185.8K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_حسین علیه السلام
🔺هیئتی/ واحدتند
هم گدای، آشنای، روضه های، تو منم من
هم فدای، کربلای، باصفای، تو منم من
🔸مهر من تربت کربلاته
قبله ی من یه گوشه نگاته
روسپیده تو روز قیامت
هرکسی مشکی پوشه عزاته
حسین و دارم دیگه غم ندارم
تو هر دوعالم چیزی کم ندارم
بوی تربت، سوی هیئت، دلامونو می کِشونه
بوی سیبت، مژده میده، که زیارت، روزیمونه
🔸فرق نداره جوونی و پیری
دستامونو همیشه می گیری
توی عالم نمیشناسم آقا
من به غیر از تو نعم الامیری
حسین و دارم دیگه غم ندارم
تو هر دوعالم چیزی کم ندارم
شعر/ یوسف رحیمی
سبک/ مجتبی حاجی پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
247.8K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_حسین علیه السلام
🔺هیئتی/ شور پایانی
در نزده، درو به روم وا کردی
دلمو شیدا کردی
چی بگم آقا جون غوغا کردی
هرچه بدی کردم تو خوب تا کردی
سفارشم رو به زهرا کردی
چی بگم آقا جون غوغا کردی
🔸دنیا منو گذاشت، تو پیله ی خودم
با بال روضه هات آسمونی شدم (2)
🔹اشاره کن تا پیش پات سرمو بدم - حسین
چطور جواب این همه کرمو بدم - حسین
ثارالله حسین اباعبدالله...
زندگیمو از پای منبر دارم
لقب نوکر دارم
هم دنیا دارم هم محشر دارم
هر کی دوستت داره بیشتر دارم
به عَلم و پرچم باور دارم
هم دنیا دارم هم محشر دارم
🔸شبیه ساحلِ دریای خوبیات
وسعم نمیرسه جبران کنم برات
🔹جز اینکه اشک چشمای ترم و بدم - حسین
چطور جواب این همه کرمو بدم - حسین
ثارالله حسین اباعبدالله...
شعر و سبک/ علی اکبر حائری
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
266.3K
🎵سبک عزاداری
#مناجات_امام_زمان عجل الله فرجه الشریف
🔺هیئتی/ زمزمه پایانی
ای پادشه خوبان، داد از غم تنهایی
دل بی تو به جان آمد، وقت است که باز آیی
چون مهر به نور خود، پیدا و پنهانی
با آنکه ز من دوری، نزدیک تر از جانی
مولا یا اباصالح...
در حُسن تو مبهوتم، از صوت تو حیرانم
تو حضرت داوودی، یا یوسف کنعانی
من زخم و تویی مرهم، من درد و تویی درمان
من خشکی و تو دریا، من تشنه تو بارانی
مولا یا اباصالح...
ما مست و سرافرازیم، ما عاشق و جانبازیم
هرکسی به کسی نازد، ما بر شهدا نازیم
یاران چو غربانه، رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما، هم سوخته پروانه
جانم ابی عبدالله...
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_امام_زمان عجل الله فرجه الشریف
کی می شود به حال خرابم دعا کنی؟
نام مرا میان قنوتی صدا کنی
عمریست کوچه گرد دیار محبتم
شاید دلت بسوزد و شاید عطا کنی
با درد همنشینم و با غصه همدمم
شافی تویی شود که مرا هم دوا کنی
سر تا به پا غرق گناه و ضلالتم
آقا تویی که با بدیم خوب تا کنی
خواهم که جان دهم به رکابت امیر عشق
آیا شود که حاجت من را روا کنی؟
ای زائر شکسته دل شهر غصه ها
کی میشود که قسمت من کربلا کنی؟
شاعر/ ن - قبادی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت #امام_باقر علیه السلام، تسلیت
امام باقر علیه السلام می فرمایند:
«إِنَّمَا شِيعَتُنَا مَنْ أَطَاعَ اللهَ»
به راستی شیعۀ ما کسی است که خدا را اطاعت کند.
📚 الأمالی للطوسی | ص۲۷۳
قلبی که در آن، نور خدا خواهد بود
در راه یقین، قبلهنما خواهد بود
آنکس که اطاعت از خداوند کند
او شیعۀ راستین ما خواهد بود
شاعر/ حسین شنوائی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_باقر علیه السلام
ای پنجمین امام که معصوم هفتمی
از ما تو را ز دور «سلامٌ علیکمی»
بر درد جهل خلق، ز عالم طبیبتر
نامت غریب و قبر، ز نامت غریبتر
وقف علوم و دانش و دین کرده، همّ خویش
باشی کنار ابن و اب و اُمّ و عَمّ خویش
آب و گل و سجیّت تو، جز کرم نداشت
دیدم چرا مزار تو صحن و حرم نداشت
گلدستهای نداشت حرم، مرقدی نبود
صحن و سرا نیافتم و گنبدی نبود
این خاک عشق باشد و بر باد کی رود؟
غمهای عهد کودکی از یاد کی رود
آتش به خرمن جگر از آه، با تو بود
یک عمر، خاطرات تو همراه با تو بود
از صبح تا غروب کشیدی ز سینه آه
اما چه خوب شد که نرفتی به قتلگاه...
تو طفل روی ناقۀ عریان نشستهای
بر روی رحل ناقه، چو قرآن نشستهای
تو طعم تازیانه و سیلی چشیدهای
بر روی خار، همره طفلان دویدهای
دیدی تو خیمههای به آتش کشیده را
داغ و فرار و رنگ ز چهره پریده را
شاعر/ علی انسانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_باقر علیه السلام
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
منشأ کل کمال و باقر کل علوم
هفتمین نور و ششم مولایی و پنجم امام
اِنس و جان آرند حاجت در حریمت روز و شب
آسمان گردیده بر دور مزارت صبح و شام
این عجب نَبْوَد که بخشی چشم جابر را شفا
زخم دل را میدهی با یک نگاهت التیام
ساکنان آسمان را لحظه لحظه، دم به دم
از بقیعت عطر و بوی جنت آید بر مشام
در کمال و در جلال و علم و حلم و خلق و خو
پای تا سر، سر به سر آیینۀ خیر الاَنام...
کودکی بودی که از تیغ بیانت ناگهان
روز در چشم یزید بیحیا آمد چو شام
لال شد از پاسخ و زد بر دهن مهر سکوت
تشت رسوایی او افتاد از بالای بام
تو سر بالای نی دیدی به سن کودکی
گه به دشت کربلا، گه کوفه، گاهی شهر شام
خیمههای آل عصمت را که آتش میزدند
میدویدی در بیابان اشکریز و تشنهکام...
ماجرای کربلا و شام و کوفه بس نبود
از چه دیگر این همه آزار دیدی از هشام
بارها آوردت از شهر مدینه تا دمشق
از وجودت هتک حرمت کرد جای احترام
گاه آوردت به زندان، گاه پای تخت خویش
گاه زد زخم زبان و گاه میزد اتهام
حیف کز زهر جفا گردید قلبت چاک چاک
مرغ روحت پر زد از تن، جانب دارالسلام
بسکه بر جان عزیزت روز و شب آمد ستم
دادی از سوز جگر بر شیعیانت این پیام
تا به صحرای منا گریند بهر غربتت
حاجیان هنگام حج، پیر و جوان و خاص و عام
دوست دارم بر تو گریم در بیابان بقیع
کردهاند این گریه را بر من حرامیها حرام
در کنار قبر بیشمع و چراغت روز و شب
هم بشر سوزد چو شمع و هم ملک گرید مدام
از چه شد صد چاک قلبت با چنان قدر و جلال
وز چه ویران مانده قبرت با چنان جاه و مقام
بر تو میگریم که بردی کوه غم از کودکی
بر تو میگریم که شد با خون دل عمرت تمام...
شاعر/ علی انسانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_باقر علیه السلام
امشب از آسمان چشمانت
دستهدسته ستاره میچینم
در غزلگریۀ زلالت آه
سرخی چارپاره میبینم
زخمهای دل غریبت را
مرهم و التیام آوردم
باز از محضر رسولالله
به حضورت سلام آوردم
در شب تار تیرهفهمیها
روشنی را دوباره آوردی
آسمان را کسی نمیفهمید
تا که با خود ستاره آوردی
ساحت مستجاب سجّاده!
بندگی را تو یادمان دادی
دل ما شد اسیر چشمانت
دلمان را به آسمان دادی
آیه آیه پیام عاشورا
در احادیث روشنت گل کرد
امتداد قیام عاشورا
در تب اشک و شیونت گل کرد
دم به دم در فرات چشمانت
ماتم کربلا مجسّم بود
چشم تو لحظهای نمیآسود
همۀ عمر تو محرّم بود
دمبهدم ابری است و بارانی
از غم تو هوای چشمانم
چلچراغی ز گریه روشن کرد
ماتمت در منای چشمانم
در غروب غریب دلتنگی
ناگهان حال تو مشوّش شد
ماه من! روی زین زهرآلود
پیکرت سوخت غرق آتش شد
آه آتشفشان چشمانت
دیر سالیست بیگدازه نبود
همۀ عمر خون دل خوردی
داغهای دل تو تازه نبود
دیده بودی سه روز در گودال
پیکر آسمان رها مانده
سر سالار قافله بر نی...
کاروان بیامان رها مانده
دل تو روی نیزهها میرفت
دستهایت اسیر سلسله بود
قاتلت زهر کینهها، نه، نه!
قاتلت خندههای حرمله بود
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام
غمگین زمین، گرفته زمان، تیرهگون هواست
امروز روز گریه و امشب شب عزاست
تا خوشههای بغض، گل گریه میدهند
از تنگنای سینۀ ما نالهها رهاست
در سوگ آفتاب مدینه، به سوز و آه
با صاحبالزمان دل ما نیز همنواست
داغیست سینهسوز غم باقرالعلوم
گر خون بگریَد از غم او آسمان رواست...
هم وارث تمامی اوصاف حیدر است
هم مخزن تمامی اسرار مصطفاست
ذکرش امیدبخش دلِ هرچه ناامید
نامش شفادهندۀ هر درد بیدواست
ای روح آسمانی از این داغ جانگداز
فریاد خاک امشب تا عرش کبریاست
سوزی که قطره قطره تو را آب کرد و سوخت
این زهر نیست بلکه همان داغ کربلاست
ای جان ما فدای غم غربت بقیع
قبرت بقیع نیست که در سینههای ماست...
امشب هزار پنجره دل گریه میکنیم
با غربت بقیع، دل شیعه آشناست
شمعی به روی تربت پاک تو نیست... آه
اینجا مگر نه این که مزار امام ماست
تنها نه از غم تو مدینه عزا گرفت
در بارگاه قدس کنون محشری بهپاست
امشب «خروش»! آن نفس حق که تا سحر
دریای گریه را به خروش آورد کجاست؟
شاعر/ عباس شاهزیدی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام
عاقبت آه کشيدم نفس آخر را
نفس سوخته ی خاطره ای پرپر را
روضه خوانی مرا گرم نمودی ای زهر
روضه ی آن همه گل آن همه نيلوفر را
آخرين حلقه ی شبهای محرم هستم
شکر ای زهر نديدم صحری ديگر را
باورم نيست هنوز آنچه دوچشمم ديده
باورم نيست تماشای تن بی سر را
باورم نيست غروب و حرم و آتش را
ديدن سوختن چار قد دختر را
غارت خود و عَلَم غارت گهواره و مشک
غارت پيرهن و غارت انگشتر را
ذوالجناحی که ز يالش به زمين خون می ريخت
نیزه هايی که ربودند سر اصغر را
آه از گوشه ی ويرانه که دق مرگ شديم
تا که همبازيه من زد نفس آخر را
کمک عمه شدم تا بدنش خاک کنيم
بين زنجير نهان کرد تنی لاغر را
شاعر/ ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_باقر علیه السلام
از سوز تشنگی جگرم ناله می کند
نذر حسین، روضه ی ده ساله می کند
یاد لبان خشک و عطش خورده ی حسین
بین دو نهر آب مرا واله می کند
آری منای من شده یک عمر خون دل
این غم مرا شبیه به آلاله می کند
امروز یاد کرب و بلا می کشد مرا
در گلشن بقیع، مرا لاله می کند
من آشنای کعب نی و تازیانه ام
زخمم نظر به گریه ی غسّاله می کند
از بس که سر به پیش نگاه ترم شکست
چشمم عجیب همدمی ژاله می کند
نوری که بود شاهدم از قتلگاه سرخ
حالا چه سبز دور سرم هاله می کند
این مادر است و این پدر و جدّ اطهرم
زهرا مرا خلاص ز قتّاله می کند
شاعر/ محمود ژولیده
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
نوحه؛ عطر جاودان.mp3
1.51M
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_امام_باقر علیه السلام
🔺هیئتی/ نوحه
پای دَرسَت شیعه جان گرفت
جانها عطری جاودان گرفت
ای که نامت آسمانی اَست
رفتی، قلبِ آسمان گرفت
🔸ای ماهِ آسمان دلها
جا داری در میان دلها
یا باقرالعلوم، یابن الزهرا...
داغت بر دل داغی آشناست
هرجا هردم بیرقت بهپاست
ما با یادت گریه میکنیم
ای که یادت یادِ کربلاست
🔸خورشید نیزهها را دیدی
آری تو کربلا را دیدی
یا باقرالعلوم، یابن الزهرا...
دیدم عمری تربت تو را
دارم دردِ غربت تو را
باز ای مولا از چه رو شکست
جهلِ دشمن حرمت تو را؟
🔸دلتنگ مرقد تو ماییم
روزی تا صحن تو میآییم
یا باقرالعلوم، یابن الزهرا...
شعر/ علی مؤیدی
سبک/ ...
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |