدنم همانا برامدن یه حباب از دماغم همانا😐😂😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
سر سفره ناهار بحث چادر اینا بود منم کلن تو بحر چادر بودم فک کن همه سر سفره نشستن شلوغه جمع بعد نون خواستم اومدم بگم مامان ی تیکه نون بده گفتم مامان ی تیکه چادر بده😐😂 همه اینجوری😐 شده بودن واااای مردم از خجالت خندمم گرفته بود جالب اینجاس هیچکی نخندید😐 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
روز آزمایش قبل عقد لیوان نمونه رو با خودم آوردم بیرون🤦‍♀️😫هنوز فکر میکنم دلیل این حماقت چی بود به نتیجه ای نمی رسم.شوهرم تا منو لیوان تو دست دید اینقدر بهم خندید که ذوب شدم از خجالت.میگفت اضافه اش رو آوردی واسه من؟؟یعنی خاک 😫😫😫😫🤦‍♀️ 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
امروز با رفیقام از بسیج امدیم رفتیم دور زدیم برگشتنی بستنی گرفتم گوشی مو گذاشتم تو پلاستیک🤥 امدم خونه پلاستیک رو گذاشتم ط فریزر بعد ۱۰دقیقه یادم اومد گوشیم تو پلاستیک سریع رفتم درش اوردم😂💔🚶‍♀ قیافه خودم😱🏃‍♀ قیافه گوشیم🤕 قیافه بستنی ها😌😋😂 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
آقا دیروز بعد از ظهر شوهرم از باشگاه اومد خیلی خسته بود گرفت خوابید تا ده شب خواب بود یهو از خواب پرید گفت زهرا چرا صدام نکردی کارم دور شد گفتم چه کاری گفت شرکت دیگه گفتم الان که شبه گفت کجا شبه بیرون رو ببین هوا روشنه حالا ظلمات بود هوا😅😅😅😅 گفتم نه عزیزم شبه برو بخواب گفت اگه اخراجم کنن تو خرج خونه رو میدی😅😅😅 بعدشم خیلی آروم رفت گرفت خوابید بعد ده دقیقه دوباره پاشد هی از تو اتاق صدام میکرد خانم بیا رفتم میگه بگو همه چادر بپوشن می‌خوام برم حموم😂😂😂 اینقد از دستش خندیدم 🤣🤣😁😁 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
سلام دختر خالم باشوهرش رفته گوشی فروشی بجای اینکه بگه قاب گوشی میخوام خیلی با اعتماد بنفس گفته ظرف گوشی میخوام فروشنده😳😳😂😂 شوهرش😰😰😰😱 خودش😩😩 بیچاره دیگ اون آدم قبل نشد 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran
ما تو خوابگاه از سوسیس تو هر غذایی استفاده میکردیم یکی از بچه ها گف خسته نشدید همش سوسیس و شروع کرد از مضراتش گفتن منم میخواستم بگم ول کن بابا این سوسول بازیا چیه گفتم بیخیال این سوسیس بازیا چیه 😁🖐 🤣 @Sooti_Hamsaran