eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
305 عکس
154 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی ما که پروانه صفت دور شما سوخته ایم آتشی در دل اِنس و مَلک افروخته ایم همگی سینه زن مکتب عظمای توأیم ما بصیرت ز شهیدان تو آموخته ایم در جهان گریه و مرثیه و دم ثروت ماست ما بقی را به سر زلف تو بفروخته ایم ما مسلمان شمائیم و به دستور شما چشم خود بر دو لب نائبتان دوخته ایم نُه دی جلوه ای از روضۀ پر فیض تو بود با غم عشق تو طومار ستم سوخته ایم عمر ما رفت ولی شکر که یک کرب و بلا توشه بهر سفر آخرت اندوخته ایم شاعر/ مصطفی هاشمی نسب با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی عمریست بی قرار، به سر می بریم ما بر این قرار تا نفس آخریم ما همراز روضه ها و نوا خوان نوحه ها دمساز سوز سینه و چشم تریم ما ما را به سر هوای شهیدان بی سر است از سر گذشته ایم چو بر این سریم ما نام حسین محشر عظمای جان ماست جان دادگان زنده ی این محشریم ما محشر به پا کنیم به فریاد یا حسین امروز لشگر شه بی لشگریم ما ما را به دست پرچم صبر و بصیرت است با عشق و شور همدم و همسنگریم ما ما امّت نُه دی و اهل حماسه ایم مرد جهاد و همقدم رهبریم ما حرف ولیّ ماست که «من انقلابی‌ام» در راه انقلاب ز جان بگذریم ما با طلحه و زبیر بگویید تا ابد عمّار وار همنفس حیدریم ما «الفتنةُ أشدُّ مِن القتل» خوانده‌ایم هرگز ز جُرم فتنه گران نگذریم ما با فاتحان بدر، ز سازش سخن مگو امروز رهسپار دژ خیبریم ما چشم انتظار منتقم آل مصطفی چشم انتظار معرکه ی آخریم ما شاعر/ محمدمهدی سیار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی فتنه شاید روزگاری اهل ایمان بوده باشد آه این ابلیس شاید روزی انسان بوده باشد فتنه شاید در لباس میش، گرگی تیز دندان در لباسی تازه شاید فتنه چوپان بوده باشد فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی؛ فتنه لازم نیست حتماً در خیابان بوده باشد فتنه شاید در صف صفِین می جنگیده روزی فتنه شاید در زمان شاه، زندان بوده باشد! فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده یا که در طیّاره ی پاریس_تهران بوده باشد فتنه شاید تابی از زلف پریشان نگاری فتنه شاید خوابی از آن چشم فتّان بوده باشد فتنه شاید اینکه دارد شعر می خواند برایت؛ وا مصیبت! فتنه شاید از رفیقان بوده باشد ذرّه ای بر دامن اسلام ننشیند غباری نامسلمانی اگر همنام سلمان بوده باشد دوره ی فتنه است آری، می شناسد فتنه ها را آنکه در این کربلا عبّاس ِ دوران بوده باشد فتنه خشک و تر نمی داند خدایا وقت رفتن کاشکی دستم به دامان شهیدان بوده باشد شاعر/ مهدی جهاندار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 شعری اعتراضی به بهانه فتنه های اخیر باز هم فتنه! امان از فتنه‌های رنگ رنگ باز هم کشتار و غارت، باز سوغات فرنگ میهن من! باز زخم از نابرادر خورده است گرم جنگ رو‌به‌رو، از پشت خنجر خورده است حرف دارد با دل ما، قدر یک تاریخ حرف سرخی خون شهیدان بر سپیدی‌های برف باز هم ابلیس، از صورت نقاب انداخته جاهلیت شعله بر جان کتاب انداخته خاک میهن! باز هم جسم شهیدی سهم توست شرحه شرحه پیکر سرو رشیدی سهم توست باز با کبریت دشمن آتشی افروختند در میان شعله دیدم خشک و ‌تر می‌سوختند چیست کار و بار دوزخ‌زاده‌ها؟ آتش زدن دزدی و کشتار و قرآن خدا آتش زدن باز هم خون... خون پاک لاله بر چنگال گرگ برنگشتن‌های سنگین پدرهای بزرگ باز هم خوش‌رقصی باروت‌ها در بادها کُشته ‌سازی‌‌های ‌هالیوودی جلادها این طرف نابود شد دارایی نان‌آوری آن طرف خاکستری ماند از جهاز دختری باز از داغ شهیدان سینه‌ها غوغا شده آه از آن نوزاد یک‌ماهه که بی‌بابا شده در گلومان خشک شد فریادهای اعتراض در هجوم ‌های و هو گم شد صدای اعتراض در کمین بودند گرگان، فتنه در سر داشتند خواب‌هایی دیده بودند و سر شر داشتند خواب می‌دیدند هر قشری به میدان پا نهد هر گروهی با شعاری در خیابان پا نهد این یکی فریاد استعفای دولت سر دهد آن یکی در آتش تعطیلی مجلس دمد هر یکی چیزی بگوید، حق و باطل گم شود موجی از سردرگمی‌ها قسمت مردم شود خویش را در خیل مردم جا دهد آشوبگر یعنی از مردم بگیرد جان و از مردم، سپر آتشی خیزد که خاموشی نگیرد سال‌ها کینه‌هایی که فراموشی نگیرد سال‌ها صبح یک‌شنبه کلامی‌ روی آتش آب ریخت فتنه را دیدم که حیران و هراسان می‌گریخت تا صف مردم از این آشفتگی‌ها دور شد اغتشاشی کور بر جا ماند و فتنه کور شد باز هم از فتنه ی‌ قابیل رد شد کاروان با تولای علی از نیل رد شد کاروان فتنه رفت و فتنه‌گردان، غرق رسواییش ماند انقلاب ما در اوج اقتدار خویش ماند با کلامی ‌مختصر نیرنگشان بر باد رفت خرج‌های چند سال دشمنان بر باد رفت گرچه بعضی از خودی‌ها آن زمان دلخور شدند از سؤال و شبهه و نقد و تأمل پر شدند از چه رو آقا خودش را خرج دولت کرد باز؟ خویش را آماج تیغ طعن و تهمت کرد باز غافل از اینکه چه جنگی پشت این صحنه به پاست در کمین‌گاهند گرگان لحظه‌ای غفلت خطاست خضر راه است او، دگر چون و چرا کردن چرا؟ نور ماه است او، تو راه از چاه بشناس و بیا از ریاض و لندن و پاریس این آتش رسید دود آن هم می‌رود در چشمشان، خواهند دید حاجیان بار بسته جانب میقات غرب! چیست جز تحریم و آشوب و بلا سوغات غرب؟ با صف اول نشینان فاش می‌گوییم راز اعتراض ما سر جای خودش باقیست باز اعتراض ما به سستی‌های تدبیر شماست از گرانی‌ها، از این شش سال تأخیر شماست مردم آرام ما از این تلاطم دلخورند دلخوشان بازی برجام! مردم دلخورند از معطل‌کردن کشور سر میز فریب که نشد از آن به‌جز تحریم روزافزون نصیب دم به دم از گفت‌وگو با اجنبی دم می‌زنید پس چرا در گفت‌وگو با مردم خود الکنید؟ مردم ما از تکبر، از تورم شاکی‌اند از لجوجان سیاست‌باز، مردم شاکی‌اند طعنه بر دست عدالت می‌زند قارون عصر مردمان را خرد و کوچک دیده از بالای قصر باز گردید آی...‌ ای دلدادگان آمریکا راه‌حل اینجاست آری در همین ایران ما وای بر آنان که دل دارند با دشمن گرو حشر آمریکاپرستان با ‌ترامپ و پومپئو! هر که خاک این وطن خرج قمار خویش کرد باخت و یک عمر بدبختی نثار خویش کرد جان مولا با ولی این عهد و پیمان مشکنید این نمک خوردید صد بار، این نمکدان مشکنید هر که با خوبان خیانت کرد سیلی می‌خورد فاسد اینجا بی‌برو برگرد سیلی می‌خورد گردنه در گردنه این راه هم طی می‌شود آخر هر فتنه‌ای اینجا نُه دی می‌شود با چراغ لاله‌ها اینک ره ما روشن است راهیان صبح می‌دانند فردا روشن است نو به ‌نو با هر شهیدی عهد ما تجدید شد راه سبز ما به خون سرخشان تمدید شد باز دل، چشم انتظاری را روایت می‌کند صاحبی داریم ما، ما را هدایت می‌کند جان هستی اوست باید بگذریم از جان خویش تا ظهورش برنگردیم از سر پیمان خویش شاعران/ بنا به درخواست و تاکید خودِ شاعران اسامیشان منتشر نمی شود. با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی مظهرِ اقتدار شد نُه دی سندِ افتخار شد نُه دی در هیاهویِ ظلمتِ فتنه ماهِ شبهایِ تار شد نُه دی همچنان بیست و دوم بهمن تا ابد یادگار شد نُه دی وحدت و همدلی چه غوغا کرد در زمستان بهار شد نُه دی در مسیرِ دفاعِ از اسلام رژه ای مانگار شد نُه دی چهره هایِ پلید را رو کرد لطفِ پروردگار شد نُه دی هرمنافق که داشت وجۀ دین چهره اش آشکار شد نُه دی ریشۀ نهروانیان را کَند غُرش دوالفقار شد نُه دی باحضور حسینیان غیور بهتر از انتظار شد نُه دی هرکسی که مطیع آقا بود آمد و جان نثار شد نُه دی انقلابِ بصیرت و غیرت عزت این دیار شد نُه دی زن و مرد و جوان و پیر همه حرفشان یک شعار شد نُه دی «ما همه از تبارِ زهراییم همگی جان نثار مولاییم» ابتدا، انتها ولیِ فقیه هادیِ راهِ ما ولیِ فقیه نائبِ اصلحِ امام زمان جانشینِ خدا ولیِ فقیه شد اطاعت از او به ما واجب بهترین مقتدا ولیِ فقیه گشته فصل الخطاب ما سخنش گفته اش رهنما ولی فقیه غم نداریم تا علی داریم علیِ عصرِ ما ولیِ فقیه آخرِ کار صلح و سازش نیست وارثِ کربلا ولیِ فقیه از تبار بزرگ مرد جمل نوۀ مجتبی ولیِ فقیه نقشۀ عمرو عاص و اولادش میکند بر ملا ولیِ فقیه یک سخنرانی اش بهم ریزد همۀ فتنه ها ولیِ فقیه طبق فرموده هایِ روح الله وقت برخورد با ولیِ فقیه حکم او هر زمان بُوَد حکمِ نبی مصطفی ، ولی فقیه «ای خدا باش یار رهبرمان تاظهور امام و صاحبمان» شاعر/ قاسم نعمتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی بار دیگر دل غمدیده ی ما می سوزد باز از جهل، دل آل عبا می سوزد صورت یاس، شد از دست زمستان گلگون رنگ رخساره خبر می دهد از سر درون باب حاجات، شد از سمت دری سوخته، باز فاطمیه است همان مدرسه ی زینب ساز فاطمیه ست شروع غم عاشورایی که به هر سو شده برپا علمی زهرایی آسمان خم شده پشتش، غم ما سنگین است قصه روضه مادر به خدا سنگین است گریه کن‌های محرم همه آماده شوید فاطمیه است؛ بیایید، عزا سنگین است بارِ این روضه ی جان‌سوزِ جگر آتش‌زن بار شیشه است که روی دل ما سنگین است یک نفر گفت: علی! فاطمه جان داد؛ ولی گوش این شهر پر از مکر و ریا سنگین است هیزم فتنه که آتش به در خانه کشید آسمان بار امانت نتوانست کشید آسمان سوخت ولی دید چطوری زهرا پشت در یک تنه تا لحظه آخر جنگید در دل شعله فرورفت چه حیدرگونه زنی از تار حریر و زنی از پود حدید از همین خانه چهل سال هدایت شده ایم که چهل سال فدایی ولایت شده ایم به من آموخته در شعله و خون مادر من جان دهم تا نرسد غم به دل رهبر من ما اگر جان خود ارزانی رهبر داریم عشق مولاست که ارثیه ز مادر داریم انقلاب آمد و دیدیم امامی داریم در دل ظلمت شب ماه تمامی داریم با امام است چهل سال دوام آوردیم دست یاری خدا بود که کاری کردیم وحشت از فتنه و تحریم شما کی داریم ما که در سینه خود شور نُه دی داریم سند غیرت ما باغ پر از لاله ماست ریشه محکم این سرو چهل ساله ماست کرده امروز شما را همه جا آواره بانگ تکبیر همان لشگر در گهواره فاطمیه است اگر شوق شهادت داریم تا علم را به ولی نعمتمان بسپاریم یاد دادند به ما سر به کسی خم نکنیم لحظه ای فکر به این سختی و ماتم نکنیم گرچه غم هست ولی خوف نکن حل شدنیست صاحبی هست کسی هست که او آمدنیست ما چهل منزل از این راه اگر آمده ایم استوار از دل هر خوف و خطر آمده ایم ما چهل سال به هر تیر بلایی سپریم ما چهل سال علمدار حقوق بشریم ای که از غیرت زهرایی ما بی خبری! دهه فجر خوری سیلی سخت دگری شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی آماده ايم هستی خود را فدا کنيم يعنی فدای مکتب خون خدا کنيم آماده ايم بيرق ثاراللّهی به کف با يک اشاره معرکه را کربلا کنيم در خون ماست غيرت سردار علقمه هيهات اگر حسين زمان را رها کنيم در جان ماست شوق شهادت إلي الأبد وقتی به سيدالشهدا اقتدا کنيم «قالوا بلی» ولايت مولايمان علی‌ست بايد به عهد روز نخستين وفا کنيم آسودگی ما عدم ماست، موج موج طوفان شديم تا که قيامت به پا کنيم چون کوه در مصافِ ستم ايستاده ايم هيهات اگر کمر به برِ خصم تا کنيم دشمن به گور می ‌برد اين خواب شوم را امروز ديده های بصيرت که وا کنيم در سايه ی نفاق، منافق برنده است بايد مسير باطل و حق را جدا کنيم فردا چه ايمنی ز لهيب جهنم است؟ خود را اگر که هيزم اين فتنه ها کنيم ديگر مجال رِفق و مدارا گذشته است تا کی به صبر، زخم جگر را دوا کنيم توهين به سيدالشهدا روز مرگ ماست دل را اگر حسينی و درد آشنا کنيم بايد برای عزت توحيد، سر دهيم! شايد که حق خون خدا را أدا کنيم هر کس شود فدايی رهبر مقدس است آماده ايم هستی خود را فدا کنيم شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی گمان بردی نوای نای و بانگ تار و چنگ است این تو در خواب و خیال بزمی و... شیپور جنگ است این به چشم نیمه‌بازت تار دیدی در کف مطرب ولیکن دشمن است ای دوست! در دستش تفنگ است این برای هرکه آمد سوی تو آغوش وا کردی ولی این بار آه ای آینه! سنگ است، سنگ است این نشانده گوشه‌ای مات تماشا مردمانی را ببین! سلول زندان است، کی شهر فرنگ است این؟ همان جنگ است اما رفته در پیراهن نیرنگ لباس فصل تزویر است اگر که رنگ رنگ است این دم تیغ تو گرم ای دوست! میدان را مکن خالی وگرنه می‌کشد دشمن تو را در خواب و... ننگ است این شاعر/ سیدمحمدمهدی شفیعی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ امام علی علیه‌السلام می فرمایند: «مَنْ نَامَ عَنْ نُصْرَةِ وَلِیِّهِ انْتَبَهَ بِوَطْأَةِ عَدُوِّه»‏ آن‌که هنگام یاری ولی‌اش در خواب باشد، با لگد دشمنش از خواب برمی‌خیزد. 📚 غررالحکم |حدیث ۱۰۱۸ با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی بال پرواز گشایید که پرها باقی است بعد از این باز سفر، باز سفرها باقی است پشت بت‌ها نشود راست پس از ابراهیم بت شکن رفت ولی باز تبرها باقی است گفت فرزانه‌ای، امروز شما عاشوراست جبهه باقی است، شمشیر و سپرها باقی است جنگ پایان پدرهای سفر کرده نبود شور آن واقعه در جان پسرها باقی است گرچه پیروزی از آن من و تو خواهد بود شرط ‌ها باقی است، اما و اگرها باقی است "شرط اول قدم آن است که مجنون باشی" "در ره منزل لیلی که خطرها" باقی است نیست خالی دل ارباب یقین از غصه فتنه‌ها می‌رود و خون جگرها باقی است سخن از فتنه شد و چرت غزل شد پاره واژه‌ها دربه در و قافیه‌ها آواره قصه تلخ است، چه تلخ است بگویم یا نه صبرتان می رود از دست بگویم یا نه قصه آن بود که دشمن دهنش آب افتاد کشتی وحدت ما سخت به گرداب افتاد آتش فتنه چنان شد که خدا می داند آنقدَر دل نگران شد که خدا می داند قصه آن بود که یک طائفه که فتنه ازوست دوست را دشمن خود خواند، وَ دشمن را دوست آری آن طائفه خود را ز خدا منفک کرد روی بر سامری آورد به موسی شک کرد سامری گفت بیایید به شهرت برسیم با پرستیدن گوساله به قدرت برسیم سامری گفت که در شور حکومت شعف است باید این بار به قدرت برسیم این هدف است گرچه یاران علی بودند سازش کردند با معاویه نشستند و خوش وبش کردند نکته‌ها بر لبمان رفت و خریدار نبود گوش آن طائفه انگار بدهکار نبود قصه آن بود که یک طایفه درویش شدند جانماز آب‌کشان عافیت اندیش شدند گاه از این سوی سخن گاه از آن سو گفتند هر چه گفتند در آنروز دو پهلو گفتند خواستند امر نماید به حمیّت مولا تن دهد باز به امر حکمیت مولا همچو امروز پر از فتنه شود فرداها افتد این کار به تدبیر ابوموسی‌ها چشم ما در پی این حادثه چون کارون بود بد به دل راه ندادیم ولی دل خون بود این جماعت چه شباهت به خمینی دارند؟! چقدر در دل خود شور حسینی دارند؟! مگر این نغمه ز نای شهدا جاری نیست؟ مگر این زمزمه در خون خدا جاری نیست؟ که سکوت من و تو وقت خطر جایز نیست کوفه کوفه است ولی ترک سفر جایز نیست همه گفتند بمان مرتبه پیمایی کن در همین مکه اقامت کن و آقایی کن دست کم سمت حوالی وطن هجرت کن ای عقیق از همه بگذر به یمن هجرت کن همه گفتند بمان او سخنی دیگر داشت آن سفر کرده هوای وطنی دیگر داشت کوچ کرد از وطنش بال و پری پیدا شد رفت در جاده شتابان سفری پیدا شد گفت هنگام قیام است سر و جان بازید سر مدزدید اگر فتنه گری پیدا شد وای اگر اهل بصیرت اُحد از یاد برند چون غنیمت زدگان ترک خود از یاد برند گفت ای پاکدلان ختم به خیر است این راه راه بیداری صد حر و زهیر است این راه این چنین بود اگر یک شبه رسوا شد خصم با دو صد دبدبه و کبکبه رسوا شد خصم این چنین است که ما بیرق و پرچم داریم هر چه داریم من و تو ز محرم داریم هر چه داریم از آن مرد شهادت پیشه است که نماد شرف و عاطفه و اندیشه است آنکه آموخت به موسی جگران نیل شدن بر سر ابرهه‌ها جیش ابابیل شدن بین محراب دعا چون زکریا بودن در دل طشت زر حادثه یحیا بودن این چنین بود که ایران همه عاشورا شد با سر انگشت دعا مشتِ خیانت وا شد و حسین بن علی باز به امداد آمد و چنین بود خدای تو به مرصاد آمد عبرت آموز ز تاریخ که خائن کم نیست این هم از عبرت ایوان مدائن کم نیست و خدا هست و هر آن چیز که از وی باقی است فتنه خاموش شد اما نهم دی باقی است شاعر/ جواد محمدزمانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی ما همه از تبار سلمانیم با علی مانده ایم و می‌مانیم راه ما راه بولهب‌ها نیست شیوه‌ی عافیت طلب‌ها نیست راه ما دل به غیر بستن نیست رسم این رودها، نشستن نیست دل از این راه بر نمی‌داریم به شهیدان قسم که بیداریم ما به شوق بهار بالیدیم در زمستان به چشم خود دیدیم: نُه دِی مثل معجزه، رخ داد فتنه را این قیام پاسخ داد نُه دی عین آفتاب آمد «این عمار؟» را جواب آمد نُه دی رحمتی چو باران بود آمد و گرد و خاک فتنه زدود رهبرم ایستاد همچون کوه همرهش ملتی چنین نستوه روبروی تمام فتنه‌گران بی هراس از هیاهوی دگران ایستادند رهبر و مردم تا که جمهوریت نگردد گم تا بماند همیشه پا بر جا حکم قانون و حرمت آرا لیک پایان کار، این هم نیست فتنه آخرالزمان کم نیست فتنه‌ها آزمون ایمانند آزمون عیار یارانند فتنه رنگین شده‌ست و ننگین‌تر امتحان‌ها شده ست سنگین‌تر هر که مقهور نفس شد، فتنه‌ست هر که چرخید دور خود فتنه‌ست هر که "من من" کند به دور از ماست اول فتنه اتباع هواست هر که خود را ملاک حق پنداشت گِرد خود گشت و بذر باطل کاشت می‌بُرد از ولی و از مردم می‌شود در توهم خود گم سنگ بر شیشه‌ها زدن، هنرش تیشه بر ریشه‌ها زدن، ثمرش می‌کند آبروی خویش تباه خدماتش به باد می‌رود، آه آه از چرخش شگفت زمان حال فعلی‌ست هر زمان میزان ای بسا انقلابی دیروز که شد امید دشمنان امروز ای بسا هم رکاب پیغمبر که کشیده‌ست تیغ بر حیدر کاش ما عاقبت بخیر شویم وای اگر طلحه و زبیر شویم فتنه یعنی شکاف فقر و غنا دل ندادن به غصه ی فقرا حب جاه و مقام و مال و منال دست تاراج سوی بیت المال دشمنان هم هنوز در کارند هر طرف بذر فتنه می‌کارند خدعه و فتنه‌ای به هر جا هست کار غرب است و کار غرب پرست خط تولید فتنه است انگار ذهن شوم سران استکبار‍! تا نفس هست، هست بر لب ما باز هم مرگ بر تو آمریکا! چند روزی به مکر و ترفندت سرمان گرم شد به لبخندت به هوای گریز از تحریم دل به فرجام وعده ات دادیم سرمان گرم شد عقب ماندیم چند روزی اسیر تب ماندیم خام بودیم و سادگی کردیم هسته ای رفت و ماند آن تحریم دستت امروز، خوب رو شده است حرف و قولت بی‌آبرو شده است تشت رسوایی‌ات ز بام افتاد از سر ما خیال خام افتاد گشته روشن -اگرچه روشن بود- با تو دیوانگی‌ست گفت و شنود رگ تحریم می‌زنیم، به کار همت ما مباد صرف قمار گرچه برپاست از تو هر سویی آتشی، فتنه‌ای، هیاهویی گرچه خون است خون، دل بحرین غرق اشک است ساحل بحرین گرچه خون می‌چکد ز چشم یمن در امان نیستی ز خشم یمن گرچه زخمیست پیکر شامات ما و تسلیم زور و زر؟ هیهات مژده فتح می‌رسد هر دم از جهاد مدافعان حرم علم این جهاد پا برجاست راه ما سوی مسجدالاقصاست عاشقان ظهور آن ماهیم چشم در راه و پای در راهیم شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی اسلام ناب راه شهیدان کربلاست راه حسین راه علی راه انبیاست هر روز روز جنگ حسین است با یزید هر لحظه از گذشت زمان امتحان ماست ای پیرو طریق ولایت به هوش باش خط یزید و خط ولایت زهم جداست هر روز گوشه ای صف صفین می شود تا امتحان شود چه کسی یار مرتضی است یک دسته خون زخان معاویه می خورند یک قوم را علی ولی الله مبتلاست ما از علی جدا نشدیم و نمی شویم میزان حق علی است علی نفس مصطفی است ای لشکر معاویه های زمان به دور خط شما همیشه خطا بوده و خطاست ای نهروانیان ز چه با هم یکی شدید فردا به ذوالفقار علی فرقتان دوتاست این رشته های سبز که بر خویش بسته اید قرآن دشمنان علی روی نیزه هاست نامردی معاویه با خونتان عجین تکرار عمروعاص همین فتنه شماست دیدید همچو مورچه کشیدید پای ما دیدید این محیط پر از لشکر خداست ایمانتان درهم و دینار اجنبی است دین شما دلار اروپا و آمریکاست گیرم که با علی زمان داشتید جنگ آتش زدن به هستی مردم کجا رواست؟ بیهوده مثل موج نکوبید سر به سنگ کاین امت مقاوم چو کوه پا بجاست این ملت بزرگ شما را نخواستند رایی که دادند به غیر شما گواست نامردها برای فرار از وطن همه گر زن شوید مثل بنی صدر ها رواست آتش زدن به بیت خدا با شعار سبز شرم از خدا کنید خدا را حیا کجاست ما لب به ناسزا نگشودیم هیچ گاه هرچند تا ابد به شما ناسزا سزاست با این همه به دامن ملت شوید باز کاین ملت بزرگ کریم است و پارساست چون حر کنید سوی حسین زمانه رو تا بین خلق یکسره قامت کنید راست شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺 بمناسبت سالروز حماسه نُه دی ما نسل هایِ زندۀ خون و قیامیم جان بر کفانِ دین و فرزند امامیم آیینۀ شفافِ آیین حسینیم فرزند عاشورایِ خونینِ حسینیم روز ازل چشم بصیرت باز کردیم تا قله هایِ معرفت پرواز کردیم ما را خمینی تربیت کرد از ولادت یارِ امام هستیم حتی تا شهادت ما از بصیرت دیدۀ بینا گرفتیم سرمشقِ خود از حضرت زهرا گرفتیم ما روز عاشورا حماسه آفریدیم شمر نُه دی را به خاک و خون کشیدیم ما عرصه را بر دشمن دین تنگ کردیم ما با یزیدیان ظالم جنگ کردیم دیدیم آن‌ها بغض دل را چاره کردند قرآنِ ثاراللهیان را پاره کردند ظلم و ستم با احمد و با آل کردند نام حسین را چون تنش پامال کردند از عترت و قرآن و پیغمبر بریدند بار دگر خون خدا را سر بریدند سربندهای سبز را بر سر که بستند پیشانی سرخ ولایت را شکستند بابِ سیاه فتنه‌ها را باز کردند با نور ، جنگ دیگری آغاز کردند چون خولی و شمر و سنان بدنام گشتند رسوا ولی رسوای خاص و عام گشتند سوزاندن قرآن و پرچم یادتان هست؟ رقاصیِ ماه محرم یادتان هست؟ عکس امام و صد جسارت یادتان هست؟ فحاشیِ اهل شرارت یادتان هست؟ سوزاندن محراب و منبر یادتان هست؟ صدها اهانت بر پیمبر یادتان هست؟ تکبیرهای خائنانه یادتان هست؟ نیرنگ‌های آن زمانه یادتان هست؟ روزه خوری در ماه روزه یادتان هست؟ و خِیلِ خاصان رفوزه یادتان هست؟ نَه غزه، نَه لبنان شنیدن یادتان هست؟ ظلم و جنایت را ندیدن یادتان هست؟ خون به ناحق ریختن را یادتان هست؟ قصد جنایت بر وطن را یادتان هست؟ کوبیدن اصل ولایت یادتان هست؟ جشن عدو در این جنایت یادتان هست؟ اکنون زمان عبرت از ایام فتنه ست بیدار باشید مردمان «برجام» فتنه ست دشمن نقاب دوستی بر چهره دارد امروز جور دیگری برنامه دارد امروز حیله‌هایِ مکاران به روز است دشمن به هر شکلی در فکر نفوذ است امروز دشمن در نفوذش یک گمان است فکر نفوذ در مجلس و در خبرگان است در فکر رخنه در صفوف انقلاب است فکر فرو پاشیدن اسلام ناب است امروز دشمن دست خود را باز کرده یک فتنۀ پیچیده‌ای آغاز کرده امروز دشمن از خودی‌ها یار دارد با اصل اسلامِ حقیقی کار دارد امروز اسلام حقیقی رهبر ماست هر حرف غیر از این کلاهی بر سر ماست دشمن تمام عزم خود را جزم کرده یاران خود را مستعدِ رزم کرده غافل که ما چندین چراغ راه داریم قرآن و ثارلله و حزب‌الله داریم غافل که ملت جان نثار رهبر هستند جان بر کفانِ زادۀ پیغمبر هستند غافل که ما با رهبر خود عهد بستیم بت‌های اهل فتنه را درهم شکستیم شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏳️ ولادت سلام الله علیها، مبارک بر نور دل و دیده ی زهرا صلوات بر دخت گرانمایه ی مولا صلوات بر مظهر صبر و حلم و ایمان و شرف بر یاور دین، زینب کبری صلوات با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها آب زنید راه را آب حیات آمده کوثر کوثر نبی، علی صفات آمده علیمه و فهیمه ی فاطمیات آمده «قمر به سجده رفته چون، بدر جمیله می رسد دیده ی جهل کور شد زآنکه عقیله می رسد» جاه و جلال مصطفی، مُلکت و مال فاطمه چشمه ی نوش مرتضی، آب زلال فاطمه بزرگ - خواهر حسن، شهپر بال فاطمه «زنی به جز تو عشق را مرد سفر نمی شود بی همگان بسر شود، بی تو بسر نمی شود» دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد نیّره ی نبی به جز شمس وقمر نیاورد مادر دهر می سزد دگر پسر نیاورد «چه دختری که با دو صد شیر پسر برابر است نبین که زینب است او، که خود علی دیگر است» چه زینبی که عرش را سریر خویش می کند چه زینبی که صبر را اسیر خویش می کند چه زینبی حسین را امیر خویش می کند «حسین زنده در دلِ جوش و خروشِ زینب است علم زمین نمی خورد، علم به دوش زینب است» حب علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد بزرگ شد هر که در این بیت شرف ذلیل شد «در این سرا هزارها فضه جلیله می شود ولی میان این حرم یکی"عقیله" می شود» عقل به زانو آمد از درایتی که داشته لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته خجل شده عبادت از عبادتی که داشته «عجب به بردباری و صبرِ دلِ شکسته اش نمازها فدای آن نافله ی نشسته اش» به دست های او اگر طناب گیر کرده است شمر که نه، عقیله را جهل اسیر کرده است داغ حسین، عمه را چقدر پیر کرده است «کنیز می شدم اگر سایه ی بر سرم نبود عمه پس از حسین اگر مدافع حرم نبود» شاعر / امیر عظیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها گوش کن از دل افلاک خبر می آید به سرِ اهل زمین دُرّ و گهر می آید چه خبر هست؟ فرشته چقدر می آید سوره صبر در آغوش سحر می آید «شد اجابت ز خدا باز دعای حیدر فاطمه دختری آورده برای حیدر» دختری آمده تا همدم مادر باشد دختری آمده تا حیدر حیدر باشد خواهری آمده عشق دو برادر باشد گوئیا آمده یک برهه پیمبر باشد «عصمت و عفت و تقواش همه مادری است به خداوند قسم لایق پیغمبری است» فاطمه محو گل روی درخشانت بود مرتضی زمزمه میکرد و غزلخوانت بود گرم بوسیدن پیشانی و چشمانت بود احمد آنروز چه می دید که گریانت بود «احمد آنروز تجلی رسالت را دید یا که ظرفیت تحویل امامت را دید؟» قلمی نیست که املا کند اوصاف تو را دهنی نیست که انشاء کند الطاف تو را یا که توصیف کند وسعت انصاف تو را یا که تشریح کند قله اهداف تو را «عقل عاجز شد و از درک وجودت شد مات به گل روی بهشتی تو بانو صلوات» بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد زنی اینگونه پیام آور اسلام نشد طائر عقل کسی مَحرَمِ این بام نشد دست در دست شدی گریه ات آرام نشد «دیدی از دور و برت عطر کسی می آید مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید» چشم بر هم زدی و عشقِ مجسم آمد بَه که بالای سرت خیر دو عالم آمد اشک از گوشه چشم همه آن دم آمد کودکی سوی تو با دیده پر نَم آمد «گفت خوش آمدی ای نور دو عینم زینب کمی آرام عزیزم که حسینم زینب» بانوی مُلک وجودی و وجودت خیر است قلب تو وقف حسین است و جدا از غیر است پیش تو عشق حسین، اصل سلوک و سِیر است سِیر تو کرب و بلا، کوفه و شام و دِیر است «آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه صابره بودن در کرب و بلا یعنی چه» ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی کعبه عشق برادر شدی و محترمی مریم از جام حیای تو چشیده است نمی نائب فاطمه، صدیقه ثابت قدمی «کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست مات و مبهوت سخنرانیِ مولایی توست» جای امثال شما در کُره خاکی نیست چون زمین قابل این گوهر افلاکی نیست گفتی ای درد بیا از تو مرا باکی نیست داغها دیده ای اما لب تو شاکی نیست «چه عبارات عجیبی روی آن تَل گفتی پیش آن پیکر صد چاک تَقَبَّل گفتی» آمدی جلوه کنی نام علی زنده شود زن ندیده است کسی مثل تو رزمنده شود در دل جهل زمان شمسه تابنده شود با زبان وقت بیان خنجر بُرّنده شود «روی نی گفت برادر همه جا در هر راه طَیِّب الله به غوغای تو ماشاءالله» ای تمنای دل خون خدا یا زینب در تو دیدند همه فاطمه را یا زینب مرحمت کن به منِ بی سر و پا یا زینب نشوم از سرِ کوی تو جدا یا زینب «نظری کن که در این خانه بمانم یک عمر تا نفس هست فقط از تو بخوانم یک عمر» شاعر/ مجتبی شکریان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها آیه‌ای از طرف جنت الاعلی آمد هر ملک سوی زمین بهر تماشا آمد غنچه‌ی خنده به روی لب زهرا آمد مژده، ای اهل زمین زینب کبری آمد «اشک شوق علی و ذوق نبی دیدنی است شب، شبِ رحمت حق است، شبی دیدنی است» میکده از سر شوق است مرتب گشته ساغر از کوثر ناب است لبالب گشته گوش کن... ذکر لب فاطمه زینب گشته ملک از عطر نفس هاش مقرب گشته «فاطمه شاد که باشد همه عالم شادند باغ های دو جهان از نفسش آبادند» زینب از نسل خدیجه است، شرافت دارد هیبتش فاطمی و رتبه ی عصمت دارد نزد ما خاک قدم هاش قداست دارد در دل سینه زنان، تخت حکومت دارد «تا قیامت همه محتاج و حقیرش هستیم پیرو مکتب و در خط و مسیرش هستیم» راهِ بی زینب کبری به خدا بی راهه است سالک خالیِ از معرفتش گمراه است بی سبب نیست که گفتند امین الله است سرّ أب بوده و از سرّ سما آگاه است «حافظ و محرم اسرار امامت، زینب صاحب حکمت و دریای بصیرت، زینب» خطبه‌اش مثل علی، فن بیانش غوغاست صاحب علم لدنی است شبیه زهراست نائب فاطمه در واقعه ی عاشوراست یک تنه آینه ی پنج تن اهل کساست «گرچه گفتند به او عابده ی آل علی کل عمرش همه جا بود به دنبال ولی» در صف اول هر معرکه حاضر بودن کوه غم، کوه بلا دیدن و شاکر بودن کم نیاوردن و جنگیدن و صابر بودن همه جا در پی تعظیم شعائر بودن «این همه ذره ای از وصف کمالش هم نیست قطره ای از نم دریای جلالش هم نیست» ما نمردیم کسی صحبت غارت بکند ما نمردیم کسی باز خباثت بکند داعشی سمت حرم قصد عزیمت بکند یا که در خواب اگر فکر جسارت بکند... «سر هر ناخلفی از رگ گردن بزنیم تا بدانند همه عبد سرای حسنیم» همه هستیم گدای حرمت بی بی جان همه ی ما به فدای حرمت بی بی جان ما کجا... کرب و بلای حرمت بی بی جان خوش به حال شهدای حرمت بی بی جان «دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه رانده از سوی بهشتیم و پی بذر گناه» شاعر/ محمدجواد شيرازی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها آسمان دیدیم و بارانی شدیم آستان دیدیم و پیشانی شدیم عشق آمد باز طوفانی شدیم بعد از این عُمّانِ سامانی شدیم «نوبت گنجینه الاسرار شد حرف زینب شد علی تکرار شد» باز شور موج این دریا علی ست باز جان این مسمّط‌ ها علی ست تا تپیدن‌ های دل ها یا علی ست حرف اول حرف آخر با علی ست مرتضی امشب سلامش زینب است فاطمه این بار نامش زینب است ناگهان جان جهان را دیده‌ ای روی دستی آسمان را دیده‌ ای بیکران در بیکران را دیده‌ ای چار دریا توأمان را دیده‌ ای گرچه این خانه پر از نیلوفر است دختر اما باز چیزی دیگر است در تنَزل حق تعالی زینب است این خدایم نیست اما زینب است این حسین است این حسن یا زینب است تا علی زهراست زهرا زینب است «آمد و جام خدا بر لب رسید اولین و آخرین زینب رسید» کیست زینب کیست این مرد آفرین کیست زینب یک تنه فتح‌ المبین "زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو دست خدا در آستین" زن اگر این است مردی چیست چیست فاطمه داند که زینب کیست کیست کیست این خورشید فردای حسین ما رایت الّا جمیلای حسین عین و شین و قاف در حای حسین آمده تا پُر کند جای حسین «این که زیر شهپرش عباس بود پله‌ های منبرش عباس بود» کیست این روح شکوه ذوالفقار کیست معنی علی در کارزار کیست او بِنتُ‌ الجلال أختُ الوقار کیست او باید بگوید سازگار: ای که در تصویر انسان زیستی کیستی تو کیستی تو کیستی از نجف گفتیم مدهوش تو بود از عَلَم گفتیم بر دوش تو بود از حرم گفتیم آغوش تو بود از دلت گفتیم در جوش تو بود «گرچه در ابعاد عالم گفته‌ ایم هرچه گفتیم از شما کم گفته‌ ایم» آفرید از دل تو را از جان تو را ریخت حق در قالب انسان تو را قبله وقتی هست سرگردان تو را سجده باید کرد هر دوران تو را تو خودت بیت الحرامی کم که نیست عمه جان نُه امامی کم که نیست کعبه‌ی شش گوشه، شش در داشتی خوش به حالت شش برادر داشتی از محبت شش برابر داشتی چار پَر اما دو شهپر داشتی «نوری و عالم نمی‌ بیند تو را چشم نامحرم نمی‌ بیند تو را» شاعر/ حسن لطفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها تو کیستی فروغ چراغ هدایتی تو لنگر سفینۀ نوح ولایتی ناخوانده درس، عالمۀ علم عالمی مکتب نرفته، بحر وسیع روایتی با چادرت به دایرۀ حشر، سایبان با معجرت به معرکۀ صبر، رایتی «بودی ز خردسالی خود یاور حسین هم خواهر حسینی و هم مادر حسین» فُلک نجات را به خدا ناخدا تویی بال و پر عروج به سوی خدا تویی هم سنگر امام شهیدان قدم قدم از ابتدا تو بودی و تا انتها تویی روز جهاد همره و همگام فاطمه هنگام خطبه هم نفس مرتضی تویی «ماهِ دو مهرِ فاطمه و کوکب علی آیینۀ حسین و حسن، زینب علی» اعجاز کرده خالق عالم به مدح تو بگشوده لب پیمبر اکرم به مدح تو با رمز کاف و ها که به قرآن نوشته است آغاز گشته سورۀ مریم به مدح تو بعد از چهارده صده با عشق و افتخار گوید سخن هماره مُحرم به مدح تو «با آنکه در فراق و غم و رنج زیستی تاریخ کوچک است بگوید تو کیستی» تا روز حشر، خون خدا را پیمبری بازآ بخوان خطابه که شمشیر حیدری هم ذوالفقار خشم علی در خطابه‌ ای هم مصحفِ مطهرِ زهرای اطهری عیسی اگر نظر به تو و مادرش کند گوید عزیز فاطمه بالله تو برتری «عباس اگر چه هست گرامی برادرت حاشا که بی اجازه نشیند به محضرت» بر عزم و غیرت تو خدا گفت آفرین وقتی که خلق کرد تو را، گفت آفرین وقتی به قتلگاه گشودی زبان به شکر زهرا گشود لب به دعا، گفت آفرین تا شد ز خطبۀ تو نفس‌ها به سینه حبس بر نیزه سیدالشهدا گفت آفرین «نطقت به کوفه معجزۀ ذوالفقار کرد بر چون تو شیر دخت، علی افتخار کرد» وحی خدا بوَد سخن دلربای تو انداخت نقش، بوسه محمل به پای تو تاریخ شاهد است که تا صبح روز حشر خون حسین موج زند در صدای تو هرجا به یاد کرب و بلا خیمه می زنند آن خیمه گوشه ایست ز صحن و سرای تو «بعد از حسین، فاطمه را نورعین تو در چشم جان ما تو حسینی، حسین تو» شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها تو کیستی که عقل مجنون توست عشق به تو عاشق و مدیون توست تویی جگرگوشهٔ آل کسا به درک تو فهم رسا، نارسا چشم علی محو تماشای تو به جای پای فاطمه پای تو... دایهٔ تو ز کودکی غم شده قامت غم در غم تو خم شده کتاب عشق و عقل تألیف توست مُهر به لب، زبان ز توصیف توست تو گردش ثبات اهل‌بیتی تو مجمع صفات اهل‌بیتی دفاع تو، صبر تو، احساس تو حسین تو، حسن تو، عباس تو تو برده‌ای فیض حضور همه تو بوده‌ای سنگ صبور همه روی تو حسرتِ دل آفتاب موی تو شب ندیده حتّی به خواب خاک رهت به عرش پهلو زده پیش قدِ تو سرو زانو زده نیست فلک به قدر، هم پایه‌ات سایهٔ تو ندیده همسایه‌ات مدرسهٔ تو دامن فاطمه معلّمی ندیده و عالمه اُمّ مصائب تو و زینِ اَبی عقیلهٔ هاشمیان زینبی لبت «یکی گوی» دو تا نگفته هر چه شنیده جز خدا نگفته صدای تو دل از علی می‌برد ناز تو را فاطمه هم می‌خرد ولادتت ولادت گریه بود گریهٔ تو شهادت گریه بود تو عین عرفان وِرا نور عین کشتهٔ حقّی و شهید حسین تو روح صوم و معنی صلاتی تو ساحل سفینةالنّجاتی حسین امید خلق در عالمین ولی به هر غم تو امید حسین نام شما هر دو به دنبال هم آینهٔ همید و تمثال هم چنان که نام خالق و رب یکی‌ست نام حسین و نام زینب یکی‌ست... شاعر/ علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ای دختر تجلی توحید، آمدی ای ماه! روی دامن خورشید آمدی ای لاله‌ای که قبل شکوفایی‌ات حسین هرگز چنین شکفته نخندید، آمدی هر چند در حجاب ولایت نهفته‌ای روشن‌تر از تمام موالید آمدی در خانۀ زمینی زهره از آسمان ای ماه، ای ستارۀ ناهید! آمدی راهی دراز را به هوای برادرت باصد هزار آرزو، امید آمدی از نسل آفتابی و مهتاب در حجاب پلکی بزن به روی برادر کمی بتاب... هر کس که از مقام تو سر دربیاورد باید به پیشگاه غمت سر بیاورد روز ولادت تو روا بود جبرئیل یک سوره مثل سورۀ کوثر بیاورد ای دخترِ بزرگ دو معصوم! مثل تو دنیا نمی‌تواند دختر بیاورد تنها ز مادر تو بیاید که دختری با هیبت و جلالت حیدر بیاورد این طبع شاعرانۀ حق بود، تا تو را زینت برای زیبِ پیمبر بیاورد مجموعۀ فضائل آل کسا تویی گر هست معنی ششم إنّما، تویی ای کام عرش تشنۀ یک ربنای تو مشتاق حال راز و نیازت خدای تو خالق یکی و عشق یکی و وفا یکی نشنیده است گوش فلک هم دو تای تو وقتی که رو به قبله کنی جلوه می‌کند در آسمان هفتم حق رد پای تو ما نه، که بوده وقت نماز شبانه‌ات چشم امام، ملتمس یک دعای تو هرکس شهید عشق تو شد زنده می‌شود باید بمیرد آن‌که نمیرد برای تو در قدر، کس چنان تو جلیله نمی‌شود هر بانوی عشیره، عقیله نمی‌شود... شاعر/ محسن عرب خالقی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود که فضا جلوه‌گر از آیت زیبایی بود در بهاری که نسیمش نفس جبریل است گل ناز دگری رو به شکوفایی بود خانه‌ای را که خدا جلوهٔ عصمت بخشید در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود تا بیایند به تبریک محمد؛ جبریل، با ملائک همه در حال صف‌آرایی بود به خدا، چشم خدا دست خدا وجه خدا ز جگر گوشهٔ خود گرم پذیرایی بود تا که قنداقهٔ او را به بر آورد حسن حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا که سراپا همه آیینهٔ زیبایی بود دختری داشت سراپای همانند علی زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود... بود از صبر و رضا نایبۀ خاص امام نازم او را که به این قدر توانایی بود کربلا صحنۀ عشق است و در آن صحنۀ عشق همت زینب نستوه تماشایی بود به علمداری صحرای بلا کرد قیام رهبر قافلۀ عشق به تنهایی بود... شاعر/ سیدرضا مؤید با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود شاعر/ سیدحمیدرضا برقعی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن دیدۀ حق‌نگر ساقی کوثر روشن در سراپردۀ عصمت که ملک راه نداشت از جمالت دل صدّیقۀ اطهر روشن یثرب اَر فخر فروشد به فلک نیست عجب که شد از نور تواَش مطلع و منظر روشن تیرگی نیست در آن سینه که مهر تو در اوست که ز مهر تو شده سینۀ حیدر روشن غنچۀ جان شبیر از گل روی تو شکفت وز تماشای تو شد خاطر شبّر روشن آیت لطف خدایی و به هر دل تابی گر بُوَد سنگ، شود چون دل گوهر روشن نه همین روی زمین از رخ تو روشن شد که ز میلاد تو شد اَنجم و اختر روشن «زیب اب» نام گرفتی و مرا فخر این بس که شد از نام دلارای تو دفتر روشن در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی ادب آموختۀ مکتب طاهایی تو تربیت‌ یافتۀ دامن زهرایی تو زینت قامت دین، زیور رخسار شرف مظهر کاملۀ عفّت و تقوایی تو گل گلزار نبی، میوۀ بستان علی خانۀ فاطمه را شمع دلارایی تو... عبرت‌آموز زنانی به حجاب و به وقار برتر از آسیه و هاجر و سارایی تو حوریان راست به خاک قدمت بوسه از آنک غنچۀ گلبن انسیۀ حورایی تو عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو در صف حشر که هنگام شفاعت باشد مادرت فاطمه را همره و همپایی تو در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی شاعر/ حمید سبزه واری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
912.1K
🎵سبک مولودی #سرود_حضرت_زینب سلام الله علیها 🔺هیئتی/ تک اومده تو بهر لطفش مارو شامل کنه خانواده ی ابوتراب و کامل کنه جا داره ناز قدوم بی بی زینب خدا سوره ی کوثر و یکبار دیگه نازل کنه 🔸وارث عصمت زهرا، بردن اسمش ثوابه یه نخ معجر زینب، کل آیه ی حجابه نفسش عطر بهاره، تیغ نطقش ذوالفقاره از همه اینا مهم تر، دختر ابوترابه 🔹شور عشقش دریاست زینبه که یه پا زهراست مرجع تقلید سقاست - زینب 🌀یا زینب، ای خداوند ادب - یا زینب، ای فاطمی نسب یا زینب، یا شریکةَ الحسین - یا زینب، یا عقیلةَ العرب یا زینب، یا عقیلةَ العرب... صاحب شوکت دربار حسین زینبه باعث گرمی بازار حسین زینبه دلیل اومدنش قبل ابالفضل اینه که بفهمونه علمدار حسین زینبه 🔸تو غم و غصه و دردا، راه چاره ی حسینی ماه و خورشید علی زهرا، تو ستاره ی حسینی بدون امضای زینب، خبری از کربلا نیست بنابراین بی بی جون تو، همه کاره ی حسینی 🔹مجنونم لیلامه خواهر خوب آقامه اسمش درمون دردامه - زینب 🌀یا زینب، ای خداوند ادب - یا زینب... یا زینب، یا عقیلةَ العرب... یادته با اینکه از غصه حزین می شدی قوت دل یل ام بنین می شدی انقدر با عظمت بوده وجودت که تو زينت اسم اميرالمومنين ميشدى 🔸شبیه حیدر و زهرا، از همه عالم سری تو می ریزه هزار تا مریم، بتکونی روسری تو مسیح کرب و بلایی، نمک دست خدایی چی بخونم از تو وقتی، کرده عباس نوکری تو 🔹درمون صد درده زن ولی مرد تر از مرده برا حسین مادری کرده - زینب 🌀یا زینب، ای خداوند ادب - یا زینب... یا زینب، یا عقیلةَ العرب... شعر و سبک/ میثم میرزایی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
634.7K
🎵سبک مولودی #سرود_حضرت_زینب سلام الله علیها 🔺هیئتی/ تک این دل شیدا رسوا نمیشه عاشقی بی تو معنا نمیشه زیر سایه ی پرچم توأم بهتر از اینجا پیدا نمیشه 🔸تفسیر قرآن و - ابواب ایمان و عالمةٌ، غَیرُ مُعَلَّمَه عشق حسین جان و - دریای عرفان و فَهیمَةٌ، غَیرُ مُفَهَّمَه 🔹تیغ کلامت ذوالفقاری خودت هم یکپا علمداری هوای همه نوکرا رو بی بی جان همیشه تو داری یا جبلَ الصبر مدد یا زینب... تُو صدای تو صدای مرتضاست کرمت مثل امام مجتباست ما همه فدایی نام توایم حرمت پناه ما بی خونه هاست 🔸تو مثل خورشیدی - به قلبم تابیدی تویی که، هستی بابایی اقیانوس عشقی - بانوی دمشقی جانشین، بی بی زهرایی 🔹از لطفت دارم شور و حالی بِنَفسی أنتِ أهلی، مالی امشب جای شهیدامون و مدافعان حرم خالی یا جبلَ الصبر مدد یا زینب... شعر و سبک/ صابر شهریان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |