eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
365 عکس
186 ویدیو
2 فایل
•{﷽}• اینجا مطالبی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. 🌹 اگه کاری داشتید، درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام امشب شب عید است همه گل بفشانید خود را به در بیت ولایت برسانید از دست رضا عیدی خود را بستانید این بیت بخوانید بخوانید بخوانید انوار الهی به فضا باد مبارک میلاد جواد‌ بن رضا باد مبارک خورشید در آغوش سحر باد مبارک در دست رضا قرص قمر باد مبارک دیدار پسر بهر پدر باد مبارک ای بحر شرف بر تو گهر باد مبارک الحق که خداوند محمّد به علی داد بر خلق، ولی داد، ولی داد، ولی داد عید است و گشودند ز رحمت در دیگر بر آل علی داده خدا گوهر دیگر بر پا شده از شوق و شعف محشر دیگر میلاد پیمبر شده یا حیدر دیگر؟ این عبد خدا سید و مولای عباد است والله جواد است جواد است جواد است در بزمِ وجود آمده جود از کرم او عیسی شده عیسای مسیحا ز دم او دل‌های خدایی همه بیت‌الحرم او اوصاف همه خلق جهان است کم او ای جان همه عالم و آدم به فدایش زیبد که ببینیم و بخوانیم رضایش حرزی که بد از مادر او چون دُر مکنون بخشید ز لطف و کرم خویش به مأمون مأمون شد از این جود و جوانمردی ممنون اوصاف کمالش ز حساب آمده بیرون پیداست چو خورشید صفت‌های خدایش ما را نرسد تا که بگوییم ثنایش والله قسم فوق مقام است مقامش پیغامبران یکسره خوانند امامش آرام دل و جان کلیم است کلامش از هشت پسر، وز سه پسر باد سلامش این ضامن خلق این پسر ضامن آهوست این مظهر حق صدرنشین حرم هوست ای اهل کرم را عطش چشمۀ جودت سرتا به قدم آیۀ تطهیر وجودت بالید به خود سجده به هنگام سجودت از ما صلوات و ز خداوند درودت ما سائل و آقایی و لطف و کرم از توست دل را نگشودیم به غیر، این حرم از توست ای علم تو چون علم خدا نامتناهی در موسم طفلیت به توفیق الهی دادی خبر از جو و هوا و یم و ماهی دشمن به کمالات تو داده است گواهی وقت سخنت آمده دانش به تلاطم دریا شده در قطره‌ای از علم شما گم در ملک خدا مطلع‌الانوار شمایید دست کرم خالق دادار شمایید روشنگر چشم و دل بیدار شمایید ما دایره و نقطۀ پرگار شمایید والله قسم مهر شما آب حیات است هر کس به شما دست دهد اهل نجات است بی‌مهر شما نخل عمل را ثمری نیست بی‌سوز شما سینۀ ما را شرری نیست جز کوی شما در همه عالم خبری نیست جز باب عنایات شما هیچ دری نیست ما مهر شما را به دو عالم نفروشیم یک چشم زدن هم ز شما چشم نپوشیم پیداست در آیینۀ تو روی محمّد ریحانۀ ریحانه و بوی تو محمّد خلق تو و خلق و تو خوی تو محمّد پیداست در آیینۀ روی تو محمّد در چشم رضا روی تو آیینۀ احمد لبخند زد و نام تو بگذاشت محمّد من قطره که افتاده به دامان یم توست هر سو که نهم روی دلم در حرم توست در حشر همه دار و ندارم کرم توست هر بیت مرا نفخه‌ای از فیض دم توست بی‌مهر تو «میثم» دهنش باز نگردد هرگز به زبانش سخن آغاز نگردد شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام ستاره خاک‌نشینِ درِ سرای علیست ستاره هیچ، که عالم به زیر پای علیست ملائکه همه انگشت بر دهان دارند در آن زمان که صدای خدا صدای علیست قنوتِ نافله‌هایش، ستون عرش خداست که عرش، محو تماشای ربّنای علیست تمام آنچه که آورده حضرت احمد فقط به نام علی و فقط برای علیست چرا بهشت بخواهند زائران نجف؟ بهشت، گوشه‌ای از صحن باصفای علیست شاعر/ حمید رمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت #حضرت_زینب سلام الله علیها، تسلیت 🔺رباعی سوگند به هر کلام زینب، یارب بر ذکر علی الدوام زینب، یارب از کار فرج گره گشایی فرما امشب تو به احترام زینب، یارب شاعر/ سیدمجتبی شجاع با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری تو از زمان کودکی‌ات تا بزرگی‌ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا «ای ماورای حد تصور، کمال تو» بالاتر از پریدن جبریل، بال تو از مادری چنان، نه عجب چون تو دختری! هم خوش به حال فاطمه، هم خوش به حال تو غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ایم در انعکاس‌ آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ گیرم که خیمۀ تو به تاراج رفته است گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌های چشم تو، ساحل درست شد از سایۀ عفاف تو، محمل درست شد ای سایۀ بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا! دل‌بستۀ نماز شب تو برادرت ای خطبۀ رسای تو نهج‌البلاغه‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قلۀ نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو شاعر/ علی‌اکبر لطیفیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها بر قرار و در مدارِ باوفایی زیستی ای که پیش از کربلا هم کربلایی زیستی با محمّد زخم خوردی، با علی فرقت شکافت مصطفایی زیستی و مرتضایی زیستی دم به دم با پهلوی مادر شکستی در خودت لحظه‌ها را در تبِ داغِ جدایی زیستی خون‌جگر بودی تمامِ عمر از زهرِ جفا مجتبایی، مجتبایی، مجتبایی زیستی بی‌زمان در بارگاهِ قدس با عشقِ حسین پیش از آنی که به این دنیا بیایی زیستی آمدی از «جانِ عالَم» خود پرستاری کنی دورِ او هر لحظه گشتی و فدایی زیستی... غیرِ زیبایی ندیدی در بلابارانِ عشق از اَلَستِ عاشقی قالوا بلایی زیستی... از نیستان دور ماندی، داغ غربت بر جگر در هوای ناله‌های نینوایی زیستی خطبه خواندی حیدری از مصحفی آتش‌به‌جان هم‌نَفَس با آیه‌های روشنایی زیستی... عالَمی دیگر مگر سازند و از نو آدمی تا عیان گردد که بودی و کجایی زیستی پر بزن! وقتِ پریدن آمد ای که سال‌ها در قفس هر لحظه با شوقِ رهایی زیستی شاعر/ مبین اردستانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها ناگاه دیدم آن شب، در خواب کربلا را نی‌های خشک‌نای صحرای نینوا را هفتاد و دو ستاره، افتاده بود بر خاک خورشید گریه می‌کرد، سوگ ستاره‌ها را دیدم زنی چنان موج، بی‌تاب، خطبه می‌خواند از بس که تشنه بودم، نوشیدم آن صدا را می‌گفت: ما و شِکوه؟ ما کاشفان شُکریم! زیباتر از همیشه دیدیم ماجرا را ما اهل‌بیتِ نوریم، اهل کِسای تطهیر ای قوم کور! هرگز نشناختید ما را با ما وفا نکردید، ای دوستانِ دشمن! کو آن‌همه مروّت! کو آن‌ همه مدارا ما غیرتی‌تباریم، تعبیر ذوالفقاریم در دستِ روشنِ ما، موم است سنگ خارا ما را شهید می‌خواست، «سرِّ قَدَر» وگرنه تغییر می‌توان داد، با دستِ ما «قضا» را صبری جمیل با ماست، صبری صبور و شیرین ما درد می‌پسندیم، هرکس اگر دوا را از آنِ ماست فردا، فتح الفتوحِ خلقت فردا که رازِ پنهان، خواهد شد آشکارا در خواب دیدم آن شب، در کربلاست کعبه در خواب دیدم آن شب، در کربلا «منا» را دیدم که زمزمِ خون، می‌جوشد از دلِ خاک در خواب دیدم آن شب، هم «مروه» هم «صفا» را قرآنِ شرحه‌شرحه، بر روی نیزه دیدم گم کرده بودم آن‌جا، از بُهت، دست و پا را با گریه‌های طفلی گریان پریدم از خواب تا صبح گشتم آن شب، یک‌یک خرابه‌ها را شاعر/ مرتضی امیری‌اسفندقه با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها سرّ نى در نینوا مى‏‌ماند اگر زینب نبود کربلا، در کربلا مى‏‌ماند اگر زینب نبود چهرۀ سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابرى از ریا، مى‌‏ماند اگر زینب نبود چشمۀ فریاد مظلومیتِ لب‌تشنگان در کویر تَفته جا مى‌‏ماند، اگر زینب نبود... ذوالجناح دادخواهى، بى‌سوار و بى‌لگام در بیابان‏‌ها رها مى‌‏ماند، اگر زینب نبود در عبور از بستر تاریخ، سیل انقلاب پشت کوه فتنه‏‌ها مى‌‏ماند، اگر زینب نبود شاعر/ قادر طهماسبی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها آسمان بی‌شک پر از تکبیرة الاحرام اوست غم همیشه تشنۀ دریای ناآرام اوست اوج تفسیر تمام آیه‌های عاشقی در میان خطبه‌های کربلا تا شام اوست مثل نام مرتضی بعد از پیمبر دیده‌ام هر کجا نام حسین آمد، پس از آن نام اوست چشم‌هایش هیچ چیزی غیر زیبایی ندید «ما رأیت الا جمیلا» آخرین پیغام اوست شیعه بی‌تردید بی‌زینب به پایان می‌رسید در دل، ایمانی اگر داریم از اسلام اوست از نجف تا کربلا موکب به موکب می‌روم هر کجا پا می‌گذارم سفرۀ اکرام اوست کربلا پایان پرچمداری زینب نبود تازه‌ این آغاز ختم سورۀ انعام اوست شاعر/ سمانه روشنایی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها دمید گرد و غبار سپاهیان سحر گرفت قلعۀ شب را طلیعۀ لشکر در ازدحام فلک، برقِ فجر پیدا شد رها شدند از آن تیرگی هزار اختر سپیده سر زد و با دست مهربانی خویش کشید پرده‌ای از نور روی قرص قمر به دوش کوه بر آمد ملیکۀ مشرق طلوع کرد و جهان را گرفت سرتاسر به شکر فتح خودش بر سر زمین پاشید بدون هیچ دریغی هزار سکّۀ زر چه خلقتی‌ست؟ شگفتا! چه آیه‌ای؟ عظمی! به فتح صبح قسم خورده خالق اکبر قسم به صبح که خورشید شام، زینب بود بزرگوار، شکوه‌آفرین، بلندنظر به هوش باش که برخاست محکمات علی بلند شد که قیامش به پا کند محشر بلند شد، سخنش را نشاند بر کرسی نیاز نیست که باشد خطیب بر منبر بلند شد، همه بت‌ها به لرزه افتادند مگر که رفت علی روی دوش پیغمبر؟ کلام موجز او واژه واژه پر اعجاز به گوش می‌رسد آیات سورۀ کوثر شبیه بود به تسبیح، رشتۀ سخنش به جای لفظ به هم وصل کرده دُرّ و گهر مگر که روح الامین سورۀ قیامت خواند که کاخ ظلم شد از این کلام زیر و زبر خطاب کرد: «اَنا بِنتُ قامِعِ الکَفَرة وَرِثتُ حُجبَ الکوثَر وَ مَنطِقَ الحیدر منم همان که جگرگوشۀ نبی خداست تویی نوادۀ آن زن که می‌درید جگر رسیده کار به جایی که هم‌کلام توام منی که هم‌سخنم نیست از مَلَک کمتر کنیزهای تو در کاخ‌ها نشسته به تخت عزیزهای پیمبر اسیر کوه و کمر اسیر در غل و زنجیر کودکان یتیم؟ ندای روح الامین می‌رسد: فَلا تَقهر!» به پای خطبۀ غرّاءِ ذوالفقاری او سپاه شب‌زده انداخت بی‌اراده سپر هنوز می‌رسد از شام، برق خورشیدش اگر مسافر صبحی، ببند بار سفر! مرکّب و قلم و کاغذ و مضامین، سرخ رسانده نامۀ خون را کبوتری بی‌سر من الغریب می‌آید، نمانده وقت خضاب حبیب‌های حرم را خبر کنید، خبر! مدافعان حرم بوده‌ایم نسل به نسل رسیده قبضۀ شمشیر از پدر به پسر اگر چه سر بدهد، قصّه‌اش به سر نرسد که شیعه حبّ علی را گرفته از مادر چه می‌شود که علی جان! به ما سری بزنی شهید چشم تو باشیم لحظۀ آخر حکایت من و عشق تو همچنان باقی‌ست اگر چه باز به پایان رسید این دفتر شاعر/ محمدمهدی خانمحمدی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها آتشفشان زخم منم، داغ دیده‌ام خاکسترم، بهار به آتش کشیده‌ام چشم بلا کشیدۀ من خون‌جگر شده‌ست از باغ سرخ آینه‌ها، آه چیده‌ام ققنوس‌های عاطفه را در فراق تو از شعله شعله‌های دلم آفریده‌ام از لحظه‌ای که رفتی و دیگر ندیدمت من کشتۀ وداع تو هستم، شهیده‌ام گودال زخم جان به لبم کرد روی تل بی‌تابم از فراز و نشیبی که دیده‌ام... «بزمی به پا کنید خوارج رسیده‌اند» از این قبیل زخم‌زبان‌ها شنیده‌ام کوهم که ایستاده‌ام و خم نمی‌شوم شمشیر زخم‌خورده ولی آب‌دیده‌ام با آرزوی صبحِ نگاهت، بهشت من! هر چه مصیبت است به جانم خریده‌ام شاعر/ سیدمسیح شاهچراغی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها چه رنج‌ها که به پیشانی تو دیده نشد که غم برای کسی جز تو آفریده نشد چه بغض‌ها که گلوی تو را فشرد ولی صدای گریۀ تو لحظه‌ای شنیده نشد دلی نبود که هم‌رزم تیغ‌ها نشود گلی نماند که با دست زخم چیده نشد... به استواری لحن تو در حماسه قسم! به قامتت که دمی زیر غم خمیده نشد، قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز دلی صبورتر از زینب آفریده نشد شاعر/ مهدیه اکبری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها حسین بود و تو بودی، تو خواهری کردی حسینِ فاطمه را گرم، یاوری کردی غریب تا که نمانَد حسینِ بی‌عبّاس به جای خواهری آنجا برادری کردی گذشتی از همه چیزت به پای عشق حسین چه خواهری تو؟ برادر! که مادری کردی تو خواهری و برادر، تو مادری و پدر تو راه بودی و رهرو، تو رهبری کردی پس از حسین، چه بر تو گذشت؟ وارث درد! به خون نشستی و در خون شناوری کردی به روی نیزه سرِ آفتاب را دیدی ولی شکست نخوردی و سروری کردی چه زخم‌ها که نزد خطبه‌ات به خفّاشان زبان گشودی و روشن سخنوری کردی زبان نبود، خود ذوالفقار مولا بود سخن درست بگویم، تو حیدری کردی تویی مفسّر آن رستخیز ناگاهان یگانه قاصد امّت! پیمبری کردی بدل به آینه شد خاک کربلا با تو تو کیمیاگری و کیمیاگری کردی من از کجا و غزل گفتن از غم تو کجا؟ تو ای بزرگ! خودت ذرّه‌پروری کردی شاعر/ مرتضی امیری‌اسفندقه با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |