eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
303 عکس
153 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🗂 فهرست ، به شرح ذیل می باشد: 🔺راهنما/ برای استفاده از مطالب بیشتر و سهولت در جستجو حتماً از استفاده کنید. آنهایی که هشتگ ندارند، به زودی فعال می شوند. 📜 اشعار پیامبر و امامان: (ص) (ص) (ص) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) مرثیه_امام_هادی (ع) (ع) (ع) (ع) (عج) (عج) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار بانوان اهل بیت: (س) (ع) (س) (س) (س) (ع) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) (س) مرثیه_حضرت_ام_کلثوم (س) مدح_مرثيه_حضرت_رباب (س) مرثیه_حضرت_رباب (س) (س) (س) (س) (س) (س) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار شهیدان کربلا: (ع) (ع) (ع) مرثيه_فرزندان_حضرت_زينب (ع) (ع) (ع) مرثیه_اصحاب_امام_حسین (ع) (ع) مرثیه_حضرت_عبدالله (ع) (ع) (ع) مدح_حضرت_علی_اصغر (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار خاندان اهل بیت: (ع) مرثیه_حضرت_حمزه (ع) مرثیه_حضرت_محسن (ع) (ع) (ع) مرثیه_حضرت_عبدالعظیم (ع) ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📜 اشعار متفرقه: عروسی_مذهبی عید_مبعث عید_قربان روز_عرفه ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ ـ 📜🎵 اشعار و سبکهایی که هشتگ مشترک دارند: [هم شعر و هم سبک] [هم شعر و هم سبک] [هم شعر و هم سبک] [هم شعر و هم سبک] (ع) [هم شعر و هم سبک] 🌀 به مرور کامل می شود. ⚠️فعلاً هشتگ های فعال موجود هستن. فهرست سبکها و فیش ها در ادامه 👇
سلام الله علیها آب زنید راه را آب حیات آمده کوثر کوثر نبی، علی صفات آمده علیمه و فهیمه ی فاطمیات آمده «قمر به سجده رفته چون، بدر جمیله می رسد دیده ی جهل کور شد زآنکه عقیله می رسد» جاه و جلال مصطفی، مُلکت و مال فاطمه چشمه ی نوش مرتضی، آب زلال فاطمه بزرگ - خواهر حسن، شهپر بال فاطمه «زنی به جز تو عشق را مرد سفر نمی شود بی همگان بسر شود، بی تو بسر نمی شود» دامن پاک وحی جز وحی گهر نیاورد نیّره ی نبی به جز شمس وقمر نیاورد مادر دهر می سزد دگر پسر نیاورد «چه دختری که با دو صد شیر پسر برابر است نبین که زینب است او، که خود علی دیگر است» چه زینبی که عرش را سریر خویش می کند چه زینبی که صبر را اسیر خویش می کند چه زینبی حسین را امیر خویش می کند «حسین زنده در دلِ جوش و خروشِ زینب است علم زمین نمی خورد، علم به دوش زینب است» حب علی است در دلش خلیل اگر خلیل شد مریم اگر عفیفه شد، به فاطمه دخیل شد بزرگ شد هر که در این بیت شرف ذلیل شد «در این سرا هزارها فضه جلیله می شود ولی میان این حرم یکی"عقیله" می شود» عقل به زانو آمد از درایتی که داشته لال شده زبان از آن فصاحتی که داشته خجل شده عبادت از عبادتی که داشته «عجب به بردباری و صبرِ دلِ شکسته اش نمازها فدای آن نافله ی نشسته اش» به دست های او اگر طناب گیر کرده است شمر که نه، عقیله را جهل اسیر کرده است داغ حسین، عمه را چقدر پیر کرده است «کنیز می شدم اگر سایه ی بر سرم نبود عمه پس از حسین اگر مدافع حرم نبود» شاعر / امیر عظیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها گوش کن از دل افلاک خبر می آید به سرِ اهل زمین دُرّ و گهر می آید چه خبر هست؟ فرشته چقدر می آید سوره صبر در آغوش سحر می آید «شد اجابت ز خدا باز دعای حیدر فاطمه دختری آورده برای حیدر» دختری آمده تا همدم مادر باشد دختری آمده تا حیدر حیدر باشد خواهری آمده عشق دو برادر باشد گوئیا آمده یک برهه پیمبر باشد «عصمت و عفت و تقواش همه مادری است به خداوند قسم لایق پیغمبری است» فاطمه محو گل روی درخشانت بود مرتضی زمزمه میکرد و غزلخوانت بود گرم بوسیدن پیشانی و چشمانت بود احمد آنروز چه می دید که گریانت بود «احمد آنروز تجلی رسالت را دید یا که ظرفیت تحویل امامت را دید؟» قلمی نیست که املا کند اوصاف تو را دهنی نیست که انشاء کند الطاف تو را یا که توصیف کند وسعت انصاف تو را یا که تشریح کند قله اهداف تو را «عقل عاجز شد و از درک وجودت شد مات به گل روی بهشتی تو بانو صلوات» بعد زهرا احدی مثل تو اکرام نشد زنی اینگونه پیام آور اسلام نشد طائر عقل کسی مَحرَمِ این بام نشد دست در دست شدی گریه ات آرام نشد «دیدی از دور و برت عطر کسی می آید مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید» چشم بر هم زدی و عشقِ مجسم آمد بَه که بالای سرت خیر دو عالم آمد اشک از گوشه چشم همه آن دم آمد کودکی سوی تو با دیده پر نَم آمد «گفت خوش آمدی ای نور دو عینم زینب کمی آرام عزیزم که حسینم زینب» بانوی مُلک وجودی و وجودت خیر است قلب تو وقف حسین است و جدا از غیر است پیش تو عشق حسین، اصل سلوک و سِیر است سِیر تو کرب و بلا، کوفه و شام و دِیر است «آمدی تا که بفهمیم خدا یعنی چه صابره بودن در کرب و بلا یعنی چه» ای که در عشق حسینی به دو عالم عَلَمی کعبه عشق برادر شدی و محترمی مریم از جام حیای تو چشیده است نمی نائب فاطمه، صدیقه ثابت قدمی «کوفه و شام اسیر دَمِ زهرایی توست مات و مبهوت سخنرانیِ مولایی توست» جای امثال شما در کُره خاکی نیست چون زمین قابل این گوهر افلاکی نیست گفتی ای درد بیا از تو مرا باکی نیست داغها دیده ای اما لب تو شاکی نیست «چه عبارات عجیبی روی آن تَل گفتی پیش آن پیکر صد چاک تَقَبَّل گفتی» آمدی جلوه کنی نام علی زنده شود زن ندیده است کسی مثل تو رزمنده شود در دل جهل زمان شمسه تابنده شود با زبان وقت بیان خنجر بُرّنده شود «روی نی گفت برادر همه جا در هر راه طَیِّب الله به غوغای تو ماشاءالله» ای تمنای دل خون خدا یا زینب در تو دیدند همه فاطمه را یا زینب مرحمت کن به منِ بی سر و پا یا زینب نشوم از سرِ کوی تو جدا یا زینب «نظری کن که در این خانه بمانم یک عمر تا نفس هست فقط از تو بخوانم یک عمر» شاعر/ مجتبی شکریان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها آیه‌ای از طرف جنت الاعلی آمد هر ملک سوی زمین بهر تماشا آمد غنچه‌ی خنده به روی لب زهرا آمد مژده، ای اهل زمین زینب کبری آمد «اشک شوق علی و ذوق نبی دیدنی است شب، شبِ رحمت حق است، شبی دیدنی است» میکده از سر شوق است مرتب گشته ساغر از کوثر ناب است لبالب گشته گوش کن... ذکر لب فاطمه زینب گشته ملک از عطر نفس هاش مقرب گشته «فاطمه شاد که باشد همه عالم شادند باغ های دو جهان از نفسش آبادند» زینب از نسل خدیجه است، شرافت دارد هیبتش فاطمی و رتبه ی عصمت دارد نزد ما خاک قدم هاش قداست دارد در دل سینه زنان، تخت حکومت دارد «تا قیامت همه محتاج و حقیرش هستیم پیرو مکتب و در خط و مسیرش هستیم» راهِ بی زینب کبری به خدا بی راهه است سالک خالیِ از معرفتش گمراه است بی سبب نیست که گفتند امین الله است سرّ أب بوده و از سرّ سما آگاه است «حافظ و محرم اسرار امامت، زینب صاحب حکمت و دریای بصیرت، زینب» خطبه‌اش مثل علی، فن بیانش غوغاست صاحب علم لدنی است شبیه زهراست نائب فاطمه در واقعه ی عاشوراست یک تنه آینه ی پنج تن اهل کساست «گرچه گفتند به او عابده ی آل علی کل عمرش همه جا بود به دنبال ولی» در صف اول هر معرکه حاضر بودن کوه غم، کوه بلا دیدن و شاکر بودن کم نیاوردن و جنگیدن و صابر بودن همه جا در پی تعظیم شعائر بودن «این همه ذره ای از وصف کمالش هم نیست قطره ای از نم دریای جلالش هم نیست» ما نمردیم کسی صحبت غارت بکند ما نمردیم کسی باز خباثت بکند داعشی سمت حرم قصد عزیمت بکند یا که در خواب اگر فکر جسارت بکند... «سر هر ناخلفی از رگ گردن بزنیم تا بدانند همه عبد سرای حسنیم» همه هستیم گدای حرمت بی بی جان همه ی ما به فدای حرمت بی بی جان ما کجا... کرب و بلای حرمت بی بی جان خوش به حال شهدای حرمت بی بی جان «دور ماندیم رفیقان... سرمان رفت کلاه رانده از سوی بهشتیم و پی بذر گناه» شاعر/ محمدجواد شيرازی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها آسمان دیدیم و بارانی شدیم آستان دیدیم و پیشانی شدیم عشق آمد باز طوفانی شدیم بعد از این عُمّانِ سامانی شدیم «نوبت گنجینه الاسرار شد حرف زینب شد علی تکرار شد» باز شور موج این دریا علی ست باز جان این مسمّط‌ ها علی ست تا تپیدن‌ های دل ها یا علی ست حرف اول حرف آخر با علی ست مرتضی امشب سلامش زینب است فاطمه این بار نامش زینب است ناگهان جان جهان را دیده‌ ای روی دستی آسمان را دیده‌ ای بیکران در بیکران را دیده‌ ای چار دریا توأمان را دیده‌ ای گرچه این خانه پر از نیلوفر است دختر اما باز چیزی دیگر است در تنَزل حق تعالی زینب است این خدایم نیست اما زینب است این حسین است این حسن یا زینب است تا علی زهراست زهرا زینب است «آمد و جام خدا بر لب رسید اولین و آخرین زینب رسید» کیست زینب کیست این مرد آفرین کیست زینب یک تنه فتح‌ المبین "زن مگو خاک درش نقش جبین زن مگو دست خدا در آستین" زن اگر این است مردی چیست چیست فاطمه داند که زینب کیست کیست کیست این خورشید فردای حسین ما رایت الّا جمیلای حسین عین و شین و قاف در حای حسین آمده تا پُر کند جای حسین «این که زیر شهپرش عباس بود پله‌ های منبرش عباس بود» کیست این روح شکوه ذوالفقار کیست معنی علی در کارزار کیست او بِنتُ‌ الجلال أختُ الوقار کیست او باید بگوید سازگار: ای که در تصویر انسان زیستی کیستی تو کیستی تو کیستی از نجف گفتیم مدهوش تو بود از عَلَم گفتیم بر دوش تو بود از حرم گفتیم آغوش تو بود از دلت گفتیم در جوش تو بود «گرچه در ابعاد عالم گفته‌ ایم هرچه گفتیم از شما کم گفته‌ ایم» آفرید از دل تو را از جان تو را ریخت حق در قالب انسان تو را قبله وقتی هست سرگردان تو را سجده باید کرد هر دوران تو را تو خودت بیت الحرامی کم که نیست عمه جان نُه امامی کم که نیست کعبه‌ی شش گوشه، شش در داشتی خوش به حالت شش برادر داشتی از محبت شش برابر داشتی چار پَر اما دو شهپر داشتی «نوری و عالم نمی‌ بیند تو را چشم نامحرم نمی‌ بیند تو را» شاعر/ حسن لطفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها تو کیستی فروغ چراغ هدایتی تو لنگر سفینۀ نوح ولایتی ناخوانده درس، عالمۀ علم عالمی مکتب نرفته، بحر وسیع روایتی با چادرت به دایرۀ حشر، سایبان با معجرت به معرکۀ صبر، رایتی «بودی ز خردسالی خود یاور حسین هم خواهر حسینی و هم مادر حسین» فُلک نجات را به خدا ناخدا تویی بال و پر عروج به سوی خدا تویی هم سنگر امام شهیدان قدم قدم از ابتدا تو بودی و تا انتها تویی روز جهاد همره و همگام فاطمه هنگام خطبه هم نفس مرتضی تویی «ماهِ دو مهرِ فاطمه و کوکب علی آیینۀ حسین و حسن، زینب علی» اعجاز کرده خالق عالم به مدح تو بگشوده لب پیمبر اکرم به مدح تو با رمز کاف و ها که به قرآن نوشته است آغاز گشته سورۀ مریم به مدح تو بعد از چهارده صده با عشق و افتخار گوید سخن هماره مُحرم به مدح تو «با آنکه در فراق و غم و رنج زیستی تاریخ کوچک است بگوید تو کیستی» تا روز حشر، خون خدا را پیمبری بازآ بخوان خطابه که شمشیر حیدری هم ذوالفقار خشم علی در خطابه‌ ای هم مصحفِ مطهرِ زهرای اطهری عیسی اگر نظر به تو و مادرش کند گوید عزیز فاطمه بالله تو برتری «عباس اگر چه هست گرامی برادرت حاشا که بی اجازه نشیند به محضرت» بر عزم و غیرت تو خدا گفت آفرین وقتی که خلق کرد تو را، گفت آفرین وقتی به قتلگاه گشودی زبان به شکر زهرا گشود لب به دعا، گفت آفرین تا شد ز خطبۀ تو نفس‌ها به سینه حبس بر نیزه سیدالشهدا گفت آفرین «نطقت به کوفه معجزۀ ذوالفقار کرد بر چون تو شیر دخت، علی افتخار کرد» وحی خدا بوَد سخن دلربای تو انداخت نقش، بوسه محمل به پای تو تاریخ شاهد است که تا صبح روز حشر خون حسین موج زند در صدای تو هرجا به یاد کرب و بلا خیمه می زنند آن خیمه گوشه ایست ز صحن و سرای تو «بعد از حسین، فاطمه را نورعین تو در چشم جان ما تو حسینی، حسین تو» شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها تو کیستی که عقل مجنون توست عشق به تو عاشق و مدیون توست تویی جگرگوشهٔ آل کسا به درک تو فهم رسا، نارسا چشم علی محو تماشای تو به جای پای فاطمه پای تو... دایهٔ تو ز کودکی غم شده قامت غم در غم تو خم شده کتاب عشق و عقل تألیف توست مُهر به لب، زبان ز توصیف توست تو گردش ثبات اهل‌بیتی تو مجمع صفات اهل‌بیتی دفاع تو، صبر تو، احساس تو حسین تو، حسن تو، عباس تو تو برده‌ای فیض حضور همه تو بوده‌ای سنگ صبور همه روی تو حسرتِ دل آفتاب موی تو شب ندیده حتّی به خواب خاک رهت به عرش پهلو زده پیش قدِ تو سرو زانو زده نیست فلک به قدر، هم پایه‌ات سایهٔ تو ندیده همسایه‌ات مدرسهٔ تو دامن فاطمه معلّمی ندیده و عالمه اُمّ مصائب تو و زینِ اَبی عقیلهٔ هاشمیان زینبی لبت «یکی گوی» دو تا نگفته هر چه شنیده جز خدا نگفته صدای تو دل از علی می‌برد ناز تو را فاطمه هم می‌خرد ولادتت ولادت گریه بود گریهٔ تو شهادت گریه بود تو عین عرفان وِرا نور عین کشتهٔ حقّی و شهید حسین تو روح صوم و معنی صلاتی تو ساحل سفینةالنّجاتی حسین امید خلق در عالمین ولی به هر غم تو امید حسین نام شما هر دو به دنبال هم آینهٔ همید و تمثال هم چنان که نام خالق و رب یکی‌ست نام حسین و نام زینب یکی‌ست... شاعر/ علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ای دختر تجلی توحید، آمدی ای ماه! روی دامن خورشید آمدی ای لاله‌ای که قبل شکوفایی‌ات حسین هرگز چنین شکفته نخندید، آمدی هر چند در حجاب ولایت نهفته‌ای روشن‌تر از تمام موالید آمدی در خانۀ زمینی زهره از آسمان ای ماه، ای ستارۀ ناهید! آمدی راهی دراز را به هوای برادرت باصد هزار آرزو، امید آمدی از نسل آفتابی و مهتاب در حجاب پلکی بزن به روی برادر کمی بتاب... هر کس که از مقام تو سر دربیاورد باید به پیشگاه غمت سر بیاورد روز ولادت تو روا بود جبرئیل یک سوره مثل سورۀ کوثر بیاورد ای دخترِ بزرگ دو معصوم! مثل تو دنیا نمی‌تواند دختر بیاورد تنها ز مادر تو بیاید که دختری با هیبت و جلالت حیدر بیاورد این طبع شاعرانۀ حق بود، تا تو را زینت برای زیبِ پیمبر بیاورد مجموعۀ فضائل آل کسا تویی گر هست معنی ششم إنّما، تویی ای کام عرش تشنۀ یک ربنای تو مشتاق حال راز و نیازت خدای تو خالق یکی و عشق یکی و وفا یکی نشنیده است گوش فلک هم دو تای تو وقتی که رو به قبله کنی جلوه می‌کند در آسمان هفتم حق رد پای تو ما نه، که بوده وقت نماز شبانه‌ات چشم امام، ملتمس یک دعای تو هرکس شهید عشق تو شد زنده می‌شود باید بمیرد آن‌که نمیرد برای تو در قدر، کس چنان تو جلیله نمی‌شود هر بانوی عشیره، عقیله نمی‌شود... شاعر/ محسن عرب خالقی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها خانۀ فاطمه آن روز تماشایی بود که فضا جلوه‌گر از آیت زیبایی بود در بهاری که نسیمش نفس جبریل است گل ناز دگری رو به شکوفایی بود خانه‌ای را که خدا جلوهٔ عصمت بخشید در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود تا بیایند به تبریک محمد؛ جبریل، با ملائک همه در حال صف‌آرایی بود به خدا، چشم خدا دست خدا وجه خدا ز جگر گوشهٔ خود گرم پذیرایی بود تا که قنداقهٔ او را به بر آورد حسن حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت این دو را چون که ز آغاز شناسایی بود دختری داشت در آغوشِ محبت، زهرا که سراپا همه آیینهٔ زیبایی بود دختری داشت سراپای همانند علی زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود... بود از صبر و رضا نایبۀ خاص امام نازم او را که به این قدر توانایی بود کربلا صحنۀ عشق است و در آن صحنۀ عشق همت زینب نستوه تماشایی بود به علمداری صحرای بلا کرد قیام رهبر قافلۀ عشق به تنهایی بود... شاعر/ سیدرضا مؤید با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها گفتم از کوه بگویم قدمم می‌لرزد از تو دم می‌زنم اما قلمم می‌لرزد هیبت نام تو یک عمر تکانم داده‌ست رسم مردانگی‌ات راه نشانم داده‌ست پی نبردیم به یکتایی نامت زینب کار ما نیست شناسایی نامت زینب من در ادراک شکوه تو سرم می‌سوزد جبرئیلم همۀ بال و پرم می‌سوزد من در اعماق خیالم... چه بگویم از تو من در این مرحله لالم چه بگویم از تو چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است چه بگویم که خداوند روایتگر توست تار و پود همه افلاک نخ معجر توست روبروی تو که قرآن خدا وا می‌شد لب آیات به تفسیر شما وا می‌شد آمدی شمس و قمر پیش تو سوسو بزنند تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد باز تکرار همان سورۀ «اَعطینا» شد عشق عالم به تو از شوق مکرر می‌گفت به گمانم به تو آرام پیمبر می‌گفت: بی‌تو دنیای من از شور و شرر خالی بود جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود شاعر/ سیدحمیدرضا برقعی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ای ز دیدار رخت جان پیمبر روشن دیدۀ حق‌نگر ساقی کوثر روشن در سراپردۀ عصمت که ملک راه نداشت از جمالت دل صدّیقۀ اطهر روشن یثرب اَر فخر فروشد به فلک نیست عجب که شد از نور تواَش مطلع و منظر روشن تیرگی نیست در آن سینه که مهر تو در اوست که ز مهر تو شده سینۀ حیدر روشن غنچۀ جان شبیر از گل روی تو شکفت وز تماشای تو شد خاطر شبّر روشن آیت لطف خدایی و به هر دل تابی گر بُوَد سنگ، شود چون دل گوهر روشن نه همین روی زمین از رخ تو روشن شد که ز میلاد تو شد اَنجم و اختر روشن «زیب اب» نام گرفتی و مرا فخر این بس که شد از نام دلارای تو دفتر روشن در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی ادب آموختۀ مکتب طاهایی تو تربیت‌ یافتۀ دامن زهرایی تو زینت قامت دین، زیور رخسار شرف مظهر کاملۀ عفّت و تقوایی تو گل گلزار نبی، میوۀ بستان علی خانۀ فاطمه را شمع دلارایی تو... عبرت‌آموز زنانی به حجاب و به وقار برتر از آسیه و هاجر و سارایی تو حوریان راست به خاک قدمت بوسه از آنک غنچۀ گلبن انسیۀ حورایی تو عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو در صف حشر که هنگام شفاعت باشد مادرت فاطمه را همره و همپایی تو در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی شاعر/ حمید سبزه واری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها سرّ نى در نینوا مى‏‌ماند اگر زینب نبود کربلا، در کربلا مى‏‌ماند اگر زینب نبود چهرۀ سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابرى از ریا، مى‌‏ماند اگر زینب نبود چشمۀ فریاد مظلومیتِ لب‌تشنگان در کویر تَفته جا مى‌‏ماند، اگر زینب نبود... ذوالجناح دادخواهى، بى‌سوار و بى‌لگام در بیابان‏‌ها رها مى‌‏ماند، اگر زینب نبود در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنه‏‌ها مى‌‏ماند، اگر زینب نبود شاعر/ قادر طهماسبی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها آسمان بی‌شک پر از تکبیرة الاحرام اوست غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست اوج تفسیر تمام آیه‌های عاشقی در میان خطبه‌های کربلا تا شام اوست مثل نام مرتضی بعد از پیمبر دیده‌ام هر کجا نام حسین آمد، پس از آن نام اوست چشم‌هایش هیچ چیزی غیر زیبایی ندید «ما رأیت الا جمیلا» آخرین پیغام اوست شیعه بی‌تردید بی‌زینب به پایان می‌رسید در دل، ایمانی اگر داریم از اسلام اوست از نجف تا کربلا موکب به موکب می‌روم هر کجا پا می‌گذارم سفرۀ اکرام اوست کربلا پایان پرچمداری زینب نبود تازه‌ این آغاز ختم سورۀ انعام اوست شاعر/ سمانه روشنایی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها دمید گرد و غبار سپاهیان سحر گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر در ازدحام فلک، برقِ فجر پیدا شد رها شدند از آن تیرگی هزار اختر سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش کشید پرده‌ای از نور روی قرص قمر به دوش کوه بر آمد ملیکۀ مشرق طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید بدون هیچ دریغی هزار سکّۀ زر چه خلقتی‌ست؟ شگفتا! چه آیه‌ای؟ عظمی! به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود بزرگوار، شکوه‌آفرین، بلندنظر به هوش باش که برخاست محکمات علی بلند شد که قیامش به پا کند محشر بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر بلند شد، همه بت‌ها به لرزه افتادند مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟ کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز به گوش می‌رسد آیات سورۀ کوثر شبیه بود به تسبیح، رشتۀ سخنش به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر مگر که روح الامین سورۀ قیامت خواند که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر خطاب کرد: «اَنا بِنتُ قامِعِ الکَفَرة وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِقَ الحیدر منم همان که جگرگوشۀ نبی خداست تویی نوادۀ آن زن که می‌درید جگر رسیده کار به جایی که هم‌کلام توام منی که هم‌سخنم نیست از مَلَک کمتر کنیزهای تو در کاخ‌ها نشسته به تخت عزیزهای پیمبر اسیر کوه و کمر اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم؟ ندای روح الامین می‌رسد: فَلا تَقهر!» به پای خطبۀ غرّاءِ ذوالفقاری او سپاه شب‌زده انداخت بی‌اراده سپر هنوز می‌رسد از شام، برق خورشیدش اگر مسافر صبحی، ببند بار سفر! مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین، سرخ رسانده نامۀ خون را کبوتری بی‌سر من الغریب می‌آید، نمانده وقت خضاب حبیب‌های حرم را خبر کنید، خبر! مدافعان حرم بوده‌ایم نسل به نسل رسیده قبضۀ شمشیر از پدر به پسر اگر چه سر بدهد، قصّه‌اش به سر نرسد که شیعه حبّ علی را گرفته از مادر چه می‌شود که علی جان! به ما سری بزنی شهید چشم تو باشیم لحظۀ آخر حکایت من و عشق تو همچنان باقی‌ست اگر چه باز به پایان رسید این دفتر شاعر/ محمدمهدی خانمحمدی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد  امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد  امشب خدا تجلّی خود را نشان دهد  با خطّ نور، بر همه خطّ امان دهد میلاد شیر دخت علی، شیر داور است  سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است   باید دوباره خلقت پیغمبری چنین  آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین  بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین  کز دامنش ظهور کند دختری چنین   فخررسول وفاطمه "زِینِ اَب"است این  امّ الکتاب صبر و رضا، زینب است این بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی است این  بعد از بتول عقده گشای علی است این  یادآور صدای رسای علی است این  آیینه تمام نمای علی است این   گفتار وحی در سخنش آفریده اند  یا صورتی ز پنج تنش آفریده اند   این مریم مقدس طاهاست، زینب است  این یادگار ام ابیهاست، زینب است  این نورچشم حضرت زهراست، زینب است  این افتخار عصمت کبراست، زینب است   در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست  آثار بوسه های علی روی دست اوست زینب که لحظه هاست همه یادواره اش  زینب که سال هاست سراسر هزاره اش  زینب که دل برد ز پیمبر نظاره اش  زینب که خلقت است مطیع اشاره اش   زینب که با صدای علی حرف می زند  در شهر کوفه جای علی حرف می زند این است بانویی که پیام آوری کند  هنگام خطبه معجزه حیدری کند  یک عمر بر حسین و حسن مادری کند  با دست بسته بر اسرا رهبری کند باران رحمت است که ریزد ز ابر او  دین زنده از قیام حسین است و صبر او   ای در تن مطهر تو جان پنج تن  ایمان تو حقیقت ایمان پنج تن  از کودکیت شمع شبستان پنج تن  چشم تو آبیار گلستان پنج تن   یادآور تکلم زهرا بیان توست  اعجاز ذوالفقار علی در زبان توست حیدر ثنات گفته که این حیدر من است  کوثر دعات کرده که این کوثر من است  خون حسین گفته پیام آور من است  قرآن دهد شعار که احیاگر من است صبر و رضا به مادری ات کرده افتخار  خون خدا به خواهری ات کرده افتخار ایثار و صبر جمله ای از مکتب تواند  آیات نور گوهر لعل لب تواند  تو آسمانی و شهدا کوکب تواند  بالای نیزه محو نماز شب تواند بسیار زن که صابر و نستوه بوده است  کی مثل تو "رَأیتُ جَمیلا" سروده است   بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین  بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین  بر ذوالفقار نطق تو از حیدرآفرین  بر خطبة دمشق تو از مادر آفرین وقتی شدی به کوفه پیام آور حسین  لبخند فتح زد به سر نی سر حسین   از حنجر حسین تو، خنجر شکست خورد  با خطبه تو خصم ستمگر شکست خورد  تنهایی و ز، صبر تو لشکر شکست خورد  طغیان و ظلم تا صف محشر شکست خورد   تو یک تنه تمام سپاه ولایتی  حق است اینکه دختر شاه ولایتی   پیغمبر حسین تویی با خطاب فتح  نازل به سینه ات شد از اوّل کتاب فتح  گردیده امّتت سپه بی حساب فتح  روی تو شد به برقع خون آفتاب فتح "میثم" هماره با تو مگر گرم گفتگوست  کز معجز تو بار مضامین به نخل اوست شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |