eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
303 عکس
153 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام الله عليها توان واژه کجا و مدیح گفتن او قلم، قناری گنگی‌ست در سرودن او کشاندنش به صحاری شعر ممکن نیست کُمیت معجزه لنگ است پیش تُوسن او چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید کلید گلشن فردوس را به گردن او چه همسری، که برای علی به حظّ حضور طلوع باور معراج داشت دیدن او چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا حریم مدرسۀ کربلاست دامن او بمیرم آن همه احساس بی‌تعلق را که بار پیرهنی را نمی‌کِشد تن او دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتاب مدفن او شاعر/ غلامرضا شکوهی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها لاله ها پژمرد بلبل را دگر آوا نبود هیچ کس در باغ ، مثل باغبان تنها نبود یک مدینه دشمن و یک خانه بی فاطمه بانوی آن خانه کس بجز زینب کبری نبود روی سیلی خورده زهرا شهادت میدهد از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود نیست جایز خانه کفار را آتش ای مسلمانان مسلمان بود زهرا ، یا نبود ؟ ای جنایت کار ، ای بیدادگر ، رویت سیاه اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی بی حیا سیلی زدن اجز ذوی القربی نبود ریخت دشمن بر سر زهرا ، ولایت را ببین بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها 🔺تقدیم به شهدای آتشنشان پلاسکو و دریادلان نفتکش سانچی که میان دود و آب و آتش و آوار، عاشقانه پر کشيدند دود بود و دود بود و دود بود گل میان آتش نمرود بود شعله می پیچید بر گرد بهار خون دل می خورد تیغ ذوالفقار یک طرف گلبرگ اما بی سپر یک طرف دیوار بود و میخ در میخ یاد صحبت جبریل بود شاهد هر رخصت جبریل بود قلب آهن را محبت نرم کرد میخ از چشمان زینب شرم کرد شعله تا از داغ غربت سرخ شد میخ کم کم از خجالت سرخ شد گفت با دَر رحم کن سویش مرو غنچه دارد، سوی پهلویش مرو حمله طوفان سوی دود شمع کرد هرچه قوت داشت دشمن جمع کرد روز، رنگ تیره ی شب را گرفت مجتبی چشمان زینب را گرفت پای لیلی چشم مجنون می گریست میخ بر سر می زد و خون می گریست جوی خون نه تا به مسجد رود بود دود بود ودود بود و دود بود شاعر / حسن لطفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان تو هم مثل من نیمه جانی بمان زمین گیر من، آسمانی، بمان «اگر می شود می توانی بمان» تو نیلوفرانه ترین یاس شهر وجود تو کانون احساس شهر دعا گوی هر قدر نشناس شهر نکش دست از دست دستاس شهر «نباشی، چه آبی چه نانی بمان» چه شد با علی همسفر ماندنت چه شد ماجرای سپر ماندنت چه شد پای حرف پدر ماندنت پس از غصه ی پشت دَر ماندنت «ندارد علی همزبانی بمان» برای علی بی تو بد میشود بدون تو غم بی عدد میشود نرو که غرورم لگد میشود و این سقف، سنگ لحد میشود «تو باید غمم را بدانی بمان» چرا اشک را آبرو میکنی چرا چادرت را رفو میکنی چرا استخوان در گلو میکنی چرا مرگ را آرزو میکنی «چه کم دارد این زندگانی بمان» شاعر/ حامد خاکی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها دیگر کسی نمی ‌زند از بیتِ ما دری از من غریب‌تر نتوان یافت مادری سلمان هم از عیادت من پا کشیده است ای مرگ، لااقل تو به زهرا بزن سری چون شمع، آب گشته ام از آتش فراق دیگر نمانده از من مظلومه پیکری ای کاش بهر یاری ما بود حمزه ای ای کاش یار شیر خدا بود جعفری جز من میان آن همه اولاد انبیا دنیا ستم نکرده به دخت پیمبری تا گشته است دور زمان، چشم روزگار مثل علی غریب ندیده است رهبری جز من به پیش دیده ی گریان همسرش نقش زمین نگشته در خانه همسری پهلویم از فشار شکست و نداشتم جز محسنم به پشت در خانه یاوری من دخت مهربانیم و روی صورتم مانده است جای سیلی دیو ستمگری «میثم!» هنوز داغ پدر بود بر دلم بگذاشتند بر جگرم داغ دیگری شاعر / غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها بعد از پدر، به فاطمه دشمن امان نداد و ز مهر، کس تسلی آن خسته جان نداد! زهرا ندید محسن و گلچین روزگار گل چید و فیض دیدن بر باغبان داد! میخواست با پسر بدهد جان به پشت در اما چو بی کسی علی دید، جان نداد! در کوچه خواست تا که شود حامی علی دردا که تازیانه ی دشمن امان نداد! هر قهرمان کند به نشان خود افتخار زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد! شاعر/ قاسم ملکی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ای تکیه گاه شانه ی بی یاورم مرو ای بوسه گاه زخمی بال و پرم مرو بر زندگی ساده ی نه ساله رحم کن من التماس می کنمت، همسرم مرو روز مرا چو چادر خاکی سیه مکن ای قبله گاه نور بیا از حرم مرو دستم به دامنت، قسمم را قبول کن زهرا به حق اشک دو چشم ترم مرو خیبر شکن ببین که به زانو در آمده بی تو غریب می شوم، ای همسرم مرو باور نمی کنی که بدون تو بی کسم کی می شود جدایی تو باورم مرو سنگ صبور من، بروی بهر درد دل سر تا کمر به چاه فرو می برم مرو تَبت یَداه، آنکه ز ساقه تو را شکست یاس کبود من، گل نیلوفرم مرو زینب شبی لبش در گوشت نهاد و گفت کردم دعا که خوب شوی، مادرم مرو شاعر/ قاسم نعمتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد ز خون لبالب و این غنچه وا نشد آن جا از آن زمان که جدا از تنم شده است یک دم سر من از سر زانو جدا نشد با آن که دست دشمن دون بازویم شکست دیدی که دامن تو ز دستم رها نشد شرمنده ام، حمایت من بی نتیجه ماند دستم شکست و بند ز دست تو وا نشد بسیار دیده اند که پیران خمیده اند اما یکی چو من به جوانی دو تا نشد از ما کسی سراغ ندارد غریب تر در این میانه درد ز پهلو جدا نشد شاعر / علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم، هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش واشد، نمی گویم چطور اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر می کردم که بهتر می شود هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها... نشد هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود هر چه گشتم، گوشواره آخرش پیدا نشد من عصای پیری مادر شدم در کودکی پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد تا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نماند در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد پیش زینب بغض‌هایم در گلویم گیر کرد خواستم زاری کنم پیش حسین، اما نشد چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد خون نشد پاک آخرش از برگ لاله، هر چقدر ریخت بر دست علی آب روان، اسماء، نشد شاعر/ قاسم صرافان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در جان علی مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود فاطمه نقش زمین گردید «میثم» آه آه فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها نه چون پروانه ام کز سوز غم بال و پرم سوزد من آن شمعم که از شب تا سحر پا تا سرم سوزد همان بهتر نگردد هیچکس نزدیک این بستر که دائم هر کسی آید کنار بسترم سوزد گذارد دست خود بر سینۀ سوزان من زینب ولی من بیم آن دارم که دست دخترم سوزد نه بر محسن نه بر بازو نه بر سینه نه بر پهلو دل من بیشتر بر غصه های شوهرم سوزد مگیر ای رهبر مظلوم زانو در بغل دیگر که این دیدار طاقت سوز جان و پیکرم سوزد... چنان چیدند امت نارسیده میوه دل را که هر گه می کنم یادش ز غم برگ و برم سوزد شاعر/ علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها آزار داده اند زِ بس در جوانی ام بیزار از جوانی و از زندگانی ام هر شب به یاد ماهِ رُخت تا سحرگهان هر اختری است شاهد اختر فشانی ام بر تیرهای کینه سپر گشت سینه ام آرم گواه پیش تو پشت کمانی ام یاری ز مرگ می طلبم، غربتم ببین امّت پس از تو کرد، عجب قدر دانی ام موی سپید و فصل جوانی خبر دهد کز هجر خود به روز سیه می کشانی ام دیوار می کند کمکم راه می روم دیگر مپرس از من و از ناتوانی ام سوزنده تر ز آتش غم، غربت علی است ای مرگ! مانده ام که ز غم ها رهانی ام شاعر/ علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند بلبل به هم ‌زبانى من گریه مى‌کند من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ بر پیری و جوانی من گریه می‌کند از هر نفس که می‌کشم آید شمیم مرگ گویی به زندگانی من گریه می‌کند گر مرگ، روزی آید و مهمان من شود مهمان به میزبانی من گریه می‌کند پژمرده چون گلم که به هر گوشه بلبلی بر روی ارغوانی من گریه می‌کند نخل مدینه شاهد مظلومی من است بر قامت کمانی من گریه می‌کند من آشکار گریه نکردم ولی علی بر گریۀ نهانى من گریه مى‌کند از درد شانه، شانه نشد موى دخترم او هم به ناتوانى من گریه مى‌کند... شاعر/ محمد رستگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف 🔺برای فاطمیه بیا بیا گل زهرا، عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست تمام عزت شیعه رهین منت اوست تمام زندگی ما فدای مادر توست ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست به وقت مرگ که دستم ز هر دری کوتاست امید و دل خوشیِ من وفای مادر توست بیا که با تن خونین، هنوز منتظر است که انتقام تو تنها دوای مادر توست شاعر/ قاسم نعمتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف 🔺برای فاطمیه کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست چگونه صبر و تحمل کند؟ توانش نیست بسوز هجر تو سوگند، ای امید بشر دل از فراق تو جسمی بود که جانش نیست اسیر عشق تو این غم کجا برد که دلش محیط غم بود و طاقت بیانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟ کسی که درک کند فیض با تو بودن را بحق حق که عنایت به دیگرانش نیست بهار زندگیم در خزان نشست، بیا بهار نیست به باغی که باغبانش نیست کنار تربت زهرا تو گریه کن، که کسی بجز تو باخبر از قبر بی نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش بردار پسر که بی خبر از مادر جوانش نیست شاعر/ محمد جواد غفور زاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف 🔺برای فاطمیه ببین که نامه سیاهم بیا امام زمان اسیر دست گناهم بیا امام زمان بدون ذکر تو هیچم، خرابه ی عدمم تمام عمر تباهم، بیا امام زمان ثمر ز ناله ندارم و حاصلی از اشک اثر نمانده به آهم بیا امام زمان ز راه پاک شهیدان، نرفته جا ماندم غریب گم شده راهم بیا امام زمان هنوز در ته قلبم امید باقی هست در انتظار نگاهم بیا امام زمان خدا کند که رسانی به فاطمیه دلم دهی به روضه پناهم بیا امام زمان اگر چه روسیهم فاطمیه ای هستم بیا و باش گواهم بیا امام زمان برای آنکه دوباره مرید تو گردم مدد ز فاطمه خواهم بیا امام زمان شاعر/ سیدمحمد میرهاشمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف 🔺برای فاطمیه بیا که باغ پر از عطر دلربایی توست نسیم، چشم به راه گره‌گشایی توست به باغبانی تو چشم دوخته‌ست بهار چمن چمن گل این باغ، رونمایی توست نشسته در ره وصلت سحر چراغ به دست سپیده منتظر نور کبریایی توست به دیرپایی شب‌های انتظار قسم کبوتر دلم ای نازنین! هوایی توست خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند که بی ستاره‌ترین شب، شب جدایی توست بیا که دیدن رویت بهشت موعود است بهشت پرتوی از جلوۀ خدایی توست مدینه را تو صفا می‌دهی ز مقدم خویش مدینه تشنه دیدار و آشنایی توست کنار تربت زهرا اگر چه شمعی نیست بقیع، شب همه شب غرق روشنایی توست هنوز صحبت آن مادر شهید این است: شفای سینۀ من اشک کربلایی توست شاعر/ محمد جواد غفور زاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت سردار رشید اسلام، شهید به محضر امام زمان، امام خامنه ای و ملت شریف ایران، تسلیت 🔺 رباعی از دست خدا گرفت حاجت آخر شد عاقبتش به خیر و برکت آخر او مالک اشتر علی بود و رسید در راه ولایت به شهادت آخر! شاعر/ مرضیه عاطفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب می‌رود و عطر سحر می ‌گردیم در صبح ظهور یار بر می ‌گردیم غم نیست که قاسم سلیمانی رفت ما را بکشید زنده‌تر می ‌گردیم شاعر/ سیدمحمد میرهاشمی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گر سینه شکست، چشم تری هست هنوز دستان پر از مهر کسی هست هنوز غم راه ندارد به دل خسته مان گر یار علی رفت، علی هست هنوز شاعر/ روح الله مسچی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آيينه‌ی ذوالفقار حيدر بودی همواره مطيع امر رهبر بودی هر بار كه يک ‌تنه زدی بر لشكر انگار خود مالک اشتر بود شاعر/ اصغر چرمی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صفين شد و در صف دشمن جا نيست سردار دلش بسته به اين دنيا نيست با خون خودش نوشت در دفتر عشق اى اهل جهان سيدعلى تنها نيست شاعر/ اصغر چرمی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما گریه‌ای از جنس بهاران داریم ما گریه از این دست، فراوان داریم ما هرچه سر افرازی و سر سبزی را از برکت خون این شهیدان داریم شاعر/ موسی عصمتی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آن لحظه که جان می رود از دست، حسین! دیدار تو آخرین امید است، حسین! تا همت عشق است چرا منت مرگ؟! باید به شهیدان تو پیوست، حسین! شاعر/ میلاد عرفان پور با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺بمناسبت شهادت حاج قاسم سلیمانی می‌خروشد از داغش، دیده‌های توفانی ریزد از گلو بیرون، ناله‌های زندانی قاسم سلیمانی، پر کشید و رفت اما می‌جهد برون از دل، خشم‌های ایمانی خون او هزاران گل، روی شاخه بنشانده شد مکرّر ای یاران، قاسم سلیمانی دست حق برون آید، با نشانی از قدرت می‌رود که بر چیند، لانه‌های شیطانی پایگاه آمریکا، پایگاه اسرائیل محو می‌شود هر دو، در طلوع بحرانی آسمان بود شاهد، می‌رسند موشک‌ها بر زمین نمی‌ماند، این خبیث سُفیانی غُرّش مسلمانان، چون به جوش می‌آید از عدو نمی‌ماند، جز مسیرِ ویرانی می‌چشد عدو یاران، در خروش ناهنگام ضربت عراقی ها، ضرب شصت ایرانی شاعر/ محمود تاری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺بمناسبت شهادت حاج قاسم سلیمانی پای ما محکم بر این جاده است، آمریکا ببین صف به صف این امت آماده است، آمریکا ببین قدرت شیطان کجا و قدرت ایمان کجا قوت ما را خدا داده است، آمریکا ببین تکیه چون بر بیرق عباس دارد رهبرم پرچم از دستش نیفتاده است، آمریکا ببین سر اگر بر نی نباشد لایق معراج نیست نام ما با کربلا زاده است، آمریکا ببین کربلای دیگری را هم اگر بر پا کنی بیست میلیون قاسم آماده است، آمریکا ببین بد رقم در سینه‌اش بغض تو را پرورده است در زمین هرکس که آزاده است، آمریکا ببین امپراطوران عالم یک به یک زانو زدند قرعه بر نام تو افتاده است، آمریکا ببین شاعر/ ایوب پرند‌آور با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺بمناسبت شهادت حاج قاسم سلیمانی با تو ای دوست، دلِ شیعه تصلیٰ دارد نامِ تو در دلِ اولادِ علی جا دارد پیکرِ پاکِ تو در مقتلِ خوبان رفته آتشِ کفر، به دامانِ مسلمان رفته راه در رفتنِ دشمن بخدا باریک است قصه حالا به سرانجام خودش نزدیک است خونِ تو فاتحِ قدس است، یقین دارم من قلبِ این قافله قرص است، یقین دارم من آخرش کاخِ ستم را به زمین میکوبیم ذکر «یافاطمه » را روی نگین میکوبیم دینِ ما دینِ دلآراییِ سرداران است کودکِ کوچکمان جان به کفِ ایران است شیرقاسم! بخدا راهِ تو پا برجا هست و مهال است، ز دشمن بکشد طوفان ، دست کافرِ عشق ز خونِ تو مسلمان گشته در نبودت همه ی شهر، پریشان گشته قصه ی عشق، سرانجام خوشی خواهد داشت بیشه ی شیعهْ یقین، دیوکُشی خواهد داشت آن «شهادت» که بخود مردِ خدا میخواهد... آخرش خویش به پابوسیِ سردار آمد گفته بودی که تنت غرق جراحت باشد حرم زینب کبری بسلامت باشد پای ناموس علی جان خودت را دادی ای که با پای خودت بین خطر افتادی روحِ عشقی بخدا، دورِ نجف میگردی شیرِ بی باکی و اطرافِ هدف میگردی دستِ مقطوعِ تو ای دوست به خاک افتاده بین پیشانیِ ماهت دو سه چاک افتاده ختم این قصه چنین نیست، خدا میداند پرچمت روی زمین نیست، خدا میداند شاعر/ نجما رضوی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺بمناسبت شهادت حاج قاسم سلیمانی دستشان باز شد آلوده به خون، جانی‌ها بی‌دوام است ولی خنده شیطانی‌ها کم علمدار ندادیم در این کرب و بلا کم نبودند در این خاک سلیمانی‌ها جای هر قطره خون، صد گل از این باغ شکفت کی جهان دیده از این گونه فراوانی‌ها؟ آرزو داشت به یاران شهیدش برسد رفت پیوست به حاج احمد و طهرانی‌ها شعله شد خشم فروخورده ما از این داغ کم مباد از سرشان سایه نادانی‌ها برسانید به آنها که پشیمان نشوند ثمری نیست در این دست پشیمانی‌ها غیرت است این که همه پیر و جوان می‌بندند گره بر چکمه و سربند به پیشانی‌ها انتقامش به خدا از حججی سخت‌تر است وای از مشت گره‌کرده ایرانی‌ها! راهی قدس شده لشکر آزادی قدس این خبر را برسانید به سفیانی‌ها شاعر/ نفیسه سادات موسوی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها 🔺بمناسبت شهادت حاج قاسم سلیمانی باز آرام و قرار از قلب مضطر می رود گوئیا هم سنگری دارد ز سنگر می رود باز هم از گلسِتان با صفای فاطمه پر شکسته تا خدا جمعی کبوتر می رود هر که قربش بیشتر، آری بلایش بیشتر هر که قربش بیشتر با پا نه، با سر می رود بهترین سر مشق ها را دارد اینجا نوکرش گاه به مقداد و گاهی هم به قنبر می رود از همین سینه زنی رزق شهادت را گرفت آن سبک بالی که حالا سوی دلبر می رود سوختن در مکتب مولا اساس نوکری ست نوکر این آستان قطعا به مادر می رود بار شیشه، آتش و پهلو و بازوی کبود این چنین زهرا به استمداد حیدر می رود ناله می زد: سوختم؛ فضه بیا، فضه بیا محسن شش ماهه ام از دست آخر می رود شاعر/ محمدجواد صادقی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz | .
🔺بمناسبت شهادت حاج قاسم سلیمانی ای پسندیده ی خدا، سردار مالک اشتر ولا، سردار جز شهادت نبود لایق تو ای به راه ولی فدا، سردار داغ تو خونجگر کند ما را خون تو زنده تر کند ما را تازه بیدار تر شدیم، آری خونِ مظلوم اثر کند ما را گر چه این قلب رهبرم خون شد همتِ انتقام افزون شد بلکه با خون حاج قاسم ها فتنه های دگر دگرگون شد ای بنازم به استقامتشان می دمد لاله ها ز قامتشان بخدا بر مشام جان آید عطر پیروزی از قیامتشان رهبر و مقتدایمان فرمود نبرَد خصم زین جنایت سود عزمها را کنید اینک جزم که زمان فرج بیاید زود رفت با خونِ مالکِ اشتر اقتدارِ نظام، بالاتر به ولایت قسم، اَلا قاسم بی تو تنها نمانَد این رهبر یارِ سردار کو به کو مهدی کیست "مَن یَنتَظِر" ابو مهدی به یقین لحظه ی شهادتشان با تو گشتند روبرو مهدی! حاج قاسم که کربلایی شد آسمان نیز نینوایی شد شهدا را گرفت در آغوش که بسر دوره ی جدایی شد ای علمدارِ جبهه ی اسلام ای به وقتِ نیازها، اقدام نزدِ زهرا به فاطمیه شدی با علمدارِ کربلا اکرام آنکه فرمانِ شامِ هجرت داد نیمه ی شب، طلوعِ فجرت داد ای امیرِ مدافعانِ حرم موسم زینبیه اَجرت داد ای که معشوق، هم کلامت باد جانِ ما نذر انتقامت باد سرِ سردار و زانوی ارباب سرِ آقایمان سلامت باد ای دلت غرقِ حضرتِ معبود عهدِ ما انتقام سیلی بود رفتی اما به رجعتت برگرد باز همراهِ مهدیِ موعود شاعر/ محمود ژولیده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺دودمه بمناسبت شهادت حاج قاسم سلیمانی به دلهامان یقین است - که پیمان اینچنین است مسیر ما جدا از ناکسین است کسی دلداده باشد - اگر آزاده باشد برای این جهان آماده باشد به راهش بی قراریم - نگو مالک نداریم محال است این علم افتاده باشد با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |