eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
365 عکس
186 ویدیو
2 فایل
•{﷽}• اینجا مطالبی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. 🌹 اگه کاری داشتید، درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
🏳️ سالروز علیهما السلام، مبارک 🔺رباعی از دور، دو نور، خوش خبر می آیند مانند ستاره ی سحر می آیند دست علی و فاطمه در دستِ هم است این دو چِقَدَر به یکدگر می آیند شاعر/ مهدی مقیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهما السلام جهان برای شکوفا شدن مهیا بود و این قشنگ ترین اتفاق دنیا بود که دست فاطمه در درست های مولا بود به اعتقاد من اصلا غدیر اینجا بود پدر به فاطمه رو کرد، اینچنین فرمود دلیل خلقت لاهوت ازدواج تو بود قرار شد که شما بی قرار هم باشید جهان دچار شما شد دچار هم باشید تمام عمر دمادم کنار هم باشید و در مصاف خطر ذوالفقار هم باشید دعای من همه این بوده تا به هم برسید که خلق گشته زمین تا شما به هم برسید نفس نفس همه جا عاشقانه همدم هم خدا نکرده اگر زخم بود مرهم هم صفا و مروه و رکن و مقام و زمزم هم چرا که قبله ی من هم علیست فاطمه هم و رو به اهل مدینه چنین سفارش کرد نوشته ام که سفارش نه بلکه خواهش کرد همیشه نام علی را امام بگذارید به خانواده ی من احترام بگذارید برای فاطمه سنگ تمام بگذارید و روی زخم دلش التیام بگذارید جهان بدون علی رنگ و بو نخواهد داشت بدون فاطمه هم آبرو نخواهد داشت شنیده می شود از آسمان صدایی كه... كشیده شعر مرا باز هم به جایی كه... نبود هیچ كسی جز خدا، خدایی كه... نوشت نام تو را، نام اشنایی كه پس از نوشتن آن آسمان تبسم كرد و از شنیدنش افلاك دست و پا گم كرد نوشت فاطمه، شاعر زبانش الكن شد نوشت فاطمه هفت آسمان مزین شد نوشت فاطمه تكلیف نور روشن شد دلیل خلق زمین و زمان معین شد نوشت فاطمه یعنی خدا غزل گفته است غزل قصیده ی نابی که در ازل گفته است نوشت فاطمه تعریف دیگری دارد ز درك خاك مقام فراتری دارد خوشا به حال پیمبر چه مادری دارد درون خانه بهشت معطری دارد پدر همیشه كنارت حضور گرمی داشت برای وصف تو از عرش واژه بر می داشت چرا كه روی زمین واژه ی وزینی نیست و شأن وصف تو اوصاف این چنینی نیست و جای صحبت این شاعر زمینی نیست و شعر گفتن ما غیر شرمگینی نیست خدا فراتر از این واژه ها كشیده تو را گمان كنم كه تورا، اصلا آفریده تو را كه گرد چادر تو آسمان طواف كند و زیر سایه ی آن کعبه اعتکاف كند ملك ببیند و آنگاه اعتراف كند كه این شكوه جهان را پر از عفاف كند كتاب زندگی ات را مرور باید كرد مرور كوثر و تطهیرو نور باید كرد در آن زمان كه دل از روزگار دلخور بود و وصف مردمش الهاكم التكاثر بود درون خانه ی تو نان فقر آجر بود شبیه شعب ابی طالب از خدا پر بود بهشت عالم بالا برایت آماده است حصیر خانه ی مولا به پایت افتاده است به حكم عشق بنا شد در آسمان علی علی از آن تو باشد... تو هم از آن علی چه عاشقانه همه عمر مهربان علی! به نان خشك علی ساختی، به نان علی از آسمان نگاهت ستاره می خواهم اگر اجازه دهی با اشاره می خواهم به یاد آن دل از شهر خسته بنویسم كنار شعر دو ركعت نشسته بنویسم شكسته آمده ام تا شكسته بنویسم و پیش چشم تو با دست بسته بنویسم به شعر از نفس افتاده جان تازه بده و مادری كن و اینبار هم اجازه بده به افتخار بگوییم از تبار توأیم هنوز هم كه هنوز است بی قرار توأیم اگر چه ما همه در حسرت مزار توأیم كنار حضرت معصومه در كنار توأیم فضای سینه پر از عشق بی كرانه ی توست كرم نما و فرود آ كه خانه خانه ی توست شاعر/ سیدحمیدرضا برقعی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهما السلام ما شیعه ایم و شیعه ی مولا شدن خوش است در بین نوکران علی جا شدن خوش است دریا علی و قطره تمامی کائنات قطره به قطره راهی دریا شدن خوش است ما بی علی محلّی از اِعراب نیستیم با مرتضی هر آینه معنا شدن خوش است یک «یا علی» بگو که مسیحا دمت کنند یک «یا علی» بگو که مسیحا شدن خوش است قبله علی و قبله نما فاطمه بُوَد در روبروی کعبه فقط تا شدن خوش است سوگند می خورم به علی که در این جهان تنها گدای حضرت زهرا شدن خوش است سلمان شدن همان و سلیمان شدن همان با نوکری فاطمه آقا شدن خوش است «تنها گلی که سر سبد خلق عالم است روح دو پهلوی نبی الله خاتم است» آمد کسی که خیر کثیر پیمبر است خیر کثیر نه، نه به والله کوثر است بی فاطمه که شیر خدا همسری نداشت بی شک و شبهه فاطمه همتای حیدر است وقتی علی و فاطمه آیینه ی هم اند با این حساب فاطمه هم مرد خیبر است حتی ابونعیم و سیوطی نوشته اند: از مریم و خدیجه و حوا هم او سر است من مانده ام که روز جزا او چه می کند با چادری که سایه ی صحرای محشر است محشر مقام فاطمه محشر به پا کند روز جزا شفاعت او چیز دیگر است او مادر حسین و حسن... مادر همه است روز تولدش به خدا روز مادر است «اخلاص و قدر و فاطر و نور و تبارک ست میلاد با سعادت کوثر مبارک است» زهرا همان که آینه ی کردگار بود خورشید، در مقابل نورش غبار بود سلمان چه دید؟ دید که می چرخد آسیاب وقتی که او مقابل پروردگار بود نُه سال نَه ... که از ازل ... آغاز بی زمان حیدر،«خدای عشق»، به عشقش دچار بود هر چار فصل عمر علی از وجود او اصلاً خزان نداشت تماماً بهار بود «تکبیر» و «حمد» و گفتن «تسبیح» جای خود تسبیح او به ذکر «علی» در شمار بود زهرا نگو بگو اسد شیر حق، علی با تیغ خطبه اش دو جهان تار و مار بود حامی محکم و پر و پا قرص مرتضاست حیدر بدون فاطمه بی ذوالفقار بود «وقتی که ذوالفقار علی رام فاطمه است حتماً «وَ إن یکاد» علی نام فاطمه است» خورشید مصطفی که ضُحایش زبانزد است مصداق هل اتاست، عطایش زبانزد است جبریل هم ز سفره ی او رزق می گرفت زیرا شنیده طعم غذایش زبانزد است بیتش شده محل عبور و مرور وحی پیغمبر است و غار حرایش زبانزد است حورا الانسیه شدنش جای بحث داشت از بس که این فرشته ... نمایش زبانزد است آیینه ای که پرتو او را کسی ندید رفته به مادرش که حیایش زبانزد است همسایه از دعای شبش نور می گرفت در بین خاص و عام، دعایش زبانزد است یک پنجم زمین به صداقش در آمده با این حساب، لطف خدایش زبانزد است آری خدا خدایی خود را به پاش ریخت اصلاً عجیب نیست بهایش زبانزد است «مریم اگر دو وعده غذاش آسمانی است زهرا همیشه مائده هاش آسمانی است» ای مادری که خلقت عالم به نام توست دنیا هنوز محو شکوه مقام توست آدم به اسم اعظم تو ارتقا گرفت این هم یکی ز معجزه ی ختم نام توست «یا فاطرُ به فاطمه» ذکر گشایش است این تازه گوشه ای ز فیوضات عام توست ای کوثری که ساقی تو مرتضی بُوَد تنها نه او ... که کلّ جهان مست جام توست حتّی نبی که اوج مقامش مُبرهن است با پا شدن به پای تو در احترام توست آیات هل اتی که نشانی ز بندگی است یک چشمه از سحاب ثواب صیام توست روزی سه بار کار تو شمس الضّحایی است با این حساب رونق ما از قوام توست یک آسیاب دستی و یک قطعه ی حصیر این ها همان جهیزیه های امام توست... ...این ها نشان دهنده ی زهد و کرامت است یعنی که سادگی و قناعت پیام توست مادر! اگر چه رنج فراوان کشیده ای می آید آن زمان که دو عالم به کام توست با پهلوی شکسته و کودک به روی دست می آیی و تقاص مدینه کلام توست «این بیت آخر است نوشتم برای تو هستی من فدای تو و بچه های تو» شاعر / محمد فردوسی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیهما السلام صدای به هم خوردن بال و پر بود گمانم که جبریل آن دور و بر بود نگاهش به در بود مهمان بیاید صدای در آمد، علی پشت در بود علی بود امّا نه مثل همیشه که رخسارش از شبنم شرم تر بود گُل افتاد بر گونه ی حیدر امّا مگر خواستگاری از او خوبتر بود؟! علی خواست لب وا کند، لب فروبست نگفت و محمّد خودش با خبر بود فداها ابوها، نگاهش به زهراست به نوری که در خانه اش جلوه گر بود به زهرا که قالو بلی خواند و خندید به زهرا که شاد از قضا و قدر بود علی رفت و زهرا جهیزیّه می خواست علی مردِ میدان و جنگ و خطر بود زره داشت، شمشیر و اسب و دگر هیچ که داراییِ او همین مختصر بود زره شد جهیزیّه ی عشق اما از آن روز زهرا برایش سپر بود شاعر/ محسن ناصحی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
📚 بسته شعر و سبک 🔺ویژه شبهای جمعه شامل/ مناجات امام حسین علیه السلام | زمزمه | زمینه| سنگین |واحد تند | تک سرپا | شور | مناجات امام زمان عجل الله فرجه الشریف با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
مرا از بند اين دنيا رها کن رها از اين همه چون و چرا کن دلم را زير و رو کن با نگاهی دلم را با نگاهی کربلا کن ببين اين اشک و اين شور و نوا را خدايا دوست دارم روضه ها را بگير از من هر آنچه خواهی اما نگير از من حسين و کربلا را رها کن قلب من را از غم امشب نگاهی کن به اشک شوقم امشب اگر کامل کنی احسان خود را شوم کرب‌ و‌ بلایی من هم امشب شاعر/ یوسف رحیمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام داغت همیشه بر جگر داغدار ماست تا بامداد روز جزا این قرار ماست بوی بهشت می شنود از درون خاک هرکس عبورش از روی سنگ مزار ماست دریا که اختیار ز طوفان گرفته است پیوسته غرق گریه ی بی اختیار ماست آوارگان خانه به دوش ولایتیم هر جا رویم شهر محبت دیار ماست ما سینه را به سینه زدن سرخ کرده ایم پای تو سر به سنگ زدن افتخار ماست هر جا ندای "ینصرنی" از تو بشنویم "لبیک یا حسین" به پاسخ شعار ماست ما را ز گیر و دار جهنم هراس نیست دوزخ ز اشک دیده ی ما لاله زار ماست با ما شرار خشم جهنم چه میکند جایی که سیدالشهدا در کنار ماست شاعر / غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام بر پا بشود محشر کبری شب جمعه آید ز حرم ناله ی زهرا شب جمعه یک هفته نگه داشته غم های دلش را تا لحظه ی دیدارِ پسر تا شب جمعه زیر بغل فاطمه را فضّه گرفته با مریم و آسیه و حوّا شب جمعه با قامت خم، چادر خاکی، رخ نیلی تا صبح کند زمزمه برپا شب جمعه پیراهن خونی شده بر دست بگیرد آشفته شود عرش معلّا شب جمعه مادر گره ی معجر خود باز نموده در لحظه ی بوسیدن رگها شب جمعه آن موی به هم ریخته که در پَسِ در سوخت گردد ته گودال هویدا شب جمعه این بوسه کجا! بوسه ی گودال کجا و یادی کند از زینبِ تنها شب جمعه شاعر/ قاسم نعمتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف کی می شود به حال خرابم دعا کنی؟ نام مرا میان قنوتی صدا کنی عمریست کوچه گرد دیار محبتم شاید دلت بسوزد و شاید عطا کنی با درد همنشینم و با غصه همدمم شافی تویی شود که مرا هم دوا کنی سر تا به پا غرق گناه و ضلالتم آقا تویی که با بدیم خوب تا کنی خواهم که جان دهم به رکابت امیر عشق آیا شود که حاجت من را روا کنی؟ ای زائر شکسته دل شهر غصه ها کی میشود که قسمت من کربلا کنی؟ شاعر/ ن - قبادی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت علیه السلام، تسلیت امام باقر علیه السلام می فرمایند: «إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ أَطَاعَ اللهَ» به راستی شیعۀ ما کسی است که خدا را اطاعت کند. 📚 الأمالی للطوسی | ص۲۷۳ قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود در راه یقین، قبله‌نما خواهد بود آن‌کس که اطاعت از خداوند کند او شیعۀ راستین ما خواهد بود شاعر/ حسین شنوائی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام ای پنجمین امام که معصوم هفتمی از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی» بر درد جهل خلق، ز عالم طبیب‌تر نامت غریب و قبر، ز نامت غریب‌تر وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت گلدسته‌ای نداشت حرم، مرقدی نبود صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟ غم‌های عهد کودکی از یاد کی رود آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه... تو طفل روی ناقۀ عریان نشسته‌ای بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشسته‌ای تو طعم تازیانه و سیلی چشیده‌ای بر روی خار، همره طفلان دویده‌ای دیدی تو خیمه‌های به آتش کشیده را داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را شاعر/ علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
علیه السلام ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام منشأ کل کمال و باقر کل علوم هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا زخم دل را می‌دهی با یک نگاهت التیام ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام... کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان روز در چشم یزید بی‌حیا آمد چو شام لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت تشت رسوایی او افتاد از بالای بام تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام خیمه‌های آل عصمت را که آتش می‌زدند می‌دویدی در بیابان اشک‌ریز و تشنه‌کام... ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام بارها آوردت از شهر مدینه تا دمشق از وجودت هتک حرمت کرد جای احترام گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش گاه زد زخم زبان و گاه می‌زد اتهام حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام بس‌که بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام تا به صحرای منا گریند بهر غربتت حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام دوست دارم بر تو گریم در بیابان بقیع کرده‌اند این گریه را بر من حرامی‌ها حرام در کنار قبر بی‌شمع و چراغت روز و شب هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام بر تو می‌گریم که بردی کوه غم از کودکی بر تو می‌گریم که شد با خون دل عمرت تمام... شاعر/ علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |