eitaa logo
سوز و ساز | مجتبی حاجی پور
1.3هزار دنبال‌کننده
303 عکس
153 ویدیو
2 فایل
🔺 اینجا مطالب و محتواهایی رو از خودم و دیگران براتون به اشتراک میذارم. امیدوارم به دردتون بخوره. درخدمتم | @SoozosazAdmin
مشاهده در ایتا
دانلود
573.2K
🎵شبیه همین سبک مولودی #سرود_حضرت_زینب سلام الله علیها 🔺هیئتی/ تک دختر فاطمه حضرت أختُ الحسين نوه احمد مختاره داره از آسمون به عشق اين عالِمه بارون عاشقى مى باره 🔸نوره - مى درخشه مثل خورشيد برا آسمون حيدر - داره خنده هاشو به زهرا ميده نشون اومد - آى جماعت عمه جانِ صاحب الزمون 🔹زينت بابا و - همه هست مادر نداريم مولودى - ديگه از اين بهتر ميگيره دستم رو - ايشالا تُو محشر مددی زينب... هر كسى محو اين دختر دردونه شد ميون دلِ ارباب جاشه روز ميلاد تو بايد توى تقويما بنام روز خواهر باشه 🔸خواهر - شدى تا برا حسن تو دلبرى كنى خواهر - شدى تا به خواهرا تو برترى كنى خواهر - شدى كربلا بياى و حيدرى كنى 🔹همه مجنون هستن - تويى كه ليلايى تُو كرامت مثل - مادرت زهرايى تو يگانه آيينه ى عاشورايى مددی زينب... شعر و سبک/ حبیب باقر زاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها 🔺شعر انقلابی و عدالتخواهانه در مورد اتفاقات اخیر خیمه برپا مکن به دشت سکوت با دلِ همچو لاله شو راهی مثل بلبل ترانه‌ ای سر کن در تمنایِ باغِ آگاهی جامه از تار و پودِ عبرت‌ پوش که جهان دام غفلت رنگ است دلِ چون شیشه را نگهبان باش دامن ظلم شب پر از سنگ است تا بگوید زمانه گاهی از بیم چاله، به چاه می‌ افتد گاه تاریخ در تب غفلت پی بیراهه راه می‌ افتد گاه یک لحظه سهل انگاری خود شروع هزار و یک سختی ست گاه یک انتخاب از سر جهل باعث هشت سال بدبختی ست گاه صد نسخه میدهند اما نسخه ها هیچ یک موثر نیست گاه تدبیر، عین تزویر است چون اساسش هوالمدبر نیست حاصل گوشه گیری مردان میشود سلطۀ مُخَنس ها وای اگر یاری علی نکنیم کار افتد به دست اشعث ها انقلاب آن حقیقت ناب است که فراتر زِ فهم دولت هاست دولت آخر تمام خواهد شد ولی این انقلاب پابرجاست عمرِ دولت چهار سالِ تمام انقلاب، عمر نوح را دارد میشود چون زمینه سازِ ظهور تازه فتحُ الفتوح ها دارد انقلاب آن حقیقتِ ناب است که ندارد در این زمانه شبیه باغِ سبزی که جرعه مینوشد دائم از چشمۀ ولی فقیه آنکه از صولتش به هول و هراس جبهۀ ظلم و جور و خودکامی ست قدرتِ فوقِ هر اَبَر قدرت قدرتِ انقلابِ اسلامی ست در حوادث وَلیِّ ما نه فقط چاره در آن زمینه خواهد کرد حفظ اصلِ نظام اگر باشد رهبر از خود هزینه خواهد کرد یکی از حرف هایِ او این است ای جوانمردهایِ تازه نفس به تلاشِ شماست بر سرکار دولتِ انقلابی آید و بس بعد از آن هم شکوه و شوکتِ ما همه از همتِ شهیدان است از دل آذر، برونسی، زین الدین از علمدار، کاوه، چمران است شب سرانجام رَخت بربندد صبحِ لبریزِ روشنا قطعی ست لحظه ای شک به سینه راه مده وعدۀ نصرتِ خدا قطعی ست روزگاری رسد که ظلم و ستم به فلسطین نمی شود تحمیل بیست سالی فقط زمان باقیست تا رسد روزِ مرگِ اسرائیل چون که ما پیروانِ زهراییم نسلِ زهرا همیشه پیروز است مثلِ روز است روشن این باور که علی آفتابِ هر روز است نان نخورد و نهاد نان هر شب سفرۀ خالیِ فقیران را با دعاهایِ مادرانۀ خود تربیت کرد نسلِ شیران را عملیات هایِ ما در جنگ شد موفق به رمزِ یا زهرا در شبِ حمله قلبِ رزمنده سخنی تازه داشت با زهرا هر شهید انتخابِ زهرا بود دم آخر به دامنش سر داشت که به جایی رسید اگر هرکس همه را از دعایِ مادر داشت همه را مادر آن شبِ آخر یک به یک تا سحر دعا کرده ست به گمانم که شیعه را حتی بین دیوار و در دعا کرده ست خسته بود از مدینه خسته نبود از دعاها برایِ هر فرزند گرچه شب هایِ آخرِ عمرش خون و خون آبه ها نیامد بند مادر از شعله ها رهایی یافت در و دیوارِ خانه باقی بود مادر از دردِ شانه راحت شد قصۀ تازیانه باقی بود... شاعر/ ناشناس با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها در پی حفظ حریم خویشتن مرد باید پشت در آید نه زن هیچ دانی دختر خیرالبشر از چه جای حیدر آمد پشت در؟ دید مولایش علی تنها شده خانه اش محصور دشمن ها شده بر دفاع شوهرش فردی ندید بین آن نامردها مردی ندید گفت باید پیش امواج خطر یار بهر یار خود گردد سپر من که تنها دختر پیغمبرم پشت این در پیشمرگ حیدرم فاطمه تنها طرفدار علی است در هجوم دشمنان یار علیست آن که باشد مرد این سنگر منم اولین قربانی حیدر منم چشم پوشیدم ز جان خویشتن ای مغیره هر چه میخواهی بزن این در کاشانه، این پهلوی من این غلاف تیغ این بازوی من کافران دست خدا را بسته اید؟ بازوی مشکل گشا را بسته اید؟ هر چه هتک حرمت از حیدر کنید هر چه بر او ظلم افزون تر کنید من امیرالمومنین می خوانمش پیشوای مسلمین می دانمش دید دشمن فاطمه (س) جان علیست بلکه با جانش نگهبان علیست دید جان مرتضی پشت در است از امام خویش هم تنهاتر است پای تا سر بغض و خشم و کینه بود کینه هایش کینه دیرینه بود بغض حیدر شعله ور در سینه داشت سنگ بود و جنگ با آئینه داشت... وای من! شد در حریم کبریا آیه ای از سورهء کوثر جدا آرزوی حیدر آنجا کشته شد هم پسر هم مادر آنجا کشته شد شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها با ولای تو نوشتند نجات ما را با تو امروز نداریم غم فردا را پس نگیر از لب ما خواهش "یا زهرا" را انقلاب تو گرفته است همه دنیا را امت واحده محتاج تو و یاری توست شور بیداری اسلام ز بیداری توست از تو ما یاد گرفتیم که رحمت باشیم اهل بنده شدن و اهل عبادت باشیم در خوشی های زمان یاد قیامت باشیم همه جا گوش به فرمان ولایت باشیم چیست فرمان ولایت؟ همه با هم بودن همه در دایره فاطمه باهم بودن ای به زخم رخ و پهلوی تو اکرام و سلام ای که خون پسرت گشته قوام اسلام از علی و غم او تو سخن آغاز نما سفره درد غریبانه خود باز نما غم علی، غصه علی، ناله علی، آه علی نور الله علی، شمس علی، ماه علی اول و آخر معراج علی، راه علی پهلویم داد شهادت، ولی الله علی خوشترین درد علی، خسته ترین مرد علی به زمین خوردن من نیز صدا کرد: علی شاعر/ علی اکبر لطیفیان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها علیه السلام اسدالله غالب است علی به خداوند، داده دست علی مرد جنگ است، رهبر است علی کی خورد در جدل شکست علی! «یک تنه جان نثار آن یارم از علی دست بر نمی دارم» منم آن نور لم یزل که به من أحسن الخالقین بگفت: أحسن منم أُم الحسین، أُم حسن چه هراسم ز حمله دشمن «هوشیارم، بصیر و بیدارم از علی دست بر نمی دارم» منم آنکه عزیز حق شده است بوسه بر دست من نبی زده است سوره نور بر من آمده است شهر بی فاطمه بلاکده است «دهر روشن بود ز انوارم از علی دست بر نمی دارم» دو امانت که عترت است و کتاب هر دو از من گرفته جلوه ناب فاش ای شیعه فاطمی آگاه می دهم بر زنان پیام حجاب «از بدان زمانه بیزارم از علی دست بر نمی دارم» آسمانیست نام و منصب من یا الهی ست ذکر هر شب من انقلاب است درس مکتب من بعد از این فاطمه است، زینب من «چه غم از مرگ، من حسین دارم از علی دست بر نمی دارم» می کِشم ظلم و جور امت را می پذیرم غم و مصیبت را تا حمایت کنم ولایت را من به جان می خرم شهادت را «پاسدارِ جهاد و ایثارم از علی دست بر نمی دارم» چه نیاز علی به توصیف است او شرف آفرین تشریف است قدرتش را به غیر تحریف است مرگ زهرا ادای تکلیف است «گله مند از مهاجر، انصارم از علی دست بر نمی دارم» بهر احیای حق بود این جنگ امتدایش انیس کوچه تنگ یاس حیدر شده ست نیلی رنگ من دفاع می کنم از این فرهنگ «خود طبیبم اگرچه بیمارم از علی دست بر نمی دارم» نانجیبان که یاغی و پستید به پلیدان دهر پیوستید این چه طغیان بود، مگر مستید؟ ریسمان گردن علی بستید «شاکی از ظلم و جور اشرارم از علی دست بر نمی دارم» شاعر / ولی الله کلامی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها باغ هستی بی صفا می شد اگر زهرا نبود عطر گل از گل جدا می شد اگر زهرا نبود ارتزاق آفتاب از روی عالم تاب اوست این جهان ظلمت سرا می شد اگر زهرا نبود در دل امواجِ طوفان زایِ اقیانوسِ دهر فُلک دین بی ناخدا می شد اگر زهرا نبود قامت یکتا پرستانی همانند علی زیر بار غم دوتا می شد اگر زهرا نبود دست حبل الله را بستند ره پویان کفر فتنه بیش از این به پا می شد اگر زهرا نبود پهلویش بشکست تا بتخانه را درهم شکست سامری صاحب لوا می شد اگر زهرا نبود گرچه خود پرپر شد اما داد بر قرآن حیات محو، دین مصطفی می شد اگر زهرانبود شاعر/ محمود تاری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها توان واژه کجا و مدیح گفتن او قلم، قناری گنگی‌ست در سرودن او کشاندنش به صحاری شعر ممکن نیست کُمیت معجزه لنگ است پیش تُوسن او چه دختری، که پدر پشت بوسه‌ها می‌دید کلید گلشن فردوس را به گردن او چه همسری، که برای علی به حظّ حضور طلوع باور معراج داشت دیدن او چه مادری، که به تفسیر درس عاشورا حریم مدرسۀ کربلاست دامن او بمیرم آن همه احساس بی‌تعلق را که بار پیرهنی را نمی‌کِشد تن او دمی که فاطمه تسبیح گریه بردارد پیام می‌چکد از چلچراغ شیون او از آن، ز دیدۀ ما در حجاب خواهد ماند که چشم را نزند آفتاب مدفن او شاعر/ غلامرضا شکوهی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها لاله ها پژمرد بلبل را دگر آوا نبود هیچ کس در باغ ، مثل باغبان تنها نبود یک مدینه دشمن و یک خانه بی فاطمه بانوی آن خانه کس بجز زینب کبری نبود روی سیلی خورده زهرا شهادت میدهد از علی مظلوم تر مردی در این دنیا نبود نیست جایز خانه کفار را آتش ای مسلمانان مسلمان بود زهرا ، یا نبود ؟ ای جنایت کار ، ای بیدادگر ، رویت سیاه اجر و پاداش رسالت کشتن زهرا نبود مصطفی از تو مودت خواست تو سیلی زدی بی حیا سیلی زدن اجز ذوی القربی نبود ریخت دشمن بر سر زهرا ، ولایت را ببین بارها از پا فتاد و غافل از مولا نبود من نمی گویم چه شد گویند در چشم علی سیل دشمن بود پیدا فاطمه پیدا نبود شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها 🔺تقدیم به شهدای آتشنشان پلاسکو و دریادلان نفتکش سانچی که میان دود و آب و آتش و آوار، عاشقانه پر کشيدند دود بود و دود بود و دود بود گل میان آتش نمرود بود شعله می پیچید بر گرد بهار خون دل می خورد تیغ ذوالفقار یک طرف گلبرگ اما بی سپر یک طرف دیوار بود و میخ در میخ یاد صحبت جبریل بود شاهد هر رخصت جبریل بود قلب آهن را محبت نرم کرد میخ از چشمان زینب شرم کرد شعله تا از داغ غربت سرخ شد میخ کم کم از خجالت سرخ شد گفت با دَر رحم کن سویش مرو غنچه دارد، سوی پهلویش مرو حمله طوفان سوی دود شمع کرد هرچه قوت داشت دشمن جمع کرد روز، رنگ تیره ی شب را گرفت مجتبی چشمان زینب را گرفت پای لیلی چشم مجنون می گریست میخ بر سر می زد و خون می گریست جوی خون نه تا به مسجد رود بود دود بود ودود بود و دود بود شاعر / حسن لطفی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ببین می توانی بمانی بمان عزیزم تو خیلی جوانی بمان تو هم مثل من نیمه جانی بمان زمین گیر من، آسمانی، بمان «اگر می شود می توانی بمان» تو نیلوفرانه ترین یاس شهر وجود تو کانون احساس شهر دعا گوی هر قدر نشناس شهر نکش دست از دست دستاس شهر «نباشی، چه آبی چه نانی بمان» چه شد با علی همسفر ماندنت چه شد ماجرای سپر ماندنت چه شد پای حرف پدر ماندنت پس از غصه ی پشت دَر ماندنت «ندارد علی همزبانی بمان» برای علی بی تو بد میشود بدون تو غم بی عدد میشود نرو که غرورم لگد میشود و این سقف، سنگ لحد میشود «تو باید غمم را بدانی بمان» چرا اشک را آبرو میکنی چرا چادرت را رفو میکنی چرا استخوان در گلو میکنی چرا مرگ را آرزو میکنی «چه کم دارد این زندگانی بمان» شاعر/ حامد خاکی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها دیگر کسی نمی ‌زند از بیتِ ما دری از من غریب‌تر نتوان یافت مادری سلمان هم از عیادت من پا کشیده است ای مرگ، لااقل تو به زهرا بزن سری چون شمع، آب گشته ام از آتش فراق دیگر نمانده از من مظلومه پیکری ای کاش بهر یاری ما بود حمزه ای ای کاش یار شیر خدا بود جعفری جز من میان آن همه اولاد انبیا دنیا ستم نکرده به دخت پیمبری تا گشته است دور زمان، چشم روزگار مثل علی غریب ندیده است رهبری جز من به پیش دیده ی گریان همسرش نقش زمین نگشته در خانه همسری پهلویم از فشار شکست و نداشتم جز محسنم به پشت در خانه یاوری من دخت مهربانیم و روی صورتم مانده است جای سیلی دیو ستمگری «میثم!» هنوز داغ پدر بود بر دلم بگذاشتند بر جگرم داغ دیگری شاعر / غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها بعد از پدر، به فاطمه دشمن امان نداد و ز مهر، کس تسلی آن خسته جان نداد! زهرا ندید محسن و گلچین روزگار گل چید و فیض دیدن بر باغبان داد! میخواست با پسر بدهد جان به پشت در اما چو بی کسی علی دید، جان نداد! در کوچه خواست تا که شود حامی علی دردا که تازیانه ی دشمن امان نداد! هر قهرمان کند به نشان خود افتخار زهرا نشان خود به علی هم نشان نداد! شاعر/ قاسم ملکی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها ای تکیه گاه شانه ی بی یاورم مرو ای بوسه گاه زخمی بال و پرم مرو بر زندگی ساده ی نه ساله رحم کن من التماس می کنمت، همسرم مرو روز مرا چو چادر خاکی سیه مکن ای قبله گاه نور بیا از حرم مرو دستم به دامنت، قسمم را قبول کن زهرا به حق اشک دو چشم ترم مرو خیبر شکن ببین که به زانو در آمده بی تو غریب می شوم، ای همسرم مرو باور نمی کنی که بدون تو بی کسم کی می شود جدایی تو باورم مرو سنگ صبور من، بروی بهر درد دل سر تا کمر به چاه فرو می برم مرو تَبت یَداه، آنکه ز ساقه تو را شکست یاس کبود من، گل نیلوفرم مرو زینب شبی لبش در گوشت نهاد و گفت کردم دعا که خوب شوی، مادرم مرو شاعر/ قاسم نعمتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها اظهار درد دل به زبان آشنا نشد دل شد ز خون لبالب و این غنچه وا نشد آن جا از آن زمان که جدا از تنم شده است یک دم سر من از سر زانو جدا نشد با آن که دست دشمن دون بازویم شکست دیدی که دامن تو ز دستم رها نشد شرمنده ام، حمایت من بی نتیجه ماند دستم شکست و بند ز دست تو وا نشد بسیار دیده اند که پیران خمیده اند اما یکی چو من به جوانی دو تا نشد از ما کسی سراغ ندارد غریب تر در این میانه درد ز پهلو جدا نشد شاعر / علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم، هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش واشد، نمی گویم چطور اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر می کردم که بهتر می شود هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها... نشد هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها... نبود هر چه گشتم، گوشواره آخرش پیدا نشد من عصای پیری مادر شدم در کودکی پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد تا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نماند در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد پیش زینب بغض‌هایم در گلویم گیر کرد خواستم زاری کنم پیش حسین، اما نشد چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد خون نشد پاک آخرش از برگ لاله، هر چقدر ریخت بر دست علی آب روان، اسماء، نشد شاعر/ قاسم صرافان با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود پشت در جان علی مرتضی افتاده بود دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود فاطمه نقش زمین گردید «میثم» آه آه فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود شاعر/ غلامرضا سازگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها نه چون پروانه ام کز سوز غم بال و پرم سوزد من آن شمعم که از شب تا سحر پا تا سرم سوزد همان بهتر نگردد هیچکس نزدیک این بستر که دائم هر کسی آید کنار بسترم سوزد گذارد دست خود بر سینۀ سوزان من زینب ولی من بیم آن دارم که دست دخترم سوزد نه بر محسن نه بر بازو نه بر سینه نه بر پهلو دل من بیشتر بر غصه های شوهرم سوزد مگیر ای رهبر مظلوم زانو در بغل دیگر که این دیدار طاقت سوز جان و پیکرم سوزد... چنان چیدند امت نارسیده میوه دل را که هر گه می کنم یادش ز غم برگ و برم سوزد شاعر/ علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله عليها آزار داده اند زِ بس در جوانی ام بیزار از جوانی و از زندگانی ام هر شب به یاد ماهِ رُخت تا سحرگهان هر اختری است شاهد اختر فشانی ام بر تیرهای کینه سپر گشت سینه ام آرم گواه پیش تو پشت کمانی ام یاری ز مرگ می طلبم، غربتم ببین امّت پس از تو کرد، عجب قدر دانی ام موی سپید و فصل جوانی خبر دهد کز هجر خود به روز سیه می کشانی ام دیوار می کند کمکم راه می روم دیگر مپرس از من و از ناتوانی ام سوزنده تر ز آتش غم، غربت علی است ای مرگ! مانده ام که ز غم ها رهانی ام شاعر/ علی انسانی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
سلام الله علیها گل بر من و جوانى من گریه مى‌کند بلبل به هم ‌زبانى من گریه مى‌کند من پیر در بهار جوانی شدم که چرخ بر پیری و جوانی من گریه می‌کند از هر نفس که می‌کشم آید شمیم مرگ گویی به زندگانی من گریه می‌کند گر مرگ، روزی آید و مهمان من شود مهمان به میزبانی من گریه می‌کند پژمرده چون گلم که به هر گوشه بلبلی بر روی ارغوانی من گریه می‌کند نخل مدینه شاهد مظلومی من است بر قامت کمانی من گریه می‌کند من آشکار گریه نکردم ولی علی بر گریۀ نهانى من گریه مى‌کند از درد شانه، شانه نشد موى دخترم او هم به ناتوانى من گریه مى‌کند... شاعر/ محمد رستگار با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف 🔺برای فاطمیه بیا بیا گل زهرا، عزای مادر توست صفای فاطمیه از صفای مادر توست اگر که سائلم و نوکر همیشگی ام فقط به خاطر لطف و عطای مادر توست تمام عزت شیعه رهین منت اوست تمام زندگی ما فدای مادر توست ز نور چادر او ما همه مسلمانیم که اصل طینت ما خاک پای مادر توست به وقت مرگ که دستم ز هر دری کوتاست امید و دل خوشیِ من وفای مادر توست بیا که با تن خونین، هنوز منتظر است که انتقام تو تنها دوای مادر توست شاعر/ قاسم نعمتی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف 🔺برای فاطمیه کسی که بی تو سر صحبت جهانش نیست چگونه صبر و تحمل کند؟ توانش نیست بسوز هجر تو سوگند، ای امید بشر دل از فراق تو جسمی بود که جانش نیست اسیر عشق تو این غم کجا برد که دلش محیط غم بود و طاقت بیانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟ کسی که درک کند فیض با تو بودن را بحق حق که عنایت به دیگرانش نیست بهار زندگیم در خزان نشست، بیا بهار نیست به باغی که باغبانش نیست کنار تربت زهرا تو گریه کن، که کسی بجز تو باخبر از قبر بی نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش بردار پسر که بی خبر از مادر جوانش نیست شاعر/ محمد جواد غفور زاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف 🔺برای فاطمیه ببین که نامه سیاهم بیا امام زمان اسیر دست گناهم بیا امام زمان بدون ذکر تو هیچم، خرابه ی عدمم تمام عمر تباهم، بیا امام زمان ثمر ز ناله ندارم و حاصلی از اشک اثر نمانده به آهم بیا امام زمان ز راه پاک شهیدان، نرفته جا ماندم غریب گم شده راهم بیا امام زمان هنوز در ته قلبم امید باقی هست در انتظار نگاهم بیا امام زمان خدا کند که رسانی به فاطمیه دلم دهی به روضه پناهم بیا امام زمان اگر چه روسیهم فاطمیه ای هستم بیا و باش گواهم بیا امام زمان برای آنکه دوباره مرید تو گردم مدد ز فاطمه خواهم بیا امام زمان شاعر/ سیدمحمد میرهاشمی با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
عجل الله فرجه الشریف 🔺برای فاطمیه بیا که باغ پر از عطر دلربایی توست نسیم، چشم به راه گره‌گشایی توست به باغبانی تو چشم دوخته‌ست بهار چمن چمن گل این باغ، رونمایی توست نشسته در ره وصلت سحر چراغ به دست سپیده منتظر نور کبریایی توست به دیرپایی شب‌های انتظار قسم کبوتر دلم ای نازنین! هوایی توست خدا کند تو بیایی و صبح سر بزند که بی ستاره‌ترین شب، شب جدایی توست بیا که دیدن رویت بهشت موعود است بهشت پرتوی از جلوۀ خدایی توست مدینه را تو صفا می‌دهی ز مقدم خویش مدینه تشنه دیدار و آشنایی توست کنار تربت زهرا اگر چه شمعی نیست بقیع، شب همه شب غرق روشنایی توست هنوز صحبت آن مادر شهید این است: شفای سینۀ من اشک کربلایی توست شاعر/ محمد جواد غفور زاده با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🏴 شهادت سردار رشید اسلام، شهید به محضر امام زمان، امام خامنه ای و ملت شریف ایران، تسلیت 🔺 رباعی از دست خدا گرفت حاجت آخر شد عاقبتش به خیر و برکت آخر او مالک اشتر علی بود و رسید در راه ولایت به شهادت آخر! شاعر/ مرضیه عاطفی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ شب می‌رود و عطر سحر می ‌گردیم در صبح ظهور یار بر می ‌گردیم غم نیست که قاسم سلیمانی رفت ما را بکشید زنده‌تر می ‌گردیم شاعر/ سیدمحمد میرهاشمی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ گر سینه شکست، چشم تری هست هنوز دستان پر از مهر کسی هست هنوز غم راه ندارد به دل خسته مان گر یار علی رفت، علی هست هنوز شاعر/ روح الله مسچی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آيينه‌ی ذوالفقار حيدر بودی همواره مطيع امر رهبر بودی هر بار كه يک ‌تنه زدی بر لشكر انگار خود مالک اشتر بود شاعر/ اصغر چرمی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صفين شد و در صف دشمن جا نيست سردار دلش بسته به اين دنيا نيست با خون خودش نوشت در دفتر عشق اى اهل جهان سيدعلى تنها نيست شاعر/ اصغر چرمی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما گریه‌ای از جنس بهاران داریم ما گریه از این دست، فراوان داریم ما هرچه سر افرازی و سر سبزی را از برکت خون این شهیدان داریم شاعر/ موسی عصمتی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آن لحظه که جان می رود از دست، حسین! دیدار تو آخرین امید است، حسین! تا همت عشق است چرا منت مرگ؟! باید به شهیدان تو پیوست، حسین! شاعر/ میلاد عرفان پور با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |
🔺بمناسبت شهادت حاج قاسم سلیمانی می‌خروشد از داغش، دیده‌های توفانی ریزد از گلو بیرون، ناله‌های زندانی قاسم سلیمانی، پر کشید و رفت اما می‌جهد برون از دل، خشم‌های ایمانی خون او هزاران گل، روی شاخه بنشانده شد مکرّر ای یاران، قاسم سلیمانی دست حق برون آید، با نشانی از قدرت می‌رود که بر چیند، لانه‌های شیطانی پایگاه آمریکا، پایگاه اسرائیل محو می‌شود هر دو، در طلوع بحرانی آسمان بود شاهد، می‌رسند موشک‌ها بر زمین نمی‌ماند، این خبیث سُفیانی غُرّش مسلمانان، چون به جوش می‌آید از عدو نمی‌ماند، جز مسیرِ ویرانی می‌چشد عدو یاران، در خروش ناهنگام ضربت عراقی ها، ضرب شصت ایرانی شاعر/ محمود تاری با "سوز و ساز" همراه باشید: | https://eitaa.com/Soozosaz |