🔰#کریم یعنی تو...
#خدایا_شکرت که امسال هم زنده بودم و تونستم #نیمه_رمضان و ولادت #امام_مجتبی علیه السلام رو درک کنم.
از طرفی ممنون و دست بوس #عزیزم (مادربزرگم) هستم که وقتی پدر و مادرم میخواستن برای من اسم انتخاب کنن، بهشون گفت: اسم #امام_مجتبی علیه السلام رو رووش بذارید.
و الا الان باید منو #حامد صدا می زدن 😉
الان داشتم چند تا روایت از آقا می خوندم.
با یه روایت خیلی صفا کردم.
روایت اینه، #خوب_دل_بدید 》 میگن هرگز دیده نشد که کسی برا #امام_مجتبی علیه السلام #نامه و عریضه ای بنویسه، مگه اينكه حضرت سریع #جواب بده: برو، حاجتت برآوردهست.
یه بار از آقا پرسیدن: یابن رسول الله، كاش حداقل دَرِ نامه رو باز کنی و یه نگاه بندازی که طرف چقدر نیاز داره، به اندازه حاجتش بهش کمک کنی.
(حیف که اونجا نبودم
و الا به طرف می گفتم: تو فضول نباش 😅)
آقا فرمودن: مى ترسم به اندازه همین خوندن نامه، به خاطر اینکه این فرد رو معذب و خجالت زده نگه داشتم، #روز_قیامت خدا ازم سوال کنه.
به تعبیر ما، چرا توی این حال #اضطرار و #احتیاج این بنده خدا که بهت روو انداخته بود رو معطلش کردی.
#جانم_به_فدای_کرمت 》 یا #امام_مجتبی
واسه همینه که به این آقا میگن: #کریم
یعنی کسی که قبل از اینکه خواستهات رو بگی، حاجتت رو میده.
اگه دوس دارید، #نیت_کنید و رو به قبله بشینید و نامه دلتون رو برا #امام_مجتبی علیه السلام بخونید.
راستی #فرج_امام_زمان و رفع گرفتاری همه،
خاصه #مردم_مظلوم_غزه رو از این آقا بخواید.
التماس دعا | #یاحسن
📚نظم درر السمطين | ص ۱۹۶
✍️ | #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://ei
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#روایت_دیدار | بخش دوم اومدم #شب زود بخوابم که ساعت ۴ یا ۵ صبح #حرکت کنم اما نتونستم. نه از باب #ش
🔰#روایت_دیدار | بخش سوم
بالاخره هر جور شد، دل رو زدم به #دریا و راه افتادم به سمت #تهران. 🌊
گفتم نهایتش اینه که یا نمیرسم و ان شاءالله مأجورم یا هم میرم و اگه #مسئول_کارت رو پیدا نکردم، میرم پشت در و میگم اگه میشه بذارید برم داخل... 🥺
مسیر تا ورودی تهران خوب بود ولی داخل شهر که رسیدم دیدم به خاطر #ترافیک رسیدن به #مقصد هی داره زمانش بیشتر میشه.⏱
من همینجوری یک #ساعت دیر رسیده بودم، زمان رسیدن به مقصد هم داشت #سوهان روحم میشد. تازه متوجه شدم که چرا یه عده زود #حرکت می کنن.🚦
برفرض اینکه به موقع هم می رسیدم، چالش جدی تر بحث پیدا کردن جای #پارک بود.
خلاصه با سلام و صلوات به #مسیر ادامه دادم و رسیدم به نزدیکای بیت و دنبال جای پارک می گشتم. همینجور که کوچه و پس کوچه ها رو نگاه می کردم یهو یه جای خالی بهم چشمک زد. ماشین رو سریع پارک کردم و دوئیدم به سمت خیایان #کشور_دوست.
جمعیت جلوی درب بیت و دیدن #آقا_میثم (مسئول توزیع کارت) جرقه امید رو توی دلم زیاد کرد.
هنوز چند قدم مونده بود بهشون برسم سلام کردم و دیدم رو به نشانه عذر تقصیر روی چشمم گرفتم.
گفت: کجایی حاجی... قرارمون ۷ و نیم صبح بود!
حرفی برای گفتن نداشتم. گفتم:
اگه دیر آمدم #مجروح بودم 👨🏻🦽
بهش #حق می دادم. خدا خیرش بده. به خاطر بنده و چند نفر دیگه تا اون موقع بیرون وایستاده بودن. در صورتی که می تونستن زودتر بره داخل... 😘
خلاصه کارت رو گرفتم. خودم رو رسوندم به جمعیتی که هنوز همه داخل نرفته بودن.
همین باعث شد یه آرامشی توو دلم و یه #خدا_رو_شکر به زبانم جاری و ساری بشه که بالاخره حرکت کردن و تلاشم #جواب داد. 🤲
#ادامه_داره
✍》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |