#مدح_مرثیه_امیرالمؤمنین علیه السلام
مرگ خود را اگر این گونه تمنا دارد
سالیانیست که در دل غم زهرا دارد
روضهٔ فاطمه یک روضهٔ معمولی نیست
شرح دوران غریبیست که مولا دارد
شرح قومیست که در موعد یاری امام
جای لبیک، فقط شاید و اما دارد
قصهٔ مردم بیعتشکن است این روضه
خون اگر گریه کند چشم زمان، جا دارد
استخوان در گلوی صبر بماند سی سال؟
آه با چاه خدایا! چه سخنها دارد
بعد یک عمر غم خانهنشینی، حالا
غم بدعهدی دنیا طلبان را دارد
این یکی در طلب بردن بیت المال است
آن یکی منصب شاهانه تقاضا دارد
آن طرف لشکر کفر است به پا خاسته است
این طرف فتنهٔ جهل است که غوغا دارد
بیوفایی کمر کوه وفا را خم کرد
داغها بر جگر از مردم دنیا دارد
میرود با غم سی سال غریبی اما
جگری شعلهور از قصهٔ فردا دارد
آه کوفهست، همان کوفه ولی این دفعه
نیزهای در وسط شهر تماشا دارد
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_امام_حسین علیه السلام
طليعه ی غزل صد كتاب یعنی تو
به شام بی کسیم ماهتاب یعنی تو
حسين فاطمه من قطره ام شما دريا
به آفتاب قسم آفتاب یعنی تو
سياه تر ز سياهی محض یعنی من
سپيد تر ز سپيدی ناب یعنی تو
مرا چه غم زحساب و كتاب و شور نشور
ملاك سنجش اجر و ثواب یعنی تو
در اين زمانه كه هر آب می شود مرداب
به آتش دل غمديده آب یعنی تو
ميان موج بلا بين چهارده معصوم
سفينه ای كه بود پر شتاب یعنی تو
دلم گرفت چه سخت است منتظر ماندن
برای اينكه شوم انتخاب يعنی تو...
نمی شود كه مرا هم به كربلا ببری؟
به التماس نگاهم جواب يعنی تو
شاعر / ناشناس
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_امام_زمان عجل الله فرجه الشریف
هيچ اميدی نباشد بر من و احوال من
مستحق هیچ پروازی نباشد بال من
كارهای من وصالت را به تأخير افكند
بوی هجران می دهد پرونده اعمال من
من دگر آن نوكر خوب و قديمی نيستم
اين لباس نوكری گريد بر اين احوال من
بارها دستم گرفتی و نمك گيرت شدم
بارها شد، جای من تو آمدی دنبال من
بارها خوردم زمين از جا بلندم كرده ای
شكر يك نعمت نكرد آخر زبان لال من
ياد آن حال و هوای خلوت با تو بخیر
با دعای خويش ده تغيير سوء حال من
تا دم آخر منم شرمنده احسان تو
من گنه كردم تو كردی گريه بر احوال من
شاعر/ اسماعیل فتحی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#میثاق_با_امام_شهدا
🔺بمناسبت رحلت امام خمینی رحمة الله علیه
ز هجر پیر جماران به غم گرفتاریم
ز درد دوری او ناله ها ز دل داریم
به یمن دلبری آن نگار شهر آشوب
مرید ساقی عشقیم مست دلداریم
تمام عزت ایران تصدق سر اوست
ز اقتدار خمینی ست آبرو داریم
هنوز هم به خدا سر در حسینیه ها
میان قاب وفا عکس یار بگذاریم
میان ما همه عهدیست تا ابد باقی
که پای عهد خود از جان خویش بیزاریم
به جان فاطمه سوگند تا قیامت هم
ز حب آل علی دست بر نمی داریم
برای حفظ ولایت شهید باید شد
که همچنان شهدا بی قرار دیداریم
کلام سید علی بر زمین نخواهد نماند
که در رکاب علی از تبار عماریم
الا سقیفه تباران شعار ما این است
برای یاری رهبر همیشه بیداریم
به خاک چادر زهرا قسم که ما شیعه
شهید آن در و دیوار و خون مسماریم
خبر ز صلح حسن نیست حرف کرب و بلاست
که ما بلای زمان را به جان خریداریم
شاعر/ قاسم نعمتی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مناجات_امام_زمان عجل الله فرجه الشریف
عاشق آن است که یا دیده به گل وا نکند
یا به غیر از گل روی تو تماشا نکند
به گدای تو اگر هر دو جهان را بخشند
رد کند، از تو به غیر از تو تمنا نکند
شرر عشق تن و جان کسی را سوزد
که چو پروانه به آتش زده پروا نکند
شمع، فیضش همه شعله است به پروانه بگو
یا که پروا نکند یا پر خود وا نکند
چشم بیمار تو بیمار کند هر کس را
جان دهد آرزوی فیض مسیحا نکند
دیدن روی تو با دادن جان شیرین است
رو نما تا که کسی روی به دنیا نکند
گر به بازار دو عالم گذرم دیده ی من
جز تماشای تو ای یوسف زهرا نکند
پای تا سر همه سوزم به خدا سوز مرا
به جز از آتش عشق تو مداوا نکند
هر چه پیرایه ز مضمون به غزل می بندم
غزلم را به جز از نام تو زیبا نکند
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#تخریب_قبور_بقیع
جلوهٔ جنت به چشم خاکیان دارد بقیع
یا صفای خلوت افلاکیان دارد بقیع
گرچه با شمع و چراغ این آستان بیگانه است
الفتی با مهر و ماه آسمان دارد بقیع
گرچه محصولش به ظاهر یک نیستان ناله است
یک چمن گل نیز در آغوش جان دارد بقیع
گرچه میتابد بر او خورشید سوزان حجاز
از پر و بال ملائک سایبان دارد بقیع
میتوان گفت از گلاب گریهٔ اهل نظر
بینهایت چشمهٔ اشک روان دارد بقیع
بشکند بار امانت گرچه پشت کوه را
قدرت حمل چنین بار گران دارد بقیع
تا سر و کارش بود با عترت پاک رسول
کی عنایت با کم و کیف جهان دارد بقیع
این مبارک بقعه را حاجت به نور ماه نیست
در دل هر ذره خورشیدی نهان دارد بقیع
اینکه ریزد از در و دیوار او گرد ملال
هر وجب خاکش هزاران داستان دارد بقیع
چون شد ابراهیم، قربان حسین فاطمه
پاس حفظ این امانت را به جان دارد بقیع
فاطمه بنت اسد، عباس عم، امالبنین
این همه همسایهٔ عرشآستان دارد بقیع
در پناه مجتبی، در ظلّ زینالعابدین
ارتباط معنوی با قدسیان دارد بقیع
باقر علم نبی و صادق آل رسول
خفتهاند آنجا که عمر جاودان دارد بقیع
قرنها بگذشته بر این ماجرا اما هنوز
داغ هجدهساله زهرای جوان دارد بقیع
کس نمیداند چرا یا قرة عین الرسول!
منظر فصل غم انگیر خزان دارد بقیع
آخر اینجا قصهگوی رنج بیپایان توست
غصه و غم کاروان در کاروان دارد بقیع
خفته بین منبر و محرابی اما باز هم
از تو ای انسیة حورا، نشان دارد بقیع
راز مخفی بودن قبر تو را با ما نگفت
تا به کی مهر خموشی بر دهان دارد بقیع؟
شب که تنها میشود با خلوت روحانیاش
ای مدینه انتظار میهمان دارد بقیع
شب که تاریک است و در بر روی مردم بستهاند
زائری چون مهدی صاحب زمان دارد بقیع
شاعر/ محمدجواد غفور زاده
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#تخریب_قبور_بقیع
دلم امشب به مجلس روضه
خسته و بي قرار می آيد
يك كبوتر شده و از سمتِ
حرمی پر غبار می آيد
*
گرد غربت نشسته بر روي
پر و بال كبوترانه ی دل
می چكد لاله لاله اشكِ درد
امشب از خلوت شبانه ی دل
*
با من اي دل بگو كجا رفتي
كه پر از ماتم و شراره شدي
تو چه ديدی در آن ديار غريب
كه شكستی و پاره پاره شدی
*
گفت رفتم به سرزميني كه
عطر اندوه و بغض و ماتم داشت
خاك آنجا هميشه دلگير و
آسمانش هميشه شبنم داشت
*
به خدا رنگ خاك می گيرد
پر و بال كبوتران بقيع
روز ها هم هميشه در آن جا
آفتاب است سايه بان بقيع
*
نه حرم، نه رواق، نه گنبد
نه ضريح و نه صحن و گلدسته
هست آنجا مزار خاكیِّ
چار مرد غريب و دل خسته
*
در نواحی نوحه و ناله
شعله ی بی كرانه ای دارد
نه فقط قبر چار مرد غريب
بانوی بی نشانه ای دارد
*
اين زمين دل شكسته از آهِ
غربت و ناله های مادر بود
هم دم اشك های مادرمان
يك بغل لاله هاي پرپر بود
*
و در اين باغ آتش سرخی
در دل سبز ياسمن گل كرد
شعله ی زهرِ كينه ها بين
جگر پاره ی حسن گل كرد
*
چند روزی گذشت و خاك بقيع
عطر غم ناك اشك و ناله گرفت
و به دست همان كمان داران
بدن ياس رنگ لاله گرفت
*
اين زمين يك زمين ساده كه نيست
اين زمين خاك غربت آباد است
اين زمين دلشكسته داغِ
گريه های امام سجاد است
*
اين زمين از تبار اشك و آه
به خدا هر سپيده زائر داشت
آسمانی پر از ستاره از
روضه های امام باقر داشت
*
خاك های غريب اين صحرا
روزگاری تب شقايق داشت
تا سحر در كبود چشمانش
اشك سرخ امام صادق داشت
*
اين زمين يك زمين ساده كه نيست
باغی از داغ لاله و ياس است
در تبِ ناله هاي محزونِ
مادر بي قرار عباس است
*
در حوالی اين ديار غريب
از غم يار آشنا می خواند
در مدينه كنار خاكِ بقيع
روضه ی سرخ كربلا می خواند
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
937K
🎵سبک عزاداری
#تخریب_قبور_بقیع
#سینهزنی_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
🔺هیئتی/ زمینه، شور
پر پروازم، تُو بقیع بازم
به در بسته می خوره
چشای پر اشکم، به رو یه مشت خاک و
سنگ شکسته می خوره
🔸آه ضریح شش گوشه کجا
قبر بی سایبون کجا
پنجره ی بقیع کجا
پنجره فولاد رضا
🔹یه شب جمعه رو زهرا کربلاست
شبای دیگه کنار مجتباست
میون صدای روضه خوندنش
صدای گریه های امام رضاست
وای - از این غریبی (3)
توی رویاهام، حرم آقام
شور و قیامتی میشه
مثل شب جمعه، مدینه هم یک شب
شب زیارتی میشه
🔸آه خلوتیِ بقیع کجا
شلوغی امام رضا
کرب و بلا هم که برم
یاد مدینه ام به خدا
🔹نمی مونه دنیا اینجور همیشه
بقیع هم یه روزی رو به راه میشه
میاد اون روز که کبوتر بقیع
ساکن رو گنبد طلا میشه
وای - از این غریبی (3)
رو مزار تو، روی اون خاکا
شده دلم یه یا کریم
اگه ازت دورم، به نیتت میرم
حرم سیدالکریم
🔸آه روضه می خونن بی صدا
اشکا رو پنهون می کنن
زائرتو با دل خون
از بقیع بیرون می کنن
🔹یه روزی تو حرمت امام حسن
می سازیم ایشالا ما باب الحسین
اگه قبر فاطمه پیدا بشه
میشه اونجا هم یه بین الحرمین
وای - از این غریبی (3)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
1.08M
🎵سبک عزاداری
#تخریب_قبور_بقیع
#سینهزنی_امام_حسن_مجتبی علیه السلام
#سینهزنی_امام_سجاد علیه السلام
#سینهزنی_امام_باقر علیه السلام
#سینهزنی_امام_صادق علیه السلام
🔺سنتی/ نوحه | هیئتی/ زمینه، سنگین، واحدتند، تک سرپا
السلام علیکم - یا اهل بیت النبوه (3)
دنیامون اهل بیته - عقبامون اهل بیته (2)
ما بقیع رو می سازیم
به زودی زود ایشالا
یه گنبد و صحن زیبا
به لطف مهدی زهرا
🔸می سازیم تُو مدینه، یک صحن بی قرینه
میدون مشک این صحن، قبر ام البنینه
السلام علیکم - یا اهل بیت النبوه (3)
دنیامون اهل بیته - عقبامون اهل بیته (2)
چهار امامی که اینجان
بدون صحن و مزارن
شمع و چراغی ندارن
غریب این روزگارن
🔸ما نسل ذوالفقاریم، ما زهرایی تباریم
ایشالا قبرشون رو، از غربت در میاریم
السلام علیکم - یا اهل بیت النبوه (3)
دنیامون اهل بیته - عقبامون اهل بیته (2)
ما سپاه حسینیم
ارتش گردان زینب
بی سر و سامان زینب
عبد غلامان زینب
🔸اینه وعده ی الله، قالَ الله، صَدَقَ الله
نیستش غیر شهادت، راهی بهتر از این راه
السلام علیکم - یا اهل بیت النبوه (3)
دنیامون اهل بیته - عقبامون اهل بیته (2)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
636.4K
🎵سبک عزاداری
#تخریب_قبور_بقیع
#سینهزنی_حضرت_زهرا سلام الله علیها
🔺سنتی/ نوحه | هیئتی/ زمینه، سنگین
بقیع ای بهشت ولایت
من و شوق صحن و سرایت
بسوزد دل از غصه هایت
ز سوز و نوایت
🔸ای مرقد آسمانی آل پیمبر
ای خاکِ عرشیِ تابنده از نورِ کوثر
ای بر تو افتاده اشکِ جگر سوزِ حیدر
🔹بخوانم به چشمِ شده تر
یا فاطمه فاطمه فاطمه، فاطمه جان (3)
بقیع ای فروغ دو دیده
بگو از دلِ غم کشیده
ز بانوی گشته شهیده
به قدّ خمیده
🔸بر او جفا بی بهانه شده وامصیبت
تشییع زهرا شبانه شده وامصیبت
وَ قسمتش تازیانه شده وامصیبت
🔹چه گویم ز غمهای مادر
یا فاطمه فاطمه فاطمه، فاطمه جان (3)
امان از یهود و زِ کینه
وَزان غربتِ بی قرینه
به لب دارم از سوزِ سینه
مدینه مدینه
🔸از جان کنم زمزمه ربّنای فرج را
یا رب رسان بر همه آخرینِ حُجَج را
آخر برات مدینه وَ هم اِذنِ حَج را
🔹بگیرم من از یارِ حیدر
یا فاطمه فاطمه فاطمه، فاطمه جان (3)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
950.1K
🎵سبک عزاداری
#تخریب_قبور_بقیع
🔺هیئتی/ زمینه
دلا پر غمه یا فاطمه، عزای عالمه یا فاطمه
🔸همنوای آهت - قلب ما شده خون
مرقد عزیزات - شد خراب و ویرون
🔹به زودی ها با سوز سینه، یا فاطمه یا فاطمه
با پسرت میاییم مدینه، یا فاطمه یا فاطمه
فاطمه یا زهرا (4)
فدای غصه هات یا فاطمه، مزار بچه هات یا فاطمه
🔸روی قبراشون با، همت خدایی
می سازیم چهار تا، گنبد طلایی
🔹حاجت سینه زن همینه، یا فاطمه یا فاطمه
با پسرت بیاد مدینه، یا فاطمه یا فاطمه
فاطمه یا زهرا (4)
کعبه ی عاشقا یا فاطمه، بقیع و کربلا یا فاطمه
🔸از بقیع ایشالا، ما میشیم خدایی
میرویم برای، حج کربلایی
🔹زیارت نور دو عینت، یا فاطمه یا فاطمه
غریب بی کفن حسینت، یا فاطمه یا فاطمه
فاطمه یا زهرا (4)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_عبدالعظیم علیه السلام
ای دامن مدینه ری، کربلای تو
ای اهل فیض تشنه ی جام ولای تو
ریحانه امام حسن، سیدالکریم
ای اوفتاده جود و کرامت به پای تو
مدح تو را امام زمان تو گفته است
من کیستم که مدح بگویم برای تو
نجل کریم آل محمّد تویی تویی
تنها نه اهل ری همه عالم گدای تو
ماه حسن، که نور گرفتند اهلبیت
از آفتاب روی محمّد نمای تو
جسم مطّهر تو و آغوش خاک ری
بردار سر که در دل ما هست جای تو
آیات وحی در نفس روح پرورت
علم حدیث درسخن دلربای تو
بر اهل ری نه، بر همه عالم وجود
واجب بود زیارت صحن و سرای تو
بر زائری درود که گردد به دور تو
بر شاعری سلام که گوید ثنای تو
بر اهل ری سلام که همسایه تواند
بر شهر ری درود که شد نینوای تو
در موج فتنه های اجانب خدا گواست
ایران نیازمند بود بر دعای تو
نبود عجب که هر شب و روز اولیای حق
آرند سجده بر حرم با صفای تو
بیمار نا امید ز درمان، به صد امید
رو آورد به جانب دارالشّفای تو
بوی بقیع می وزد از خاک تربتت
ای نجل مجتبی که دو عالم فدای تو
پرواز می کند دل اهل ولا مدام
چون مرغ جان به جانب دارالولای تو
همچون کبوتران حریمت فرشتگان
گردند دور گنبد و گلدسته های تو
با مکتب ائمه اطهار آشناست
هر کس به هر طریق شود آشنای تو
تو سیدالکریمی و ما سائل درت
بسته به هم حوائج ما و عطای تو
دردا که از جنایت عباّسیان دون
هر صبح و شام خون جگر شد غذای تو
ترک مدینه گفتی و وارد به ری شدی
ری هم گریست بر تو و انزوای تو
گرد عزا نشست به رخسار اهل ری
در خاک تیره رفت چو قدّ رسای تو
شوّال شد محرّم و ری گشت کربلا
در روز رحلت تو و بزم عزای تو
پرواز کرد روح شریفت ز تن ولی
دیگر نشد بریده گلو از قفای تو
تشییع گشت پیکر پاکت به احترام
خورشید نی نگشت رخ دلربای تو
پیچیده شد درون کفن جسم اطهرت
دیگر نشد حصیر کفن از برای تو
بر خاک سر نهادی و دیگر کسی نزد
چوب جفا به لعل لب جانفزای تو
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_حضرت_عبدالعظیم علیه السلام
کسی که راه به باغ تو چون نسیم گرفتهست
صراط را ز همین راه مستقیم گرفتهست
تو از عشیرهٔ عشقی، تو از قبیلهٔ قبله
که عطر، مرقدت از جنّة النعیم گرفتهست
گدای کوی تو امروزه نیستم من و، دانی
سرم به خاک درت، اُنس از قدیم گرفتهست
همیشه سفرهٔ دل باز کردهام به حضورت
که فیض باز شدن غنچه از نسیم گرفتهست
همیشه عبد حقیر است در برابر معبود
به جز تو کی سِمَت عبد، با عظیم گرفتهست
بر این بهشت مجسّم قَسَم که زائر صحنت
به کف براتِ نجاتِ خود از جحیم گرفتهست
مَلَک غبار، ز قبر تو تا نَرُفته نرَفته
در این مقام، فلک خویش را مقیم گرفتهست
چگونه چشم کرم زین حرم نداشته باشم؟
که هر کبوتر تو ذکر «یا کریم» گرفتهست
کسی که زائر تو شد، حسین را شده زائر
که رنگ و بو حرم تو، از آن حریم گرفتهست
شاعر/ علی انسانی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_حمزه علیهالسلام
ای آن که نور عشق و شرف در جبین توست
روشن، سرای دل ز چراغ یقین توست...
مهر رسولِ نور تو را برده سوی نور
این رشتۀ سعادت و حبل المتین توست
در یاری رسول خدا، جان دشمنان،
آتش گرفته از نفس آتشین توست
بر روی مرگ خنده زدی در شب وداع
تا گفت مصطفی که شب آخرین توست
ای سرو سربلند و سرافراز باغ دین
از چه به خاکِ غم، سر شور آفرین توست
از آن زمان که ریخته خونت به روی خاک
صحرای لالهزار اُحد شرمگین توست...
از اشک فاطمه ز دل خاک گل دمید
آنجا که بین خاک تن نازنین توست...
شاعر/ سیدهاشم وفایی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_حضرت_حمزه علیهالسلام
حمزه که جان عالم و آدم فدای او
لب باز می کنم که بگویم رثای او
مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود
در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود
شیر خدا و شیر نبی فارس العرب
در انتهای جاده ی مردانگی، ادب
هم یکه تاز عرصه ی جنگ و نبردها
هم آشنای بی کسی اهل دردها
هنگام رزم و حادثه مردی دلیر بود
خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود
شب های مکه شاهد جود و کرامتش
گل داشت باغ شانه ی او از سخاوتش
او صاحب تمام صفات حمیده بود
دل را به نور حضرت حق پروریده بود
الگوی اهل سرّ و یقین بود طاعتش
یعنی زبانزد همه می شد عبادتش
در آسمان مکه ی دلها ستاره بود
بر قلبهای خسته امیدی دوباره بود
بالا گرفت روز اُحد تا که کارزار
شد آسمان روشن آن روز تارِ تار
آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ریخت
از آسمان و خاک زمین خون تازه ریخت
حمزه در آن میانه که گرم قتال شد
کم کم برای حمله ی دشمن مجال شد
آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند
تا نیزه ای به سینه ی آن نازنین زدند
حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست
خورشید چشمهای رئوفش به خون نشست
لبریز زخم بود و جراحت دل نبی
از دست رفته بود همه حاصل نبی
میدان خروش نالهی واویلتا گرفت
عالم برای غربت حمزه عزا گرفت
جانم فدای پیکر پاک و مطهرش
جانم فدای زخم فراوان پیکرش
اما هنوز غربت آن روز مانده بود
داغی عظیم بر دل عالم نشانده بود
خواهر کنار جسم برادر رسید و بعد
آهی ز داغ لاله¬ی پرپر کشید و بعد
پیمانه های صبر دل او که جوش رفت
آنقدر ناله زد که همان جا ز هوش رفت
اما دلم گرفته از اندوه دیگری
دارم دوباره ماتم مظلومه خواهری
زینب غروب واقعه را غرق خون که دید
از خیمه تا حوالی گودال می دوید
ناگاه دید در دل گودال قتلگاه
درخون تپیده پیکر سردار بی سپاه
پس با زبان پُر گله آن بضعهی بتول
رو کرد بر مدینه که یا أیها الرسول
این کشتهی فتاده به هامون حسین توست
این صید دست و پا زده در خون حسین توست
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
506.2K
🎵سبک عزاداری
#سینهزنی_حضرت_حمزه علیهالسلام
🔺هیئتی/ زمینه
شده زار و حزین، از این غم مصطفی
که شد غلطان به خون، تن حمزه، خدا!
🔸ملائک در احد غرق نوایند
علی و فاطمه صاحب عزایند
واویلتا واویلا (4)
تو مثل مرتضی، شدی شیر خدا
میان دشمنان، پناه مصطفی
🔸تو باب حاجتی ای مرد میدان
شده نام تو آقای شهیدان
واویلتا واویلا (4)
کنار جسم تو، صفیّه تا رسید
ندیده پیکرت، ولی از غم خمید
🔸امان از زینب و آن عصر و گودال
امان از آن تنی که گشته پامال
واویلتا واویلا (4)
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت #امام_صادق علیه السلام، تسلیت
دلم هواى بقیع دارد و غم صادق
عزا گرفته دل من ز ماتم صادق
دوباره بیرق مشکى به دست دل گیرم
زنم به سینه که آمد محرم صادق
شاعر/ پروانه غریبی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_صادق علیه السلام
ما بی وجود لطف تو مذهب نداشتیم
در دین و علم این همه منصب نداشتیم
نورت اگر نبود به جز شب نداشتیم
ذکر حسین جان به روی لب نداشتیم
آری اگر که شیعه به پا هست و عاشق است
از قال باقر است، از اين قال صادق است
با گوشه نگاه تو زائر درست شد
با روضه خوانی تو شعائر درست شد
از ذوق توست این همه شاعر درست شد
از قطره ای ز علم تو جابر درست شد
هرکس بدون توست به محشر معطل است
توحید ما طفیلی درس مفضل است
شاگرد تو اگرچه که چندین هزار بود
از آنهمه چقدر برای تو یار بود؟
دردت یکی نبود، غمت بیشمار بود
مثل علی همیشه به چشم تو خار بود
پس چاره ای به غیر صبوری نداشتی
بیش از سه چار شیعه، تنوری نداشتی
خفاش های نیمه شب تار آمدند
تو در نماز، در پی پیکار آمدند
مانند دزد از سر دیوار آمدند
اینگونه در مدینه همه بار آمدند
بر روی خاک از نفس افتاده می کشند
اینها ز زیر پای تو سجاده می کشند
در کوچه نیست پوشش و عمامه بر سرت
آتش گرفته است دری در برابرت
اما نبود پشت در خانه همسرت
پیچیده است ناله "ای وای مادرت"
این حال و روز و صحنه برای تو آشناست
در کوچه پابرهنه... برای تو آشناست
در کوچه دست بسته... علی بود و فاطمه
تنها، غریب، خسته... علی بود و فاطمه
در بین خون نشسته... علی بود و فاطمه
با پهلویی شکسته... علی بود و فاطمه
آنكه فرشته بود پی هم نشينی اش
آمد به گوش ناله فضه خذینی اش
شاعر/ محمد رسولی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_صادق علیه السلام
فقیر بذل نگاه تو یا ولی الله
اسیر زلف سیاه تو یا ولی الله
به انتظار پناه تو یا ولی الله
نشسته بر سر راه تو یا ولی الله
تویی کریم کریمان و ذوالکرم هستی
تو سرپناه من و خانوادهام هستی
حدیث فضل تو اذکار هر شب شیعه
همیشه نام قشنگ تو بر لب شیعه
تویی رئیس بلاعزل مذهب شیعه
الا امیر و علمدار مکتب شیعه!
به لطف کرسی درس تو جعفری شدهام
من از دعای شما بوده حیدری شدهام
تو عشق هر دل بی تاب عاشقی مولا
اصول دینی و قرآن ناطقی مولا
و ماورای تمام حقایقی مولا
تویی که پیر و مراد نوابغی مولا
دو دست خالی من هم دخیل احسان ات
سرم فدای تو و «جابر بن حیان» ات
خوشا به حال دلی که فقط اسیر تو شد
اسیر و سائل و مسکین و مستجیر تو شد
خوشا به حال کسی که «ابوبصیر» تو شد
میان آن همه، شاگرد سربه زیر تو شد
هر آنکه سوی تو آمد ادارهاش کردی
کسی که زائرتان شد «زراره» اش کردی
ششم ستارۀ دنبالهدار زهرایی
ششم مربی فقه و اصول دنیایی
دلیل خلق زمین، بلکه آسمانهایی
تو که مقرب محبوب حق تعالییی
فقط نه جان جهان و جهان جان هستی
هماره مرجع تقلید شیعیان هستی
بیا و پای دلم را به خانهات وا کن
«حضور میطلبم، سینه را مصفا کن»
ز شوق دیدۀ من را شبیه دریا کن
تنور خانۀ خود را سپس مهیا کن
حلال مهر شما قطره قطرۀ خونم
خلیل نار تو هستم ز نسل «هارونم»
شبی که خانهات آقا پر از خطر شده بود
شبی که قلب حزینت پر از شرر شده بود
شبی که مادر مظلومه نوحه گر شده بود
شبی که دشمنت از بام حمله ور شده بود
تو رو به قبله و گرم خدا خدا بودی
میان نافلهات غرق ربنا بودی
به زیر سایۀ شعله اگر که مویت سوخت
به یاد گونۀ سرخی دوباره رویت سوخت
به جبر فرصت کوتاه گفتگویت سوخت
شبیه تشنه لب کربلا گلویت سوخت
سر برهنه، بدون عصا کجا رفتی؟
به دست بسته ولیّ خدا کجا رفتی؟
میان کوچه رسیدی به زحمت افتادی
«کشید بند طناب و به سرعت افتادی»
کنار مرکب دشمن به شدت افتادی
عزیز حضرت زهرا به صورت افتادی
ببین که آخر عمری چه بر سرت آمد
صدای نالۀ جانسوز مادرت امد
شاعر/ علیرضا خاکساری
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_امام_صادق علیه السلام
رسانده ام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
دلی که پر زده تا آستان احسانت
که غرق نور اجابت کنی دقایق را
بر این کویر ترک خوردهی دلِ خسته
ببار جرعه ای از کوثر حقایق را
مرید صبح نگاه تو می برد از یاد
مگر ترنم «قال الامامُ صادق» را؟
نگاه لطف تو آقا به دل بها داده
و با رضای تو دارم رضای خالق را
«تویی که ضامن صبح سعادتم هستی
تویی که روشنی هر عبادتم هستی»
پر از شمیم بهشت است منبرت آقا
به برکت نفحات معطرت آقا
هنوز عطر ملیح محمدی دارد
گُلِ دمیده ز لب های أطهرت آقا
شبیه حضرت خاتم مدینة العلمی
شنیدنی ست کرامات محضرت آقا
و دیده ایم به وقت جهاد اندیشه
هزار مرتبه ما فتح خیبرت آقا
چهار هزار حکیم و فقیه و دانشمند
رهین مکتب اندیشه گسترت آقا
«نگاه روشنت آقا ستاره پرور بود
شکوه بی بدل تو زُراره پرور بود»
تو آمدی و جهان غرق در خِرَد می شد
دلیل ها همه با عشق مستند می شد
تو آمدی پر و بالی دهی به دل هامان
به پای درس تو هفت آسمان رصد می شد
خوشا به حال دلی که عروج را فهمید
مسیر روشن تو از بهشت رد می شد
میان آن همه شاگرد شد سعادتمند
کسی که مذهب عشق تو را بَلَد می شد
نفس زدی و جهان را حیات بخشیدی
تجلیات الهی الی الابد می شد
«جهان نشسته سر سفرهی روایاتت
شهود می چکد از جلوه زار میقاتت»
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
همان حریم بهشتی همان بهشت بدیع
همان دیار الهی که از نسیم خوشش
شده ست شهر مدینه پر از شمیم ربیع
«و یطعمون علی حبّه ...» نمایان است
کرانه های کرامت چه بی کران و وسیع
گدائی حرمت اعتبار هر عاشق
امید ماست توسل در این سرای رفیع
چه غم ز غربت دنیا و حسرت عقبا
نگاه روشنتان تا برای ماست شفیع
کلید معرفت این جا ارادت و عشق است
سر ارادت ما و غبار صحن بقیع
«مگیر از دل من یارب این سعادت را
گدائی حرم اهل بیت عصمت را»
غبار مقدم تو عطر آشنا دارد
برای دیده ام اعجاز کیمیا دارد
گدای خانه به دوش توام قبولم کن
گدای تو به جز این آستان کجا دارد؟
دگر چه جای گلایه ز فقر می ماند
کسی که در دو جهان، مهربان! تو را دارد
دل شکستهی من حرف های ناگفته
دل شکستهی من شوق التجا دارد
کسی که بوده تمام وجودش از جودت
در آستانه ات امشب دو خط دعا دارد
همیشه آرزوی پر زدن به سوی بقیع
همیشه حسرت دیدار کربلا دارد
«چه می شود همهی عمر با شما باشم
غبار صحن تو و صحن کربلا باشم»
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مدح_مرثیه_امام_صادق علیه السلام
گوشه ای از حرای حجره ی خویش
نیمه شب ها، خدا خدا می کرد
طبق رسمی که ارث مادر بود
مردم شهر را دعا می کرد
هر ملک در دل آرزویش بود
بشنود سوز ربنایش را
آرزو داشت لحظه ای بوسد
مهر و تسبیح کربلایش را
هر زمان دل شکسته تر می شد
"فاطمه اشفعی لنا" می خواند
زیرلب با صدای بغض آلود
روضه تلخ کوچه را می خواند
عاقبت در یکی از آن شب ها
دل او را به درد آوردند
بی نمازان شهر پیغمبر
سرسجاده دوره اش کردند
پیرمرد قبیله ما را
در دل شب، کشان کشان بردند
با طنابی که دور دستش بود
پشت مرکب، کشان کشان بردند
ناجوانمردهای بی انصاف
سن وسالی گذشته از آقا !؟
می شود لااقل نگهدارید
حرمت گیسوی سپیدش را
پابرهنه، بدون عمامه
روح اسلام را کجا بردید؟
سالخورده ترین امامم را
بی عبا و عصا کجا بردید؟
نکشیدش، مگر نمی بینید!؟
زانویش ناتوان و خسته شده
چقدر گریه کرده او، نکند؟!
حرمت مادرش شکسته شده
ای سواره! نفس نفس زدنش
علت روشن کهن سالی است
بس که آقای ما زمین خورده!؟
در نگاه تو برق خوشحالی است
جگرم تیر می کشد آقا
چه بلاهایی آمده به سرت!
تو فقط خیزران نخورده ای و
شمر و خُولی نبوده دور و برت
به خدا خاک بر دهانم باد
شعر آقا کجا و شمر کجا!؟
حرف خُولی چرا وسط آمد؟
سرتان را کسی نبرد آقا
به گمانم شما دلت می خواست
شعر را سمت کربلا ببری
دل آشفتهٔ محبان را
با خودت پای نیزه ها ببری
شک ندارم شما دلت می خواست
بیت ها را پر از سپیده کنی
گریه هایت اگر امان بدهد
یادی از حنجره بریده کنی
شاعر/ وحيد قاسمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام
گر چه در خاک رفت، پیکر تو
دیگر از تن جدا نشد سر تو
دود آتش ز خانه ات بر خواست
پشت در جان نداد همسر تو
ظلم بر عترتت رسید ولی
به اسیری نرفت دختر تو
بدنت آب شد ز زهر ولی
تازیانه نخورد خواهر تو
قامتت گشت خم ولی نشکست
پشت تو در غم برادر تو
ظلم دیدی و لیک کشته نشد
کودک شیرخواره در بر تو
سوخت قلبت ولی نشد صد چاک
تن فرزند در برابر تو
زهر دادند بر تو لیک نخورد
چوب کین بر لب مطهر تو
سوخت پا تا سرت ز زهر ولی
پاره پاره نگشت پیکر تو
می سزد در غم تو گریه کند
چشم شیعه به جد اطهر تو
بوده یک عمر در عزای حسین
اشک، جاری ز دیدهٔ تر تو
شاعر/ غلامرضا سازگار
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام
آتشی باز فراهم شده و بر در خورد
دست زهرا وسط عرش به روی سر خورد
بی عبا بود که در کوچه کشیدند او را
پسر حضرت حیدر به غرورش بر خورد
چند باری پی مرکب نفسش بند آمد
چند باری وسط کوچه زمین، با سر خورد
به همه اهل جهان موی سفیدش می گفت:
چه قدر خون دل از کینه ی این لشکر خورد
داشت با آن همه اندوه، تجسم می کرد
غصه هایی که در این شهرِ بلا، حیدر خورد
بی قرار است چرا او؛ نکند تازه شده
داغ آن ضربه ی آنروز که بر مادر خورد
خانه ی سوخته اش ارثیه از خیمه گه ِ
کشته ای بود که بر حنجره او خنجر خورد
شاعر/ محمد حسین رحیمیان
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام
غریب و بی کس و تنها و بی هوا بردند
عزیز فاطمه را نیمه شب کجا بردند
شدند از در و دیوار وارد و او را
غریب از سر سجادهء دعا بردند
امام محترم و سالخورده ی ما را
پیاده، پای برهنه ز کوچه ها بردند
عزیز فاطمه را در کمال بی ادبی
بدون مرکب و عمامه و عبا بردند
حدیث آتش و در، در مدینه تکراریست
امام را اگر از بین شعله ها بردند
طناب بوده و یا اینکه نه نمی دانم
ولی غریب همانند مرتضی بردند
دلا بسوز که آن شب امام صادق را
به ضرب طعنه و الفاظ ناروا بردند
دوباره حرمت آل علی شکست اینجا
که با کمال جسارت امام را بردند
میان مجلس او ذاکران دل ما را
به روضه بعد مدینه به کربلا بردند
غریب کشته شدی ای عزیز دل اما
کجا دگر سرتان را به نیزه ها بردند
غمی که کشته همه اهل بیت را این است
که معجر از سر ناموس کبریا بردند
شاعر/ مهدی مقیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |
#مرثیه_امام_صادق علیه السلام
غروب سرخ نگاهش به رنگ ماتم بود
غریب شهرِ خودش نه، غریب عالم بود
چقدر روضه ی کرب و بلا به پا می داشت!
به روی سر در خانه همیشه پرچم بود!
اگر چه زخم جگر تازه می شد اما باز
برای داغ دلش روضه مثل مرهم بود
همیشه در وسط کوچه ی بنی هاشم
پر از تلاطم اشکِ مصیبت و غم بود
شبی که در تب آتش بهشت او می سوخت
شکسته قامت و آشفته حال و درهم بود
شتاب مرکب و پای برهنه ی آقا!
میان کوچه زمین خوردنش مسلّم بود
کبودِ زخمِ طناب و اسارت و غربت
چه قدر در نظرش کربلا مجسّم بود
خلاصه لحظه ی آخر، زمان تدفینش
بساط غسل و بساط کفن فراهم بود
در آن زمان به خدا هر دلی پریشانِ
شهید بی کفن وادیِ محرّم بود
به زخم پیکر گل، بوریا نمی پیچید
اگر که پیرهن پاره پاره ای هم بود
شاعر/ یوسف رحیمی
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |