سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
🔰#روایت_دیدار | بخش اول برا منی که یک #طلبه_روضه_خوان هستم، چند تا مناسبت خیلی خاص هست. تا حدی که ب
🔰#روایت_دیدار | بخش دوم
اومدم #شب زود بخوابم که ساعت ۴ یا ۵ صبح #حرکت کنم اما نتونستم.
نه از باب #شوق_دیدار که اونم بود ولی بیشتر به خاطر کار واجبی که باید تموم می کردم و تحویلش می دادم.
همین کار باعث شد تا ساعت ۴ صبح نخوابم.
نخوابیدنم همان و #سر_درد گرفتنم همان 🤕
خلاصه #ناچار شدم کار رو نصف و نیمه رها کنم و یه خرده بخوابم که #صبح به دیدار برسم.
همین که سر گذاشتم رو بالش، خوابم برد.
چشمتون روز بد نبینه... وقتی پاشدم ساعت شش و نیم بود. 😬
هنوز کمی سر درد داشتم.
پا شدم #نماز_صبح رو خوندم و اومدم که لباس بپوشم، خانومم گفت: شما که نخوابیدی، با این قیافه #خواب_آلود میخوای کجا بری، خطرناکه...
واقعاً خوابم میومد ولی خب دوست داشتم خودمو به دیدار برسونم.
چیزی که منو بی انگیزه می کرد #مسافت بیت ما تا #بیت_آقا بود که کمِ کم ۲ ساعت راه بود و منم باید جهت #تحویل_کارت ساعت ۷ و نیم صبح، #کشور_دوست می بودم.
حس بدی بود 🥴👇
ساعت ۶ و نیم صبح 🕰
یک ساعت تا موعد تحویل کارت 💌
دو ساعت راه 🚗
چشم خواب آلود من 😵💫
احتمال اینکه برم و پشت دَر بمونم🚪
توی #گرگ_و_میش هوای دلم و تحیّر اینکه برم یا نرم یهو یه ندایی شنیدم که گفت:
❤️📢 پاشو پسر...
پاشو تا فرصت دیدار قضاء نشده.
پس توکلت کجا رفته! 😠
حالا که دیدار #نائب_الامام نصیبت شده میخوای نری؟! چه تضمینی هست اگه زنده بودی و ظهور #حضرت_حجت ارواحنا فداه رو درک کردی، برا دیدار ایشون هم #بهانه نیاری و #تعلل نکنی...
#ادامه_داره
✍》 #حجت_الاسلام_حاجی_پور
با "سوز و ساز" همراه باشید:
| https://eitaa.com/Soozosaz |